دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

آواتار , روایت معنویت گمشده


آواتار , روایت معنویت گمشده

«آواتار», روایت معنویتی گمشده است معنویتی که در بحبوحه پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی دنیای مدرن رنگ باخته و کم کم دارد به دست فراموشی سپرده می شود

«آواتار»، روایت معنویتی گمشده است. معنویتی که در بحبوحه پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی دنیای مدرن رنگ باخته و کم‌کم دارد به دست فراموشی سپرده می‌شود. قصه دور شدن انسان متجدد از حقیقت وجودی خویش و فاصله گرفتن از فطرت متعالی.

بشر متمدنی که داعیه بلوغ و تفکر و اندیشه دارد، اما به کمک همین قوه تفکر و اندیشه و ماحصل آن یعنی اختراعات و اکتشافات علمی و ماشینی بر طبیعت و موجودات آن سیطره افکنده و با دست اندازی در طبیعت پیرامون از همه منابع و ذخایر و حتی جانداران آن در راستای تحقق اهداف خودخواهانه خویش و ارضای حس فزون خواهی و تسلط طلبی با سرعتی هرچه تمام‌تر و بدون توجه به پیامدهای مخرب اعمال خویش به پیش می‌تازد و در این مسیر به کمک دست ساخته هایش که همان مصنوعات ماشینی و تکنولوژیکی و جنگ افزارها و سلاح‌های پیشرفته است همه موانع پیش رو را از میان برمی‌دارد.

این زیاده‌خواهی تا آنجا ادامه دارد که برای دستیابی به عنصر نایاب و معجزه گر یک سرزمین، ابایی از جنگ و خونریزی و از بین بردن نسل بومیان آن ناحیه ندارد، سرزمینی با طبیعتی ناب که همه موجودات آن جلوه‌های متکثر یک حقیقت و یک انرژی واحد هستند.

درخت ایوا که درخت مقدس ناوی هاست پیوندی ناگسستنی با همه جانداران و ساکنان این سرزمین دارد، شبکه‌های اتصالی بین موجودات این سرزمین، پیوند با روح طبیعت و ارتباط با یک منبع انرژی عظیم نشان از معنویت حاکم بر فضای قبیله است.

داستان در زمانی دور و مکانی دورتر می‌گذرد. در سال ۲۱۵۴، یک گروه تحقیقاتی برای کشف یک سرزمین جدید و دستیابی به عنصر نایاب آن آبتینوم به پاندورا سفر می‌کند. این دنیای جدید، پاندورا منبع معادنی است که در زمین یافت نمی‌شوند. وجود پاندورا برای کره زمین و ساکنان آن تهدید محسوب نمی‌شود. با این حال نیروهای نظامی آمریکا برای فتح آنجا و دستیابی به این عنصر از پیشرفته‌ترین ابزار آلات جنگی و سلاح‌های نابودکننده استفاده می‌کنند.

ساکنان سرزمین پاندورا موجوداتی هستند تا حدی شبیه انسان با چشم‌هایی طلایی و صورت‌های آبی رنگ و اندامی کشیده و بلند که ناوی نام دارند. آداب و رسوم مردمان این قبیله بی‌شباهت به آداب زندگی سرخپوستان نیست. جو بیولوژیکی این سیاره بسیار متفاوت از زمین است، به همین خاطر انسان قادر به تنفس و ادامه حیات در آنجا نیست. دانشمندان گروه تحقیقاتی برای غلبه بر این مشکل از آواتارهایی استفاده می‌کنند که خصوصیات فیزیولوژیک و حتی ظاهری آواتارها را دارند و مغز آنها از طریق یک سیستم پیشرفته در سیطره مغز یکی از انسان‌ها قرار گرفته و کنترل می‌شود.

بومیان این ناحیه شیوه زندگی نامتعارفی دارند. نوعی هماهنگی و تعادل بین آنها و محیط پیرامون به چشم می‌خورد، طبیعت گیاهی و جانوری در خدمت ساکنان است و با همخوانی و سازگاری مثال زدنی کنار هم زندگی می‌کنند. ناوی‌ها یک رشته سیستم عصبی در گیسوان خود دارند که وسیله ارتباط آنها با سایر جانداران است و از طریق اتصال آن به رشته‌های عصبی جانداران عظیم‌الجثه با آنها ارتباط برقرار کرده و آنها را مسخر و رام خود می‌کنند.

