پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
تخت جمشید در آتش
![تخت جمشید در آتش](/web/imgs/16/141/8xe8k1.jpeg)
بعد از فتح آسیای صغیر و سوریه و فلسطین و مصر و فینیقیه بود که اسکندر اولین نامه داریوش سوم را دریافت کرد. در این نامه داریوش پیشنهاد دوستی و اتحاد کرده بود و از او خواسته بود تا در قبال مبلغی هنگفت خانوادهاش را آزاد کند. اسکندر به او جواب رد داد و از او خواست که او را سلطان متبوع خود بداند یا اینکه «چنان که شایسته یک شاه هخامنشی است» به خاطر سلطنت خود بجنگد.
سپس به کار خودش پرداخت و به تسخیر بقیه شهرها و محاصره آن بقیه دیگر اقدام کرد. این وسط شهر تیرTyre مقاومتی سخت نشان داد و هفت ماه اسکندر را زمینگیر کرد.
در این مدت نامه دوم داریوش به اسکندر رسید. در این نامه علاوه بر پیشنهادات قبلی مبلغ مورد نظر را هم زیادتر کرده بود و ذکر کرده بود که از سرزمینها تا رود قزل ایرماق صرفنظر میکند و دخترش را هم به ازدواج اسکندر در میآورد و او را از دوستان به حساب میآورد.
شورای یاران اسکندر موافق این پیشنهادات سخاوتمندانه و باورنکردنی شاه بودند. اما اسکندر با یارانش فرق داشت. تاریخ هم اصولا آدمهای متفاوت را در خود ثبت میکند. اسکندر با پیشنهادات داریوش موافقت نکرد.
شهر تیر هم بالاخره سقوط کرد. اسکندر دو ماه را هم پشت دیوارهای غزه گذراند. در این اثنا هم سخت مجروح شد. اما نهایتا سپاه مقدونی بدون مقاومت وارد مصر شدند. مصریها کلی از او استقبال کردند. او از معبد آمون دیدار کرد. هاتف آنجا هم او را پسر خدا دانست. پلوتارک میگوید زمانی که اسکندر مدعی شد که میخواهد یک خدا باشد پیشگو پاسخ داد : بگذارید خدا باشد و او به عنوان فرعون قانونی در معبد کرنکKarnak مراسم به جا آورد.
بعد از آن اسکندر بدون آنکه داریوش در کرانههای دجله و فرات مقاومتی از خود نشان دهد از آنها عبور کرد. همین موقعها بود که زن داریوش مرد. اسکندر هم دستور داد تشییع جنازه باشکوهی برایش ترتیب دهند. داریوش متاثر از مرگ همسرش و مستاصل از فتوحات اسکندر طبق معمول دست به قلم شد و نامه سوم را برای اسکندر نوشت. در این نامه علاوه بر پیشنهادات قبلی شاه بزرگ فرات را به منزله سرحد دو شاهنشاهی شناخته بود و عنوان کرده بود که این هم به عنوان جهاز دخترش است همچنین برای جلب اعتماد اسکندر پسرش را میفرستد تا به عنوان گروگان نزد او بماند.۳۰ هزار تالان هم بابت آزادی مادر و آن دو دختر دیگرش میپردازد. این نامهها که دیگر لوث شده بود باز هم افاقه نکرد.
نهایتا سپاه داریوش به سال ۳۳۱ ق.م در گوگمل Gaugamela یا «مرتع شتران» جایی نزدیک اربیل در دامنههای کوههای زاگرس با اسکندر رو در رو شدند. سپاه پارس که فنون رزمیاش از زمان داریوش اول هیچ پیشرفت چشمگیری نکرده بود، مرکب از همان سربازان بومی بود. گردونهها و فیلهای سپاه هم که عملا کارایی نداشتند و جز ایجاد ترس و نشان دادن عظمت سپاه پارسی راهی به جایی نبردند. تا پاسی از شب نبرد ادامه داشت تا اینکه مجددا داریوش شکست خورد و فرار کرد.
با این پیروزی دروازههای بابل برای اسکندر گشوده شد. با ورود او به بابل برایش گل نثارکردند. او همچنین دستور داد معبد بعل را که خشایارشا خراب کرده بود بازسازی کنند. شهرهای بزرگ شاهی یکی بعد از دیگری سقوط میکردند. شوش هم بدون جنگ تسلیم شد. قشون اسکندر که حالا حسابی برای خود یک سپاه شده بود غنایم بسیار به دست آورد و خزانه شاهی را غارت کرد. خانواده داریوش هم که در تمام این مدت همراه اسکندر بودند در کاخ شوش اسکان داده شدند. شهربان آنجا هم به سمت خود باقی ماند. اسکندر که دیگر فاتح کل ایران به حساب میآمد سپاهی مرکب از ۳۰ هزار جوان ایرانی تشکیل داد تا به طرز نظام غربی آموزش ببینند و همراه او باشند. وی به عنوان جانشین شاه فراری وارد فلات ایران شد. طبیعتا مقاومتی صورت نگرفت. درگیری با سپاه والی پارس، همان آریوبرزن معروف، هم امری فرعی محسوب میشد. اسکندر وارد تخت جمشید شد و چهار ماه آنجا اقامت کرد.
استرابون میگوید اسکندر به پازارگاد رفت و در آنجا آرامگاه کوروش را دید که در پردیسی قرار داشت و مانند برجی بود. اسکندر به سربازانش اجازه نداد که آنجا را غارت کنند. جیبشان به اندازه کافی پر شده بود. مقدار فلزات گرانبهایی که هنگام تسخیر کاخها و مراکز اداری هخامنشیان به دست اسکندر افتاد حدود ۴۶۸۰ تن نقره یا ۴۶۸ تن طلا برآورد شده است که این میزان دیگر هیچگاه در عهد باستان دیده نشده است.
در این اثنا بود که کاخ تختجمشید آتش گرفت. در مورد این آتش سوزی مثل هر چیز جالب دیگر دانشمندان حرفهای خسته کننده زیادی زده اند. عده ای معتقدند که آتش زدن تخت جمشید در واقع تلافی کردن آتش سوزی اکروپولیس آتن بوده است و اسکندر به این ترتیب خواسته تا دقدلیاش را سر ایرانیها خالی کند. حالا بماند که اسکندر خودش چندتایی از شهرهای یونانیس را آتش زده بود. حالا چرا میخواست آتش زدنهای خشایارشا را تلافی کند؟ بنده بی اطلاعم.
اما بعضیها میگویند حمله اسکندر به ایران آنقدرها هم که حالا باب شده است ربطی به یونانیها ندارد. این آتش سوزی هم در اثر بی احتیاطی در یکی از مجالس بادهنوشی وحشیانه بوده است و مشعلی در دستی لزران و قالیها و پردههای وسیع تخت جمشید و سقف تمام چوب آن باعث شده تا حریق از کنترل خارج شود. چنانکه کاخ شوش هم در زمان اردشیر اول دچار حریق شد و وسعت خسارات آن به حدی بود که شاه آن را تعمیر نکرد و دستور داد یک کاخ دیگر برایش نزدیک آن درست کنند.
در ثانی شوش پایتخت جهان بود نه تخت جمشید و اگر قرار بود انتقامی گرفته شود باید در شوش این اتفاق میافتاد و اسکندر بعد چهار ماه اقامت در تخت جمشید دلیلی نداشته است که آن را آتش بزند. آن هم زمانی که مقاومت داریوش نیز محو شده بود و اسکندر دیگر داماد و جانشین او محسوب میشد.
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات سعید جلیلی مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم جلیلی مناظره مناظره انتخاباتی سیاست
تهران هواشناسی سازمان هواشناسی پلیس شهرداری تهران قتل سلامت فضای مجازی خانواده وزارت بهداشت قوه قضاییه محیط زیست
قیمت دلار قیمت طلا خودرو مسکن حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت سکه تورم دولت سیزدهم بازار سرمایه دلار
محرم الناز شاکردوست تلویزیون سینما بازیگر سینمای ایران سارا بهرامی تئاتر تخت جمشید علیرضا قربانی رسانه ملی
دانش بنیان ماهواره کنکور ۱۴۰۳ آیفون کهکشان
رژیم صهیونیستی فلسطین حماس دونالد ترامپ جو بایدن جنگ غزه آمریکا ترکیه حزب الله لبنان فرانسه اوکراین چین
استقلال فوتبال پرسپولیس یورو 2024 باشگاه پرسپولیس سپاهان کریستیانو رونالدو علیرضا بیرانوند لیگ برتر جام ملت های اروپا باشگاه استقلال نقل و انتقالات
هوش مصنوعی گوگل سامسونگ الکامپ نمایشگاه الکامپ اینستاگرام اپل ایرانسل وزیر ارتباطات
دیابت تب دنگی خواب مغز قهوه کاهش وزن سبک زندگی فشار خون مو سیب زمینی