یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

چرایی وجود آیات علمی و تاریخی در دعوت توحیدی پیامبر ص


چرایی وجود آیات علمی و تاریخی در دعوت توحیدی پیامبر ص

چندین سال است که , آموزه ها ی علمی و گزاره های تاریخی قرآن , توسط بدفهمان و یا کج اندیشان , با مقایسه با دریافت های علمی و تاریخی امروزین , به چالش کشیده شده و بر عقاید مومنانی که فرصت تحقیق نداشته و علیرغم ادعای بکارگیری عقلانیت علمی مدرن , همه معلومات خود را تقلید گونه , وامدار دیگران هستند , تاثیر مخرب و نابرابر گذاشته اند

● چکیده :

چندین سال است که ، آموزه ها ی علمی و گزاره های تاریخی قرآن ، توسط بدفهمان و یا کج اندیشان ، با مقایسه با دریافت های علمی و تاریخی امروزین ، به چالش کشیده شده و بر عقاید مومنانی که فرصت تحقیق نداشته و علیرغم ادعای بکارگیری عقلانیت علمی مدرن ، همه معلومات خود را تقلید گونه ، وامدار دیگران هستند ، تاثیر مخرب و نابرابر گذاشته اند .

با آنکه شکاکان و یا مغرضان ، مدعی فهم علمی با قواعد هرمنوتیکی متون مختلف دینی بخصوص قرآن هستند ، ولی وجه مشترک همه آنها در فرضیه زیر خلاصه می شود و لازم است ، همه کسانی که دغدغه معنویت دینی دارند ، به آن توجه نمایند :

" گویی ، پیامبر در یک جامعه کاملا ایزوله و منزوی ، و بر مردمی گنگ و بدون زبان ارتباطی خاص خود ، و هم چنین فاقد هرگونه تاریخ و یا پیشینه فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و اجتماعی ، به نبوت ارسال شده ، و آن مردمان نیز در بالاترین حد ممکن فهم با کاملترین ابزارها و تجهیزات آزمایشگاهی و تست علمی و نیز قدرت ماورایی بازگشت به گذشته تاریخ بوده ، و توانایی فهم جنس سخن خداوند را داشته اند ، بطوری که پیامبر حداکثر مانند یک سیستم انتقال صوت ، سخنان خداوند را به آنها منتقل نموده است . "

غافل از اینکه ، چنین مردمی با این توانایی ها ، دیگر چه نیازی به حتی هدایت خداوند دارند ؟!

و از سوی دیگر ، این گونه مردمان ، آیا جز از گروه موجودات غیر انسانی ، می توانند باشند ؟ چه موجودات حیوانی با غرائز هدایت شده تکوینی ، و چه موجودات ملائک گونه !

و البته ، با چنین فرضی، هنوز صورت مسئله باقیست ؛ که خداوند ، برای مردمان حجازی قرن هفتم میلادی ( عصر نزول قرآن ) ، با آن پیشینه تاریخی و شرایط ویژه اجتماعی و فرهنگی و زبان خاص ارتباطی خود ( عربی ) ، چه باید می کرده و کدام پیامبر را و با چه زبان و ابزارهای معرفتی و تبلیغی ، ارسال می کرده است ؟

آیا غیر از این اتفاق ، که ۱۴۰۰ سال پیش افتاده را می توان تصور کرد ؟

همانطور که اگر آن واقعه بعثت ، قرار بود در یک جامعه امروزی با فرهنگ و تاریخ و عقلانیت و زبان خاص خود تکرار شود ، قطعا به گونه ای دیگر با تطابق با شرایط آن جامعه امروزین محقق می شد .

آنجا که خداوند در آیات زیر می فرمایند :

• " لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا " ۱

" برای هر کدام از شما ، آیین شریعت و طریقه روشنی ( مخصوص و مطابق فهم و شرایط تان ) قرار دادیم ؛ "

• " و لکل امه جعلنا منسکا لیذکروا اسم اللّه .... فالهکم اله واحد فله اسلموا و بشر المخبتین " ۲

" برای هر امتی روش عبادتی خاص خودش را دادیم تا نام خدا را ..یاد کنند ، پس معبود شما خدای یگانه است ، مطیع او شوید و فروتنان را بشارت ده "

و دیگر سخن اینکه ؛ آیا شکاکان و نقادان و یا مغرضان ، فریفته عقلانیت مدرن امروزی نشده و خودشیفتگی ، آنها را به ورطه استبداد در فهم و درک نکشانده ، بگونه ای که فهم خود را از جهان طبیعت و تاریخ ، عالیترین و کاملترین فهم دوران بشر از دیروز تا فردای بشر ، می داند و گزاره های علمی و تاریخی قرآن را با آموخته های خود مقایسه و به چالش می کشد ؟!

و این در حالیست که ، همانطور که در روزگار عصر نزول ، آن گزاره ها درست می نمودند و امروز بعض آنها زیر سوال ، قطعا فردایی هم خواهد آمد که بسیاری از گزاره های علمی و تاریخی امروز را زیر سوال خواهد برد .

از سویی دیگر ، از منظر خداوند ، تمام جهان هستی ، بصورت یک مجموعه و بسته بهم پیوسته و واحد ، نشانه ای از تجلی صفات علم ، قدرت ، حکمت و ... اوست . و اینکه ما افراد بشر ، در طول تاریخ علمی خود ، در هر عصر ، با کشف جدیدی از جزئیات پدیده های جهان هستی ، نام و یا اصطلاح جدیدی در منابع و مراجع علمی خود به آنها داده و روابط بین آن پدیده ها را از نظر کارکرد و ارتباط با یکدیگر ، تفسیر های مختلف و بعضا متضاد کرده ایم و هنوز ادامه می دهیم ، باز از جایگاه " وجودی – نشانه ای " آنها نمی کاهد و نگاه خداوند را به آنها تغییر نمی دهد .

این نام گذاری ها در قرآن ، بر پدیده های درون هستی و تفسیر عملکرد آنها ( مانند زمین و آسمان و ... که یکی از محل های مناقشه و اشکال است ) فقط جهت استفاده از آنها و ابزار برقراری ارتباط با مخاطب عصر نزول است ، که مطابق و نشئت گرفته از میزان آگاهی بشر آن روز ، به آنها در جهان هستی می باشد که آن نیز همواره بر اساس ابزارهای علمی و تجهیزات دید فضایی و کیهانی و درون عنصری و اتمی هر عصر و زمان ، در تغییر و تکامل است . ( می توان این تفاوت در تفسیر جهان را در سیر تحول فیزیک از زمان بطلمیوس تا گالیله و سپس نیوتون تا انیشتین بخوبی مشاهده و دریافت . ۳ )

و از آنجا که تحلیل و تفسیر پدیده ها توسط بشر ، بر مبنای نحوه کارکردی است که از آنها برداشت کرده و در راستای همان قدرت تسخیری و درک عقلانیی است که خداوند به او داده ، بنابراین در تعارض با جایگاه " وجودی – نشانه ای " مورد نظر خداوند قرار نگرفته و چون خداوند فهم بشر را در بستر تلاش علمی و عقلی او ارج و اعتبار می نهد ، همان توضیح و تفسیر مقطعی ، برایش معتبر و قابل استناد بوده و در سیره عملی ابلاغ پیام توحیدی خود به بشر از طریق پیامبر ، همان عبارات و تفاسیر عصر نزول را بکار گرفته است .

آنجا که خداوند می فرمایند :

• " فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ، اولئک الّذین هدئهم اللّه و اولئک هم اولوا الالباب . " ۴

" پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانی که سخنان را می‏شنوند و از بهترین آنها پیروی می‏کنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند. "

چرا که سهولت بخشی و تسریع در فهم و انتقال پیام توحید و اخلاق به مخاطب قرآن ، هدفی است که خداوند برگزیده و مطابق با آن ، از آرایه های ادبی ، قصص و نکات تاریخی و همچنین آموزه ها و آموخته های علمی آن عصر استفاده کرده ، بدون آن که بخواهد وارد مباحث علمی و تاریخی و ... شده و صحت و یا کیفیت آنها را به مداقه کشیده و تایید و تقویت نماید .

آنجا که خداوند می فرمایند :

• " خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّلْمُؤْمِنِینَ . ۵

" خداوند آسمانها و زمین را به حق آفرید قطعا در این [آفرینش] برای مؤمنان نشانه و عبرتی است .

• " ذلک مثل القوم الذین کذبوا بایاتنا فاقصص القصص لعلهم یتفکرون . ۶

• " این مثل آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند پس این داستان را [برای آنان] حکایت کن شاید که آنان بیندیشند .

" لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب ما کان حدیثا یفتری و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شی‏ء و هدی و رحمة لقوم یؤمنون . ۷

" به راستی در سرگذشت آنان برای خردمندان عبرتی است‏ سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد بلکه تصدیق آنچه [از کتابهایی] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان می‏آورند رهنمود و رحمتی است .

و دیگر دلیل آنکه وقتی تسهیل فهم مخاطب عصر نزول ، مبنای انتخاب زبان و کلام خداوند قرار می گیرد ، امثال و حکم رایج در فرهنگ آن زمان نیز مورد استفاده خداوند قرار گرفته ، بدون آن که بخواهد بر صحت و یا کیفیت آنها تاکید ورزیده باشد .

آنجا که خداوند در آیات زیر می فرمایند :

• " یضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون ۸

" خدا مثلها را برای مردم می‏زند شاید که آنان پند گیرند .

• " و سکنتم فی مساکن الذین ظلموا انفسهم و تبین لکم کیف فعلنا بهم و ضربنا لکم الامثال ۹

" و در سراهای کسانی که بر خود ستم روا داشتند سکونت گزیدید و برای شما آشکار گردید که با آنان چگونه معامله کردیم و مثلها برای شما زدیم .

• " و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شی‏ء علیم ۱۰

" و این مثلها را خدا برای مردم می‏زند و خدا به هر چیزی داناست (وبرای فهم شما از این عبارات و روشهااستفاده می کند.)

• " و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون ۱۱

" و این مثلها را برای مردم می‏زنیم و[لی] جز دانشوران آنها را درنیابند .

• " ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها فاما الذین امنوا فیعلمون انه الحق من ربهم و اما الذین کفروا فیقولون ما ذا اراد الله بهذا مثلا یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به الا الفاسقین ۱۲

" خدای را از اینکه به پشه‏ای یا فروتر [یا فراتر] از آن مثل زند شرم نیاید پس کسانی که ایمان آورده‏اند می‏دانند که آن [مثل] از جانب پروردگارشان بجاست ولی کسانی که به کفر گراییده‏اند می‏گویند خدا از این مثل چه قصد داشته است [خدا] بسیاری را با آن گمراه و بسیاری را با آن راهنمایی می‏کند و[لی] جز نافرمانان را با آن گمراه نمی‏کند . ( چرا که علم حقیقی خدا را با امثال و حکم مذکور مقایسه می کنند و اصل وحی را زیر سوال و منکر می شوند .)

آنچه که در ادامه این مقال خواهد آمد ، بررسی گزاره های علمی و تاریخی قرآن از منظر علوم تجربی مدرن و یا تاریخ شناسی نبوده و نیازی نیز به آن احساس نمی شود ، بلکه چاره ها و ناچاره های موجود بر سر راه تبلیغ برای هر انسانی که تاریخمند است و در شرایط تاریخی و فرهنگی و اجتماعی خاصی زندگی می کند ، مورد توجه قرار گرفته ، و این امر ،پیامبر اسلام را نیز شامل می شود ، چرا که او نیز بشری است مثل دیگر افراد انسانی تاریخمند و محصور در شرایط اقلیمی و فرهنگی و زبانی خاص حجاز .

مقدمه : هدف خداوند از هستی و ارسال پیامبران

خداوند در طول زمانی ارسال پیامبران خود ، تنها هدفی که دنبال کرده است ، بیان این حقیقت ذاتی و مکنون هستی است که : خدایی در این هستی جز او خالق ، مدبر ، موثر ، شاهد ، ناظر و حاکم نیست و تنها راه رستگاری انسان ، عبور از مسیر اخلاق و عمل صالح است .

آنجا که حضرتش در آیات زیر می فرمایند :

• " و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون ۱۳

" و ( ای پیامبر ) ، ما هیچ پیامبری را قبل از تو نفرستادیم ، جز آنکه به او وحی کردیم ( که به مردم مخاطب خود بگویند ) خدایی جز من نیست ، پس فقط مرا بندگی کنید .

• " ان الذین امنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من امن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون " ۱۴

" کسانی که ( به پیامبر اسلام ) ایمان آورده‏اند ، و کسانی که به آئین یهود گرویدند و نصاری و صابئان [= پیروان یحیی‏] هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند ، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است ؛ و هیچ‏گونه ترس و اندوهی برای آنها نیست ."

• " ان الذین امنوا و الذین هادوا و الصابئون و النصاری من امن بالله و الیوم الاخرو عمل صالحا فلاخوف علیهم ولاهم یحزنون "۱۵

" آنها که ( به پیامبر اسلام ) ایمان آورده‏اند و یهود و صابئان و مسیحیان ، هرگاه به خداوند یگانه و روز جزا ، ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند ، نه ترسی بر آنهاست ، و نه غمگین خواهند شد. "

• " ان الذین امنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامة ان الله علی کل شی‏ء شهید " ۱۶

" مسلّماً کسانی که ( به پیامبر اسلام ) ایمان آورده‏اند، و یهود و صابئان و نصاری و مجوس ( زرتشتیان ) و مشرکان ؛ خداوند ، در میان آنان روز قیامت داوری می‏کند ؛ خداوند بر هر چیز گواه (و از همه چیز آگاه) است . " ۱۷

و این موحدانه نگریستن به هستی (( توحید ) و اخلاقی زیستن ، بر اساس آیات فوق ، در سه اصل زیر ، تفکیکا بیان شده است :

۱- توحید – که همه هستی ، او و او ، همه هستی است و خلق و امر و رزق و ... همه از آن اوست . ( ایمان موحدانه به خدا )

۲- معاد – که همه هستی در یک مسیر " از خدا – بسوی خدا " در جریان است .( ایمان به هدفمندی هستی در مسیر الهی )

۳- عمل صالح – که انسان در مسیر فوق ، با انجام هر عمل صالح ، گامی بسوی خدا نزدیکتر شده و نهایتا شاکله الهی پیدا می کند . ( موحدانه زیستن - همان مفهوم تخلقوا باخلاق الله - بحارالانوار- ج ۵۸- ص ۱۲۹ )

و تکرار ارسال پیامبران ، زمانی محقق می شده که بشر ، مسیر معنوی خود را به بیراهه های شرک و غیر خدایی می برده است .

آنجا که خداوند می فرماید :

" یا ایها الذین امنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله "۱۸

" ای کسانی که ایمان آورده‏اید! بسیاری از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان ، اموال مردم را بباطل می‏خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمی‏دارند! "

و یا عیسی ابن مریم (ع) می فرماید :

" ای علمای دین که بر مسند موسی نشسته اید . شما خود را به مردم ، پارسا نشان می دهید ، اما در باطن ، مملو از ریاکاری و شرارتید . وای برشما ای علمای ریاکار دین ! شما برای پیامبران ، مقبره می سازید . ای ماران ! چگونه از مجازات جهنم خواهید گریخت ؟ " ۱۹

و این همه کجروی ، آنگاه اتفاق می افتاد که عقل بشری در لابلای القائات و آموزه های نابخردانه بزرگان جامعه مدفون گشته و حتی آنها را خدا انگاری می نمودند .

آنجا که خداوند می فرماید :

" فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت ایدیهم و ویل لهم مما یکسبون . ۲۰

پس وای بر کسانی که کتاب [تحریف‏شده‏ای] با دستهای خود می‏نویسند سپس می‏گویند این از جانب خداست تا بدان بهای ناچیزی به دست آرند پس وای بر ایشان از آنچه دستهایشان نوشته و وای بر ایشان از آنچه [از این راه] به دست می‏آورند .

و یا در جای دیگر می فرماید :

"واذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل الله و الی الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا علیه اباءنا او لو کان اباؤهم لا یعلمون شیئا ولا یهتدون." ۲۱

" و هنگامی که به آنها گفته شود: « به سوی آنچه خدا نازل کرده، و به سوی پیامبربیایید!»، می‏گویند: «آنچه از پدران خود یافته‏ایم، ما را بس است! » آیا اگر پدران آنها چیزی نمی‏دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروی می‏کنند )؟! "

و اینگونه بود که خداوند ، پیامبری جدید برای بازگرداندن بشر به عقلانیت فراموش شده می فرستاد .

آنجا که امام علی ( ع ) می فرماید :

" و اصطفی سبحانه من ولده انبیاء ..... یثیروا لهم دفائن العقول " ۲۲

" خداوند سبحان از میان فرزندان آدم ، پیامبرانی برگزید ....تا خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته برانگیزاند . "

و در این راه ، هدفش ، همان پالایش اندیشه دینی بشر و اصلاح سلوک فردی او و غایتا سامان یافتگی رفتارهای اجتماعی آنها بوده است .

آنجا که خداوند می فرماید :

" لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ . ۲۳

به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد قطعا پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند .

و اینکه شریعت جدیدی را در تکمیل و یا اصلاح شرایع قبلی می فرستاد ، بدین رو بود که : شریعت یک فرایند قانون گذاری سیال و وابسته بزمان است که در قالب ظرفیتهای اجتماعی ، درک و فهم و پذیرش عقل جمعی و ابزارهای موجود ، رخ می نماید ، اما در راستای تحقق اهداف اصلی دین که تهذیب نفوس و ایجاد آمادگی برقراری عدالت اجتماعی بدست مردمان هر عصر است .

آنجا که خداوند به صراحت و شفاف ، جایگاه رسالت و مردمان را چنین بیان می فرمایند :

" لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط " ۲۴

" ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم ، و با آنها کتاب و میزان ( شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه ) نازل کردیم تا مردم (در پرتو آنها بحد رشد ممکن رسیده و ) خود به پایه ریزی یک جامعه مبتنی بر قسط و عدالت اقدام کنند. "

و به قول انیشتین :

همه مذاهب ، هنر ها و دانشها ، شاخه های یک درخت هستند . همه این عروجها برای شرافت دادن به زندگی انسان هستند تا ترقی دهند انسان را از این مرداب طبیعی (فیزیکی) ، و شخص را بسوی آزادی و استقلال هدایت کنند .

اما سوالی که ذهن کنجکاوان را به تلاطم انداخته است ، اینست که چرا آموزه ها و یا گزاره هایی در کلام شریعت پیامبر خاتم وجود دارد که با منطق عقلانی امروزین سازگاری ندارد ؟

سوال :

پیامبر در راستای ابلاغ دعوت خود ، از آموزه های متعدد علمی و تاریخی سود جسته است و این هردو ، در حوزه کارکرد علم تجربی و فهم بشری بوده که در گذر زمان دچار تغییرات زیادی گشته و طبیعتا ، علم گوینده آنها را به چالش می کشد .

و وقتی که پیامبر از آنها در راستای مقاصد خود کمک گرفته و عنوان وحی الهی مضبوط در کتاب قرآن را به آنها داده است ، آیا علم خدا و یا خدایی بودن دعوت پیامبر را به چالش نمی کشد ؟

جواب :

انسان ، در میدان بیان افکار و اندیشه های خود و دعوت دیگران به فهم و تمکین نظرات او ، ناچار از برقراری ارتباط دوستانه و ایجاد اطمینان در مخاطب خود بوده ، بگونه ای که عقل و بدنبال آن ، منطق استدلالی آنها را به مبارزه علمی و جدال بکشد . و این همان مجادله به کمک بهترین و موثرترین ابزار می باشد .

آنجا که خداوند می فرماید :

" ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین . ۲۵

" با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه‏ای] که نیکوتر است مجادله نمای در حقیقت پروردگار تو به [حال] کسی که از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه‏یافتگان [نیز] داناتر است .

و پیامبر نیز از این منظر که بشری بود همانند دیگر افراد انسانی ، و در جامعه ای زندگی می کرد که آموزه های معرفتی و یا شاخص های علمی خاص خود را داشت ، و در زمانی می زیست که یافته های علمی و منطق استدلالی آن دوره تاریخ بر آن مستولی بود ، از این قاعده مستثنی نبود ، و نشاندن خداوند در جایگاه او جهت صحت سنجی و ارزش دهی آموزه هایش ، به این معنا که می توانست بدون در نظر گرفتن فهم تاریخی آن دوران سخن گفته باشد ، و یا نشاندن عقلانیت مدرن و فهم منطقی عقلای امروزین در جایگاه معیار سنجش شیوه و گفتار آن مردمان و مخاطبان عصر نزول ، یک اشتباه مسلم غیر عقلانی بوده که بیشتر به سفسطه و تجاهل می ماند تا نگران عقلانی بودن تاریخ گذشته پیامبر .

اما آن مجادله احسن ، که به دستور خداوند ، مبنای بیان و دعوت پیامبر بود ، چه معیارهایی دارد ؟

۱- استفاده حداکثری از ابزارهای طرف مقابل ( گزاره های علمی و یا اندوخته های تاریخی طرف مقابل )

آنجا که خداوند می فرماید :

" لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب ما کان حدیثا یفتری و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شی‏ء و هدی و رحمة لقوم یؤمنون . ۲۶

" به راستی در سرگذشت آنان برای خردمندان عبرتی است‏ . سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد بلکه تصدیق آنچه [از کتابهایی] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان می‏آورند رهنمود و رحمتی است .

۲- پایبند بودن به ابزارهای زبانی و اصطلاحات و آرایه های ادبی و شیوه های تفهیم مطلب مخاطب مستقیم مورد مجادله .

آنجا که خداوند می فرماید :

" و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم فیضل الله من یشاء و یهدی من یشاء و هو العزیز الحکیم . ۲۷

" و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [حقایق را] برای آنان بیان کند پس خدا هر که را بخواهد بی‏راه می‏گذارد و هر که را بخواهد هدایت می‏کند و اوست ارجمند حکیم .

و یا در جای دیگر می فرماید :

" و من قبله کتاب موسی اماما و رحمة و هذا کتاب مصدق لسانا عربیا لینذر الذین ظلموا و بشری للمحسنین . ۲۸

" و [حال آنکه] پیش از آن کتاب موسی ( به زبان فهم بنی اسرائیل ) راهبر و [مایه] رحمتی بود و این [قرآن] کتابی است به زبان عربی که تصدیق‏کننده [آن] است تا کسانی را که ستم کرده‏اند هشدار دهد و برای نیکوکاران مژده‏ای باشد .

۳- خارج نشدن از محدوده فهم طرف مقابل ( استفاده از ادله و یا مطالب موجود در منابع معرفتی و استدلالی طرف مقابل)

آنجا که پیامبر می فرماید :

" انا معاشرالانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم. ۲۹

" ما گروه انبیا ، مأموریم تا با مردم ، به اندازه‌ی عقل‌ آنان سخن بگوییم .

۴- یارگیری از افراد مورد تایید طرف مقابل ( تایید و یا بکارگیری نظریه های رایج دانشمندان و اطبا و منجمین و تاریخ دانان و متنفذین عصر نزول )

۵- جلوگیری از مواجه شدن با افرادی که مورد تایید و یا احترام توده مردمند و این مواجهه سودی در پیشبرد اهداف مجادله ندارد . ( دانشمندان بند ۳)

۶- جلوگیری از ایجاد میدان های جدید و متعدد در مبارزه ( دانشمندان بند ۳ را به رویارویی با خود تحریک نکنیم . )

۷- چیزهایی نگوئیم که توان و یا ابزار تجربی اثبات آن را نداریم . ( مانند ورود به مباحث علوم نجوم و فیزیک و پزشکی و ... که تجهیزات و آزمایشگاه های خود را می طلبد و نظریه های رایج ، برگرفته از اندوخته های موروثی گذشتگانی است که به تکرار و تواتر برای مردم ارزش علمی صحیح پیدا کرده اند و صاحبان و حاملان آنها را آگاهان به جهان درون و پیرامون خود می دانند و قابل مکرمت و تعظیم . )

با توجه به قواعد و معیارهای فوق ، این نکته روشن می شود که هر انسانی که بخواهد اندیشه خود را بیان و رواج دهد ، بایستی به زبان و شیوه ای سخن بگوید که نه تنها طرف مقابل را تحریک به مقابله نکند ، بلکه آموخته های قبلی او را که تاثیری در تکذیب و یا نگاه منفی به اندیشه او ندارند را یا به چالش نکشد و یا مسکوت گذارد و یا در مواقع لزوم ( با یکسری پالایشها ) به خدمت استدلال های خود در آورد .

و نه تنها پیامبر نیز چنین کرده ، چرا که بشر بوده و جز این مسیر ، راه عقلانی دیگری نداشته ، که خداوند نیز برای ابلاغ مقصود خود به بشری به نام پیامبر ، از تنزیل و انزال و فروکاستن به حد فهم او استفاده کرده است .

آنجا که خداوند می فرماید :

" إِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ... عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ ۳۰

" و راستی که این [قرآن] فروکاستن ( مقصود ) پروردگار جهانیان است .... بر قلب تو تا بتوانی خلق را انذار کنی .

و البته در اینجا بحث بر این نیست که پیامبر بیشتر می دانسته یا نه ، و در صورت عالم مطلق بودن پیامبر در حد علم خداوند به پدیده ها و تاریخ ، حتی به ظن اشکال گیرندگان که اگر پیامبر راست می گفت بایستی از طرف خداوند به نظریه درست علوم و تاریخ آگاه می گشت ، هیچ تفاوتی در حل مسئله ایجاد نمی کرد و کاری بود عبث و نهایتا ابتر می ماند ، چرا که :

۱- پیامبر قرار نبود از قاعده مجادله به احسن و سخن گویی در حد عقول مخاطبان فراتر رود .

۲- از طرف دیگر قرار نبود برای مردمان ، کتاب علم و یا تاریخ بیاورد و بنویسد که لازم باشد نظریه درست آن علوم را از خدا فرا گرفته ، در جایی ضبط و ثبت نماید تا آیندگان ( که معلوم نیست در کدام عصر به صحت آنها آگاه شوند ) به آنها دست یافته و این معجزه گونه ، سندی باشد بر حقانیت او برای آیندگان .

۳- با فرض فوق و مضبوط بودن آموزه های علمی و تاریخی پیامبر در بایگانی تاریخ ، چه معیاری برای خارج کردن آنها از بایگانی منابع ایشان وجود دارد که قدر مسلم ، مخاطب امروزین نیز بر بسیاری از حقایق علمی جهان و یا وقایع تاریخ آن آگاه نبوده و نتیجه آن عدم تطابق نظریه ها و آموزه های پیامبر با فهم و یافته های امروزین و نهایتا همان دروغ پنداری نظریه های پیامبر می گشت . ( چرا که به زعم اشکال کنندگان ، چون از طرف خداوند به پیامبر عرضه شده ، حقیقت مطلق در توصیف و قانونمندی جهان پیرامونی و گذشته تاریخی است و بشر هیچ عصری همه چیز را کامل و مطلق نمی داند و همواره ، در پس هر کشف و علمی ، مجهول و مجهولات بزرگتر و پیچیده تر ی بر سر راه خود میابد .)

۴- آیا اگر پیامبر ، می خواست بدون توجه به حد فهم و علم مخاطب مستقیم عصر خود سخن بگوید ، بایستی حد فهم و مفاهیم و ابزارهای علمی و زبانی کدام عصر و زمانه را مورد نظر قرار می داد ؟

۵- اگر پیامبر بگونه ای سخن گفته بود که عقول امروزین را مجاب کرده بود ، با فرض بزرگواری مردمان عصر نزول در گذشتن از تقصیر پیامبر در به چالش کشیدن علوم و آموخته های آنها و همچنین تحقیر دانشمندان و متنفذین آنها ، کدام تضمین وجود داشت که با فهم و علم روزگاران پسین از ما به تناقض و یا تزاحم نیفتد ؟

هر چند بسیاری از گزاره های علمی و یا تاریخی موجود قرآن ، بر اساس پیشرفتهای علمی و یافته های امروزین به اثبات رسیده ، و این در حالیست که از هیچ روش تجربی عصر نزول چنین فهمی حاصل نمی شده و این قطعا از معجزات آسمانی بودن قرآن است . ۳۱

۶- و در یک کلام ، هدف خداوند ، اصلاح جامعه بشری و هدایت اندیشه اوست به سمت یکتا نگری به خالق و موثر در هستی ، و ایمان به هدفمندی آن و سیر صعودی حرکت کمالی بشر ، و بنابر این کتاب پیامبر ، کتاب معرفت ، تزکیه ، تربیت و هدایت معنوی عقول انسانی است .

آنجا که خداوند در آیات زیر می فرماید :

• " ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین . ۳۲

" این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است .

• " ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم . ۳۳

" پروردگارا در میان آنان فرستاده‏ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه‏شان کند زیرا که تو خود شکست‏ناپذیر حکیمی .

• " الر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید . ۳۴

" الف لام راء کتابی است که آن را به سوی تو فرود آوردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون آوری به سوی راه آن شکست ناپذیر ستوده .

۷- و البته کتاب پیامبر ، کتاب علم و تاریخ نیست ، که این علوم ، حوزه خود نمایی و جولان انسان است .

آنجا که خداوند می فرماید :

" و سخر لکم اللیل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان فی ذلک لایات لقوم یعقلون – ۳۵

" و شب و روز و خورشید و ماه را برای شما رام گردانید و ستارگان به فرمان او مسخر شده‏اند مسلما در این [امور] برای مردمی که تعقل می‏کنند نشانه‏هاست .

نتیجه : با این اندک که در متن فوق آورده شد می توان اینگونه فهمید که :

۱- پیامبر همواره در یک جدال علمی ، تاریخی ، پیغام " موحدانه نگریستن به هستی و اخلاقی زیستن "را رصد می کند .

۲- خداوند از او مواظبت می کند که در این جدال تبلیغ و استدلال به حقایق طبیعی و علمی ، از جاده اخلاق و توحید خارج نشود . ( همانطورکه ذیل تمام آیاتی که بیانی از واقعیات پدیده های طبیعی می باشد ، پیغام فوق را به مخاطب القا می کند . )

بطور مثال به آیات زیر توجه شود :

• " ا لم تعلم ان الله له ملک السماوات و الارض و ما لکم من دون الله من ولی و لا نصیر . ۳۶

سخن از آسمان و زمین ( که جزو آموخته ها و معلومات مخاطب عصر نزول است ) می کند ولی مقصود خود از مالکیت مطلق بر هستی و موثر بودن بی چون چرای خود در تدبیر امر مخلوق را بیان می دارد .

• " و قالوا اتخذ الله ولدا سبحانه بل له ما فی السماوات و الارض کل له قانتون . ۳۷

سخن از آسمان و زمین ( که جزو آموخته ها و معلومات مخاطب عصر نزول است ) می کند ولی پیام یکتایی خود را

بیان می دارد .

• " ا لم نجعل الارض مهادا وَ الْجِبَالَ أَوْتَادًا وَ خَلَقْنَاکُمْ أَزْوَاجًا وَ جَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتًا وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِبَاسًا وَ جَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا . وَ بنَیْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعًا شِدَادًا .... إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کَانَ مِیقَاتًا .... إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا ..... وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَابًا .... إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا ... جَزَاء مِّن رَّبِّکَ عَطَاء حِسَابًا... ذَلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَی رَبِّهِ مَآبًا ... ۳۸

سخن از خلقت زمین و کوه ها و شب و روز و انسان می کند ، ولی مراد خود را در بیان هدفمند بودن هستی و مقصد نهایی حرکت کمالی بشر و راه رسیدن به رستگاری او را که پرهیز از خلاف و سلوک اخلاقی معنوی است را بیان می دارد .

" وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ . ۳۹

سخن از دوره خلقت آسمان و زمین ( که جزو آموخته ها و معلومات مخاطب عصر نزول است ) می کند ولی پیام خود را در بیان اقتدار و قدرت مطلق در انجام هر چیز حتی اصل خلقت پدیده های جهان هستی بیان می دارد .

۳- خداوند از او مواظبت می کند که در این جدال تبلیغ و استدلال به وقایع تاریخی ،از جاده اخلاق و توحیدخارج نشود . ( همانطور که نه تنها ذیل تمام آیاتی که بیانی از وقایع تاریخی می باشد ، پیغام فوق را به مخاطب القا می کند ، بلکه آنها را از عبارات غیر اخلاقی که متناقض با هدف اخلاقی خداوند است تنزیه و پاکسازی می کند .( چه آنکه آن قصه ها از حقایق تاریخی باشند و چه به افسانه شبیه باشند ؛ همانطور که ما در بیان تشبیهات اخلاقی خود از ماجراهایی مانند چوپان دروغگو و یا نوشدارو بعد از مرگ سهراب و ... استفاده می کنیم ))

بطور مثال به آیات زیر توجه شود :

ماجرای روبرو شدن موسی با دختران شعیب :

نقل قرآن :

• " فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیَاءٍ ..... . قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ ۴۰

سخن از ماجرای روبرو شدن موسی با دختران شعیب می کند ولی با تنزیه و پاکسازی عبارات شهوانی که در بایگانی تاریخی مردم نسل به نسل گشته ، بگونه ای که از عبارات استحیا ( حیا و نجابت دختر شعیب ) و قوی و امین ( حیای موسی در مواجهه با اتفاقی که برای دختر شعیب می افتد ) بجای نقل صرفا یک قصه به شکل زیر ، استفاده می کند .

نقل تاریخ در زبان مردم :

موسی برخاست و با او ( دختر ) به راه افتاد . دختر پیشاپیش او می رفت و در راه ناگهان بادی وزید و از پشت ، دامن جامه وی را بالا زد و سرین او پیدا شد ( متن اصلی : فضربت الریح ثوبها فحکی عجیزتها ۴۱، متنی دیگر : فسفقتها الریاح فبان عجزها ۴۲) . موسی بدو گفت : بهتر است که از عقب من بیایی و مرا راهنمایی کنی . چون ما اهل خاندان رسالت هستیم به پشت زنان نگاه نمی کنیم .

ماجرای قوم لوط :

" وَ جَاءهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِن قَبْلُ کَانُواْ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَ لاَ تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَلَیْسَ مِنکُمْ رَجُلٌ رَّشِیدٌ . ۴۳

سخن از واقعه تاریخی قوم لوط و عمل زشت همجنس بازی و ناهنجاریهای اخلاقی آنها می کند ولی پیام خود در ساری و جاری کردن هنجارهای اخلاقی ( ارتباط طبیعی زناشویی – پرهیزکاری و تکریم مهمان ) را بیان می دارد .

۴- خداوند در میدان مجادله تبلیغ و تحکیم پیامبر ، و بیان اهداف ابلاغی خود به بشر ، به او کمک می کند تا به ابزارهای علمی و تاریخی طرف مقابل خود ( مخاطب عصر نزول ) مجهز شده و راه موعظه احسن و استدلال منطقی قابل فهم آنها را ، برای پیامبر هموار می کند . و در این راه به هیچ روی ، هدفش بیان علمی پدیده های طبیعی و یا راست انگاری وقایع تاریخی نبوده ، که بررسی و تحقیق در این زمینه ها ، از وظایف انسان و راه پیشرفت او ست .