دستیابی به عنصر نایاب و قیمتی آبتینوم و نیز آشنایی با شیوه زندگی عجیب و ناآشنا و در عین حال جذاب و متعادل ساکنان این سرزمین که نمونه اعلای یک همزیستی مسالمت‌آمیز است و انسان زمینی را مسحور خود کرده، انگیزه بشر امروز برای سفر به این سرزمین است. پی بردن به راز و رمز این سرزمین ناشناخته چنان انگیزه‌ای در بشر به وجود آورده که لباس مبدل می‌پوشد و به میان آنها می‌رود. قهرمان داستان به عنوان نماینده انسان متمدن به قصد رخنه در بومیان این ناحیه پا به این سرزمین می‌گذارد، اما در همان ابتدا با خشم جانوران درنده آنجا مواجه می‌شود، نماد تقدس زنانه فیلم، نیتری، قصد کشتن این بیگانه را می‌کند، اما او در این لحظه مورد لطف درخت مقدس قرار می‌گیرد، گویی روح معنویت جاری و ساری در تار و پود این سرزمین بیگانه را در خود جذب می‌کند و این آغازی است بر رابطه‌ای عمیق و فرازمینی بین دو قهرمان قصه. جیک در یک سفر پر فراز و نشیب با عمق فرهنگ قبیله آشنا می‌شود و آنچنان تحت تاثیر فضای معنوی و مناسبات خاص آن قرار می‌گیرد که بتدریج هدف اولیه خود را فراموش کرده و همگام و همصدا با ناوی‌ها به دفاع ازحقانیت مردم این سرزمین و مقابله با گروه مهاجم برمی‌خیزد.

آواتار به بیانی دیگر داستان نبرد خیر و شر یا حق و باطل است. خیر همان روح معنوی و یکپارچگی حاکم بر قبیله و وحدت و دوستی ساکنان قبیله با طبیعت پیرامون است و شر نیروهای نفسانی گروه متجاوز و بی‌توجهی و گذشتن انسان متمدن از مرزهای اخلاق و انسانیت. از این روست که هر بیننده و هر انسان عدالتخواهی با مشاهده جدال بین یک گروه متجاوز و یک گروه مظلوم و بی‌دفاع که برای حفظ سرزمین خود از هجوم بیگانه و نیز حفظ میراث‌های قومی و اعتقادی خویش تلاش می‌کند، جانب گروه دوم را می‌گیرد، هرچند این گروه به ظاهراز نظر سطح تمدن و فرهنگ پایین‌تر از انسان هستند.

بومیان این ناحیه به زعم بشر متمدن داستان ـ رئیس نظامیان متجاوز ـ وحشی و بی‌تمدن هستند، اما واقعیت این است که همین زندگی بدوی و به دور از قیل و قال تمدن آنها، از معنویت، هدفمندی، انسجام و پیوستگی خاصی برخوردار است که خلأ آن را می‌توان بوضوح در زندگی بشر قرن بیستم احساس کرد. همان گونه که فرانکل، روان‌شناس مکتب معناگرایی می‌گوید: یک خلأ وجودی در قلب زندگی قرن بیستم وجود دارد که فقط می‌تواند توسط خداوند پر شود.

معنویت اندیشه در کنه وجودی هستی و پدیده‌های آن با اتصال به نیرویی مافوق طبیعی است، قدرتی فراتر از زمان و مکان و ماده که روح انسان را به تعالی می‌رساند؛ اورادی که ناوی‌های سرزمین پاندورا با تشکیل حلقه بر گرداگرد درخت مقدس زمزمه می‌کنند، دعاهای مسیحیان در کلیسا، نماز و راز و نیاز مسلمانان، آیین‌ها و مناسک خاص هر یک از فرقه‌های مذهبی مشرق زمین، ازجمله بودیسم و هندوئیسم همگی مظاهر اعتقاد به وجود نیرویی فرامادی و فرا انسانی و باور به معنایی متعال در هستی است.

همه از یک نقطه واحد سرچشمه می‌گیرند و آن ایمان به خدا یا یک وجود برتر است. این ایمان و اعتقاد روحانی است که رابطه با خود، دیگران، طبیعت و خدا را تعریف و تعیین می‌کند. معنویت رسیدن به این باور است که همه اجزای مجموعه هستی با یکپارچگی و تعادل به‌سوی هدف نهایی حیات در حرکتند. در این مجموعه منسجم همه اجزاء زنده‌اند. انسان‌ها، جانوران، گیاهان و حتی برگ‌های درختان، همه و همه اجزای شبکه به هم پیوسته حیات هستند و به سوی غایتی در حرکتند.

افسانه شاهماری