دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
ذهن های زیبا
اسکیزوفرنی در حال حاضر یک درصد مردم جهان را مبتلا کرده است، سالانه ۲۰ هزار نوجوان و جوان ایرانی به اسکیزوفرنی مبتلا میشوند که در صورت کمتوجهی میتواند تبدیل به یک بیماری ناتوانکننده با عوارض ناخوشایند و خطرناک شود و در صورت رسیدگی میتوان آن را تبدیل به بیماری قابل کنترلی نمود که فرد بتواند زندگی عادی را در پیش بگیرد. اسکیزوفرنی موجب اشغال نیمی از تختهای بخش روانپزشکی بیمارستانها میشود، اما با تشخیص و درمان به موقع کنترل شده و بهاین ترتیب عملکرد روانی فرد حفظ میشود.
جنون جوانی یا همان اسکیزوفرنی بیماری است که مشخصه آن تغییرات برجسته در شخصیت است. این تغییرات گاهی با مشکلات سازگاری در نوجوانی اشتباه شده و باعث عصبانیت خانواده میشود. کنارهگیری اجتماعی، نوسانات خلقی و رفتار انزواطلبانه، افسردگی، تفکر مختل، عدم تمرکز و افکار آشفته از علائم بیماری است. به زبان علمی این بیماری جدایی یا از هم پاشیدگی در شخصیت فرد است؛ شاید جدایی از واقعیت نام بهتری برای آن باشد، زیرا شخص غالبا به دور از دنیای خارج و در دنیای کوچک خود زندگی میکند. اسکیزوفرنی یکی از وخیمترین اختلالات روانی است و افراد مبتلا به آن با انواع مختلف هذیانها و توهمها دست به گریبانند. این بیماری غالبا پس از بلوغ در جوانها آغاز میشود و در بیمار اختلالهای عاطفی، هوشی، رفتاری و نیز اختلال اساسی در ارتباط با واقعیتها و ایجاد مفاهیم به وجود میآید. این بیماری از ۱۵ تا ۳۵ سالگی میان جوانان شیوع دارد و قبل از ۱۵ سالگی و بعد از ۴۵ سالگی نادر است، بدین جهت اسکیزوفرنی را «جنون جوانی» خواندهاند.
● اسکیزوفرنی و اشتغال
مشکلات بسیاری بیماران از نقطهای تشدید میشود که نیاز به اشتغال پیدا میکنند. درصد بسیار زیادی از بیماران اسکیزوفرنی توانایی انجام کار دارند، اما آنها برای اشتغال نیز مشکلاتی بسیاری دارند. در حقیقت بیماران اسکیزوفرنی در جامعهای که افراد سالم برای داشتن شغل با مشکل مواجهند چطور میتوانند شغلی مناسب خود پیدا کنند؟
مبتلایان به اسکیزوفرنی علاوه بر دارو نیازمند اشتغال، آموزش، مسکن و راهی برای سپری کردن اوقات فراغت هستند تا بتوانند تواناییهای خود را حفظ و ارتقا دهند و دچار انزوا نشوند.
مسلما تحقق این امور تنها بر عهده وزارت بهداشت نیست و نیازمند همکاری تمام دستگاههای دولتی است. تواناسازی بیماران برای اشتغال سودمند هم وسیله و هم نشانه بهبود است. بسیاری از بیماران اسکیزوفرنیک علیرغم ابتلا به بیماری توانایی انجام کارهای سطح بالا را دارند. برخی نیز مهارتهای استثنایی و درخشان در زمینههای محدود نشان میدهند که حاصل وجهی ویژه از بیماری آنهاست.
شعار بیماران اسکیزوفرنی این است: «بیماری، تنها بخشی از تواناییام را گرفته، حفظ و ارتقا باقی مانده تواناییها حق من است» اما این شعار در جامعه بیرونی یا تحقق نمییابد یا درصد تحقق آن پایین است.
● خانواده و اسکیزوفرنی
اسکیزوفرنی فشار زیادی به خانواده بیمار و نزدیکان او وارد میآورد. اسکیزوفرنی مثل اکثر بیماریهای روانی، مزمن شده و اغلب برای نخستین بار در حوالی ۲۰ سالگی و آغاز دوره جوانی ظاهر میشود. اغلب بیماران و خانواده آنها سالها درگیر این نکتهاند که چگونه از عهده بیماری خود برآیند و زندگی راحتی داشته باشند.
اسکیزوفرنی نیز نظیر دیگر بیماریهای روانی هزینههای زیادی به همراه دارد. این هزینهها شامل مخارج مراجعه به متخصصان، اقامت در بیمارستان، دارو و انتقال به یک موسسه بهداشتی روانی است. افراد خانواده ممکن است متحمل مخارج اضافی شوند، مانند خسارات ناشی از مرخصی بدون حقوق و نیز پول توجیبی یا هزینه زندگی بیمار که خود نمیتواند از عهده تامین آن برآید.
خسارات روانی از این هم سنگینتر است. بیمار و خانواده او باید خود را با نوعی زندگی سازگار کنند که از آنچه آرزو داشته و یا برنامهریزی کرده بودند، بسیار متفاوت است. موقعیت شغلی، آموزش، خانواده و زندگی اجتماعی، همه اینها ممکن است مختل شود.
حتی پس از رسیدن به بزرگسالی، بیماران روانی ممکن است احتیاج به نظارت و حمایت ویژه داشته باشند. اما خانوادههایی که بیمار اسکیزوفرنیک دارند، چهکاری میتوانند برای او انجام دهد؟ روانپزشکان چند توصیه مشخص برای این خانوادهها دارند:
به جرات میتوان گفت مهمترین وظیفه خانواده به رسمیت شناختن بیماری در عضو خانواده است. متاسفانه خیلی از خانوادهها وجود بیماری روانی را در فرزند، همسر یا والدین خود انکار میکنند.
دومین وظیفه خانواده، حفظ آرامش در محیط خانه و پرهیز از خردهگیریها و سرزنشهای ناموجه نسبت به بیمار است. انتقاد از بیمار اسکیزوفرنیک و داشتن توقعات بیش از حد از او بر پریشانی بیمار میافزاید و حتی میتواند موجب تشدید نشانهها و عود بیماری و طولانی شدن دوره درمان شود.
سومین کاری که افراد خانواده میتوانند انجام دهند، همکاری در درمان بیمار است. فرد بیمار نیاز به درمانهای دارویی و درمانهای روانی ـ اجتماعی دارد که بدون کمک اعضا خانواده انجام آنها امکانپذیر نیست. برای نمونه خانوادهها باید مراقب مصرف دارو توسط بیمار باشند و هرگاه او فراموش کرد یا عمدا نخواست دارو را بخورد بتوانند کمک کنند، اما متاسفانه دیده شده برخی خانوادهها برعکس عمل میکنند و به فرد میگویند اگر دارو نخوری بهتر است یا به این عنوان که حال او خوب شده دارو را قطع میکنند. متاسفانه این توصیههای نابجا، موجب طولانی شدن بیماری، تشدید آن یا بروز عوارض برگشتناپذیر بیماری مانند خودکشی فرد بیمار میشود.
وظیفه دیگر خانواده آن است که با نوع بیماری و نشانههای بیماری مریضشان آشنا باشند و وضعیت او را همیشه زیر نظر بگیرند و در صورت برگشت نشانهها، بیدرنگ با پزشک تماس حاصل کنند.
و سرانجام توصیه عملی روانپزشکان برای خانوادههایی که بیمار اسکیزوفرنیک دارند، این است که با شناسایی یکدیگر در محله خود گروههای خودیاری تشکیل دهند تا با استفاده از تجربیات و امکانات یکدیگر بتوانند در توانبخشی بیماران خود، نقش مثبت و سازنده ایفا کنند.
● اسکیزوفرنی و ازدواج
ازدواج همواره دغدغههای خاص خود را دارد، اما اگر شرایط خاصی برای یک طرف وجود داشته باشد به عنوان مثال بیماری روانی سختی مانند اسکیزوفرنی داشته باشد، آنگاه موضوع سختتر نیز میشود. روانپزشکان همواره با پرسشهای بیشماری از سوی بیماران در سن ازدواج و خانواده آنها در مورد ازدواج بیمار مبتلا به مشکلات روحی بخصوص اسکیزوفرنی مواجه هستند.
معمولا در این گونه موارد، متخصص، متناسب با تجارب خود و بررسی زمینههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و وضعیت پزشکی بیمار توصیههای لازم را به عمل میآورد. اینکه واقعا بیمار روانی نباید ازدواج کند و بالعکس آیا بیمار روانی حتما باید ازدواج کند، موضوعی است که بسیار جای بحث دارد، اما جدا از مسائل پزشکی خانوادهها نیز در تصمیمگیری برای این موضوع باید چند مساله اساسی را مد نظر قرار دهند:
نکته اول این است که ازدواج درمان نیست. برخی از مردم تصور میکنند ازدواج باعث درمان بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی میشود.
اما این موضوع نهتنها درست نیست، بلکه اگر همه جوانب رعایت نشود برعکس خواهد شد. باید توجه داشت که ازدواج برای هر دختر یا پسر جوانی با استرس و نگرانی توام است. اگر این نگرانیها از قبل چارهاندیشی نشده باشند برای سلامت روانی بیمار مضر است. به همین دلیل بسیاری از خانوادهها پس از ازدواج فرزندشان که دچار بیماری روانپزشکی است با نتایج عکس آن چیزی که توقع داشتند مواجه میشوند.
نکته دوم وضعیت مالی فرد است. مسوولیتپذیری، کسب درآمد بیشتر و اداره خانواده از مواردی هستند که بهتر است از پیش چارهاندیشی شده باشند.
خانواده فرد بیمار باید بداند منظور از ازداوج سپردن بیمار به همسر آینده و رفع مسوولیت از خود نیست چراکه زندگی مشترک با یک فرد دیگر علیالخصوص در صورت داشتن فرزند با مسوولیتهایی همراه است که بیمار از عهده آنها به تنهایی بر نخواهد آمد و نیاز به کمک بیشتری خواهد داشت.
گفتن واقعیت، یکی دیگر از مهمترین مسائل است. متاسفانه در اکثر موارد شاهد هستیم فرد بیمار یا خانواده او موضوع بیماری را از همسر آینده پنهان میکنند. خوشبختانه در عصر حاضر با اقدامات درمانی موثر و در دسترس بودن داروهای بهتر، کمعارضهتر و موثرتر بسیاری از بیماران روانگسیخته مانند سایر شهروندان میتوانند زندگی نسبتا معمولی داشته باشند. خانوادهها این نکته را در نظر داشته باشند که اگر میخواهند زندگی بر مبنای صحیحی آغاز شود و ادامه یابد باید از ابتدا به سوالات همسر آینده بیمار با متانت و بدون مخفیکاری پاسخ داده شود.
در صورت لزوم، همسر آینده بیمار میتواند با اجازه بیمار، نزد پزشک معالج رفته و اطلاعات لازم در حد آگاهیهای لازم برای خود کسب نماید. هدف از این توضیح ایجاد نگرانی و وحشت در دل خانواده همسر احتمالی نیست، بلکه ایجاد آگاهی لازم و اتخاذ تصمیم آگاهانه است تا پس از ازدواج با مشکلات و اختلافات کمتری مواجه گردند. مواردی که با رعایت شرایط فوق، پیوند ازدواج برقرار میشود، زندگی موفقی برپا شده و در سیر درمان و بهبودی بیمار نیز نقش موثر و بسیار مفیدی دارد. در غیر این صورت باید منتظر بروز اختلافات بعدی و خانوادگی بود.
شاید فیلم ذهن زیبا با بازی راسل کرو را دیده باشید. فیلم، درباره زندگی ریاضیدانی با استعداد اما مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی است. رفتار نامتعارف و ضداجتماعی بیماری (اسکیزوفرنی) او را تا مرز باختن و شکست میکشاند و خود بیمار برای مقهور و محصور نشدن در دنیای این شخصیتهای خیالی ـ ذهنی تلاش زیادی میکند، اما همواره موفق نمیشود و تا حد تسلیم شدن نیز پیش میرود، اما در میان ۲ دنیای ذهنی و نیمهواقعی نش، حضور همسر، او را از مرز بازندهای صرف، به سمت برنده شدن (هر چند نه به صورت مطلق) میکشاند. شاید هم پیش خود فکر میکنید این هم فیلمی است مانند فیلمهای دیگر، اما این فیلم براساس داستانی واقعی ساخته شده است.
این فیلم داستان زندگی جان نش ریاضیدان نابغه و برجسته آمریکایی است. او در سنین جوانی به بیماری اسکیزوفرنی از نوع پارانویید مبتلا شد. علیرغم این مساله نش در تکامل نظریه بازیها، نقش بسیار موثری داشت و به خاطر تلاشهایش در این زمینه، در سال ۱۹۹۴ به همراه رینهارد سلتن و جان هارسانای برنده جایزه نوبل اقتصاد شد. شاید همین نمونه کافی باشد که نشان دهد بیماران اسکیزوفرنی نیز تواناییهایی دارند.
علی اخوان بهبهانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست