جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آنچه در سکوت نهفته است


آنچه در سکوت نهفته است

درباره فیلم «چیزهایی هست که نمی دانی»

سکوت در یک اثر نمایشی ما را هر‌چه بیشتر به آنچه در بطن و درون موقعیت نهفته است جذب می‌کند. اما به شرط اینکه این سکوت نه از حذف و ناقصی اطلاعات اساسی داستان بلکه از درون حال شخصیت‌ها و فضای روایی اثر پدید‌ آید.

فیلم «چیزهایی هست که نمی‌دانی» ساخته فردین صاحب‌الزمانی داستان علی (علی مصفا)، مردی تنها و جامعه‌گریز است. در ابتدای فیلم با علی همراه می‌شویم و خیلی زود او را می‌شناسیم، علی در آژانس کار می‌کند و می‌خواهد نسبت به دنیای پیرامونش بی‌تفاوت باشد. اما این یک تلاش است نه نوع بودن علی. به طور کلی و مطلق، او توسط سیما (مهتاب کرامتی) دوست دوران دانشجویی‌اش آرمان خواهی قدیمی معرفی می‌شود، پس کسی است که دارای نظامی اخلاقی و نگرشی معنادار به دنیاست و حال که راننده‌ای ساده و صامت شده - طبیعی است که دچار دوگانگی بین نظام اخلاقی خود و بی‌تفاوتی پوچ انگارانه امروزش باشد. این تضاد مثلا در صحنه‌ای آشکار می‌شود که برای کمک به خروج بیمار از ماشینش با خود در سکوت کلنجار می‌رود و ناگهان اخلاق‌گرایی جمعی بر بی‌تفاوتی‌اش غلبه می‌کند، این تضاد را در صحنه‌های دیگری هم می‌توان دید. این کشمکش شخصیت، داستان را جذاب می‌کند؛ هر چند که آدم اجتماع‌گریز اخلاق‌گرا را در فیلم‌های زیادی دیده‌ایم و آنقدر که فیلم مدعی است این شخصیت منحصربه‌فرد نیست. تضاد علی، در مواجهه با سیما و لیلی (لیلا حاتمی) دو زنی که هر کدام بخشی از او را نمایش می‌دهند - یکی درون راکد و دیگری میلش به شروع دوباره و تازه شدن- از منظری دیگر نمود می‌یابد؛ تضاد بین یک انسان آرمان باخته تنها تا یک سرگشته محتاج زندگی در رویارویی و مواجهه با همین دو شخصیت است که نمایان می‌شود. اما بیشترین سهم را در نمایش درون علی شخصیت‌های رویارویی او و گفته‌هایشان ندارد، بلکه خود علی و سکوتش، درونش را آشکار می‌کند. در یک اثر دراماتیک که قصه‌ای پیچیده و بیرونی دارد، معرفی شخصیت از طریق رویارویی یا همراهی شخصیت‌های دیگر، راهی طبیعی و جذاب است اما «چیزهایی هست که نمی‌دانی» یک اثر پر فرازونشیب با داستانی پیچیده نیست، بنابراین فیلمنامه و شخصیت‌پردازی از طریق الگوهای داستان گویی مرسوم و مبتنی‌بر ژانر شکل نمی‌گیرد، بلکه نوع تعریف داستان مبتنی بر مکث، سکوت و تمرکز است. به همین دلیل علی بیش از هر چیز دیگری در تنهایی‌ها و عاداتش برجسته می‌شود، نه در نیازها و خواست‌ها و چگونگی بر‌آورده کردن‌شان. اتاق علی و فضاسازی‌اش، خوردن قهوه تلخ، لباس‌های ساده و خنثای او که اساسا بیشتر برای دیده نشدن است تا دیده شدن، عادت شیر گذاشتنش برای گربه و همچنین سیگار نکشیدنش با وجود حضورش در ماشین و روی میز خانه، همه نکاتی است که نه در مواجهه با دیگری بلکه در تنهایی است که به چشم می‌آیند و تبدیل به نشانه می‌شوند. این مساله فیلم را مبتنی‌بر نمایش تنهایی و سکوت می‌کند، آنقدر که کلمات بیشتر از آشکار کردن، پنهان می‌کنند و نگفتن زبانی گویا می‌شود.

اما آنچه این روایت را ناقص می‌گذارد اضافه کردن سکوت‌های مصنوعی به سکوت ماهوی فیلم است. سکوت در «چیزهایی هست...» از درون شخصیت مرکزی و نوع روایت این شخصیت بیرون می‌آید، اما زمانی که فیلمساز در این سکوت افراط می‌کند، جنس سکوت فیلمش را هم مخدوش می‌کند. به این معنی که به‌جای سکوت شخصیت، سکوت همچون تمهیدی اضافی به روایت فیلم تحمیل می‌شود. وقتی شخصیت‌ها اعم از سیما و لیلی از علی سوالی می‌کنند، یا با تغییر میزانسن یا با کاتی بیجا، پاسخ شنیده نمی‌شود. این عدم سخن گفتن بیشتر از درون تمهید نابجای فیلمساز بیرون می‌آید تا شخصیت و حس باطنی سکانسی که می‌بینیم. همین نکته فیلم صاحب‌الزمانی را از ساختار درست دور می‌کند و مجموعه‌ای از سکانس‌ها و لحظه‌های عقیم را به بدنه قابل دفاع فیلم تحمیل می‌کند. از منظری بنیادی‌تر به همین دلیل اثر دچار درجا زدن در نمایش شخصیت می‌شود. به‌گونه‌ای که علی در بدنه کار از نظر درونی به جز لحظه‌هایی مبهم و خفیف دگرگون نمی‌شود یا افشایی در‌خور درام صورت نمی‌گیرد.

در اجرای فیلم صاحب‌الزمانی از سویی فضای خانه و زندگی علی را به خوبی در یک موقعیت نزدیک به انتزاع قرار داده و توانسته ضمن بیان بصری انزوای علی، شخصیت درون‌گرای او را در محدوده اتاق نمایش دهد. کارگردان با تک زاویه‌ای که کنار پنجره و تراسی رو به دیوار برای نمایش خانه علی انتخاب می‌کند به نوعی انسداد و بی‌کنشی علی نسبت به دنیای بیرون و حصر خود‌خواسته‌اش را نشان می‌دهد. سوی دیگر اجرا

تک صحنه‌های مواجهه با شهر است، که بیشتر از طریق مسافران و سکوت‌ها و گفته‌هایشان اتفاق می‌افتد. مکث و عدم‌موضع دوربین در کارگردانی وضعیت آدم‌ها را عمیق‌تر نمایان می‌کند. نکته آخر بازی‌های فیلم است. علی مصفا و لیلا حاتمی را در این جنس فیلم‌ها زیاد دیده‌ایم (مثلا سیمای زنی در دور دست ساخته خود مصفا)، آن هم با حضوری پخته که نشانی از آگاهی و شعور دارد، اما مهتاب کرامتی با وجود بازی‌های خوبی که در سال‌های اخیر داشته (مثل «اسب حیوان نجیبی است») در «چیزهایی هست...» با اجرایی دقیق و درونی ظرافتی دوست داشتنی از گونه‌ای عمیق‌تر را به نمایش می‌گذارد. میمیک‌ها و کنش‌های بسیار کوچک و بازی نگاه درخشان کرامتی بی‌شک فیلم را غنی کرده است.

علیرضا نراقی