سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

نقد کتاب تاریخچه صناعت قالیبافی کاشان


نقد کتاب تاریخچه صناعت قالیبافی کاشان

تاریخچه صناعت قالیبافی کاشان عنوان کتابی است به قلم حوریه عبدالهی که به بررسی تحولات قالیبافی کاشان از دوره قاجار تا سال ۱۳۵۷ پرداخته و توسط انتشارات بو کتاب سال ۱۳۸۹ در اختیار علاقمندان قرار گرفته است

● معرفی کتاب

تاریخچه صناعت قالیبافی کاشان عنوان کتابی است به قلم حوریه عبدالهی که به بررسی تحولات قالیبافی کاشان از دوره قاجار تا سال ۱۳۵۷ پرداخته و توسط انتشارات بو کتاب سال ۱۳۸۹ در اختیار علاقمندان قرار گرفته است. این اثر ۱۷۶ صفحه تک رنگ و در چهار فصل ضمن بررسی اجمالی صناعت قالی بافی کاشان قبل از دوره قاجار رویدادهای عصر قاجار و ویژگی‌های قالی کاشان در دوره قاجار و دوره معاصر را تا سال ۱۳۵۷ مورد تحلیل و بازبینی قرار داده است.

عبداللهی که متولد سال ۱۳۶۵ است تا به حال دو کتاب به رشته تحریر درآورده که هر دو به نوعی با موضوعیت شهر کاشان است. شهر من کاشان، مرواریدی در صدف کویر عنوان دیگر کتاب عبدالهی است.

● نقد و نظر

در حوزه فرش دستباف، ایرانیان آنگونه که باید و شاید نسبت به مکتوب نمودن نظریات و دانش مربوط به فرش فعال و پیشرو نبودند و حداقل نسبت به غربیان عملکرد قابل قبولی در چند دهه گذشته نداشته‌اند. لذا هر فعالیتی در زمینه گسترش چاپ و نشر کتاب‌های تخصصی و موضوعی در این زمینه می‌تواند بسیار خوشحال کننده و مایه مباهات جامعه فرش کشور باشد.

در خصوص فرش کاشان مطالعات قابل قبول و مناسبی صورت گرفته که ادامه کار پژوهشی در این حوزه را هموارتر می‌نماید. کتاب تاریخ درخشان فرش کاشان نوشته دکتر امیرحسین چیت سازیان نمونه خاص این تحقیقات در مورد تاریخ فرش کاشان از ابتدا تا دوره معاصر است. لذا مطالعات بعدی در این مورد می‌بایست جزئی‌تر و با نگرشی تحقیق محور و پژوهشی و در جهت نیل به اهدافی خاص همچون پرده برداشتن از معماهای تاریخی در مورد فرش باشد و از طرفی راهکاری برای امروز جامعه فرش باشد.

کتاب حاضر در چکیده خود پس از معرفی چند سطری که همراه با تمجید و لزوم اهمیت به صنعت فرش است هدف خود را پاسخ به دو پرسش مهم می‌داند:

۱-چه عواملی سبب کاهش تولید کمی و کیفی قالی در اوایل و اواخر دوره قاجار و نیز رونق قالی در اواسط دوره در کاشان شد؟

۲-وجه تمایز صناعت قالیبافی در دوره معاصر نسبت به دوره قاجاریه چه بود؟

و در همین راستا دو فرضیه مطرح می‌کند:

۱-در اوایل دوران قاجار با وقوع جنگ‌های ایران و روسیه و کاهش تولید کشاورزی از رونق قالی کاسته شد، در اواسط با شروع صادرات فرش و ایجاد شرکت‌های تجاری خارجی قالیبافی رونق گرفت و در نهایت در اواخر دوره با وقوع جنگ جهانی اول و شیوع قحطی و تعطیلی شرکت‌های خارجی بار دیگر سبب افت قالی‌بافی شد.

۲-تاسیس شرکت سهامی فرش ایران و برندگذاری قالی‌ها و ایجاد تعاونی وجه تمایز دوره معاصر از دوره قاجار شد.

با توجه به این که موضوعات و پرسش‌های مهمی در دل این اثر نهفته است لذا دستیابی به پاسخ‌های آن نیازمند ژرف نگری و پژوهشی در خور است تا مخاطب را با اسناد موجود قانع نماید. نکته اول که ضعف آن به شدت در کل کتاب حس می‌شود اثبات فرضیات سوال اول است که وضع فرش را در دوره قاجار به سه دوره تقسیم نموده که دوره میانی آن رونق داشته است. این فرض بدون ارائه خط سیر اسنادی همواره معلق می‌ماند.

فصل اول کتاب عملاً با اهداف کتاب ارتباط مستقیم و ضروری ندارد و اگر وجود هم نداشت اتفاق خاصی در شاکله و کلیت آن رخ نمی‌داد و این زمانی بیشتر مشخص می‌شود که مولف هم از این بخش نتیجه گیری مرتبط با کلیت کتاب ندارد و به نوعی گویا دیباچه‌ای بر فرش کاشان است که البته نیازی به اختصاص یک فصل مجزا نداشت و می‌توانست به صورت مختصر به آن پرداخته شود.

در فصل دوم که رویدادهای عصر قاجار به تفکیک پنج دوره مورد بررسی و جمع بندی قرار گرفته است شتابزده عمل شده و مولف گویا از کلیدی بودن این بخش غافل بوده که پاسخ سوالات در تفسیر درست و دقیق حوادث وقت و ارتباط آن‌ها با هنر- صنعت قالی بافی وقت و تحلیل اثر گذاری و اثر پذیری متقابل آن نهفته است. همچنین مولف در کل کتاب از بیان نظریات خاص خود با جمع بیش از پیش نظریات مختلف شانه خالی نموده و مخاطب را جمعی از نظرات و بدون نتیجه گیری صریح و روشن رها می‌کند و مبحث تازه‌ای را می‌گشاید.

فصل سوم نیز با عنوان و اهداف کتاب و مشخص نمودن بازه زمانی قاجاریه یا معاصر به نوعی بیگانه است و بیان مشخصات فرش کاشان کمکی به یافتن پاسخ سوالات نمی‌نماید. در اینجا اشاره‌ای کلی به ورود رنگ‌های جوهری به بدنه قالی‌بافی ایران می‌شود و مولف بدون بیان اثر گذار بودن یا نبودن آن بر نوع تجارت این فصل را به اتمام می‌رساند و حتی نظر خود به عنوان مولف بر پایه مطالعاتش را نیز بیان نمی‌دارد و صرفاً بر ذکر چند منبع در این خصوص قناعت می‌کند که جای تعجب دارد. فصل چهارم هم در حد معرفی و یک بروشور با چند مصاحبه و بدون اظهار نظر صریح مولف به پایان می‌رسد و نه تنها هر فصل مشخصا جمع بندی روشن و صریحی ندارد پایان کتاب هم از این نقیصه به شدت رنج می‌برد.

علاوه بر موارد نظری کتاب تاریخچه صناعت قالیبافی کاشان از حیث چاپ و طراحی نیز دارای نواقص عمده‌ای است. گذشته از این که چاپ تک رنگ قابلیت معرفی بسیاری از فرش‌ها را ندارد مولف با شتابزدگی تصاویری دست چندم را با کیفیتی بسیار پایین در لابلای صفحات کتاب جای داده که به هیچ روی نه تنها جذابیتی ندارند بلکه در نگاه نخست اثر بصری منفی را به ذهن مخاطب متبادر می‌سازند. حتی تصاویری که خود مولف هم تهیه نموده بسیار بی کیفیت هستند. مثل تصویر صفحه ۱۲۸ -مصاحبه با آقای محتشمیان- تصویر به حدی ناخواناست که حتی خود آقای محتشمیان هم از شناخت خود در این تصویر ناتوان است!

تصاویر صفحه ۹۲ و ۹۳ گویای چه چیزی است؟ یا مشخصات فرش‌ها در صفحات ۷۶ و ۷۷ به شکلی کاملاً ناخوانا آورده شده که با یک دقت می‌توانست بسیار بهتر باشد و از این دست موارد بسیار در کتاب مشاهده می‌شود.

به هر روی کتاب تاریخچه صناعت قالیبافی کاشان اگر اولین کتاب هم در این زمینه بود اثری قابل توجه به حساب نمی‌آمد. و در شرایطی که مولف می‌توانست با دقت نظر و با وسواسی در خور پژوهشی سترگ را به مخاطبان ارائه نماید با شتابزدگی نتیجه و حاصل کار را که می‌توانست کتابی ارزشمند برای فرش دوستان ایران و خصوصاً کاشان در سراسر دنیا باشد را به کتابی دست چندم و گزارش گونه تبدیل نموده است.

سیدمحمدمهدی میرزاامینی