دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
بحران اقتدار اخلاقیات
![بحران اقتدار اخلاقیات](/web/imgs/16/166/95ozk1.jpeg)
قرن ما پیش از این با اسطورهزدایی از طبیعت و تقدسزدایی از گفتارهای متافیزیک و با سویههای عقلگرایی محض و انسانمحوری، به انقیاد کشیدن امر والا و برجای نشاندن انسان بر تخت آسمانیاش همت گمارد تا انسان را عملا در برابر انسان قرار دهد: بدینگونه جنگها به جای دعاهای مردم از آسمان نازل شدند. شمارش معکوس پیشترها آغاز شده بود: جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، حمله اتمی به هیروشیما، حمله موشکی به درسدن آلمان، فجایع انسانی در کشورهای آفریقایی، اروپایی، امریکایی و آسیایی و... همه و همه یکی پس از دیگری واقعیت انسان مدرن را آشکارتر کرد: انسان نه فقط امر مقدس، که خود را نیز به یوغ کشید. عقل لجامگسیخته شد و امیال در دامان تمدن رها شدند و انسان را از کنترل بر خود ناتوان کرد. عقل به ضعف خود پی برد و امیال رهاشده، قدرت کنترل خود را از دست دادند و سرانجام انسان ماند و هزارتوهای تودرتوی بیگریز و این فکر که نیچه در «تبارشناسی اخلاق» برگفته بود: «در این شکی نیست که با خودآگاه شدن خواست حقیقت، اخلاق نیز از این پس رو به نابودی میرود: این نمایش بزرگ در صد پرده برای دو سده آینده اروپا رقم زده شده است، ترسناکترین و پرسشبرانگیزترین وای بسا نومیدبخشترین نمایشهاست.» و انسان در پی پاسخ به آن علامت سوال بزرگ و جوابی که پاسخ به آن هم راه به جایی نخواهد برد. ما انسان را نهتنها به آسایش نرساندیم، که آرامش نسبی را نیز از او بازگرفتیم. کاری کردیم که انسان، انسانیتش را از یاد ببرد تا بیرحمانه و تنها به صرف وظیفه و ایدئولوژی برساخته، آدم بکشد و همراه با خوانش «آی آدمها» به تماشای غرقشدن آدمها بنشینیم، بیآنکه تلاشی برای نجاتشان کنیم؛ چراکه سرنوشت همه ما همان غرقشدن است در خود یا دیگری. اکنون با پایان سده بیستم به دشواری میتوان سخن راند که از قانون اخلاق یا پیشرفت اخلاقی پیشتر رفتهایم. اگر برگردیم به عقبتر، کانت را به یاد خواهیم آورد که گفته بود دو چیز ذهنش را از ستایش و احترام لبریز میکند: یکی آسمان پرستاره بر فراز سر و دیگری قانون اخلاقی در قلب و یک قرن بعد در همراهی با کانت، لرد اکتون نیز تاکید کرد که اندیشهها دگرگون میشوند، رفتارها تغییر میکنند، عقاید برمیخیزند و فرومیریزند، ولی قانون اخلاق بر صخرههای ابدیت نبشته است. اما نه به باور کانت و نه اکتون، جهان ما در پایان سده بیستم، به باور نیچه در تبارشناسی اخلاق نزدیکتر شده است: «بحران اقتدار اخلاقیات»؛ گویی اکنون دیگر قوانینی که بر صخرههای ابدیت نبشته شده، کمی رنگ باخته است! هنوز فراموش نکردهایم که آغاز سده بیستم خوشبینی برخاسته از روشنگری، تصویری را برای ما ترسیم میکرد که بر اساس آن گسترش چشمانداز انسانی و علمی به رنگباختن جنگ و سایر شکلهای بیرحمی و بربریت منجر شد و چنین رخدادهایی را در تالار وحشتی که بخشی از موزه گذشته بدوی بود، به بایگانی تاریخ میسپرد. چنین توقعات و انتظاراتی سبب شد تا قرن هیتلر، استالین، پل پت و صدام حسین ما را غافلگیر کند؛ آتشفشانهای به ظاهر خاموش واقعا خاموش نبودند. (و اکنون بار دیگر فاجعه انسانی در کشورهای آسیایی به ویژه مصر و سوریه و در یک نگاه کلی دیکتاتورهای شرقی را به خاطر بیاورید!)
جاناتان گلاور در «انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم» ما را با این خطرات یکبار دیگر رودررو میکند و به ما یادآوری میکند: «آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد میسپارد جان!» به قول مایکل کرلین، گلاور تاریخی را در این کتاب ارائه میدهد که واقعا هولناک است، ولی به دلیل معنایی که سعی میکند به آن ببخشد جذاب و آموزنده نیز هست. بررسی تاریخی نگرانکننده گلاور نشان میدهد که چگونه انسانیتزدایی فردی و جمعی از دیگران، فاصلهگیری کافی از دیگران برای ندیدن رنج و محنتشان، تقسیم مسوولیت اعمال در میان جمعی بزرگ و عقلانیسازی فایدهگرایانه و آرمانشهری میتواند هویت اخلاقی را بفرساید. کتاب حاضر تلاشی است برای بخشیدن بعدی تجربی به اخلاقیات یا به عبارت دیگر تلاشی برای جمعکردن اخلاق با تاریخ. گلاور در این کتاب از اخلاق برای طرح پرسشهایی در برابر تاریخ استفاده میکند و تلاش دارد متقابلا از تاریخ برای ارائه تصویری از استعدادهای پنهان انسان استفاده کند که به اخلاقیات ربط پیدا میکند. سقوط اقتدار دین و زوال باور به خدا سبب شده که این مساله برای بسیاری از افرادی که فیلسوف هم نیستند، به مشکلی بدل شود.
اخلاق با چالش دیگری نیز روبهرو است: همان چالشی که داستایوفسکی از زبان ایوان کارامازوف بیان میکند: «اگر باور به امر مقدس نباشد، انجام هر کاری مجاز است» نقطه ختم و اوج نقد او جهانی است که در آن ، آنچه در بلغارستان رخ داده است؛ یعنی سوزاندن زنان و کودکان و تجاوز به آنان. زندانیان را در شب آخر زندگی از گوش به حصار میخ میکردند و سپس بهدار میآویختند، (این بیرحمی را هیچ حیوانی مثل انسان نمیتواند چنین ماهرانه و هنرمندانه به کار ببندد!) کودکان را با خنجر از رحم مادران بیرون میکشیدند، نوزادان شیرخواره را به هوا پرتاب میکردند و با سرنیزه میگرفتند: «لذتبخشترین حالت این بود که این کار را جلوی چشمان مادران انجام
دهند.» پرسش دشوار و بیپاسخ در برابر چنین ظلمی آن است که تکلیف اخلاق چه میشود؟ پاسخ را میتوانید در لایههای تاریک «انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم» جستوجو کنید. در تاریکترین لایههای کتاب نیز - که تاکید نویسنده بر عدم پیام بدبینی است- کورسوی امیدی همچنان هست!
«انسانیت: تاریخ اخلاقی سده بیستم» را افشین خاکباز ترجمه و خشایار دیهیمی ویرایش و نشر «آگه» منتشر کرده است.
آریامن احمدی
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
ویدیوهای آموزشی هفتم
مسعود پزشکیان دولت سیزدهم ایران مجلس شورای اسلامی دولت چهاردهم رهبر انقلاب پزشکیان دولت محمدجواد ظریف رئیس جمهور مجلس انتخابات
تهران شهرداری تهران شورای شهر تهران تب دنگی هواشناسی اربعین پشه آئدس سازمان هواشناسی وزارت بهداشت قتل پلیس گرمای هوا
خودرو واردات خودرو قیمت خودرو بازار خودرو قیمت دلار ایران خودرو حقوق بازنشستگان مالیات برق قیمت طلا بازنشستگان سایپا
سعید راد تلویزیون مهران مدیری سینمای ایران رضا کیانیان عاشورا کربلا محرم دفاع مقدس رسانه ملی سینما موسیقی
هوش مصنوعی دانش بنیان فناوری حوزه علمیه دانشگاه آزاد اسلامی اختلال جهانی باتری
جو بایدن رژیم صهیونیستی یمن اسرائیل دونالد ترامپ آمریکا فلسطین غزه روسیه ترامپ تل آویو چین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر نقل و انتقالات سپاهان لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس نقل و انتقالات لیگ برتر باشگاه استقلال المپیک 2024 پاریس تراکتور
همستر کامبت ایلان ماسک تبلیغات سرعت اینترنت تلگرام فیلترینگ گوگل ویندوز ناسا سامسونگ امنیت سایبری
خواب دیابت فشار خون مغز ویتامین افسردگی چای قند بیماری تب دنگی