چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مردی آرام در جسمی خشن
جری فودور (متولد ۱۹۳۵ در نیویورک سیتی، نیویورک) فیلسوفی آمریکایی و دانشمند علوم شناختی است. او در ایالت نیوجرسی در دانشگاه راتجرز استاد دانشگاه و مؤلف آثار زیادی در زمینهی فلسفهی ذهن و علوم شناختی است که در آنها در ضمن نظرات دیگر، زمینهی فرضیههای پیمانهای بودن ذهن و زبان فکر را فراهم آورده است.
فودور ادعا میکند که حالتهای ذهنی رابطههای میان افراد و بازنمودهای ذهنی هستند. او مدعی است که این بازنمودها را فقط بر اساس زبان فکر در ذهن میتوان به درستی تبیین کرد. به علاوه، خود این زبان فکر نه فقط یک ابزارِ تبیینی مفید که چیزی است که واقعاً وجود دارد و در مغز کدبندی شده است. فودور به گونهای از کارکردگرایی پایبند است که مدعی است فکر کردن و دیگر فرآیندهای ذهنی در وهلهی اول تشکیل شدهاند از محاسباتی که بر روی دستور زبان بازنمودهایی عمل میکنند که زبان فکر را میسازند.
از نظر فودور، بخشهای مهمی از ذهن نظیر فرآیندهای ادراکی و زبانی، بر اساس «پیمانهها» یا ارگانهایی ساختاربندی شدهاند که بر اساس نقشهای علی و کارکردی خود تعریف میشوند. این پیمانهها از یکدیگر و از بخش «پردازش مرکزی» ذهن که خصلتی بیشتر عمومی و کمتر مکانویژه دارد، نسبتاً مستقل هستند. فودور میگوید که ویژگی این پیمانهها امکان روابط علی را با اشیاء بیرونی فراهم میآورد. این امر، به نوبهی خود، به حالتهای ذهنی امکان میدهد تا محتویاتی داشته باشند که در مورد اشیاء جهان هستند. از سوی دیگر، بخش پردازش مرکزی مسئول روابط منطقی میان محتویات گوناگون و ورودیها و خروجیهاست.
هر چند فودور در آغاز این اندیشه را رد میکرد که حالتهای ذهنی دارای بعدی علی هستند که از بیرون معین گردیده است، اما در سالهای اخیر بیشتر نوشتهها و مطالعات خود را به دلیل مسئلهی معنا و مصداق محتویات ذهنی به فلسفلهی زبان اختصاص داده است. سهم او در این حوزه شامل به اصطلاح نظریهی علی نامتقارن مصداق و برهانهای فراوان او بر علیه کلگرایی معناشناختی میشود. فودور به شدت با تبیینهای تقلیلیِ ذهن مخالف است. وی مدعی است که حالتهای ذهنی به صورت چندگانه قابل درک هستند و سلسله مراتبی از سطوح تبیینی در علم وجود دارد به نحوی که مثلاً تعمیمها و قوانین نظریهی مرتبهی بالاتر روانشناسی یا زبانشناسی را نمیتوان با تبیینهای مرتبهی پایینتر رفتار نورونها و سیناپسها دریافت.
● زندگینامه
جری فودور در سال ۱۹۵۳ در شهر نیویورک به دنیا آمد و هنوز هم به همراه همسرش ژانت دین فودور (Janet Dean Fodor) در آن جا اقامت دارد. او دو فرزند دارد. درجه کارشناسی (summa cum laude) خود را در سال ۱۹۵۶ از دانشگاه کلمبیا با تحصیل نزد سیدنی مورگنبسر (Sydney Morgenbesser) دریافت کرد. او درجهی دکتری خود را زیر نظر هیلاری پوتنم (Hilary Putnam) در سال ۱۹۶۰ از دانشگاه پرینستون دریافت کرد. از ۱۹۵۹ تا ۱۹۸۶ فودور در دانشکدهی انستیتو تکنولوژی ماساچوست در کمبریج ماساچوست بود. از ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸ در دانشگاه شهر نیویورک (CUNY) استاد بود. از ۱۹۸۸، در دانشگاه راتجرز در نیوجرسی در ایالت نیوجرسی استاد فلسفه و علوم شناختی بود. فودور، علاوه بر علاقه به فلسفه، هوادار پرشور اپرا است و مرتباً در بارهی این موضوع ستونهایی را برای لاندن ریویو آو بوکز (London Review of Books) مینویسد.
یکی از برجستهترین همکاران سابق فودور در راتجرز، فیلسوف نوباطنی (New Mysterian) کالین مکگین (Colin McGinn) فودور را با این کلمات توصیف کرده است:
"(فودور) مردی است آرام در جسمی خشن و مستعدِ استدلالی باز هم خشنتر. او در عین حال خجالتی و چربزبان است... بحاثی فوقالعاده با روحی حساس... مخالفت با جری در زمینهی موضوعی فلسفی به ویژه موضوعی که برای او مهم است میتواند تجربهای جالب باشد... قبل از آن که نخستین فنجان چای صبحانهی خود را بنوشید نباید با سرعت انتقال، ابداع و قوهی تعقل او دربیفتید. اضافه شدن جری فودور به دانشکده در (دانشگاه) راتجرز بلافاصله آن [دانشکده] را مهم کرد، فودور به اجماع عام فیلسوف برجستهی ذهن در جهان امروز است. من در دههی هفتاد در انگلستان با وی دیدار کردم و دریافتم که به راستی فصیح و معقول سخن میگوید (هر چند ما همیشه چشم در چشم نگاه نمیکنیم). فودور عضو افتخاری انجمنهای فیبتاکاپا و آکادمی آمریکایی هنرها و علوم است. او جوایز و افتخارات متعددی دریافت کرده است: عضو شورای ایالت نیویورک، عضو وودرو ویلسون (دانشگاه پرینستون)، عضو چانسلور گرین (دانشگاه پرینستون) عضو فولبرایت (دانشگاه آکسفورد)، عضو مرکز مطالعات پیشرفتهی علوم رفتاری و عضو گوگنهایم."
● فودور و ماهیت حالتهای ذهنی
فودور در کتاب خود گرایشهای گزارهای (۱۹۷۸) این اندیشهی کلیدی را مطرح ساخت که حالتهای ذهنی، روابط میان افراد و بازنمودهای ذهنی هستند. به رغم تغییر در بسیاری از مواضع او در طی سالها، این اندیشه که گرایشهای التفاتی ارتباطی هستند از صورتبندی اولیهی آن تا زمان حاضر بدون تغییر مانده است.
در آن کتاب وی کوشیده است تا نشان دهد که چگونه بازنمودهای ذهنی، به ویژه جملههایی در زبان فکر برای تبیین ماهیت ارتباطی حالتهای ذهنی، ضروری هستند. فودور دو فرضیهی بدیل را بررسی میکند. نخستین فرضیه خصلت ارتباطی حالتهای ذهنی را کاملاً رد میکند و فرضیهی دوم حالتهای ذهنی را ارتباطهای دومکانی (two-place relations) تلقی میکند. موضع را میتوان به دیدگاه کارنپی (Carnapian) که بر اساس آن چنین روابطی میان افراد و جملههای زبان طبیعی برقرارند و دیدگاه فرگهای تقسیم کرد که بر مبنای آن، این روابط میان افراد و گزارههایی برقرارند که با چنین جملههایی بیان میشوند. اما موضع خود فودور آن است که برای تبیین صحیح ماهیت گرایشهای التفاتی لازم است که ارتباطی سه مکانی میان افراد، بازنمودها و محتویات گزارهای به کار گرفته شود.
واقعگرایی بازنمودی، ارتباطهای سه مکانی را به این شیوه حالتهای ذهنی تلقی میکند و جمع کردن تمام عناصر لازم برای حل این مسئله را ممکن میسازد. به علاوه، بازنمودهای ذهنی تنها موضوعات باور و تمایل نیستند، بلکه عرصهای نیز هستند که فرآیندهای ذهنی بر روی آن عمل میکنند. آنها را میتوان حلقهای آرمانی میان مفهوم دستوری محتوی ذهنی و مفهوم محاسباتی معماری کارکردی تلقی کرد. به نظر فودور، این مفاهیم بهترین تبیین ما برای فرآیندهای ذهنی هستند.
● معماری کارکردی ذهن
قدمت نظرات مربوط به پیمانهای بودن ذهن را میتوان به جنبش قرن نوزدهمی موسوم به جمجمهشناسی روانی (phrenology) و بنیانگذار آن، فرانتز یوزف گال (Franz Joseph Gall) رساند. فودور با دنبال کردن مسیری که نوام چامسکی (Noam Chomsky) زبانشناس گشوده است، تعهدی قوی نسبت به اندیشهی نهادگرایی روانشناختی (psychological nativism) پدید آورد. نهادگرایی باور به فطری بودن بسیاری از کارکردها و مفاهیم شناختی است. از نظر فودور، این موضوع به طور طبیعی از انتقاد وی از رفتارگرایی و مکتب تداعی سرچشمه میگیرد. این انتقادها او را به صورتبندی فرضیهی معروف خود در بارهی پیمانهای بودن ذهن نیز هدایت کرد.
از نظر تاریخی، پرسشهای مربوط به معماری ذهنی به دو نظریهی متضاد در باب ماهیت قوا تقسیم شدهاند. نظریهی نخست را میتوان دیدگاه «عرضی» (horizontal) خواند زیرا فرآیندهای ذهنی را اندرکنشهایی میان قوایی میداند که مکانویژه نیستند. مثلاً، حکم اعم از آن که حکمی در بارهی تجربهی ادراکی باشد یا حکمی در بارهی فهم زبان، باز هم حکم است. نظریهی دوم را میتوان نظریهی طولی (vertical) خواند زیرا مدعی آن است که قوای ذهنی ما مکانویژه هستند، به صورت کلی تعیین میشوند، به ساختارهای نورولوژیکی متمایز وابستهاند و مانند آن.
قدمت دیگاه طولی را میتوان به جنبش قرن نوزدهمی موسوم به جمجمهشناسی روانی (phrenology) و بنیانگذار آن، فرانتز یوزف گال (Franz Joseph Gall) رساند. گال مدعی بود که قوای ذهنی را میتوان به عرصههای فیزیکی خاصی از مغز وابسته کرد. از این رو، مثلاً سطح هوش آدمی را میتوان از روی اندازهی برآمدگی خاص بر روی لپ آهیانهای خلفی وی «اندازهگیری کرد». این دیدگاه سادهانگارانهی پیمانهای بودن [ذهن] در قرن گذشته رد شد.
فودور در دههی ۱۹۸۰، اندیشهی پیمانهای بودن را بدون مفهوم قابلیت موضعیابی دقیق فیزیکی احیا کرد و با انتشار تکنگاری خود، پیمانهای بودن ذهن (Modularity of Mind) در سال ۱۹۸۳ به یکی از حامیان پرشور آن تبدیل گردید. مخصوصاً دو ویژگی پیمانهای بودن یعنی تلفیق اطلاعاتی و مکانویژگی، جمع میان پرسشهای مربوط به معماری کارکردی را با محتوی ذهنی ممکن میسازد. قابلیت پرورش اطلاعات مستقل از زمینهی باوری افراد که با این دو ویژگی ممکن میگردد، به فودور امکان میدهد تا تبیینی اتمیستی و علی از مفهوم محتوی ذهنی ارائه دهد. به عبارت دیگر، اندیشهی اصلی آن است که ویژگیهای محتویات حالتهای ذهنی به جای آن که منحصراً به ارتباطهای ذهنی سیستمی که بخشی از آن هستند بستگی داشته باشد، میتواند به ارتباطهای علی آنها با جهان بیرونی نیز بستگی داشته باشد. مفاهیم پیمانهای بودن ذهن، تلفیق اطلاعاتی و مکانویژگی فودور، با وجود اکراه او، از جمله از سوی دانشمندان علوم شناختی نظیر (Zenon Pylyshyn) و روانشناسان تکاملی مانند استیون پینکر (Steven Pinker) و هنری پلاتکین (Henry Plotkin) اخذ شد و گسترش یافت. اما فودور شکایت میکند که پینکر، پلاتکین و دیگر اعضای آن چه خود او به طعنه «نو تلفیقیان» (the New Synthesis) میخواند پیمانهای بودن و اندیشههای مشابه را بسیار بسط دادهاند. او تأکید میکند که ذهن «بیش از حد پیمانهای» نیست و، بر خلاف آن چه این محققان باور دارند، ذهن هنوز از این که با مدلی محاسباتی یا هر مدل دیگری تبیین شود، فاصلهی زیادی دارد.
● واقعگرایی التفاتی
فودور در نظریهی محتوی و مقالات دیگر (A Theory of Content and Other Essays) (۱۹۹۰) یکی دیگر از مفاهیم کانونی خود را بررسی میکند: پرسش از واقعیت بازنمودهای ذهنی. فودور برای توجیه این اندیشه که محتویات حالتهای ذهنی در ساختارهای نمادینی از قبیل ساختارهای زبان فکر بیان میشوند، باید واقعگرایی بازنمودی را توجیه کند.
● انتقاد فودور از دنت
فودور کار خود را با انتقادهایی از به اصطلاح واقعگرایی استانده (standard realism) آغاز میکند. این دیدگاه به نظر فودور با دو ادعای بارز مشخص میشود. یکی از آنها ساختار درونی حالتهای ذهنی را در نظر میگیرد و ادعا میکند که چنین حالتهایی غیرارتباطی هستند. دیگری به نظریهی معناشناختی محتوی ذهنی میپردازد و مدعی است که همریختیای (isomorphism) میان نقشهای علی چنین محتویاتی و شبکهی مصداقی باورها وجود دارد. در میان فیلسوفان مدرن ذهن، به نظر میرسد که دیدگاه اکثریت آن باشد که از میان این دو ادعا، ادعای نخست نادرست است، اما دومی درست است. فودور با پذیرش صدق نظر نخست و رد قوی صدق ادعای دوم از این دیدگاه جدا میشود.
به ویژه فودور از ابزارگرایی (instrumentalism) دانیل دنت (Daniel Dennett) انتقاد میکند. دنت مدعی است که واقعگرا بودن نسبت به حالتهای ذهنی بدون متعهد ساختن خود به واقعیت بازنمودهای ذهنی ممکن است. اما، به نظر فودور، اگر کسی در این سطح از تحلیل باقی بماند، آن گاه امکان توضیح این امر وجود ندارد که چرا ر اهبرد التفاتی کارآمد است:
«ایرادی بر استانده نسبت به ابزارگرایی ... وجود دارد... اگر روانشناسی باور/تمایل به واقع نادرست باشد، توضیح این امر که چرا روانشناسی باور/تمایل چنین کارآمد است دشوار است... همان گونه که پاتنم، بوید (Boyd) و دیگران تأکید کردهاند از توفیق پیشبینانهی نظریه تا صدق آن نظریه یقیناً استنتاجی ضمنی وجود دارد؛ و این امر هنگامی که ما با تنها نظریهای سر و کار داریم که تاج موفقیت پیشبینانه را بر سر آن نهادهاند، محتملتر است. آشکار نیست که چرا چنین استنتاجی نباید به نفع مفهوم واقعگرایانهی ... تفسیرهای باور/تمایل به کار گرفته شود.»
● زایایی، ترکیبپذیری، فکر
فودور بر له واقعیت بازنمودهای ذهنی بر اساس زبان فکر، برهانهای ایجابی نیز دارد. او مدعی است که اگر زبان بیان افکار باشد و اگر زبان دستگاهمند باشد، آن گاه افکار نیز باید دستگاهمند باشند. دستگاهمندی در زبانهای طبیعی بر اساس دو مفهوم بنیادیتر تبیین میشود: زایایی (productivity) و ترکیبپذیری (compositionality). این نکته که دستگاهمندی و زایایی به ساختار ترکیبی زبان بستگی دارند بدان معناست که زبان دارای معناشناسی ترکیبی است. اگر فکر نیز دارای چنین معناشناسی ترکیبیای باشد، آن گاه باید زبان فکری هم وجود داشته باشد.
دومین برهانی که فودور بر له واقعیت بازنمودهای ذهنی اقامه میکند شامل فرآیندهای فکر میشود.
این برهان به رابطهی میان نظریهی بازنمودی ذهن و مدلهای معماری آن میپردازد. اگر جملههای منتالز (Mentalese) به فرآیند منحصربفردی برای بسط نیاز داشته باشند، آن گاه به مکانیسمی محاسباتی از نوعی خاص نیاز دارند. مفهوم دستوری بازنمودهای ذهنی در کنار این اندیشه قرار میگیرد که فرآیندهای ذهنی محاسباتی هستند که فقط بر روی شکل نمادهایی که پدید میآورند، عمل میکنند. و این نظریهی محاسباتی ذهن است. در نتیجه، دفاع از مدل معماری بر مبنای هوش مصنوعی کلاسیکی به ناگزیر به دفاع از واقعیت بازنمودهای ذهنی ختم میشود.
از نظر فودور، این مفهوم صوری از فرآیندهای فکر دارای این مزیت نیز هست که شباهتهای میان نقش علی نمادها و محتویاتی را که بیان میکنند، روشن میسازد. در نظر وی، دستور زبان آن چیزی است که نقش واسطهی میان نقش علی نمادها و محتویات آنها را بازی میکند. روابط معناشناختی میان نمادها میتواند با روابط دستوری آنها مورد تقلید قرار گیرد. روابط استنتاجی را که محتویات دو نماد را به هم مربوط میسازند میتوان با قواعد دستور صوری که استنتاج یک نماد را از نماد دیگر تنظیم میکنند، مورد تقلید قرار داد.
● ماهیت محتوی
از آغاز دههی ۱۹۸۰، فودور به مفهوم علی محتوی ذهنی و معنا وفادار بوده است. این تصور در بارهی محتوی در تضاد شدید با معناشناسی نقشهای استنتاجی (inferential role semantics) قرار دارد که فودور در سالهای نخست کار خود به آن پایبند بود. اکنون فودور از معناشناسی نقشهای استنتاجی انتقاد میکند زیرا تعهد آن به شکلی فرین (extreme) از کلگرایی (holism) امکان طبیعیسازی واقعی امر ذهنی را از میان میبرد. اما طبیعیسازی باید شامل تبیین محتوی با شرایط اتمیستی و علی باشد.
● ضدکلگرایی
انتقادهای فودور از کلگرایی متعدد و متنوع هستند. او مشکل اصلی در تمام برداشتهای متفاوت از کلگرایی را این اندیشه میداند که عامل تعیینکننده در ارزیابی معناشناختی، مفهوم «چسب معرفتی» است. به طور مختصر، P چسب معرفتی Q است اگر کسی معنای P را مرتبط با تعیین معنای Q بداند. کلگرایی معنا به شدت وابسته به این مفهوم است. هویت محتوی حالت ذهنی را، تحت کلگرایی، فقط میتوان با کلیت چسبهای معرفتی آن تعیین کرد. و این امر واقعگرایی حالتهای ذهنی را ناممکن میسازد:
«اگر مردم از نظر برآوردهای خود از ارتباط معرفتی به شیوهای مطقاً کلی متفاوت باشند و اگر ما کلگرایی معنا را دنبال کنیم و حالتهای التفاتی را با کلیت چسبهای معرفتی آنها مشخص سازیم، نتیجه آن خواهد بود که دو فرد (یا، از این جهت، دو بخش زمانی از یک فرد) هرگز در یک حالت التفاتی نخواهد بود. بنابراین، دو فرد را هرگز نمیتوان تحت تعمیمهای التفاتی یکسان قرار داد. و، بنابراین، تعمیم التفاتی هرگز نمیتواند موفق باشد. و باز هم بنابراین، امیدی برای روانشناسی التفاتی وجود ندارد.».
● نظریهی علی نامتقارن
با انتقاد از این اندیشه که ارزیابی معناشناختی فقط به ارتباطهای درونی میان واحدهای سیستم نمادی مربوط میشود، راه برای فودور باز میشود تا نسبت به محتوی ذهنی و معنا موضعی برونگرایانه بگیرد. در سالهای اخیر فودور بر آن است که مسئلهی طبیعیسازی امر ذهنی به امکان ارائهی «شرایط کافی که برای آنها قطعهای از جهان به قطعهای دیگر مرتبط باشد (آن را بیان کند، بازنمایاند، در مورد آن درست باشد)» به بیان غیرالتفاتی و غیرمعناشناختی وابسته است. اگر در درون نظریهی بازنمودی ذهن به این هدف دست یافته شود، آن گاه چالش پیش روی عبارت است از ابداع نظریهای علی که بتواند تفسیر نمادهای پایهای و نامنطقی زبان فکر را تثبیت کند. موضع ابتدایی فودور آن است که آن چه نمادی را در منتالز برای آب معین میسازد حکایت از آن دارد که ویژگی [نمادِ] H۲O آن است که وقوع آن نماد در روابط علی معینی با آب قرار دارد. روایت شهودی از این نظریهی علی آن چیزی است که فودور «نظریهی علی خام» مینامد. بر اساس این نظریه، وقوع نمادها، ویژگیهایی را بیان میکند که علت وقوع آنها هستند. مثلاً کلمهی «اسب» در بارهی اسبی میگوید که آن [اسب] اسب است. برای انجام این کار، لازم و کافی است که ویژگیهای معینی از وقوع نماد «اسب» در رابطهای قانونمانند با ویژگیهای معینی قرار داشته باشند که معین میسازند آن چیز، وقوع اسب است.
مشکل اصلی در این نظریه، مسئلهی بازنمودهای اشتباهی است. در این اندیشه که «نماد، ویژگیای را بیان میکند ... اگر لازم باشد که همهی وقوعها و فقط وقوعهای چنین ویژگیای موجب آن وقوعها شود» دو مسئلهی ناگزیر وجود دارد. نخستین مسئله آن است که تمام اسبها موجب وقوع اسب میشوند. دومین مسئله آن است که فقط اسبها نیستند که میتوانند موجب وقوع اسب شوند. گاهی الف (اسبها) موجب الف (اسبها) میگردد، اما در سایر اوقات- مثلاً هنگامی که به دلیل فاصله یا شرایط دید پایین، کسی گاو را با اسب اشتباه میگیرد- ب (گاوها) موجب الف (اسبها) میگردد. در این حالت نماد الف فقط ویژگی الف را بیان نمیکند، بلکه فصل ویژگیهای الف یا ب را بیان میکند. بنابراین نظریهی علی خام از تمیز قائل شدن میان حالتی که در آن محتوی نماد فصلی است و حالتی که در آن چنین نیست، ناتوان است. این موجب امری میگردد که فودور آن را «مسئلهی فصل» (problem of disjunction) میخواند.
فودور با آن چه که آن را به مثابهی «نظریهی علی اندکی کمتر خام» تعریف میکند به این مسئله پاسخ میدهد. بر اساس این رویکرد، شکستن تقارن در پایهی نظریهی علی خام ضروری است. فودور برای تمیز میان وقوع الفهایی که علت آنها الفها بودهاند (درست) و آنهایی که علتشان بها بودهاند (نادرست) باید معیاری بیابد. نقطهی افتراق به نظر فودور آن است که هر چند موارد نادرست از نظر وجودشناختی به موارد درست وابسته هستند، اما عکس این امر درست نیست. به عبارت دیگر میان محتویات درست (الف = الف) و محتویات نادرست (الف = الف یا ب) عدم تقارنی در وابستگی وجود دارد. اولی میتواند مستقل از دومی وجود داشته باشد، اما دومی فقط به دلیل وجود اولی میتواند روی بدهد.
«از دیدگاه معناشناسی، خطاها باید اتفاقی باشند: اگر در میان مصادیق «اسب» گاوها نباشند، آن گاه ممکن نیست که برای معنای «اسب» لازم باشد که گاوها اسب خوانده شوند. از سوی دیگر، اگر «اسب» آن معنایی را که دارد نداشت و اگر این امر در مورد اسبها خطا بود، هرگز برای گاو امکان نداشت که «اسب» خوانده شود. با کنار هم قرار دادن این دو نکته، میتوان دید که پیشفرض امکان این که به غلط بگوییم «این اسب است» وجود مبنایی معناشناختی برای گفتن آن درست است، اما عکس آن چنین نیست. اگر این را بر اساس نظریهی علی خام بیان کنیم، این حقیقت که گاو موجب میشود کسی بگوید «اسب» بستگی دارد به این نکته که اسبها میتوانند موجب گردند که کسی بگوید «اسب»، اما این که اسبها موجب میگردند که کسی بگوید «اسب» به این نکته بستگی ندارد که گاوها موجب میگردند که کسی بگوید «اسب»...».
