چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ژاله خون شد


ژاله خون شد

به احترام پرویز مشکاتیان

صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن

دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

زان پیش تر که عالم فانی شود خراب

ما را زجام باده گلگون خراب کن

سال ۱۳۸۵ بزرگداشتی برای مرحوم پرویز مشکاتیان به همت آقای عسگرپور و همکارانش در سازمان فرهنگی هنری شهرداری برگزار شد که خیلی از اصحاب هنر در آن حضور داشتند. من هم به خاطر احترامی که برای مشکاتیان قائل بودم و به خاطر جایگاهی که در موسیقی ایران دارد، در آن مراسم حضور پیدا کردم. قصد سخنرانی هم نداشتم، اما دوستان که دعوت کردند برای سخن گفتن، به رغم اینکه آمادگی نداشتم فرصت را برای تجلیل از مشکاتیان و گفتن نکاتی درباره شخصیت و هنر او غنیمت شمردم.

سخن را با شعری آغاز کردم که خواندید و سپس به انتخاب «دستان» به عنوان بهترین نوار موسیقی ۲۰ سال پس از انقلاب اشاره کردم. به مناسبت بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی در اواخر دهه ۷۰ کمیته یی از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مامور شد که بهترین آثار موسیقایی عرضه شده در دو دهه را انتخاب و معرفی کند. در بین آثار موسیقایی نوار «دستان» از جانب هیات داوران که بعضی از آن بزرگواران در این جلسه هم حضور دارند، اثر برتر شناخته شد.

شعری را که در ابتدای صحبتم خواندم بخشی از این اثر است. همچنان که می دانید این اثر با صدای استاد محمدرضا شجریان اجرا شده است. درونمایه یی که این اثر را برتر ساخته، توانایی و مهارت خواننده، ذوق و سلیقه بالای آهنگساز و تلفیق مناسب شعر و موسیقی و تدارک یک گروه بزرگ موسیقی است. استاد مشکاتیان یکی از هنرمندان مهمی بود که برای نخستین بار گروه بزرگ موسیقی در حوزه موسیقی ایرانی را تشکیل داد و در آهنگسازی و تصنیف سازی نغمه های متفاوتی عرضه کرد که وقتی آثار این دوره را با آثار گذشتگان مقایسه می کنیم متوجه نتایج این نوآوری و اثرات آن می شویم.

ما درباره انواع موسیقی در حوزه موسیقی تغزلی و عرفانی تجربه طولانی داریم، اما در دوره مشروطیت گونه یی موسیقی با رنگ و بویی تازه به ظرفیت های قبلی اضافه شد که می توانیم آن را موسیقی اجتماعی بخوانیم. تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» و «دل هوس لاله و صحرا ندارد» که اولی به مناسبت پیروزی انقلاب مشروطیت و دومی پس از کودتای لیاخوف روسی در تهران توسط عارف قزوینی سروده شد، آهنگسازی و در تالار کنسرت گراندهتل خوانده شد، از آثار ماندگار آن دوره در موسیقی ماست. سال های اوایل دهه ۵۰ گروهی از هنرمندان موسیقی به ارائه سبک های موسیقی اصیل ایرانی و با تعهد اجتماعی اقدام کردند که ادامه همین فعالیت ها در سال های پس از انقلاب به اوج خود رسید و آن تجربه یی برای به کارگیری موسیقی در ایفای نقش انقلابی و اجتماعی بود. موسیقی انقلابی یا معترض یا هر عنوان دیگری از این دست تا پیش از این دوره یک نوع موسیقی برگرفته از خیزش کشورهای امریکای لاتین به ویژه شیلی و موسیقی ضدکودتایی یونان بود.

یک نوع موسیقی ترس و هراس و نام ویکتور خارا و تئودوراکیس سازنده آهنگ فیلم معروف «زد» در همه محافل هنری شنیده می شد. مشکاتیان و همکاران و همراهان او و گروه های مهم «عارف»، «شیدا» و سرانجام «چاووش» توانستند سرودها و آهنگ هایی عرضه کنند که علاوه بر دارا بودن ویژگی اجتماعی و ظلم ستیزی و همراهی با مردم ریشه در موسیقی ملی و بومی این سرزمین و شعر و ترانه ایرانی و بار میهن دوستانه داشت و دارای ویژگی های امیدآفرینی، انگیزاننده و انسانی بود و هم نفس با مردم شور و نشاط می آفرید. هنرمندانی که در این گروه ها گردآمده بودند، بخشی از زیباترین قطعه ها را درباره شهید و شهدا ساختند. قطعه کاروان که به سرو شهید جوان معروف شد و قطعه کجایید ای شهیدان خدایی از ساخته های هنرمندان دیگر در این گروه هاست.

این جریان به ویژه پس از حرکت سرکوبگرانه نظام سلطنت در شهریور ۵۷ شکل جدی تری یافت و با ارائه سرود «ژاله خون شد» فضایی جدید آفرید. مشکاتیان همچنین با ساختن «رزم مشترک» که به همراه شو عزیز شهرت پیدا کرده است، در زمینه موسیقی حماسی و انقلابی درخشید. مشکاتیان این سنت را در قالب گروه نوازی و ارکسترهای بزرگ به حداکثر ظرفیت خود رساند. آن جمع جوانی که با این تعهد اجتماعی و هنری شروع به این کار کردند پس از گذراندن تجربه های پرفراز و نشیب هر کدام به سرمایه یی بی بدیل برای موسیقی ایرانی تبدیل شدند. بدون شک استاد پرویز مشکاتیان یکی از بزرگ ترین چهره های سه دهه اخیر موسیقی ایرانی در حوزه آهنگسازی است.

خواسته و ناخواسته نام، یاد و خاطره انقلاب با نام و یاد پرویز مشکاتیان آمیخته است. مشکاتیان از همان نسلی است که در چنین فضایی رشد کرد؛ نسلی معترض، سیاسی یا هر عنوان دیگری از این دست، از سرزمین عطار و خیام و اخوان ثالث. خود نیز دستی در شعر داشت و استاد برجسته موسیقی بود. در آغازین سال های حضور، مشکاتیان جوان برازنده یی از سرزمین خراسان بود با موهایی سیاه، ریش انبوه، پرجوش و خروش، سرکش و یاغی و در پی انداختن نگاه و طرحی نو در عرصه موسیقی و هنر. اما مشکاتیان روز بزرگداشت، مردی پنجاه و چند ساله بود با تنی فرسوده و روحی خسته و طنزی تلخ و کلامی کم و بیش گزنده. بعدها آنها را هم پشت سر گذاشت و سکوت اختیار کرد.هرچند این اواخر خیزی برای حضور مجدد در حیات اجتماعی برداشت و دستی بر قلم برد و نکاتی را نوشت و پرده از رازهایی برداشت اما آن هم چون رعد و برق بهاری گذرا بود.

یاد شبی افتادم که نجواگونه از زندگی پرفراز و نشیب خود گفت؛ در یک صبح زود، یکی دو ماه زودتر از موعد معمول تولد پا به عرصه زندگی گذاشتم و در شرایط دشوار آن سال ها، زود دوران کودکی را طی کردم و به افق جوانی رسیدم و بی هیچ نگاهی بر قفای خویش سالخورده شدم. باری سخن او روایت نسلی است که با کوله باری از عشق و امید، دانش و تجربه در یک صبح بارانی که آن مرد آمد، درخشید، زود به دنیا آمد، زود جوان شد، زود به بار نشست، زود سکوت کرد، خلوت گزیده یی آکنده از فریاد بود و زود هم پرکشید و رفت.

احمد مسجدجامعی



همچنین مشاهده کنید