یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فیلم «بدل شیطان»


نگاهی به فیلم «بدل شیطان»

«تو آدم خوبی هستی که شغل بدی داری.» این را یک سرباز ارتش عراق به نام لطیف یحیی (دومینیک کوپر) خطاب به منعم می‌گوید که یک افسر امنیتی سالخورده مسوول حفاظت و اداره امور عُدَی (باز هم …

«تو آدم خوبی هستی که شغل بدی داری.» این را یک سرباز ارتش عراق به نام لطیف یحیی (دومینیک کوپر) خطاب به منعم می‌گوید که یک افسر امنیتی سالخورده مسوول حفاظت و اداره امور عُدَی (باز هم با بازی دومینیک کوپر)، عضو روان‌پریش خانواده حکومتی است. به زودی در فیلم زندگینامه‌ای کارتونی و احساساتی‌گرای لی تاماهوری، «بدل شیطان»، معلوم می‌شود که خود لطیف هم در زمره همین آدم‌ها قرار خواهد گرفت. لطیف آدمی معمولی است که به علت شباهت ظاهری وادار می‌شود که نقش بدل عدی را بازی کند و در ردیف اول اشخاصی قرار می‌گیرد که شاهد اعمال دیوانه‌وار سادیستی و شکنجه‌گرانه کارفرمایش هستند. عدی با رفتار جنایتکارانه غریب و نمایشی که با پیش رفتن فیلم شدیدتر و بی‌پرواتر نیز می‌شود، نسخه‌ای از پدرش صدام (فیلیپ کواست) است که پشت هراسی که در دل مردم عراق انداخته، پناه گرفته است.

«بدل شیطان» در اوج جنگ میان عراق و ایران و با یک رشته فیلم‌های آرشیوی مستند از صحنه‌های نبرد آغاز می‌شود. عدی و نوچه‌هایش، لطیف را که در جبهه به عنوان سرباز جنگیده به مکانی پر از ناز و نعمت و زرق و برق وارد می‌کنند که پر از خودروهای‌گران‌قیمت و لباس‌های شیک است. ارتباط میان این دو نفر و بازی دو‌گانه بسیار جالب دومینیک کوپر، به جنگی میان کاریکاتوری بودن و عادی بودن و میان آشفتگی و نظم بدل می‌شود.

یک سوم اول فیلم بیشتر به کنار هم گذاشتن شباهت‌های ظاهری و تقابل‌های ایدئولوژیک می‌پردازد و تاماهوری همه سکانس‌ها را صرف برقرای توازن میان این دو می‌کند. ناخشنودی مشهود لطیف فقط باعث می‌شود عدی پیشتر برود و ارتباط خود را با او محکم‌تر کند. تنش میان این دو اغلب یک طرفه است و لطیف که نمی‌تواند تماشای رفتارهای افراطی عدی را تحمل کند، از اینکه بیشتر به او نزدیک شود، پرهیز می‌کند.

تاماهوری به غیر از کشمکش مرکزی میان لطیف و عدی، ساختار کل فیلم را کاملا بر اساس ساختن زوج‌هایی از اشیا و افراد بنا می‌کند. در هر فریم اشباع شده از رنگ فیلم، توازن چشمگیری حکمفرماست، چه دو مرسدس بنز براق باشند که در جاده‌ای صحرایی به پیش می‌رانند، چه محافظان گردن‌کلفتی که به دقت ردیف شده‌اند یا افرادی که زیر آفتاب درخشان کنار استخر صف بسته‌اند. این موتیف در جایی به اوج می‌رسد که لطیف از کنار زمین تنیس کاخ می‌گذرد و دو بدل صدام را می‌بیند که با هم تنیس بازی می‌کنند. وقتی هر دو نفر سر بر‌می‌گردانند و به لطیف نگاه می‌کنند، «بدل شیطان» یک لحظه از استیلیزه بودن بیش از حد خود فراتر می‌رود و به یک تصویرسازی بسیار گویا مبدل می‌شود. این فیلم هم مثل بیشتر فیلم‌هایی که سعی در ایجاد و حفظ یک ضرباهنگ و حس و حال نفس‌گیر و هراس‌آور دارند، سرانجام خسته‌کننده می‌شود. بعد از آنکه عدی یکی از نزدیک‌ترین دوستان پدرش را به یک حیوان شکم پر روی میز شام بدل می‌کند، فوران افراطی خشونت بر پویایی بصری جالب فیلم غلبه می‌کند. مشکل بزرگ‌تر این است که تاماهوری تسلیم قواعد آشنای فیلم‌های گنگستری می‌شود و دست آخر، عدی صرفا به یک روان‌پریش خطرناک معتاد به مواد مخدر دیگر تبدیل می‌شود و نقش او به عنوان یک چهره منحط سیاسی کمرنگ می‌شود.

«بدل شیطان» با آنکه در نهایت به شکل مرگباری تخت و بی‌حس می‌شود، همچنان فیلمی قدرتمند درباره زیاده‌روی و جنون در بخش‌های نادیده‌ای از واقعیت است. توهم نمایش‌گری، چه در شخصیت‌ها و چه در خود فیلمساز، بیانگر شکل خاصی از خودشیفتگی است که در گوشه و کنار هر قابی از فیلم به چشم می‌خورد. تماشاگر آنچه مردم عادی عراق به‌طور روزمره شاهدش بودند را می‌بیند. وقتی خود این ناظران بی‌گناه در معرض شکنجه قرار ندارند، معمولا بی‌دفاع و ناتوان، از دور شاهد حکومت وحشتی بودند که عدی برقرار کرده بود. با این حال، نمایش قربانی شدن آنها به همان اندازه حسابگرانه است که نمایش شرارت و قساوت عدی و شرافت لطیف و فقط اثری ساده‌نگرانه درباره درس‌های پرباری است که می‌توان با بازنگری تاریخ آموخت.

گلن هیث جونیور

منبع: اسلنت مگزین