● کارکردگرایی
در دههی ۱۹۶۰، فیلسوفان مختلفی مانند دانلد دیویدسون (Donald Davidson)، هیلاری پاتنم و فودور تلاش کردند تا معمای یافتن راهی برای حفظ کارآمدی تبیینی علیت ذهنی و به اصطلاح روانشناسی قومی پیدا کنند و در ضمن به دیدگاه ماتریالیستی به جهان که «عمومیت فیزیک» را نقض نکند، وفادار بمانند. پیشنهاد آنها نخست آن بود که نظریههایی را که در آن زمان در فلسفهی ذهن غالب بودند یعنی رفتارگرایی (behaviorism) و نظریهی اینهمانی نوعی (type identity theory) را رد کنند. مشکل رفتارگرایی منطقی آن بود که نمیتوانست علیت میان حالتهای ذهنی را تبیین کند و به نظر میرسید که چنین حالتهای برای تبیین روانشناختی اساسی باشند، به ویژه اگر کسی در نظر میگرفت که رفتار معلول فقط یک حالت/علت ذهنی نیست بلکه معلول زنجیرهای از حالتها/علتهای ذهنی است. از سوی دیگر، نظریهی اینهمانی نوعی نمیتوانست این نکته را تبیین کند که سیستمهای فیزیکیِ به شدت متفاوت میتوانند خود را در یک حالت ذهنی یکسان بیابند. نظریهی نوع-نوع علاوه بر آن که عمیقاً انسانمحور بود (چرا باید انسانها تنها ارگانیسمهای اندیشنده در جهان باشند؟) نمیتوانست به شواهد انباشته در علوم عصبی مبنی بر این که هر مغز انسانی از تمام مغزهای دیگر متفاوت است، بپردازد. از این رو، عدم امکان ارجاع به حالتهای ذهنی مشترک در سیستمهای فیزیکی متفاوت، خود را نه فقط میان گونههای مختلف بلکه میان ارگانیسمهایی از یک گونه نیز عیان میسازد.
به نظر فودور راه حل این مسائل را باید در کارکردگرایی یافت، یعنی فرضیهای که برای غلبه بر شکستهای دوگرایی و تقلیلگرایی طراحی شده بود. بدون آن که در این جا به جزئیات بپردازیم، میتوان گفت که تصور این است که آن چه مهم است کارکرد حالت ذهنی است صرف نظر از پایهی فیزیکی که آن را اجرا میکند. مبنای این دیدگاه، در اصل تحققپذیری چندگانهی (multiple realizability) امر ذهنی قرار دارد. در این دیدگاه، مثلاً هم من و هم کامپیوتر میتوانیم یک حالت کارکردی را مطرح سازیم («محقق سازیم») هر چند از مواد کاملاً متفاوتی ساخته شدهایم. بر این مبنا کارکردگرایی را میتوان به مثابهی شکلی از ماتریالیسم نمادین (token materialism) طبقهبندی کرد.
● انتقاد
فیلسوفان بسیار مختلفی با سمتگیریهای متفاوت، بسیاری از اندیشههای فودور را به چالش گرفتهاند. مثلاً فرضیهی زبان فکر متهم شده است که یا به تسلسل نامتناهی دچار میآید یا زیادی است. به ویژه، سیمون بلکبرن (Simon Blackburn) در مقالهای در ۱۹۸۴ گفته است که چون فودور یادگیری زبانهای طبیعی را به مثابهی فرآیند تشکیل و تأیید فرضیه در زبان فکر تبیین میکند، این نکته جا را برای این پرسش باز میگذارد که چرا نباید خود زبان فکر را به مثابهی چنین زبانی تلقی کرد که نیازمند پایهای دیگر و بنیادیتر است تا در آن فرضیههایی را تشکیل دهد و تأیید کند تا بتوان خود زبان فکر را آموخت. اگر یادگیری زبان طبیعی نیازمند پایهای بازنمودی (زبان فکر) است تا بتوان آن را آموخت، چر ا نباید همین را در مورد خود زبان و پس از آن برای پایهی بازنمودی این پایهی بازنمودی و همین طور تا بینهایت گفت؟ از سوی دیگر، اگر برای زبان فکر چنین پایهی بازنمودیای لازم نباشد، آن گاه چرا باید برای یادگیری زبانهای طبیعی لازم باشد؟ در این حالت، زبان فکر زیادی است. فودور در پاسخ ادعا میکند که زبان فکر از این جهت که فطری است پس نباید آن را از طریق زبانی مقدم آموخت، منحصربفرد است.
برهان دیگر بر علیه زبان فکر از سوی دانیل دنت در سال ۱۹۸۱ صورتبندی گردید. نکتهی بنیادی این است که به نظر میرسد بر مبنای شواهد رفتار ما نسبت به کامپیوترها و در عین حال در رابطه با برخی رفتارهای ناآگاهانهی خودمان، بازنمود صریح برای تبیین حالتهای گزارهای ضروری نیست. در حین بازی شطرنج با برنامهی کامپیوتری، ما اغلب چنین حالتهایی را به کامپیوتر نسبت میدهیم و مثلاً میگوییم «فکر میکند که باید وزیر را به چپ ببرد». ما حالتهای گزارهای را به کامپیوتر نسبت میدهیم و این در تبیین و پیشبینی رفتارهای آن در زمینههای مختلف به ما کمک میکند. اما هیچ کس نمیگوید که کامپیوتر جایی در درون مدارهای خود در واقع به معادل حالت گزارهای «معتقدم میتوانم حال این بابا را جا بیاورم» در منتالز فکر میکند یا به آن باور دارد. دنت میگوید بدیهی است که این امر در مورد بسیاری از رفتارهای اتمی روزمرهی ما از قبیل «میل به تنفس هوای پاک» هم در محیط آلوده درست است.
برخی از زبانشناسان و فیلسوفان زبان، مفهوم خودخواندهی فودور یعنی نهادگرایی را مورد انتقاد قرار دادهاند. مثلاً کنت باخ (Kent Bach) فودور را به دلیل انتقاداتش از معناشناسی واژگان (lexical semantics) و چندمعنایی (Polysemy) مورد مؤاخذه قرار میدهد. فودور مدعی است که برای فعلهایی مانند «keep»، «get»، ««make و «put» ساختاری واژگانی وجود ندارد. در عوض میگوید که «keep» فقط مفهوم KEEP را بیان میکند (فودور از آن رو مفاهیم را با حروف بزرگ مینویسد که میان آنها و ویژگیها، نامها یا دیگر هستیهای این چنینی تمایز قائل شود). اگر نگاشت سادهی یکبهیکی میان کلمات منفرد و مفاهیم وجود داشته باشد، آن گاه «keep your clothes on»، «keep your receipt» و « keep washing your hands» همه بر اساس نظریهی فودور در مفهوم KEEP سهیم هستند.
احتمالاً این مفهوم به ویژگی بیرونی keep مربوط میشود. اما، اگر این درست باشد، آن گاه باید « RETAIN» در «RETAIN YOUR RECEIPT» ویژگی متفاوتی بگیرد، زیرا نمیتوان شستن دست خود را حفظ کرد. نظریهی فودور در تبیین این امر نیز که چگونه مفهوم FAST در محتویات FAST CAR، FAST DRIVER، FAST TRACK و FAST TIME نقش متفاوتی ایفا میکند، با مشکل روبرو است. این که آیا تفسیرهای مختلف از « fast» در این جملات در معناشناسی زبان انگلیسی مشخص شده باشند یا خیر، یا این که نتیجهی استنباط پراگماتیک هستند، موضوع مناقشه است. پاسخ خود فودور به این نوع انتقاد به طور صریح در مفاهیم (Concepts) بیان میشود: «گاهی مردم میگویند exist باید مبهم باشد، زیرا به اختلاف میان «chairs exist» و « numbers exist» توجه میکنند. پاسخ آشنا از این قرار است: تفاوت میان وجود صندلیها و وجود اعداد، پس از تأمل، به شدت شبیه اختلاف میان اعداد و صندلیها به نظر میرسد. از آن جا که دومی را برای تبیین اولی در اختیار دارید، به این نیز نیازی ندارید که «وجود داشتن» چندمعنایی باشد».
آن چه پذیرش دیدگاه مفاهیم فودور را برای برخی از منتقدان دشوار میسازد، تأکید وی بر این امر است که تعدادی بسیار زیاد و شاید تصورنکردنی از آنها پایهای و تعریفناپذیر هستند. مثلاً فودور مفاهیمی مانند BACHELOR، EFFECT، ISLAND، TRAPEZOID، VIXEN و WEEK را ابتدایی، فطری و تحلیلناپذیر میداند زیرا تمام آنها در مقولهای قرار میگیرند که او «مفاهیم واژگانی» (مفاهیمی که برای آنها زبان انگلیسی یک کلمه دارد) میخواند. در برابر این دیدگاه، باخ استدلال میکند که مفهوم VIXEN تقریباً به یقین متشکل است از FEMALE و FOX، BACHELOR تشکیل شده است از SINGLE و MALE و الی آخر.
مترجم: ابوالفضل - حقیری قزوینی
• LOT ۲: The Language of Thought Revisited, Oxford University Press, ۲۰۰۸
• Hume Variations, Oxford University Press, ۲۰۰۳.
• The Compositionality Papers , (with E. Lepore), Oxford University Press ۲۰۰۲.
• The Mind Doesn۰۳۹;t Work That Way: The Scope and Limits of Computational Psychology, MIT Press, ۲۰۰۰.
• In Critical Condition, MIT Press, ۱۹۹۸.
• Concepts: Where Cognitive Science Went Wrong, (The ۱۹۹۶ John Locke Lectures), Oxford University Press, ۱۹۹۸.
• The Elm and the Expert, Mentalese and its Semantics, (The ۱۹۹۳ Jean Nicod Lectures), MIT Press, ۱۹۹۴.
• Holism: A Consumer Update, (ed. with E. Lepore), Grazer Philosophische Studien, Vol ۴۶. Rodopi, Amsterdam, ۱۹۹۳.
• A Theory of Content and Other Essays, MIT Press, ۱۹۹۰.
• Psychosemantics: The Problem of Meaning in the Philosophy of Mind, MIT Press, ۱۹۸۷.
• The Modularity of Mind: An Essay on Faculty Psychology, MIT Press, ۱۹۸۳.
• Representations: Essays on the Foundations of Cognitive Science, Harvard Press (UK) and MIT Press (US), ۱۹۷۹.
• The Language of Thought, Harvard University Press, ۱۹۷۵.
• The Psychology of Language, with T. Bever and M. Garrett, McGraw Hill, ۱۹۷۴.
• Psychological Explanation, Random House, ۱۹۶۸.
• The Structure of Language, with Jerrold Katz (eds.), Prentice Hall, ۱۹۶۴.
منابع
۱. Norfleet, Phil. "Consciousness Concepts of Jerry Fodor".
۲. McGinn, Colin (۲۰۰۲). The Making of a Philosopher. New York: HarperCollins.
۳. Fodor, Jerry. "Curriculum Vitae".
۴. Fodor, Jerry A. (۱۹۸۱). Representations: Philosophical Essays on the Foundations of Cognitive Science. Cambridge, Mass.: The MIT Press.
۵. Carnap, Rudolf (۱۹۴۷). Meaning and Necessity. Chicago: Chicago University Press. ISBN
۶. Field, H.H. (۱۹۷۸). "Mental Representation". Erkenntnis ۱۳ (۱۳): ۹–۶۱.
۷. Harman, G. (۱۹۸۲). "Conceptual Role Semantics". Notre Dame Journal of Formal Logic ۲۳ (۲۳): ۲۴۲–۲۵۶.
۸. Frege, G. (۱۸۹۲). "Über Sinn und Bedeutung". Zeitschrift für Philosophie und philosophische Kritik.; trans. it. Senso e denotatione, in A. Bonomì, La Struttura Logica del Linguaggio, Bompiani, Milan ۱۹۷۳, pp ۹-۳۲
۹. Francesco Ferretti (۲۰۰۱). Jerry A. Fodor:Mente e Linguaggio. Rome: Editori Laterza.
۱۰. Fodor, Jerry A. (۱۹۸۳). The Modularity of Mind:An Essay in Faculty Psychology. The MIT Press.
۱۱. Pinker, S (۱۹۹۷). How the Mind Works. New York: Norton.
۱۲. Plotkin, H. (۱۹۹۷). Evolution in Mind. London: Alan Lane.
۱۳. Pylyshyn, Z. (۱۹۸۴). Computation and Cognition. Cambridge, Mass.: MIT Press.
۱۴. Fodor, J. (۲۰۰۰). The Mind Doesn۰۳۹;t Work That Way:The Scope and Limits of Computational Psychology. MIT Press.
۱۵. Fodor, Jerry A. (۱۹۹۰). A Theory of Content and Other Essays. The MIT Press.
۱۶. Dennett, Daniel C. (۱۹۸۷). The Intentional Stance. The MIT Press.
۱۷. Fodor, Jerry A.. "Fodor۰۳۹;s Guide to Mental Representations". Mind (۹۴): ۷۶–۱۰۰.
۱۸. Fodor, J, (۱۹۷۸). RePresentations. Philosophical Essays on the Foundations of Cognitive Science. Mass.: The MIT Press.
۱۹. Fodor, J. Holism: A Shopper۰۳۹;s Guide, (with E. Lepore), Blackwell, ۱۹۹۲.
۲۰. Putnam, Hilary (۱۹۸۸). Mind, Language and Reality. Cambridge University Press.
۲۱. Fodor, Jerry. "The Mind/Body Problem". Scientific American (۲۴۴): ۱۲۴–۱۳۲.
۲۲. Blackburn, S. (۱۹۸۴). Spreading the Word. Oxford University Press.
۲۳. Dennett, D.C. (۱۹۸۱). Brainstorms: Philosophical Essays on Mind and Psychology. MIT Press.
۲۴. Bach, Kent. "Review of Concepts: Where Cognitive Science Went Wrong". San Diego Review.
۲۵. Pustejovsky, J. (۱۹۹۵). "The Generative Lexicon". MIT Press.
۲۶. Fodor, J. (۱۹۹۸). Concepts: Where Cognitive Science Went Wrong (online PDF text), Oxford University Press, ۵۴.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست