چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
باید باشم؛ نه آن چیزی که بودم...
مردی وارد بیمارستان شد و با آسانسور به طبقه دوم رفت. او سراغ دفتر پرستاران را گرفت و سپس با قیافهای جدی راهرو را به سوی اتاقی که نشان او داده بودند پیش رفت. وارد اتاق شد و به سوی بیمار باندپیچی شدهای قدم برداشت. بیمار او را که دید با صورت رنگ پریدهاش لبخندی زد و دست خود را که سرم به آن وصل بود بالا برد و گفت: مربی! از آمدنت سپاسگزارم...
مربی گفت: چطوری؟ گفت: خوبم. اما نگاه غمبار او در چشمان گودافتادهاش حکایت دیگری داشت. سکوت درازمدتی برقرار شد. عاقبت دیدارکننده روی تخت خم شد و چانهاش را نزدیک صورت بیمار برد: مایک، گوش کن! من به تو در اردوگاه تمرین ماه ژوئیه نیاز دارم. قبراق و سرحال. امسال تا آخر خط خواهیم رفت.
«مایک وستنهاف» که از سرطان استخوان رهایی یافته است در ادامهی این خاطره میگوید: گمان می کردم «شولا» به دلسوزی خواهد پرداخت، ولی او چنین نکرد. او با من به گونهای رفتار کرد که باید باشم؛ نه آن چیزی که بودم. این امر در روحیه و بهبود من سخت مؤثر افتاد.
«دان شولا» مربی افسانهای فوتبال آمریکایی است که به همراه «کن بلانچارد» کتاب ارزشمند «مدیر در نقش مربی» را نوشته است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست