سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

حکایت انحصار طلبی ملت عاشورایی


حکایت انحصار طلبی ملت عاشورایی

آیا امام و یارانش انحصار طلب بودند این سوال به خودی خود نمی تواند به اذهان نسل پس از انقلاب اسلامی ۵۷ متبادر شود چراکه نگاه بی غرضانه به حوادث آن دوران چیزی غیر از این را نشان می دهد

آیا امام و یارانش انحصار طلب بودند؟! این سوال به خودی خود نمی تواند به اذهان نسل پس از انقلاب اسلامی ۵۷ متبادر شود. چراکه نگاه بی غرضانه به حوادث آن دوران چیزی غیر از این را نشان می دهد. اما هرگاه جریان های سیاسی در راه مانده،خواسته اند عقب افتادگی خود از قافله انقلاب معجزه آسای اسلامی به رهبری امام خمینی را مخفی کنند، به این ادعا توسل جسته اند.

اسناد ساواک و لانه جاسوسی آمریکا نشانگر این واقعیت است که جریان ملی گرا اعم از جبهه ملی ونهضت آزادی چه به قصد مشارکت در یک رژیم سلطنتی مشروطه و چه با نیت تغییرگام به گام سیستم سیاسی سعی داشته اند باتوسل به مقامات و سازمان های آمریکایی و مذاکره با شاه ومسئولان حکومتی وی به اهداف خود برسند؛ اهدافی که با توجه به فقدان حمایت مردمی و نیز اهتمام دولت آمریکا برحفظ رژیم شاه به عنوان بهترین حافظ منافع خود در منطقه، پیشاپیش محکوم به شکست بود. قاطعیت حضرت امام (ره) در تعیین هدف سرنگونی رژیم شاه دریک حرکت عمومی : که دامنه آن از مردم کوچه و بازار تا نظامیان را شامل می شد- از یک منطق واقع بینانه تبعیت می کرد. ولو این که واقعیت درآن زمان برای اغلب تحلیلگران قابل درک نبود و حتی پیروان امام با تکیه بر حقانیت راه او صرفا به او تاسی می کردند ونه آن که همانند او چشم انداز آینده را به طور کامل ببینند.

علاوه براین، آنچه مردم را برای همراهی با امام انگیزه مند ساخته بود به خواسته مقدس او یعنی تشکیل حکومت اسلامی مربوط می شد. این دقیقا همان چیزی بود که در اهداف جریان های سیاسی به هیچ صورتی وجود نداشت. بدین ترتیب آیا تاکید امام بر راهی که مردم از عمق جان به آن اعتقاد داشتند و گروه های سیاسی آن را هضم نمی کردند، انحصار طلبی بود؟

شاید هم متهم ردیف اول از نظر این جماعت، مردمند!

همه می دانند کارکنان شر کت های نفتی از جمله مرفه ترین کارمندان در ایران دوران شاه بوده اند. به راستی کدام انگیزه سیاسی رایج می توانست اعتصاب سرنوشت ساز آنان (از کارگران ساده تا مهندسان نفتی) را سبب شود. براساس یک سند لانه جاسوسی کارگران اعتصابی رسما به شرکت آمریکا اسکو (عمده ترین شرکت تولید کننده نفت ایران با ۲/۴ میلیون بشکه در روز) گفته اند: «هیچ گونه شکایتی از شرکت آمریکایی ندارند بلکه اعتصاب آنها یک مسئله ایدئولوژیک است.» به گونه ای که سولیوان سفیر آمریکا در نامه ای به وزارت خارجه این کشور تاکید می کند: «از سرگیری فعالیت اعتصابی نفت منحصرا به دعوت (امام )خمینی نسبت داشته و حتی یک نمونه مشهود از منطق اقتصادی در آن وجود ندارد. واقعا کدام حزب سیاسی می توانست چنین نفوذی در اعماق جان اقشار مختلف مردم داشته باشد و این مبارزه منفی حساب شده را برای به زانو درآوردن آمریکا و رژیم مورد حمایت آن هدایت کند؟

کدام حزب سیاسی قادر بود در مدت چند ماه پادگان های رژیم شاه را از سرباز خالی کند و حتی مبارزات مردم را به داخل سالن ناهار خوری افسران گارد شاهنشاهی بکشاند؟ حال وقتی امام این نفوذ کلام را داشته است آیا شایسته است که برنامه مبارزاتی اش را انحصار طلبانه، پوپولیستی و پرهزینه بنامند!

با همه این ها امام و حلقه همراهان او درجریان انقلاب، راه را برای مشارکت برخی از ناهمراهان درمرکزیت مدیریت مبارزات هموار ساخته بودند. همان مهندس بازرگان که در سفر به نوفل لوشاتو امام را از پیگیری مبارزه عمومی برای حذف شاه برحذر می داشت، اولین کسی بود که از سوی علمای عضو شورای انقلاب به عضویت این شورا درآمد. نه تنها او بلکه افرادی مثل احمد صدر حاج سید جوادی- که اسناد پیش گفته از همراهی او با جریان مخالف محور شدن امام حکایت داشت- دکتر یدا... سحابی و مهندس کتیرایی ( اعضای نهضت آزادی ) وارد شورای انقلاب شدند. یاران امام در این افراد، اندک اشتراکی را با فکر دینی یافته بودند. همین کافی بود که آنان نیز با توجه به تخصص هایی که داشتند در این مسئولیت خطیر شریک شوند.

پس از ماجرای ۱۳آبان، شاه در پیام خود با احترام غیر معمول نسبت به روحانیت و وعده جبران خطاهای گذشته از آنها برای «دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها کشور شیعه جهان» استمداد کرد. او نیز پایگاه اصلی مبارزات مردم را به درستی شناسایی کرده بود و قصد داشت از آن طریق، مسئله خود را حل کند. شاید اطرافیان شاه تصور می کردند با این کار می توان بخش دیگری از روحانیت را به روش سیدکاظم شریعتمداری و گروه های ملی گرا مثل جبهه ملی و نهضت آزادی متقاعد کرد. رفتار متناقضی مثل روی کارآوردن دولت نظامی ازهاری بخش بی اهمیتی از علل بی نتیجه شدن این پیام بود. این امام بود که با عکس العمل صریح نسبت به این پیام، تنها چیزی که از آن به جای گذاشت تحقیر شاه به دست خودش بود. اگر چه حتی یک روز پس از روی کارآمدن دولت نظامیان تظاهرات مردم در شهرهای مختلف آرام نشد، اما پیام امام به مناسبت آغاز محرم به عنوان «ماهی که خون برشمشیر پیروز شد» سفارت آمریکا را به این تحلیل رساند: «همه ایران برای یک رویارویی اساسی در ضمن ماه محرم مجهز شده است.»

حرکت خود جوش وابتکار مردمی سردادن شعار الله اکبر در پشت بام ها و درگیری های خیابانی در شب اول محرم و سپس تظاهرات خونین اول محرم تهران اولین پیامد پیام امام بود. اما در فرصت طلبی جریان مخالف روش مبارزاتی امام، همین بس که «کمیته دفاع از حقوق بشر» به محوریت مرحوم بازرگان، با اطلاع از قصد روحانیت برای برگزاری یک تظاهرات وسیع در روزهای تاسوعا و عاشورا از سوی پیروان امام ، در یک پیشدستی و بدون هماهنگی با روحانیت مبارز، در روز چهارم محرم با صدور اطلاعیه ای از مردم خواست «در روز تاسوعای حسینی که مصادف با روز جهانی حقوق بشر می باشد» از جلوی دادگستری تهران تا دفتر کمیته مزبور جنب حسینیه ارشاد راهپیمایی کنند! اما دو روز بعد در ششم محرم، روحانیت مبارز در اطلاعیه ای مسیرهای هشت گانه راهپیمایی به سمت میدان آزادی را تعیین کرد وآنچه برای مردم ملاک عمل بود، برنامه روحانیت مبارز بود. چنان که ناصر میناچی (یار نزدیک بازرگان)پس از برگزاری راهپیمایی تاسوعا و عاشورا خطاب به «استمپل» مامور سفارت آمریکا «کوشش رهبران روحانی» را علت «انصراف کمیته حقوق بشر از نقشه خود» دانست.

در روز هفتم محرم، رژیم عجولانه سنجابی و داریوش فروهر را آزاد کرد. آن دو پس از دوره کوتاهی بازداشت، در خانه مجللی در شمال تهران نگهداری می شدند و در همین خانه، سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک، سنجابی را برای ملاقات با شاه آماده ساخته بود.

تصاویر به جامانده از راهپیمایی های تاسوعا و عاشورای ۵۷ بعضا حاوی عکس هایی از شریعتمداری و مصدق است. به نوشته سولیوان سفیر آمریکا درتهران، اردشیر زاهدی داماد شاه به وی گفته بود که افراد حامی رژیم در این راهپیمایی با حمل این تصاویر سعی کرده بودند که راهپیمایی را به میانه روی بکشانند. یک سند ساواک با طبقه بندی«سری» نیز حاکی است:« شخص ناشناسی در مذاکراتی که به طورخصوصی با کریم سنجابی داشته عنوان نموده، چنان چه در راهپیمایی روز ۱۹/۹/۵۷ (تاسوع)عکس (امام)خمینی حمل می شود عکس هایی هم از دکتر مصدق و سایر آیات،توسط راهپیمایان حمل گردد که کریم سنجابی پاسخ داده: انجام می شود.»

در آن زمان سولیوان در گزارشی که به آمریکا ارسال داشت این گونه موارد را چنین تحلیل کرد:« تمام اینها نشان دهنده همکاری بین دولت ورهبران میانه رو می باشد تابدین ترتیب رهبران سیاسی میانه رو به جای (امام) خمینی کسب وجهه کنند. این برای شاه تاکتیک خوبی است اگر او متعاقبا بخواهد با جبهه ملی به عنوان طرف اصلی برای تشکیل یک دولت ائتلافی مذاکره کند.»

شرکت در راهپیمایی تاسوعا، تلاش جریان «میانه رو» در ساعت اولیه راهپیمایی برای جلوگیری از کشیده شدن شعارها به ضدیت با شاه و رژیم سلطنت به بهانه احتمال قتل عام مردم توسط عوامل شاه را کاملا به یاد می آورند. این فضا به سرعت شکسته شد و«مرگ برشاه» به شعار اصلی میلیون ها تظاهرکننده تبدیل شد. البته این فشارهای سیاسی گروه ها برمردم عمدتا به تهران محدود می شد. در شهرستان های دیگر آنها هیچ پایگاهی نداشتند تا بتوانند چنین مزاحمت هایی را برای روند طبیعی مبارزه مردم ایجاد کنند.

مردم سخن خود را در روزهای تاسوعا چنان بیان کردند که به گفته فردوست، شاه پس از مشاهده جمعیت راهپیمایان از طریق بالگرد، خطاب به ازهاری گفت:« پس فایده ماندن من در این مملکت چیست؟ اما سپهبد مقدم رئیس ساواک وقتی چند روز پس از عاشورا سنجابی را به ملاقات شاه می برد، دبیرکل جبهه ملی خطاب به وی گفت:« ماممکن است برای شاه آخرین تیرترکش باشیم. اگر این تیردرست هدف گیری نشود به هدف نمی رسد.» سنجابی با شکستن پیمانی که در بیانیه خود درنوفل لوشاتو با امام بسته و در آن بر «عدم موافقت با هیچ ترکیب حکومتی با وجود بقای نظام سلطنتی» تصریح کرده بود، به دیدار شاه شتافت و دقیقا همان شرطی را که چند هفته بعد بختیار برای نخست وزیری با شاه مطرح کرد( یعنی خروج موقت شاه از کشور) برای پذیرش این مسئولیت مطرح ساخت. تنها عدم موافقت شاه با این شرط در آن روز، مانع از آن شد که سنجابی و جبهه ملی به سرنوشت فلاکت باری که بعدها همقطار آنها (بختیار) گرفتار آن شد، مبتلا شوند.

صبح صادق

مرتضی صفار هرندی