سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

هامون, گنجینه سربه مهر سیستان


هامون, گنجینه سربه مهر سیستان

سیستان را زاده هیرمند گفته اند همچنان كه مصر زاده نیل است از سرزمین هیرمند در اوستا به عنوان یازدهمین سرزمین نیك كه اهورامزدا آفریده, یاد شده است, سرزمینی كه به واسطه وجود هیرمند و دریاچه هامون تمدن های بسیاری را در خود جای داده كه قدمت برخی از آنها به بیش از ۵۲۰۰ سال قبل می رسد

سیستان را زاده هیرمند گفته‌اند. همچنان كه مصر زاده نیل است. از سرزمین هیرمند در اوستا به عنوان یازدهمین سرزمین نیك كه اهورامزدا آفریده، یاد شده است، سرزمینی كه به‌واسطه وجود هیرمند و دریاچه هامون تمدن‌‌های بسیاری را در خود جای داده كه قدمت برخی از آنها به بیش از ۵۲۰۰ سال قبل می‌رسد.

از این‌رو پرواضح است كه حیات این مردمان سختكوش و بقای آنها در طول تاریخ وابستگی مستقیمی به آب هیرمند داشته است. بنابراین هیرمند، همیشه منشأ حیات و امید برای مردمی بوده كه در طول تاریخ از منافع آن استفاده كرده‌اند.

تعدد آثار به‌جا مانده تاریخی همچون «شهر سوخته» از ۵۲۰۰ سال قبل، «دره غلامان» از دوره هخامنشی، آتشكده‌های زرتشتی و ویرانه‌های مربوط به دوره‌های اشكانی و ساسانی در كوه خواجه، قلعه رستم‌دستان، قهرمان حماسه عدالتخواهی شاهنامه فردوسی و... جملگی شهادت می‌دهند كه سیستان پیش از این سرزمینی خرم و آباد بوده ولی اكنون بر اثر تغییرات تدریجی عوامل طبیعی و شاید هم نظام غلط كشاورزی و افت بارآوری زمین‌های منطقه از آن همه عمران و آبادانی و علم و تمدن پیشرو، جز اندكی باقی نمانده است.

به‌راستی سیستان را در طول تاریخ چند‌هزار ساله چه شده است؟ سرزمینی كه نخستین عمل جراحی مغز و سزارین و چشم جهان و كوره‌های ذوب فلز و صنعت پیشرفته جواهرسازی و سفال‌گری و آثار به‌جا مانده از علوم پیشرفته ریاضیات، تنها بخشی از افتخارات آن از ۵۰۰۰ سال پیش تاكنون است و همواره از آن به عنوان قطب كشاورزی و انبار غله ایران یاد می‌شده است چرا به چنین روزی دچار شده است؟

برهنگی و عریانی خاك، افت توان تولید سرزمین، مهاجرت، نابودی تنوع زیستی، نابودی سازه‌های زیربنایی و مراكز جمعیتی، فرسایش خاك و هجوم ماسه‌های روان كه همگی از شناسه‌های بارز بیابان‌زایی است، همه آن چیزی است كه امروز از سیستان به‌جا مانده است.

● هیرمند شریان حیاتی سیستان

گفته می‌شود، رودخانه هیرمند در طول ۸۰۰۰ سال گذشته تاكنون ۱۱ بار تغییر مسیر داده و شهر زابل هم‌اكنون روی آخرین دلتای آن بنا شده است. با گذشت زمان و بروز برخی تغییرات محیطی و طبیعی و نیز دخالت‌های انسانی در طول سده‌های گذشته، حیات سیستان هرچه بیشتر از گذشته به آب هامون و هیرمند گره خورد، آنقدر كه اگر امروز آب نباشد، زندگی در این سرزمین خشك و بی‌حاصل هم هیچ است و همه چیز در زیر دریایی از شن مدفون خواهد شد.

از این‌رو اگر گره كور رودخانه هیرمند با دولت افغانستان هرچه زودتر حل نشود، آینده‌ای بس تاریك‌تر از این در انتظار این خطه از سرزمین ایران است. هم‌اكنون خشكسالی چند سال اخیر در سیستان و استمرار هشت ساله آن به موازات ضعف روابط دیپلماتیك ایران در اعاده حقابه هیرمند،‌ چنان پیامدهای مخربی را از خود به‌جا گذاشته كه شاید در طول تاریخ این سرزمین كم‌نظیر باشد.

مدیركل منابع طبیعی استان سیستان‌وبلوچستان در‌این‌باره می‌گوید: «میزان نزولات آسمانی كه همواره در این منطقه به میزان اندك یعنی ۵۰ تا ۱۰۰ میلیمتر در سال بود، در سال‌های گذشته حتی به ۲۰ میلیمتر میانگین سالانه كاهش یافت. در حالی كه میزان تبخیر در این منطقه به دلیل گرما و خشكی هوا ۴۰۰۰ میلیمتر در سال است.

به عبارت دیگر تبخیر ۲۰۰ برابر میزان بارندگی بود و این امر وضعیت دشواری را برای منابع طبیعی به‌وجود آورد، بسیاری از چشمه‌ها و قنات‌ها و رودخانه‌ها خشك شدند و تولید مراتع استان از ۷۰۰ هزار تن تولید علوفه‌خشك به صفر رسید. در عین حال، احداث سد روی رودخانه هیرمند در خاك افغانستان، جریان آب به سمت هامون را كاهش داد تا جایی كه دیگر آب به هامون نرسید.»

محمدحسن ده‌مرده در ادامه این تراژدی غم‌بار كه سال‌ها بر سر سیستان و سیستانی‌ها سایه افكنده بود و هنوز هم آنها را تهدید می‌كند، می‌گوید: «استمرار این وضعیت باعث انقراض یكسری از گونه‌های جنگلی و مرتعی شد و با از بین رفتن پوشش گیاهی حركت شن‌های روان نیز افزایش یافت به‌طوری كه حركت بی‌سابقه شن‌های روان از سطح دریاچه هامون باعث ركود فعالیت‌های مردم و حتی تعطیلی مدارس در شهرستان زابل شد.»

بدین‌ترتیب، بزرگ‌ترین دریاچه آب‌شیرین ایران با وسعتی بیش از ۴۵۰ هزار هكتار كه همه حیات سیستان به آن وابسته بود در یك رخداد بی‌سابقه چنان خشك شد كه حتی بعد از فصل آبگیری در زمستان سال ۱۳۸۴ بنا به اعلام اداره كل محیط‌زیست استان سیستان‌وبلوچستان، وسعت آن تنها ۴۰۰ هكتار بود و این یعنی نابودی هامون.

از این‌رو برنامه محیط‌زیست سازمان ملل متحد و موسسه دیده‌بان جهان در دو سال گذشته با انتشار گزارش‌هایی از وضعیت تالاب‌های جهان، نابودی ۹۹ درصد دریاچه هامون را در جنوب‌شرق ایران مورد تایید قرار دادند.

دریاچه‌ای كه به عنوان هفتمین تالاب بین‌المللی ایران در فهرست تالاب‌های جهان در سایت رامسر به ثبت رسیده بود تقریبا از روی نقشه جغرافیایی پاك شد. این در حالی است كه هامون پیش از آن به عنوان یكی از مهمترین تالاب‌های جهان تا كمتر از دو دهه قبل هرساله پذیرای نزدیك به یك میلیون پرنده مهاجر بود.

با نابودی هامون، نیزارها خشك شدند و تولید علوفه نی كه شش تن در هكتار بود و یكی از منابع مهم تامین علوفه برای ۱۲۰ هزار راس گاو سیستانی به‌شمار می‌رفت به صفر رسید، ده‌ها هزار گاو كه در ۷۰ هزار هكتار از نیزارهای دریاچه چرا می‌كردند همگی نابود شدند، به‌حدی كه امروز به گفته حسین سرگزی، رئیس اداره تثبیت شن و بیابان‌زدایی اداره كل منابع‌طبیعی استان، نژاد این گاوها هم‌اكنون رو به انقراض است.

وی می‌افزاید: اندك دام‌های باقیمانده در منطقه از بس سبزه و علوفه نخورده بودند، نوزادانی كه به دنیا می‌آوردند یا كور بودند یا ناقص‌الخلقه، چون به طور مداوم از كاه و جو و سبوس تغذیه می‌كردند.

● هامون و بازگشت دوباره حیات

اما سرانجام بعد از گذشت ۹ سال خشكسالی و بی‌آبی پیاپی در سیستان، حیات بار دیگر به هامون بازگشت. یك ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: آنچه از بی‌آبی بمیرد، آفتاب هم نمی‌تواند زنده‌اش كند، اما آنچه از تابش آفتاب بمیرد، آب زنده‌اش می‌كند. با جاری شدن دوباره آب در هیرمند، هامون بار دیگر زنده شد تا شاید یك بار دیگر این اكوسیستم بی‌همتا شانس خود را برای بقا بیازماید.

هرچند به نظر می‌رسد جریان آب و حیات دوباره هامون مقطعی باشد چراكه آنچه امروز در شریان حیاتی سیستان جاری شده بیش از آنكه حقابه هامون باشد تنها سرریز سدهایی است كه روی هیرمند در هندوكش افغانستان احداث شده و این سرریز نتیجه بارش نسبتا خوب باران و نزولات جوی در فصل آبگیری بوده است.

بدین‌ترتیب اگر مقامات امور خارجه ایران همچنان از انجام مذاكرات متوالی برای دریافت حقابه هامون از افغان‌ها امتناع كنند، سرنوشت سیستان همان خواهد شد كه در ۹ سال گذشته رقم خورد.

● رای كمیسیون دلتا برای حقابه ایران

از سال ۱۸۷۵ میلادی كه افغانستان به موجب معاهده پاریس از ایران جدا شد، مساله هیرمند جزو مسائل مهم سیاسی و اجتماعی ایران درآمد. با اینكه قرار شده بود یك سوم از آب هیرمند به ایران برسد اما عملا این اتفاق نیفتاد. در سال ۱۳۰۹ مذاكراتی بین دولت وقت ایران با افغانستان صورت گرفت اما باز هم نتیجه دلخواه عاید نشد. در سال ۱۳۲۷ قراردادی بین دو كشور بسته شد كه بار دیگر مورد اجرا قرار نگرفت.

تا اینكه در سال ۱۳۵۱ با مداخله سه كشور آمریكا، كانادا و شیلی موسوم به كمیسیون دلتا كه روی رودخانه هیرمند كار كارشناسی انجام دادند قراردادی بین دو دولت در كابل به امضا رسید و قرار شد در هر ثانیه ۲۶ مترمكعب آب سهم سیستان و هامون باشد. اما در اواخر دهه ۷۰ و همزمان با كاهش نزولات جوی و حاكم شدن شرایط خشكسالی بر منطقه و به‌رغم همه كمك‌های ایران به افغانستان در چند سال گذشته، میزان ورودی آب هیرمند به هامون مرتبا كاهش یافت.

شاید ضعف روابط دیپلماتیك و عدم چانه‌زنی‌های سیاسی مقامات امور خارجه كشورمان هم مزید بر علت شد تا سیستان به این روز دچار شود.

● تشدید پدیده بیابان‌زایی

تشدید پدیده بیابان‌زایی مهم‌ترین پیامد این موضوع بود كه تبعات گسترده اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و زیست‌محیطی را به دنبال داشت. به طوری كه سطح كانون‌‌های بحرانی بیابان‌زای استان سیستان و بلوچستان در مقایسه با سال‌های قبل از خشكسالی به طور قابل‌ملاحظه‌ای افزایش یافت. مدیركل منابع طبیعی استان سیستان و بلوچستان می‌گوید: از مجموع ۷/۱۸ میلیون هكتار مساحت استان، نزدیك به یك‌سوم استان یعنی ۳/۶ میلیون هكتار را شن‌زار و بیابان تشكیل می‌دهد.

بیابان جزئی از اقلیم این استان است اما خشكسالی و نبود آب وضعیت را بدتر كرد. در این استان ۲۷ كانون بحرانی بیابان‌زایی وجود دارد و فرسایش بادی و بادهای ۱۲۰ روزه كه این اواخر به بادهای ۱۸۰ روزه تبدیل شده بود آن را تشدید می‌كند.

در منطقه سیستان ۴۷۰ هزار هكتار مرتع وجود دارد كه به دلیل خشكسالی از نظر پوشش كاملا فقیر شده است. از طرف دیگر مساحت كانون‌های بحرانی منطقه میانكنگی، شیله و جزنیك ۲۵۲ هزار هكتار قبل از خشكسالی بود كه طی دوران خشكسالی سطح دریاچه هامون به وسعت ۴۵۰ هزار هكتار هم به كانون‌های بحران‌زای بیابانی استان اضافه شد.

مژگان جمشیدی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.