دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
احمدی نژاد و هبه آبرو
۱) در ایران دولتها را به رئیس دولت میشناسند. دولت نهم امّا بیش از دولتهای گذشته، دولت رئیس آن است. احمدی نژاد و دولت او ظاهراً دو پایه عمده و اساسی دارد. پایهای در میان تودههای مردم و پایهای بر دوش آنچه نیروهای ارزشی و حزب اللهی میخوانیمشان. واقعیت آن است که برای توده ها مهم نیست چه کسی حکومت میکند، مهم آن است که حاکم چگونه حکومت کند. کارآمدی، مخصوصاً در حوزه معاش و اقتصاد و چرخاندن روان چرخهای کشور برای عموم مردم اولویت دارد. عموم مردم به «کارکردها» مینگرند و بیشتر غیر ایدئولوژیکاند. امّا مردمان ارزشی بیش از آنکه نگران آن باشند که حاکم چگونه است، از کیستی او میپرسند و از اندیشه و عقاید او جویا میشوند تا از ارزشی بودن اطمینان حاصل کنند. برای اینان، آرمانها و اهداف اصالت دارد و ایمان به آرمان مقدم است، اینان به «رویکردها» مینگرند.
۲) احمدینژاد که در عرصه رقابت انتخابات بود، برای هر دو گروه سخنانی داشت و خالی از جذابیت نبود. او برای عموم مردم این باور را ایجاد کرد که مدیری کارآمد و تحول خواه است؛ توانایی مدیریت سالم اقتصاد و گردشهای کلان مالی را دارد؛ عدالت محور است و توجه ویژه به مناطق محروم اقتصادی دارد؛ مانند خود مردم است و از منظر بالا به آنان نمینگرد و مانند برخی دولتمردان سابق برج عاج نشین نیست؛ ارتباط مستقیم با مردم دارد؛ ساده زیست است و به آن ایمان واقعی دارد؛ دزد نیست و کیسهای برای خود ندوخته است؛ «کاری» است و پروژهها را پیش میبرد و در مجموع با آمدن او میتوانند اقتصادی سالم تر و شکوفاتر و عادلانه تر داشته باشند، این هویت بیشتر در تقابل با گفتمان دولت «سازندگی» ایجاد شد.
از سویی او برای امّت حزب الله نیز این باور را ایجاد کرد که:
مدیری معتقد به آرمانهای انقلاب و ملتزم به مبانی امام(ره) است؛ ولایی و سرباز ولایت است و به ولایت فقیه اعتقاد قلبی دارد و قرائتی لیبرالی از آن ندارد؛ در عرصه فرهنگ معتقد به فرهنگ اسلامی و شیعی با محوریت مهدویت است؛ ضد امریکایی و ضد اسرائیلی است؛ واقعاً به خانوادههای شهدا و جنگ تحمیلی احترام میگذارد و جهاد را مذموم نمیداند؛ به عدالت اسلامی اعتقاد دارد و گفتمانی غرب زده (مانند اصالت جامعه مدنی و دموکراسی و...) ندارد؛ اصالت دادن به مسجد؛ در دسترس بودن و... این هویت در تقابل با گفتمان دولت "اصلاحات" ایجاد شد.
از سویی او برای هر دو گروه یک باور مشترک ایجاد کرد:
او را با کانونهای قدرت و سیاست و اقتصاد "پیشین" نسبتی نیست. تمام موارد پیش گفته عملاً اثبات این مهم بود که او میتواند اقتصادی نه از نوع اقتصاد سازندگی؛ و فرهنگی نه از سنخ فرهنگ دوم خردادی تولید کند که مردم آنان را آزموده بودند و نتیجهای ندیده بودند، از راست سنتی گرفته تا چپ متدین و سکولارهای تند و... احمدی نژاد توانست با همه جریانات سیاسی -همه آنها- مرزبندی نماید. دیدیم که در مرحله دوم انتخابات نیز همه -واقعاً همه- با او مرزبندی کردند و شد آنچه شد. او توانست این باور را ایجاد کند که دیگر در روابط و الگوهای قدیم سیاسی جای نمیگیرد، معامله نمیکند، ریش سفیدی و توصیه نمیپذیرد، تصمیمها را با پدرخواندگی دیکته نمیکند و اهل مماشات و بده بستان های سیاسی و جناح بازی نیست.
۳) احمدینژاد این نقاط قوت و اتکاء خویش را در میان عموم مردم و خصوص مردم در طول دوره ریاست جمهوری تقویت کرد و البته گاه نیز اشتباهات و کوتاهیهایی داشت؛ سفرهای استانی، دیدارهای مردمی، طرح های اقتصادی، جلسات پرکار هیأت دولت، عدم رعایت تشریفات معمول دیپلماتیک، عادی و عامیانه سخن گفتن، دیدارهای سرزده، تصمیمات انقلابی و عزل ونصب های بی فوت وقت، بی توجهی به ظواهر و کارهای رسانه ای و... (برای تقویت ارتباط با عموم) و شعار محو اسرائیل؛ نفی هولوکاست؛ تحقیر امریکا؛ سخن از ولایت و مهدویت، تکرار مکرر سخنان امام(ره) ، شرکت در مجالس عزاداری و... (برای تقویت ارتباط با قشر ارزشی و حزب اللهی) و انتخاب مدیران و برنامههایی کمابیش مستقل و ناشناخته برای حفظ مرزبندی با راست و چپ و... از اقدامات عملی او بود.
۴) مخالفان او نیز به خوبی این دو نقطه اتکاء را میشناسند. در ۳ سال گذشته سیاست رسانهای، استراتژی و راهبرد مخالفان دولت در تضعیف پایه مردمی و عمومی دولت جهت گیری شده بود. بی تجربگی دولت در پی طرحی نو درانداختن و نشناختن پارهای اقتضائات و در نتیجه بروز پارهای اشتباهات و نداشتن نیروهای هم راستا به علاوه کارشکنی گسترده مخالفان و همراهی شرایط جهانی و هجمه ناجوانمردانه رسانهایی، این پروژه را پیش برده است. مخالفان امروز به این نتیجه رسیدهاند که پایه دولت احمدی نژاد میان عموم مردم ضعیف شده است و توقعات آنان در رسیدن به اقتصادی عادلانه و شکوفا، برآورده نشده است و تودههای مردم هر روز زاویه خویش را با احمدینژاد بیشتر میکنند. این باور آنان است.
۵) پروژه جدید آغاز شده است. ایجاد شکاف و اختلاف بین احمدینژاد و طرفداران و رأی سازان ارزشی و انقلابی او. البته زمان آن نیز نیک به وقت است که انتخابات نزدیک است و آنچه برای اینان اصالت دارد، انتخابات. تضعیف ولایی بودن، ضد امریکا و ضد صهیونیسم بودن و ناکارآمد بودن احمدینژاد در پیش برد اهداف انقلاب و... از مهمترین ارکان این هجمه است. در اینجا نیز دولت بی اشتباه نیست و همان عوامل بالا در خوراکدهی رسانهایی و آتش تهیه ریختن بر این داستان مؤثر است.
نکته مهم آنکه اگر پروژه اول (محوریت اقتصاد و عموم مردم) را رسانه ملّی، روزنامههای اصلاح طلب و تکنوکرات پیش میبرند برای پروژه دوم، آنان صلاحیت حمل این علم را ندارند؛ زیرا که کوس رسوایی آنان در این موارد سالهاست، نواخته شده است و تشت آنان دیر زمانی است که از بام افتاده است. این مهم بر دوش رسانهها و روزنامههای ارزشی است: آنان که انقلابیاند، ولاییاند، ضد امریکا و ضد اسرائیلاند و در بین نیروهای ارزشی و حزب اللهی خوانده میشوند و طرفدار دارند امّا مرزبندی دارند و از ابتدا داشتند. اگر تا دیروز لیبرال و تکنوکرات میتاخت؛ نوبه، نوبه اصولگرایی سنتی است.
۶) چه باید کرد؟ دولت اشتباه میکند و باید تذکر داد و امر کرد و نهی؛ از سویی نباید در طرح مخالفان قرار گرفت و دو پایه ظاهری احمدینژاد را سست کرد و آب را در آسیاب مخالف ریخت و مصداق «کلمة الحق یراد بها الباطل» شد؛ که این چند ساله چه خوب فهمیدیم معنای این کلام را؛ دلسوزان واقعی دولت که دل در گرو چرب و شیرین دنیا ندارند، چگونه باید اشتباه دولت را بگویند که سرباز پروژه عبور از اصولگرایی به جریان سوّمی بی هویت نشوند، بلکه سرباز بازگشت لیبرالیسم به کشور نگردند؟
۷) کردان رأی میآورد؛ و از او عجیبتر حسینی با رأیی قاطع وزیر اقتصاد شد؛ گویی نگویی که سه سال است اصل مخالفت آقایان اقتصاد است و یک نفر هم مخالف سخن نگفت!؛ احمدی نژاد از رهبر انقلاب نقل قول کرد؛ مشایی سخن از دوستی با مردمان امریکا و اسرائیل گفت و...
آنچه در روز رأی گیری گذشت، شایسته مجلسی سکولار نیز نبود چه رسد به مجلسی مسلمان و چه رسد به مجلسی اصولگرا، نه آنکه به مخالفت رأی داد، میدانست چرا مخالف است و نه موافق، رأیی اصولی داد. کسی از برنامه و تجارب و تحلیلها نپرسید و وقت بر سر نازل ترین مباحث پست سیاسی گذشت که تأیید دیگری بود بر عمق سیاست زدگی وظاهر گرایی سیاست ورزان امروز ایران و البته هشداری که این شیوه از رأی دادنها، روزگاری باید تغییر کند. مخالفتها بیشتر از اصولگرایان بود که انتخاب کردان را از سوی رئیس جمهور اشتباه میدانستند اما احمدی نژاد به هر طریقی به این نتیجه رسیده بود که آمدن کردان در مجموع به نفع نظام و کشور است.
همین داستان برای مشایی تکرار میشود و همه خواستار رفتن اویند. اما خود احمدینژاد اصل این سخنان را غلط نمیداند و ماندن مشایی را در مجموع به نفع نظام میداند. آیا احمدینژاد میدانست که با آوردن کردان و حفظ مشایی پایگاه خویش را در بین اصولگرایان و ارزشیها از دست میدهد؟ آیا احمدینژاد میداند آوردن کردان شائبه سیاسی کاری و معامله و در غلطیدن در دامان راست سنتیها؛ همان هایی که با آنها مرزبندی روشنی داشت؛ را دارد؟ آیا احمدینژاد میدانست که به کارگیری رحیمی و کردان دلالت بر ضعف و اشتباه و استیصال او دارد (و احتمالاً ناامیدی و عصبانیت) آیا او میداند که دفاع از مشایی آغازگر پروژه جدایی او از رأی دهندگان حزب اللهی است که مردم اسرائیل را نیز دشمن میدارند؟ و اصرار در دفاع از مشایی را در سالیان گذشته ضعف او میدانند؟ احمدینژاد به گمانم همه اینها را میداند و میدانست.
۸) اصلیترین پایه و تکیهگاه احمدینژاد، نه عموم مردم و نه حتی مردمان ارزشی و حزب اللهی است. او دل به جای دیگر خوش دارد. سخنان رهبر انقلاب پایگاه واقعی او را نشان داد. نمیدانم آوردن کردان درست بود یا غلط! اما به هر دلیل (رأی آوردن؛ برگزاری انتخابات به دست وزیری غیر احمدینژادی؛ ایجاد رابطه با بازار و استفاده از قاطعیت و...) احمدینژاد به این نتیجه رسیده که او بیاید. او از مشایی به هر دلیل (درستی اصل حرف، اعتقاد به جنگ رسانهایی علیه مشایی، محبت قلبی، پیگیری خط جدایی ساکنین سرزمینهای اشغالی از رژیم صهیونیستی و...) حمایت میکند. من از رأی دادن به کسی که برای انجام کاری که درست میداند، فقط رضایت خداوند را در نظر میگیرد و رضایت هیچ کس دیگر حتی رأی سازان و طرفداران اصولی و ارزشی خود را نیز لحاظ نمیکند؛ پشیمان نیستم. آری شاید به نتیجهایی درست نرسیده باشد اما این نکته که آنچه را درست میداند ولو به قیمت سخط هوادارانش انجام میدهد، ستودنی است. خوشحالم که او فکر رأی آوردن نیست؛ و چه درسی از او آموختم که برای آنچه بینی و بین الله به این نتیجه رسیدهام که درست است و برای رضای خدا باید انجام دهم ولو همه چیز خویش حتی آبروی خویش را در میان بهترین دوستانم از کف بدهم و خریدار زهر خندهها و کنایههایشان باشم. اگر کسی میخواهد به گونهایی نقد کند که در طرح مخالفان نباشد، باید احمدینژاد را به این نتیجه برساند که انتخاب و تصمیمش اشتباه بوده است و من هنوز برای این معنا انصافاً دلیلی ندیدهام. ای کاش همه ما این نکته را از او بیاموزیم که آبروی خویش را نیز به خداوند هبه کنیم!
عطاءالله بیگدلی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست