جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نوپوپولیسم, دموكراسی بومی آمریكای لاتین


این مقاله تلاش دارد تا مسأله پوپولیسم و نوپوپولیسم در امریكای لاتین را به شكل ویژه مورد بررسی قرار دهد زیرا نگارنده معتقد است نوپوپولیسم در شرایط فعلی تنها ابزار موجود در دست رهبران امریكای لاتین برای جلوگیری از استحاله در اقتصاد جهانی و موج تهاجم دموكراسی به شیوه ایالات متحده امریكا است

امروزه از واژه پوپولیسم یا مردم گرایی در ادبیات سیاسی به غلط تعبیر خاصی معادل توده گرایی كور برداشت می شود و معمولا به سیاست جاری كشورهای توسعه نیافته یا در حال گذار اطلاق می شود كه فاصله بسیار با دموكراسی دارند و به نوعی با بسیج نیروهای سیاسی و اجتماعی یك كشور مرتبط است.در حالی كه ادبیات مربوط به واژه پوپولیسم گسترده و متغیر است و تفسیرهای متفاوتی می توان از آن ارایه داد. این آیین در هر كشور یا منطقه دارای شكل ویژه و منحصر به فرد خود است كه باید با سایر متغیرهای فرعی مورد بررسی قرار گیرد. اندیشه پوپولیسم ابتدا در سال ۱۸۶۰ میلادی توسط روشنفكران رادیكال روسیه تزاری طرح شد كه طبق آن روسیه تزاری باید بدون گذار از مرحله سرمایه داری با اتكا به كمون های دهقانی به سوسیالیسم می رسید. طبق این اندیشه سرمایه داری لزوما مرحله مترقی از پیشرفت نیست. طبق تعریف های بعدی هدف های سیاسی باید به اراده و نیروی مردم و جدا از احزاب یا سازمان های سیاسی پیش برده شود كه می توانست حاوی عناصری از ضدیت با امپریالیسم یا ملی گرایی و یا آزادی های سندیكایی و دمكراتیك باشد.این مقاله تلاش دارد تا مسأله پوپولیسم و نوپوپولیسم در امریكای لاتین را به شكل ویژه مورد بررسی قرار دهد؛ زیرا نگارنده معتقد است نوپوپولیسم در شرایط فعلی تنها ابزار موجود در دست رهبران امریكای لاتین برای جلوگیری از استحاله در اقتصاد جهانی و موج تهاجم دموكراسی به شیوه ایالات متحده امریكا است.

نگاه محققان غرب به امریكای لاتین

محققان و اندیشمندان مسایل سیاسی حوزه امریكای لاتین تمام تفسیرهای خود را بر پایه معیار دموكراسی با ویژگی های منطبق بر آن ارزیابی می كنند. در این ارزیابی ها امریكای لاتین ۲ دهه است كه با موج سوم دمكراسی مواجه شده است. طبق این تحلیل ها امریكای لاتین از دهه ۱۹۸۰ م تحت نفوذ رژیم های نظامی و دیكتاتورها بوده است و خشونت سیاسی و امنیتی، جنبش های اجتماعی و شكل گیری ناقص و ناكامل جامعه مدنی و موانع موجود در راه توسعه اقتصادی و عدالت از چالش های مهم این قاره است. هوارد جی ویارد (Howard. J. Wiarda) در كتابی تحت عنوان «روح امریكای لاتین: فرهنگ و سنت سیاسی» دموكراسی در امریكای لاتین را با ویژگی سطح پایین، ارگانیك، نخبه گرا، تمركزگرا، نژادگرا، سلسله مراتبی، ایستا، پدر سالارانه، انحصارگرا و دولت گرا نام می برد. از این منظر است كه چهره امریكای لاتین همواره با اختناق، خشونت و دیكتاتوری تصویر شده است، هر چند این تصویر ادراكی محققان غربی تا حدودی صحیح است اما مطالبات امریكای لاتین هیچگاه به شیوه ای منطقی و در ظرف زمان و مكان و با توجه به ظرفیت های موجود این قاره صورت نگرفته است. اعلام معیارهای خاص و سنجش اوضاع این قاره با آنها هیچگاه تصویر درستی نشان نخواهد داد. بحث و بررسی پوپولیسم (مردم گرایی) از جمله این موارد است.

سابقه پوپولیسم در امریكای لاتین

اندیشه ابتدایی پوپولیسم بیان می دارد كه یك نظام اجتماعی بهتر را می توان بر پایه سنت ها و نهادهای مردمی بر پا داشت. به واقع جنبش سیاسی پوپولیسم در مخالفت با منافع نخبگان مرفه، بر منافع، ویژگی های فرهنگی و احساسات خودجوش مردم عادی تأكید می كند. جنبش های پوپولیستی برای كسب مشروعیت غالبا از طریق گردهمایی های توده ای، همه پرسی یا سایر شكل های دموكراسی مردمی مستقیما به آراء اكثریت متوسل می شوند. از اوایل قرن ۱۹ به تدریج شكل هایی از پوپولیسم در امریكایی لاتین ظهور كرد كه مهمترین ویژگی آن محافظه كاری و داشتن رهبر فره مند بوده است. آرژانتین و اروگوئه نمونه هایی از جریان هستند. شاید میراث سیمون بولیوار مهمترین تأثیر را بر فرهنگ این منطقه داشته است. رشد فزاینده رژیم های نظامی مسلط و سپس شكل گیری طبقه اولیگارشی موجب شد تا پوپولیسم در امریكای لاتین متفاوت با آنچه در آسیا یا ایالات متحده شكل گرفته، باشد. در مفهوم ابتدایی امریكایی لاتینی، مردم گرایی اشاره به احزاب سیاسی داشت كه ممكن بود سوسیالیست نباشند، اما بر حمایت از مردم عادی استوارند و با طبقات مسلط دشمنی می ورزند. در واقع ایجاد طبقه فقیر و غنی و شكاف طبقاتی گسترده موجب شد تا پوپولیسم در امریكای لاتین رشد كند. بر همین اساس بود كه به تدریج احزابی شكل گرفتند كه توده ها را از نظر اجتماعی تجهیز كنند. اگر قرار باشد ۴ نوع حزب پوپولیستی از یكدیگر تفكیك شود، امریكای لاتین و با ویژگی های خاص خود درهمه آنها جای می گیرد: ۱- احزاب چند طبقه ای فراگیر مشتمل بر بورژواها و طبقه متوسط كه مبارزه با اولیگارشی خصوصیت بارز آن است كه مكزیك نمونه بارز آن بوده است. ۲- احزاب مردم گرای طبقه متوسط كه پرو، ونزوئلا، كاستكاریكا و بولیوی در این طبقه جای می گیرند. ۳- احزاب مردم گرای كارگر كه نهضت پرونیستی آرژانتین و وارگوئیسم برزیل از آن جمله اند. ۴- احزاب انقلابی اجتماعی كه كوبا و ونزوئلای فعلی از آن دسته اند. عموم محققان تا چند سال قبل پوپولیسم را بخش لاینفك امریكای لاتین تلقی می كردند و اینگونه تحلیل می كردند كه مشاركت و بسیج اجتماعی در مراحل اولیه صنعتی شدن باعث كمرنگ شدن نقش طبقه اولیگارشی حاكم بر اجتماع سیاسی شده است و این مشاركت عموما بر پایه ناسیونالیسم و شخصیت گرایی (اكثرا فره مند) سبب شكل گیری اتحادیه های كارگری شده است كه همگی موج پوپولیسم بوده است. حتی پوپولیسم در برزیل در ۱۹۶۴ میلادی در موج كودتای نظامیان جناح راست منجر به فشار بر كارگران شد. در واقع انتظار می رفت كه سیاست های تعدیل اقتصادی، صنعتی شدن، بازار آزاد، ایجاد مقررات تجاری و اصلاح ساختارهای اقتصادی موجب مرگ پوپولیسم در امریكای لاتین از طریق تضعیف سازماندهی كارگران شود. اما آرزوهای طراحان موج نو اقتصاد در دهه ۱۹۸۰ میلادی به مرحله عمل نرسید و جنبش پوپولیستی كماكان در امریكای لاتین فراگیر ماند. انتظار این بود كه متعاقب اصلاح ساختاری، سیاست های اقتصادی دمكراتیكی نیز در سراسر امریكای لاتین حاكم شود، اما اصلاح سیاست های بازار با فرمول بانك جهانی تنها منجر به بحرانی به نام بحران بدهی ها شد كه به یك سلسله آشوب ها و ناآرامی ها در سراسر امریكای لاتین انجامید. رهبران فره مند كماكان با شیوه های مختلف باقی ماندند و شرایط تغییر نكرد. در امریكای لاتین دو دوره تاریخی مربوط به پوپولیسم قابل بررسی است. اولین دوره مربوط به مرگ طبقه سیاسی اولیگارشی و ظهور سیاسی توده ها بین دهه ۱۹۲۰ م و ۱۹۵۰ م است. به واقع روند شهری شدن، صنعتی شدن و ایجاد زمینه های سیاسی و اجتماعی و گسترش بی سابقه و گسترده طبقه متوسط كارگران از جمله ویژگی های این دوره است. به چالش طلبیدن طبقه اولیگارشی در آرژانتین، مكزیك، برزیل و پرو از مصادیق این دوره است. دوره دوم صنعتی از دهه ۱۹۸۰ م است موجب ظهور نسل جدیدی از رهبران پوپولیست شد و همانگونه كه توضیح داده شد مسایل اقتصادی متعدد موجب شد اشكال جدیدی از اتحادیه ها و سندیكاهای كارگری و احزاب چپ گرا ظهور یابند. گرچه كماكان دیكتاتورها به شیوه های مختلف وضعیت را كنترل می كردند. استمرار این روند منجر به ظهور پدیده نوپوپولیسم شد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.