جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
هنر و طبقات اجتماعی
در دوره پارینه سنگی که همه انسانها مجبور بودند با گردآوری خوراک، شکار و فراهم آوردن گیاهان و میوهجات خودرو زندگی کنند، جامعه یکدست و متجانس بود. اما در دوره نوسنگی با تولید خوراک (کشاورزی) رفتهرفته انسان از آوارهگی دست کشید و یکجانشین شد و بر اثر افزایش تولید و ذخیره کردن مواد و پیدا شدن زمان فراغت، برایش امکان فعالیتهای غیر حیاتی و تفننی پیش آمد. در نتیجه بخش یا گروهی از جامعه توانستند بدون کار تولیدی مستقیم زندگی کنند.
صنعت و داد و ستد نیز باعث پیدایش طبقه جدید (سوداگران) شد. به این ترتیب از دوره شهرنشینی (۵۰۰۰ سال پیش به این طرف) که طبقات اجتماعی شکل قطعی خود را یافته بودند شاهد نزاعها و درگیریهای شدید طبقاتی هستیم. طبقاتی که در یک تقسیمبندی کلی میتوان آنها را عوام و خواص یا اکثریت و اقلیت نامید (طبقه گروه بزرگی است که اعضای آن علیرغم اختلاف خصوصی خود در تولید اجتماعی، مقام مشابهی دارند و از ثروت اجتماعی تقریباً سهم مشابهی میبرند.) طبقه اکثریت شامل تمام گروههائی است که کارهای خشن و کمال یابنده تولیدی را بر عهده دارند.
طبقه اقلیت شامل همه گروههائی است که مناسبات اجتماعی امور نظری و رهبری و بهرهکشی و رتق و فتق امور را، در انحصار دارند تردیدی نیست که به اقتضای زندگی متفاوت هر طبقه، آراء و عقاید و جهانبینی متفاوتی در هر یک از طبقات وجود دارد. و طبعاً دو نوع فلسفه و دو نوع هنر (خواص و عوام) را در این دو طبقه شاهدیم. (شلد) جامعه شناس آلمانی مختصات جهانبینی طبقات پائین و بالائی جامعه را اینگونه مقایسه میکند:
●طبقه پایین طبقه بالا
پیشگرائی (توجه به آینده) پسگرائی (توجه به گذشت)
تغییر طلبی میل به ادامه وضع موجود
تصور علّی در باره جهان تصور غائی درباره جهان
واقعگرائی (جهان واقعیتی اجتنابناپذیر است) تصور گرائی فلسفی (جهان محصول تصورات لطیف انسانی است)
تجربهگرائی (تجربه حس راهگشاست) خرد گرائی (عقل مجرد راهگشاست)
فکر گرائی: (فکر وسیله حل مشکلات عملی است) اندیشهگرایی (افکار وسیله بازی و سرگرمی است)
خوشبینی به آینده بدبینی به آینده
جستجوی تناقضات هستی جستجوی ثباتهای هستی
تاکید بر نفوذ محیط تاکید بر وراثت و سنت
از این نوع مقایسهها میتوانیم نتیجهبگیریم که: معمولاً اقلیتهای ممتاز برای حفظ مزایا و امتیازات خود مایل به حفظ وضع موجودند و هر تغییری را دشمن خود میدانند. در حالی که اکثریت محروم برای دگرگون شدن وضعیت خود مایل به تغییرند و از آن استقبال میکنند. اقلیت ممتاز که خود بدون تولید عملی فقط نظارت بر جریان تولید دیگران دارند فعالیتهای عملی را پست میشمارند و میکوشند تا فعالیتهای نظری را کاملاً از فعالیتهای عملی جدا کنند. از طریقی اکثریت مجالی برای فعالیت مستقل نظری ندارد. اقلیت چون مستقیماً با زندگی عملی در تماس نیست معمولاً از واقعیت منحرف و ساکن کاخ خیال میشود. در حالی که اکثریت چون در جریان زندگی عملی است با واقعیت روبروست.
به عبارتی (واقعگرا) است. بنابراین وجود دو نوع هنر متفاوت در سپیده دم تمدن قابل تمایز است هنر واقعگرایانه عوام و هنر واقعگریزانه خواص. پس در مقابل هنر ابتدایی که متجانس و در واقع یکی از عوامل تولید به حساب میآید و مستقیماً خواستههای جامعه را بیان و برآورده میکرد. هنر تمدنی شامل دو جریان است که هیچکدام از دو جریان (مخصوصاً جریانی که به زندگی خواص مربوط است) عامل مستقیم تولید به حساب نمیآید و متعلق به همه جامعه نیست بلکه از آن یکی از دو طبقه اجتماعی است و هنر هر طبقه نمایش غیر مستقیمی از مقتضیات زندگی خاص آن طبقه و یا وسیله غیر مستقیمی است برای تامین مصالح اختصاصی آن طبقه هنر خواص (اقلیت) جامد و استاتیک است، سنتگرا است و هنر عوام (اکثریت) جاندار و دینامیک است.
سیر پیدایش و تکامل شعر را به عنوان نمونه بررسی میکنیم: در جوامع ابتدایی بیشتر کارها از استمرار و انقطاع پی در پی یک سلسله حرکات تشکیل میشد، (حرکات بدن و از جمله اصوات که هنگام کار از حنجره خارج میشود) معمولاً نظام و وزنی داشت. انسان ابتدائی همچون نوزادان در هر کاری همه اعضاء بدن خود را به کار میانداخت، حتی اعضائی را که برای آن کار سودمند نبود. به این ترتیب حرکات بدن با اصوات حنجره همراه و هماهنگ شد، همچنان که امروزه کودکان به هنگام نوشتن، به تناسب سرعت دست خود، زبان را هم به حرکت در میآورند و کلمات نوشتن را با صدای بلند میگویند. بنابراین کارهای موزون انسان ابتدائی دو جنبه داشت: جنبه حرکتی و جنبه صوتی جنبه حرکتی رقص را به وجود آورد و جنبه صوتی موسیقی را (فریاد کار) به آواز تبدیل شد و صدای برخورد ابزارها و اشیاء پیدایش ابزارهای موسیقی را سبب شد.
پس از گسست تجانس ابتدایی جامعه و جدایی نظر از عمل، رقص، موسیقی و صورتسازی دستخوش تجزیه شدند و هریک به راهی مستقل رفتند، کار حرکتی از کار لفظی جدا شد موسیقی ابتدایی شامل دو عنصر بود. صورت و ماده، که صورت آن به موسیقی محض تبدیل شد و ماده یا محتوای آن به ترانه. هرچند شعر و موسیقی و رقص و صورتگری از زمینه عملی زندگی جدا شدند، باز هم بعنوان محرک کار و مقدمه کار ایفای نقش کردند و به انسان چیزی دادند که به آن نیاز فراوان داشت: نظم و هماهنگی، چه در محیط طبیعی و جامعه و چه در عالم ذهن همه هنرهایی که اصطلاحاً زیبا خوانده میشوند به انسان تصویری از نظم و تناسب میدهند. این تناسب در پیکرتراشی و پیکر نگاری (قرینه) نام میگیرد و در هنرهای زمانی (موسیقی و شعر) وزن. ادراک نظم و وزن خوشایند است. زیرا گویای غلبه انسان بر طبیعت است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست