چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
به بهانه اجرای ملاقات بانوی سالخورده
"مـلاقات بانوی سالخورده" اثر فردریش دورنمات ســوئـیـســی، بــرای دومـیـن بـار بـا تـرجـمـه و کـارگـردانـی حمید سمندریان در تالار اصلی تئاتر شهر تهران در حال اجراست .
حمید سمندریان در سال ۵۱ "ملاقات بانوی سالخورده" را همزمان با افتتاح تالار مولوی تمرین و اجرا میکند ودر این باره در کتابچه این نمایش گزارش می دهد:" تالار مولوی تازه افتتاح شده بود و امکاناتش در حد صفر بود. مثلاً پـروژکـتـور نـداشـتیم، دیوارها آکوستیک نبودند و رنگ نامناسب داشتند، اتاق فرمانی جهت پخش صدا، موزیک و نور وجود نداشت و بدتر از همه سقف نامناسب سالن برای این اجرا امکان حرکتبندی و موزیک و نور را از من دریغ میکرد. علاوه بر این، نداشتن بودجه مناسب و ۱۴ اجرای ناقص و محدود، هیچگاه من و بازیگران را راضی نکرد و در همان زمان فکر اجرای دوباره این نمایش را در ذهنم پروراندم. حالا پس از سالها این نمایش با امکانات بهتری در مجموعه تئاتر شهر به اجرا در آمده ، به خصوص که عقیده من در مورد کم و کاست اولیه تحلیل نمایشنامه نیز به ژرفای بیشتری رسیده است.
از آن اجرا خسرو خورشیدی (طراح صحنه و لباس) و علی رامز (بازیگر) در اجرای فعلی هم حضور دارند و طی این سالها بازیگرانی مانند غلامرضا طباطبایی، ماهرو بدیعی، هاشم ارکان و جمیله شیخی دار فانی را وداع گفتهاند و به همین مناسبت که جمیله شیخی نقش بانوی سالخورده را در سال ۵۱ بازی کرد، اجرای ۸۶ به یاد و خاطره او تقدیم شده است. جالبتر اینکه هنوز هم تأثیر فروغ فرخزاد- شاعر- در این متن که در تنظیم اشعار متن و همچنین پایان نمایشنامه به حمید سمندریان کمک کرده است همچنان باقی است.
حمید سمندریان کارگردان تجربههای گوناگون و متنوع است، دست کم این موضوع را از نوع انتخاب متنهایش به راحتی میتوان حدس زد. سارتر، ایبسن، چخوف، مولیر، ویلیامز، دورنمات، فریش، برشت و یونسکو دنیاهای ذهنی کاملاً متفاوتی دارند و هر یک به زمانهای و کشوری تعلق دارند که بیانگر مصائب بشر در برهههای تاریخی متفاوت بودهاند.
او برای "ملاقات بانوی سالخورده" در اجرای فعلی، به دو مقوله طراحی صحنه و لباس و نحوه بازی، حضور و هدایت بازیگران اهمیت بیشتری داده است. مثلاً موسیقی در این اجرا بیشتر حالت تزئینی دارد و البته در لحظاتی که مرتبط با متن پیش میآید، صرفاً کارکرد داستانی دارد. یعنی بنابر اقتضای متن یکی از حمالان و نگهبانان بانوی سالخورده، به فرمانش گیتار مینوازد تا مفرح و شادیبخش باشد.
طراحی صحنه و لباس خسرو خورشیدی ظاهر و باطن انتزاعی دارد و این دلالت بر نگرش ذهنی بودن متن و اجرا میکند. برای آنکه آنچه در صحنه به وقوع میپیوندد، فراتر از باورهای معمول ماست. دورنمات، زاویه دیدی را برای القاء حقیقت به روی تماشاگر میگشاید که همه چیز در آخر برایش ذهنی شود یعنی جزء ذات وجودی تماشاگر شود. یک باور خطرناک و صعبالعبور که شاید به گونهای دیگر برای تکتک ما برای له شدن عدالت اجتماعی کارآیی نافذی دارد و هر یک از ما به گونهای دامن خود را گرفتار این گناه پالایش ناپذیر گردانیم. البته طنز هم به یاری اجرا میآید تا از تلخی جریانها و اتفاقها کاسته شود. یک قربانی که خود نیز روزی سلاخ و قربانگر بوده است و امروز باید در این بازی، خود سلاخی شود. یک عشق نافرجام و دوجانبه که پس از شکست تبدیل به نفرتی عظیم شده و امروز این نفرت بر سرنوشت خیلیها تأثیر گذاشته است. همه مردم شهر گولن جزای یک عمل غیرمترقبه را پاسخ میدهند. روزی روزگاری آلفرد ایل (پیام دهکردی) ناجوانمردانه با احساسات کلارا زاخانسیان (گوهر خیراندیش) بازی میکند و پس از تجاوز و ایجاد بدنامی، او را به دروغ در دادگاه محکوم میکند. کلارا آواره و به محله بدنام کشانده میشود و در آنجا با مردی ثروتمند ازدواج میکند و از آن پس ۳۵ سال ثروت و قدرت خود را تجهیز میکند تا در یک حرکت انتقام جویانه و شیطانی همه مردم شهر گولن را که روزی تن به بیعدالتی دادهاند، به رسوایی و ذلت بکشاند. کلارا زاخانسیان به گولن میآید و به ازای صد میلیون دلار خریدار عدالت است. او میخواهد با بخشی از این ثروت کلان، مردم را از فقر و تنگدستی برهاند مشروط بر آن که یکی از آنان، جان آلفرد ایل را بستاند.
بازیها در این درام سخت و محکم، به ورطه نفس افتادگی میافتد. چـگــــونــــه مــــیتــــوان در یــــک بــــازی مــعــقــــول و ظــــریــــف به تدریج به قربانی شدن یک انسان تن داد و یک آیین بدوی در آمفی تئاتر شهرداری با حضور همه اهالی به وقوع بپیوندد و این بازی صرفاً برای یک جفت کفش نونوار و زرد است!!حمید سمندریان پس از ۳۵ سال بازنگری و قدرت گرفتن، همه را در صحنه به انتقام و نفرت علیه خود برای بازیابی عشق، جوهر حقیقی بشر، دعوت میکند، یک آیین باشکوه و تلخ که شاید در ذهنها تبدیل به خلوت و بیغولهای شاد و آرامشزا شود. او آیینیترین نمایش را در صحنه تدارک میبیند و ما هم در این بازی سخت وارد میشویم و او ما را هم در این جولانگاه هل میدهد تا یک بازاندیشی جمعی، شاید بانی تغییر و تحول بنیادین شود. وگرنه اینگونه زیستن که در ناخودآگاه ما جاری و ساری است، جز رنج مدام، تبلور دیگرگونهای را دربر نخواهد داشت.سمندریان و گروه بازیگران، طراحان صحنه و لباس، گریم، نور، صدا و غیره پیروزمندانه همه را در تلخی روزگار خود غافلگیر میسازد، روزگاری که خارج از چارچوبهای سیاسی برای همه ابناء بشر به شکل فراگیر تلخ و نافرجام شده است. بمبهای اتمی که هر لحظه دنیا را به خاک سیاه مـیکـشاند و زورمدارانی که با این بازیچههای خطرناک همه را تهدید میکنند و...
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست