یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

شیخ شهید


شیخ شهید

بیداری فلسفه ایرانی از قعر قلعه حلب

فلسفه ایرانی در قرن ششم هجری با به دار کشیده شدن شیخ شهاب‌الدین سهروردی در حلب بیدار شد. فلسفه‌ای ذوق‌انگیز از ایران کهن که سهروردی برای بیان آن به نورالانوارش سوگند خورد. نور بر همه جهان تابیدن گرفت و آنگاه از تابش پی‌درپی نورها به یکدیگر، جهان آفریده شد. هستی غیر از نور هیچ نیست و هرچه در جهان هست و بعد از این به وجود خواهد آمد از نور است. بعضی از نورها کم‌سوتر و برخی پرحرارت‌تر یا برخی پراکنده‌تر و برخی نورها متراکم‌تر است. اینگونه بود که اساس فلسفه شیخ بردار شده، شکل گرفت.

ظلمت هم نور است اما نوری متکاثف. در جهان چیزی جز نور وجود ندارد، انسان‌ها به یکدیگر نور می‌تابانند. اما نور انسان‌هایی که به دیگران فایده می‌رساند از سایر نورها روشن‌تر است. وقتی که اندیشه پاک در ذهن انسانی جا خوش می‌کند زیبایی و روشنایی درونی انسان شروع به تابیدن می‌کند و انسان‌های روشن انسان‌هایی عاشق هستند و از عشق، سفر خود را در روشنایی آغاز می‌کنند.

زمانی که سهروردی سفر خود را آغاز کرد از هر شهر به شهری و از هرکشور به بلادی می‌رفت و در ذهنش حکمت‌الاشراق را پی‌ریزی می‌کرد که ماحصل اندیشه‌های بزرگ و ناب عرفانی و فلسفی سهروردی در آن جای می‌گیرد و در نهایت در طلب میعادگاه رسیدن به سیندخت به اتمام می‌رسد. شیخ که در شام مردی بیگانه و خاصه آن که مذهب شیعه داشت به دلیل ترویج اندیشه‌های برگرفته از نور که در حکمت‌الاشراق آمده است از سوی علمای حلب و شام مرتد و مستوجب قتل اعلام شد.

اما دلایل علمای دمشق و حلب برای واجب القتل بودن سهروردی چه بود؟ اول اینکه او همه چیز را از نور می‌دانست و اینکه هر نور به نور دیگری می‌تابد و از نور دیگر کسب فیض می‌کند و دوم اینکه حکمت عتیق و حکمت لدنی را در خود جمع شده می‌دانست اما از نظر علمای حلب این علم فقط در پیامبر اسلام جمع بود و جز او هیچ‌کس علم لدنی ندارد و نخواهد داشت و هرکس باید تحصیل کند تا علم و حکمت را بیاموزد و بدون تحصیل کسی قادر به اکتساب معرفت نیست.

عارف بزرگ ایرانی در ۳۸ سالگی در قلعه‌ای در حلب جان خودش را روی اندیشه‌های ناب ایرانی‌اش گذاشت.

شیخ از دو واژه مغرب و مشرق اصطلاحاتی عرفانی به وجود آورد. از منظر او مشرق جایی است که نور در آنجا مجرد است و نور هیچ‌گونه آلودگی با ماده ندارد و مغرب منطقه‌ای است که نور در آن متراکم شده و به ماده تبدیل شده است.

قیروان شهری در مغرب و یمن کشوری در مشرق، حال اگر کسی در چاه قیروان سقوط کند در مادی‌گرایی بشری خود گرفتار شده است.

بر اساس اندیشه‌های فلسفی سهروردی هر چیزی نورش بیشتر باشد بهتر به چشم می‌آید و وقتی نور زیادتر شد چشم را خیره می‌کند و از آن اگر بیشتر نورانی‌تر باشد چشم را کور می‌کند، پس ذات آفریننده‌ها یا نورالانوار انسان را کور می‌کند زیرا چشم بشری قادر به تحمل نور خداوند و نیز به واسطه درخشندگی خارق‌العاده قابل دیدن نیست و تمامی اشیای جهان از همین نورالانوار کسب روشنایی می‌کند زیرا نور از آن ساطع یا تابیده می‌شود.

پس برای نورانی‌تر شدن باید لطافت داشت و برای لطیف شدن باید کوشید و در این کوشش بال‌های پرواز برای رسیدن به مقصود پر خواهند کشید. شیخ‌الاشراق برای رسیدن به سیندخت فقط یک بال داشت، اما برای داشتن بال دوم سال‌ها به کوه‌ها، دشت‌ها، روستاها، شهرها و کشورها سفر کرد و با کسب علم، ریاضت و عشق بال دومش را هم به دست آورد.

و شاید امروز برای نورانی‌تر شدن باید خود را با عشق در رودخانه دایتی شست و شو داد تا به خاطره رسید.

● و اما سهروردی که بود؟

ابوالفتوح یا ابوالفتح شهاب‌الدین یحیی پسرحبش پسر امیرک سهروردی معروف به شیخ‌ اشراق یا شیخ شهید فیلسوف بزرگ و نامی ایران در قرن ششم هجری از عارفان نامی و بزرگ آن زمان به شمار می‌رفت.

وی تحصیلات مقدماتی را در مراغه گذراند و پس از آن به اصفهان رفت و فلسفه ابن‌سینا را که در کمال شهرت بود آموخت و در ۱۶ سالگی از آموختن بی‌نیاز شد. سهروردی تمام ایران را به جست‌وجو و سفر گذراند و بسیاری از مشایخ و بزرگان آن زمان را دید و از حضور آنان بهره‌ها جست و در این دوره راه تامل و اعتکاف را در دل کوه‌ها آموخت.

او به اصل صفت‌ اشراق وقوف پیدا کرده بود اصلی که حکمتی الهی به شمار می‌رفت که در حکیمان ایران باستان، تجلی کرده بود؛ سهر‌وردی می‌نویسد: «در ایران باستان امتی بود که از طرف خداوند اداره می‌گردید، به وسیله خداوند بود که حکیمان بلندمرتبه‌ای که با مجوسان به کلی تفاوت داشتند، راهنمایی می‌شدند. من اصول عالی عقاید آنان را که اصل نور بود و تجربه افلاطون و اسلافش نیز آن را به مرحله شهود رسانیده بود، در کتاب موسوم به (حکمت الاشراق) احیا کرده‌ام و در این کار هیچ‌کس بر من پیشی نگرفته است.»

و اما «حکمت‌الاشراق» مهم‌ترین اثر شیخ شهید شاهکار بی‌نظیر فکری فلسفه پارسیان است که با ذکر منابع گردآوری کرده است.

حکمت شرقیان یعنی فلسفه عالی پارسیان که در دوران بعد از اسلام به بوته فراموشی سوق داده شده بود، در این کتاب حیاتی دوباره به آن بخشید. این فلسفه که فصلی ورق خورده از تاریخ فرهنگ خالص ملی ایرانیان است نتیجه روح به پرواز درآمده شیخ شهید است که از خرد ناب ایرانی ریشه گرفته است.

در روزگار باستان مردم یونان وقتی سخن از شرقیان به میان می‌آوردند منظورشان پارسیان بوده است بنابراین حکمت شرقیان یعنی حکمت پارسیان است که سهروردی آن را ساخت و دوباره احیا کرد. فلسفه اشراقی که نخستین روح فرهنگ عمومی ملی ایران است براساس روش‌های روانی یعنی بینش استوار شده است. شاید به همین دلیل است که بعضی‌ها کار بزرگ و فلسفه او را با کار ارزشمند و بی‌نظیر فردوسی و شاهکارش یعنی شاهنامه مقایسه می‌کنند. فردوسی زبان پارسی را زنده نگه داشت و سهروردی حکمت ایرانیان را.

به این دلیل هر دو آنان حس ملیت و شکوه ایرانی را از دل تاریخ به بیرون کشیدند تا امروز همچنان برای ما و با ما باقی بماند.

محمد خرسندی