ماجرای ذوالقرنین :

" قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَی أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا .قالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْمًا ... قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّی فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاء وَ کَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا ... وَ عَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِّلْکَافِرِینَ عَرْضًا . الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاء عَن ذِکْرِی وَ کَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا . أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَن یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِن دُونِی أَوْلِیَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا . قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا . الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا . أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا . ۴۴

سخن از ماجرای گفتگوی مردم ضعیف و زیر ستم یاجوج و ماجوج است و شیوه مقابله ذوالقرنین با آنها .

ولی در جای جای قصه ، پیام موثر بودن خداوند در همه کارها ، فقط توکل کردن به او و کمک خواستن از او و هم چنین حق بودن وعده الهی در رسیدن افراد به نتیجه اعمالشان را بیان می کند ، و نهایتا یک قاعده کلی که : فریفتگی به اعمال بدون توجه به جایگاه و مقصد الهی آنها ، سبب خسران شده و تکفیر و انکار عامدانه حقیقت الهی موجود در جهان هستی ، باعث می شود که در پیشگاه الهی از هیچ جایگاه ارزشی برخوردار نگردد .

زیرنویسها :

۱- سوره مائده ، آیه ۴۸

۲- سوره حج ، آیه ۳۴

۳- یادمان باشد که نتیجه تحلیل پدیده ها و جهان هستی در طول تاریخ علمی بشر ، آنقدر تغییر کرده که حتی قابل شمارش نیستند و البته هر کدام از آنها در زمان خود ، قادر به تحلیل و توضیح رفتار پدیده ها و جهان پیرامونی قابل رویت بشر آن روز بوده و وقتی در کشفی جدید ، دیگر آن نظریه موجود ، جوابگو نبوده ، نظریه جدیدی به منصه ظهور رسیده و منجر به جهان بینی علمی جدیدی شده است و این پروسه هنوز ادامه داشته و تا بشر وجود دارد ، قطعا مدام خواهد شد .

بطور مثال توضیح وضعیت زمین نسبت به خورشید ( و دیگر اجرام ) و تحلیل حرکت و سکون پدیده ها در طبیعت ، از دغدغه های همیشگی دانشمندان تاریخ بوده بگونه ایکه منجر به نظریه پردازیهای متعددی از قبل از میلاد تا بطلمیوس و از او تا گالیله و سپس نیوتون تا انیشتین شده و نیروی محرکه فکر بشر در پیشبرد مطالعات فوق ، اعتقاد به ناکافی و یا ناکامل بودن نظریه های موجود در توضیح حقیقت هستی بوده و است .

بطلمیوس یونانی ( قرن دوم میلادی ) برای توضیح پدیده ها و اتفاقات مختلف پیرامون خود ( از قبیل شب و روز و تغییرات فصول و سقوط اجسام بسمت پایین و ... ) به نظریه " زمین مرکز عالم است و خورشید ( به عنوان یک سیاره ) و دیگر سیارات به دور آن می چرخند – و تمایل اجسام به سقوط به طرف زمین هنگام رها شدن ( بدون علم به نیروی جاذبه ) " معتقد شد و تا قرن سیزدهم میلادی که اروپا به یک توقف قرون وسطایی علمی دچار شد ، مسلمانان بودند که نظریه های موجود علمی – پزشکی – سیاسی و ... اوایل میلادی و حتی کشفیات جدید خود را به نسل های بعدی منتقل کردند .

از قرن سیزدهم میلادی اروپا دچار تحولات علمی ولی بسیار محدودی شد تا اینکه در قرن هفدهم میلادی ، با ظهور پدیده جدیدی به نام گالیله ، پایه های فیزیک جدید گذاشته شد .

گالیله ایتالیایی ( قرن هفده میلادی ) ، بر خلاف قدما که متکی به هیئت بطلمیوسی بودند ، با توجه به امکانات و ابزارها و نتایج آزمایشات آن روز ، به سمت هیئت کپرنیکی گرایش پیدا کرد و نظریه جدید خود را بیان نمود که " خورشید مرکز عالم بوده و زمین و دیگر سیاراتی ( که تا آن روز می شناختند ) به دور خورشید می گردند ." این نظریه کاربردهای خود را داشت و تفسیر و تحلیل بسیاری از پدیده ها و روابط بین آنها را تغییر داد و تصور جدیدی از جهان پیرامونی ارائه داد .

در همین قرن بود که نیوتون بر اساس مطالعات گالیله و تحقیقات و آزمایشات جدید خود به نتایج جدیدتر و کاملتری دست یافت که فیزیک مدرن را به مسیر پر شتاب امروزی وارد نمود .

نیوتون انگلیسی ( قرن هفده میلادی ) ، به جای نظریه قدیمی " تمایل اجسام به ماندن درحالت سکون " ، به نظریه جدید " تمایل اجسام به ماندن در حالتی که هست – چه حرکت و چه سکون " معتقد شد و قانون های خود را به نام های اینرسی ، شتاب و عمل و عکس العمل ، معرفی کرد . و پس از آن بود که نیروی جاذبه و فرمول معروف خود را ارائه داد .

نظریه‌ی نیوتن می‌توانست با موفقیت ، عمل و رفتار هر چیزی را از قبیل افتادن سیب تا شلیک توپ تا ریزش باران پیش‌گویی نماید . اما در قرن ۱۹ و بیستم ، پدیده های جدید و اکتشافات کیهانی ، منجر به پاسخگو نبودن بسیاری از روابط درون منظومه شمسی و ... شد و انیشتین را به سمت نظریه نسبیت های خود ( خاص و عام ) سوق داد بگونه ای که طبق نظریه‌ی او ، تئوری نیوتن در پیش‌گویی پدیده‌ها و وضعیت‌هایی که نیروی جاذبه شدید بود ، نتایج غلط در بر داشت .

انیشتین آلمانی ( قرن بیستم میلادی ) برخلاف فیزیک نیوتونی که معتقد به " ثابت بودن کمیت های جرم و سرعت (زمان)" بود ، اعتقاد به " متغیر بودن جرم در سرعت های مختلف و تبدیل آن به انرژی و بر عکس و هم چنین کاهش زمان ( به عنوان بعد چهارم اجسام مادی ) در حرکت با سرعت های نزدیک به سرعت نور ، خمیدگی رابطه فضا – زمان و انبساط جهان " پیدا کرد و توانست بسیاری از یافته های جدید کیهانی را که فیزیک نیوتونی قاصر از توضیح و تصویر آن بود را تفسیر کرده و جهان نوی را ارائه دهد .

نظریه نسبیت انیشتین و نظریه کوانتوم ماکس پلانک ( که تحول بنیادین در فهم و تفسیر پدیده ها در اندازه های درون اتمی و نتیجتا بنیانگذاری جهان الکترونیک و دیجیتال شد ) باعث گشت یکبار دیگر به این معترف شویم که همه جهان هستی این نیست که ما تصویر کرده ایم ، بلکه آنچه را دیده و تحلیل کرده ایم به آن نسبت داده ایم .

آنجا که خداوند می فرماید :

" ما اوتیتم من العلم الا قلیلا " – اسرا ، ۸۵

و ما از علم بجز مقدار کمی ، به شما ندادیم .

( علم شما در هر عصر و زمان ، نسبت به جهل تان قابل مقایسه نیست . )

به قول سیسیلیا پین (Cecelia Payne) که دانشجوی ۱۹ ساله در رشته‌ی نجوم بود ، با شنیدن سخنرانی ادینگتون شاگرد انیشتین ، که نتیجه مشاهدات خود را در تایید نظریه انیشتین بیان می کرد ، چنین گفت :

«« نتیجه‌ی مشاهدات شما تصاویر ذهنی جهان را در ذهن من دگرگون کرد . جهانی که در تصور و ذهن من بود، آن‌چنان برآشفته بود که چیزی شبیه اعصاب خردی را به من تحمیل می‌کرد .»»

محمد صالحی

منبع : کتاب انفجار بزرگ نوشته‌ی سایمون سینگ

۴- زمر – ۱۷ و ۱۸

۵- اعراف – ۱۷۶

۶- یوسف - ۱۱۱

۷- عنکبوت - ۴۴

۸- ابراهیم – ۲۵

۹- ابراهیم - ۴۵

۱۰- نور – ۳۵

۱۱- عنکوت – ۴۳

۱۲- بقره - ۲۶

۱۳- سوره انبیا ، آیه ۲۵

۱۴- سوره بقره - آیه ۶۲

۱۵- سوره مائده - آیه ۶۹

۱۶- سوره حج - آیه ۱۷

۱۷- توجه شود که نام بردن چند شریعت محدود ، صرفا بیان مصداقی از شرایع موجود عصر نزول که در منطقه حجاز و بر سر زبانها بیشتر مطرح بوده اند ، بوده است و قاعده " اثبات شی ، نفی ماعدا نمی کند " بر آن حاکم است.

۱۸- سوره توبه - آیه ۳۴

۱۹- انجیل متی ، فصل ۲۳ ، آیه های ۲ و ۲۸ و ۲۹ و ۳۳

۲۰- بقره - ۷۹

۲۱- سوره مائده – آیه ۱۰۴

۲۲- نهج البلاغه – خطبه ۱

۲۳- آل عمران – ۶۴

۲۴- سوره حدید – ۲۵

۲۵- نحل – ۱۲۵

۲۶- یوسف - ۱۱۱

۲۷- ابراهیم ۴

۲۸- احقاف - ۱۲

۲۹- بحارالانوار، ج ۱، باب اول، ص ۸۵.

۳۰- شعرا – ۱۹۲

۳۱- به کتاب " اثبات وجود خدا – به قلم ۴۰ دانشمند معاصر ، ترجمه استاد احمد آرام و امین مجتهدی "

۳۲- بقره – ۲

۳۳- بقره – ۱۲۹

۳۴- ابراهیم – ۱

۳۵- نحل – ۱۲

۳۶- بقره – ۱۰۷

۳۷- بقره – ۱۱۶

۳۸- نبا – ۶ تا ۴۰

۳۹- ق – ۳۸

۴۰- قصص - ۲۵ و ۲۶

۴۱- کامل ابن اثیر ج۱ ص ۱۷۶ ( ص ۱۹۸ ج۱ الکترونیکی )

۴۲- تفسیر علی بن ابراهیم قمی ج۲ ص ۲۰۴

۴۳- هود – ۷۰

۴۴- کهف – ۹۴ تا ۱۰۶

محمد صالحی ۲۵/ ۸ / ۹۲ http://mahsan.parsiblog.com/

مطالب خواندنی دیگر :

پایه های دین از منظر قرآن کریم http://mahsan.parsiblog.com/Posts/۷۱۶

خدا ، انسان ، و نردبانی به نام عقل http://mahsan.parsiblog.com/Posts/۷۲۰

خدا و بلوغ عقلی انسان قبل و زمان حضرت آدم http://mahsan.parsiblog.com/Posts/۷۶۳/

جایگاه عقل انسانی از دیدگاه اسلام ( عقل مستقل از نقل ) http://mahsan.parsiblog.com/Posts/۷۹۷

جایگاه پیامبر در سرنوشت سیاسی مردم http://mahsan.parsiblog.com/Posts/۶۹۲/

شریعت از آدم تا پیامبر اسلام (ص) http://mahsan.parsiblog.com/Posts/۷۶۵/

احکام شرعی راههایی به سوی مقصدند و نه این که خود هدف باشند http://mahsan.parsiblog.com/Posts/۷۴۲

احکام جزایی اسلام فقط بعنوان مصداق بیان شده است http://mahsan.parsiblog.com/Posts/۷۳۰

شریعت و حقوق زن http://mahsan.parsiblog.com/Posts/۷۸۷