یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

علم و عمل در نهج البلاغه


علم و عمل در نهج البلاغه

عالمی كه در مرحله عمل, از راهنمایی علم خود مدد نگیرد و به غیر علم خویش عمل نماید, مانند جاهل سرگردانی است كه از بیماری جهل خود بهبود نمی یابد زیرا بین شخصی كه به دستور راهبر خویش ترتیب اثر نمی دهد و بین كسی كه فاقد راهنماست, از نظر نتیجه, تفاوتی متصور نیست

۱) امامت علم نسبت به عمل

آنكه دیده دل او بیناست و عمل وی از روی بصیرت است, مرحله آغازین عمل او ((علم)) می باشد; علم به این كه عمل وی به سود اوست یا به زیان او. اگر به سود او بود بدان اقدام نموده یا آن را ادامه می دهد و چنانچه به زیان وی بود آن را انجام نداده یا متوقف می كند:

((فالناظر بالقلب, العامل بالبصر, یكون مبتدا عمله ان یعلم إعمله علیه إم له, فان كان له مضی فیه, و ان كان علیه وقف عنه))(۱)

براین اساس, آنكه بدون علم دست به كاری می زند مانند كسی است كه بیراهه یا كژراهه را طی می كند كه دوری وی از راه راست, جز بر دور شدن او از هدفش نخواهد افزود; و در مقابل, آنكه عالمانه به انجام كاری می پردازد نظیر شخصی است كه صراط مستقیم را می پیماید:

((فان العامل بغیر علم كالسائر علی غیر طریق فلایزیده بعده عن الطریق الواضح الا بعدا من حاجته, والعامل بالعلم كالسائر علی الطریق الواضح))(۲)

عالمی كه در مرحله عمل, از راهنمایی علم خود مدد نگیرد و به غیر علم خویش عمل نماید, مانند جاهل سرگردانی است كه از بیماری جهل خود بهبود نمی یابد زیرا بین شخصی كه به دستور راهبر خویش ترتیب اثر نمی دهد و بین كسی كه فاقد راهنماست, از نظر نتیجه, تفاوتی متصور نیست; گمراهی اولی, سلب هدایت به انتفإ محمول است و ضلالت دومی سالبه به انتفإ موضوع: ((ان العالم العامل بغیر علمه كالجاهل الحائر الذی لایستفیق من جهله))(۳)

توصیف علم به ((نور)) كه در برخی از سخنان حضرت امیرالمومنین (علیه افضل صلوات المصلین) آمده است, تعبیر لطیف و دقیقی از امامت علم نسبت به عمل می باشد. ویژگی نور آن است كه به ذات خود روشن است و علاوه بر آن, روشنگر غیر خویش می باشد و هر چیز دیگر در شعاع آن دیده می شود.

بدین سان, ((عالم)) آن انسان بهره مند از نور است كه در پرتو آن, هم راه خود را از بیراهه تشخیص می دهد و به روشنی طی می كند و هم راه دیگران را از كجراهه تمیز داده در برابر آنها روشن می سازد, و جامعه نسبت به او چونان مإموم نسبت به امام خویش است كه از نور علم وی استمداد می نماید: ((لكل مإموم اماما یقتدی به و یستضیء بنور علمه))(۴)

و به همین دلیل است كه حضرت امیر(ع) كسی را برای تصدی امر ولایت مسلمین و زعامت امت اسلامی شایسته می داند كه آگاهترین مردم به احكام و حكم الهی بوده و از قویترین نورافكن در راهنوردی و رهبری برخوردار باشد: ((ان إحق الناس بهذا الامر إقواهم علیه و إعلمهم بإمر الله فیه))(۵)

معیار یك جامعه پیشرو و متمدن آن است كه در پیشاپیش خود از چنین پیشوایی برخوردار و در پس او از چنان پیروانی بهره مند باشد و ملاك یك جمعیت ایستا و جاهلی آن است كه در آن به جای آنكه عالم قدر بیند و در صدر نشیند, لگام بر دهان, شاهد اكرام جاهلان باشد; دانا به خاطر اظهار علم خویش مسبوب و مردم از نور علم او محجوب و نادان به جهل خویش محبوب گردد: ((عالمها ملجم و جاهلها مكرم))(۶)

حضرت علی(ع) مردم را سه گروه می داند. نخست: عالمان ربانی كه هم ارتباط آنها با رب العالمین قوی است و هم نسبت به تربیت دیگران اهتمام می ورزند یعنی نوری كه آنها را احاطه كرده و آنان در صحبت یا كسوت آن قرار دارند, هم راهنمای خود آنهاست و هم راهبر دیگران.

دوم: علم آموزانی كه می كوشند در سایه تحصیل نور علم, راه نجات را شناخته و بپیمایند.

سوم: پشه های سرگردان و درهم غلتان كه به پیروی هر بانگی و با وزش هر بادی به سمتی متمایل می گردند, كسانی كه از فروغ علم بی بهره اند و به پایگاه مستحكم و استواری پناه نیاورده اند:

((الناس ثلاثه: فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاه و همج رعاع, إتباع كل ناعق, یمیلون مع كل ریح, لم یستضیئوا بنور العلم و لم یلجئوا الی ركن وثیق))(۷)

پارسایان كه علم را به عنوان یك حقیقت نوری شناخته اند, از نشانه های آنان آزمندی در كسب نور و دانش است:

((فمن علامه إحدهم إنك تری له... حرصا فی علم))(۸)

و جان آنها چندان تشنه علم است كه هرگز از آن سیراب نخواهد شد:

((منهومان لایشبعان: طالب علم و طالب دنیا))(۹)

و توده های انسانی عموما و كارگزاران دستگاه حكومت علوی(ع) خصوصا, به امر آن حضرت, موظف به محاسبه, مذاكره و اكثار مدارسه با این گروه اند:

((جالس العلمإ تسعد))(۱۰)

((جالس العلمإ تزدد علما))(۱۱)

((ذاكر العالم))(۱۲)

((إكثر مدارسه العلمإ و مناقشه الحكمإ))(۱۳)

تا جامعه اسلامی به یك مدرسه بزرگ و دانشگاه عظیم مبدل و از این رهگذر سعادت همگان تضمین گردد و گوهر درخشنده دانش همواره روشنی بخش صحنه سیاست اسلامی باشد.

۲) دانش سودمند و زیانبار

در برخی از نیایشهای رسول اكرم(ص) و سخنان امیرالمومنین(ع) تعبیر علم نافع و علم غیر نافع به چشم می خورد; نظیر:

((إعوذ بك من علم لاینفع))(۱۴) پروردگارا از دانشی كه سودی ندارد به تو پناه می برم.

((لا خیر فی علم لاینفع))(۱۵) در علمی كه سودمند نباشد خیری نیست.

((وقفوا إسماعهم علی العلم النافع لهم))(۱۶) پارسایان گوش جان خود را به دانشی كه برایشان سودمند است سپرده اند.

((رب عالم قد قتله جهله و علمه معه لاینفعه))(۱۷) چه بسا عالمی كه كشته جهل خویش است و علمی كه با اوست برای وی سودمند نیست.

معیار تشخیص علم نافع از علم غیر نافع در كلمات نورانی حضرت علی(ع) چنین بیان شده است:

((العلم علمان: مطبوع و مسموع, و لاینفع المسموع اذا لم یكن المطبوع))(۱۸)

علم مطبوع همان علم فطری به فجور و تقوی است; علمی كه همزاد انسان است و آدمی با سرمایه این دانش به جهان قدم نهاده است و همسفر ابدی او خواهد بود لذا از آن به ((علم میزبان)) تعبیر می شود:

((و نفس و ما سویها فإلهمها فجورها و تقویها))(۱۹)

علم مسموع همان علم فكری است كه انسان در بدإ تولد فاقد آن است و سالیانی در حوزه یا دانشگاه از كتاب و كتیبه آن را كسب می كند:

((والله إخرجكم من بطون إمهاتكم لاتعلمون شیئا))(۲۰)

و در هنگام رحلت از دنیا یا پیش از آن, آموخته های اكتسابی خود را به دست نسیان می سپارد:

((ومنكم من یرد الی إرذل العمر لكیلا یعلم من بعد علم شیئا))(۲۱)

((ومنكم من یرد الی إرذل العمر لكیلا یعلم بعد علم شیئا))(۲۲)

لذا از آن به عنوان ((علم میهمان)) یاد می شود.

طبق بیان حضرت علی(ع) علم فطری, علم نافع است و نیز هر دانش كسبی كه به علم فطری بازگردد و با آن هماهنگ باشد و زمینه شكوفایی آن را فراهم كند علم نافع خواهد بود وگرنه سودی نخواهد داشت.

و چون علم فطری با عمل همراه بلكه عین عمل است, علم نافع دانشی خواهد بود كه عین عمل باشد یا دست كم به عمل بنشیند تا انسان در پرتو آن راه كمال را ببیند و با پیمودن آن به هدف نایل گردد.

و چون اثر علم آن است كه امام عمل باشد, و این اثر تنها بر علم نافع مترتب است, لذا علم غیرنافع ((جهل)) شمرده شده است, زیرا مهمترین ثمر علم را كه امامت عمل است فاقد می باشد:

((العلم مقرون بالعمل, فمن علم عمل, و العلم یهتف بالعمل, فان إجابه و الا ارتحل عنه))(۲۳) یعنی علم قرین عمل است, از این رو هر كس عالم باشد به علم خود عمل كند, و علم عمل را به دنبال خود فرا می خواند, اگر عمل بدان پاسخ مثبت داد و فراخوان علم را اجابت نمود, می ماند وگرنه از صحنه جان آدمی كوچ می كند.

و روشن است كه با رحلت علم از صحیفه نفس انسانی, جهل كه عدم ملكه علم است, دامنگیر آدمی خواهد بود.

در مقابل, آنكه به دانش خویش عمل كند, علم به آنچه تاكنون بدان جاهل بود نیز به او اعطا و همواره بر علوم وی افزوده خواهد شد:

((من عمل بما علم كفی علم ما لم یعلم))(۲۴)

((من عمل بما علم رزقه الله علم ما لم یعلم إو علمه الله))(۲۵)

((من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم))(۲۶)

اكنون معلوم می شود كه انسان چگونه می تواند بر دانش خویش بیافزاید یا خدای ناكرده علم خود را به جهل مبدل سازد:

((لاتجعلوا علمكم جهلا و یقینكم شكا, اذا علمتم فاعلموا و اذا تیقنتم فإقدموا))(۲۷) علم خود را به جهل و یقین خویش را به شك تبدیل نكنید, هنگامی كه عالم شدید, به علم خود عمل كنید و زمانی كه یقین برایتان حاصل شد, (براساس آن) اقدام كنید.

((رب عالم قد قتله جهله و علمه معه لاینفعه))(۲۸)

علم غیر نافع, علاوه بر آنكه برای شخص عالم, سودمند نیست, به حال دیگران نیز نفعی نداشته بلكه برای جاهلان زیانبار نیز هست زیرا سبب می شود آنها از تعلم امتناع ورزند:

((اذا ضیع العالم علمه استنكف الجاهل ان یتعلم))(۲۹)

((انما زهد الناس فی طلب العلم كثره ما یرون من قله من عمل بما علم))(۳۰) یعنی تنها چیزی كه مردم را نسبت به فراگیری علم بی رغبت كرده است, این است كه بسیار می بینند كه عالم عامل و كسی كه به آنچه می داند عمل نماید اندك است.

لذا حضرت امیر(ع) فرمود: در علم غیر نافع هیچ خیری نیست (نه برای خود عالم و نه برای دیگران):

((لا خیر فی علم لاینفع))(۳۱)

اصل كلی و ضابط عام در این زمینه را حضرت علی(ع) این گونه تبیین نموده اند:

((من نصب نفسه للناس اماما فلیبدإ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره, ولیكن تإدیبه بسیرته قبل تإدیبه بلسانه, و معلم نفسه و مودبها إحق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم))(۳۲) هر كه خود را در منصب پیشوایی مردم قرار داده است, پیش از تعلیم دیگران به تعلیم خویش بپردازد...

و كسی كه به تعلیم و تإدیب خود اقدام می كند بیش از آن كه به تعلیم و تإدیب مردم می پردازد شایسته تجلیل و گرامیداشت است.

نویسنده:محمد امین شاهجویی

پی نوشت ها:

۱- نهج البلاغه, ترجمه مرحوم محمد دشتی, خطبه ۱۵۴.

۲- همان.

۳- همان, خ۱۱۰.

۴- همان, نامه ۴۵.

۵- همان, خ۱۷۳.

۶- همان, خ۲.

۷- همان, كلمات قصار, شماره۱۴۷.

۸- همان, خ۱۹۳.

۹- همان, كلمات قصار, شماره ۴۵۷.

۱۰- حكمت الهی, محی الدین مهدی الهی قمشه ای, ج۲, ص۴۲۶.

۱۱- همان.

۱۲- نهج البلاغه, ترجمه مرحوم محمد دشتی, نامه۶۷.

۱۳- همان, نامه ۵۳.

۱۴- تعقیب نماز ظهر.

۱۵- نهج البلاغه, نامه ۳۱.

۱۶- همان, خ۱۹۳.

۱۷- همان, كلمات قصار, شماره ۱۰۷.

۱۸- همان, شماره ۳۳۸.

۱۹- شمس / ۸ ـ ۷.

۲۰- نحل / ۷۸.

۲۱- حج / ۵.

۲۲- نحل / ۷۰.

۲۳- نهج البلاغه, ترجمه مرحوم محمد دشتی, كلمات قصار, شماره۳۶۶.

۲۴- ثواب الاعمال, ص۱۳۴.

۲۵- المیزان, ج۷, چاپ بیروت, ص۳۵۰.

۲۶- بحار, ج۷۸, ص۱۸۹.

۲۷- نهج البلاغه, ترجمه مرحوم محمد دشتی, كلمات قصار, شماره ۲۷۴.

۲۸- همان, شماره ۱۰۷.

۲۹- همان, شماره ۳۷۲.

۳۰- غرر الحكم و درر الكلم.

۳۱- همان, نامه ۳۱.

۳۲- همان, كلمات قصار, شماره۷۳.

۳۳- همان, خطبه۳۵.

۳۴- حكمت الهی, محی الدین مهدی الهی قمشه ای, ج۲, ۳۹۳.

۳۵- نهج البلاغه, ترجمه مرحوم محمد دشتی, كلمات قصار, شماره ۹۲.

۳۶- همان, شماره ۲۸۸.

۳۷- همان, شماره ۹۸, و خ ۲۳۹.

۳۸- غرر الحكم, و درر الكلم.

۳۹- حكمت الهی, محی الدین مهدی الهی قمشه ای, ج۲, ص۴۲۴.

۴۰- به نحو حصر اضافی نه حصر حقیقی.

۴۱- نهج البلاغه, ترجمه مرحوم محمد دشتی, خ۱۰۳.

۴۲- همان, كلمات قصار, شماره ۱۴۷.

۴۳- حكمت الهی (عام وخاص), محی الدین الهی قمشه ای, ج۲, ص۴۲۵.

۴۴- حكمت الهی, محی الدین مهدی الهی قمشه ای, ج۲, ص۴۲۶.

۴۵- همان, ص۳۹۳.

۴۶- همان.

۴۷- همان, ص۳۸۳.

۴۸- نهج البلاغه, ترجمه مرحوم محمد دشتی, خ۱۷۶ و ۱۹۸.

۴۹- همان, خ۱۹۸.

۵۰- همان, خطبه۱۵۸.

۵۱- همان, خ۱۰۹.

۵۲- همان, خ۲.

۵۳- همان, خ۱۴۷ و ۲۳۹.

۵۴- همان, خ۱۰۵.

۵۵- زیرا گفتن ((نمی دانم)) نیمی از دانش است: ((قول لا اعلم نصف العلم)) (غرر الحكم و درر الكلم).

۵۶- همان, كلمات قصار, ش۸۲.

۵۷- همان, ش۳۷۲.

۵۸- همان, ش۱۴۷.

۵۹- نحل, ۴۳.

۶۰- نهج البلاغه, ترجمه مرحوم محمد دشتی, كلمات قصار, ش۴۷۸.

۶۱- همان, ش۱۴۷.

۶۲- جمعه/ ۴ و آل عمران/ ۱۶۴.

۶۳- نهج البلاغه, ترجمه محمد دشتی, نامه ۶۷.

۶۴- همان, كلمات قصار, ش۳۲۰.

۶۵- همان, ش۲۰۵.

۶۶- نهج الفصاحه.

۶۷- همان.

۶۸- نهج البلاغه, ترجمه مرحوم محمد دشتی, كلمات قصار, ش۴۵۷.

۶۹- غرر الحكم و دررالكلم.

۷۰- حدید / ۳.

۷۱- اصول كافی, كتاب ایمان و كفر, باب اقتصاد در عبادت, ح۱.

۷۲- شریعت در آینه معرفت, ص۴۷.

منبع:سایت شارح


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.