یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

لذت یک لحظه مادر داشتن


لذت یک لحظه مادر داشتن

تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سرداشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت‌ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی …

تاج از فرق فلک برداشتن

جاودان آن تاج بر سرداشتن

در بهشت آرزو ره یافتن

هر نفس شهدی به ساغر داشتن

روز در انواع نعمت‌ها و ناز

شب بتی چون ماه در بر داشتن

صبح از بام جهان چون آفتاب

روی گیتی را منور داشتن

شامگه چون ماه رویا آفرین

ناز بر افلاک اختر داشتن

چون صبا در مزرع سبز فلک

بال در بال کبوتر داشتن

حشمت و جاه سلیمان یافتن

شوکت و فر سکندر داشتن

تا ابد در اوج قدرت زیستن

ملک هستی را مسخر داشتن

برتو ارزانی که ما را خوش‌تر است:

لذت یک لحظه «مادر» داشتن!

فریدون مشیری

آسودگی از محن ندارد مادر

آسایش جان و تن ندارد مادر

دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش

ورنه غم خویشتن ندارد مادر

رهی معیری

آهسته باز از بغل پله‌ها گذشت

در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود

اما گرفته دور و برش‌هاله‌ای سیاه

او مرده است و باز پرستار حال ماست

در زندگی ما همه جا وول می‌خورد

هر کُنج خانه صحنه‌ای از داستان اوست

در ختم خویش هم به سر کار خویش بود

بیچاره مادرم