پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

جدال غیرت و خیانت


جدال غیرت و خیانت

نگاهی به فیلم «محاکمه در خیابان» مسعود کیمیایی

هر چقدر فیلم‌های قبلی مسعود کیمیایی یعنی «حکم» و «رئیس» چنگی به دل نزند و از طریق منتقدان و حتی علاقه‌مندان به این نتیجه رسیده باشد که دیگر او به پایان خط رسیده، اما فیلم «محاکمه در خیابان» نشان داد کارگردان‌های بزرگ، همیشه ممکن است برگی برنده در جیبشان داشته باشند و با رو کردن آن نشان دهند که هنوز دوران آنها پایان نیافته است یا دست کم سنگینی حضور خود را در ساحت سینما تمدید می‌کنند. البته این بدین معنی نیست که محاکمه در خیابان یک شاهکار است. شاید در فیلم‌های حکم و رئیس، چیزهایی دیدیم و آن را به مرگ مولف گرفته بودیم که اینک در محاکمه در خیابان به تب راضی شدیم. گویی در این فیلم، استاد دو قدم به جلو و یک قدم به عقب گذاشته است.

قدم به جلو به این معنی که محاکمه در خیابان دارای داستان سرراست و شسته رفته‌تری است و آن ابهام و شلختگی روایت رئیس و حکم را ندارد و مخاطب را با قصه خود همراه می‌کند ضمن این‌که تکنیک و ساختار روایی فیلم به همراه بازی‌های قابل‌قبول و زیبایی‌شناسی تصویربرداری را باید به این امتیازات اضافه کرد اما یک گام به عقب را باید در تکرار و بازتولید همان گفتمان همیشگی کیمیایی پی گرفت که همچنان از قیصر تا محاکمه در خیابان امتداد یافته است و نشانه‌‌های مشترک مفهومی و تاویل او از زیست جهان انسان ایرانی و ادبیات و مناسبات او را به تصویر می‌کشد. هنوز هم سخن از غیرت، مردانگی، رفیق، معرفت، چاقو، نامردی، عدالت و.... است. انگار کیمیایی به یک تقدیر تاریخی مطلق معتقد است که در هر عصر و زمانه‌ای بازتولید می‌شود و تنها کسوتی جدید می‌پوشد. شاید تاریخ برای کیمیایی تغییر نمی‌کند و سوزن آن در یک دوره خاص‌گیر کرده است؛ دهه ۵۰ هر چند ۳ دهه از آن گذشته باشیم.

البته کیمیایی سعی کرده تا فضای عمومی شهر و مناسبات اجتماعی دهه ۸۰ را در قاب دوربین خود بازنمایی کند، اما در ظرف زمانی معاصر همان گفتمان تاریخی خود را می‌دمد و گویی ایده بازگشت به خویشتن را در بستر تصویر بسط می‌دهد. سیاه و سفید بودن فیلم نیز به تعمیق این انگاره کمک کرده و به ایجاد نوعی نوستالژی احساسی دامن می‌زند. البته این ساختار شکنی، جذاب است و خود به یک عنصر نمادین و نشانه شناختی در فیلم بدل می‌شود.

سیاه و سفید بودن فیلم نسبتی معنادار و نمادین با ساختار قصه و مناسبات عاطفی آدمیانی دارد که در زمانه کنونی زیست می‌کنند. سردی، بی‌اعتمادی، تنهایی، خیانت، سوءظن، یاس و ناامیدی را می‌توان در این نشانه شناختی، رمزگشایی کرد. در عین حال باید به سویه شهری فیلم هم توجه کرد که خیلی جدی و پر رنگ در این فیلم به چشم می‌خورد. در واقع می‌توان ردپای نوعی انسان‌شناسی شهری را در فیلم جستجو کرد که در نسبتی عمیق با داستان پیش می‌رود و البته با نام فیلم هم ارتباطی نمادین دارد.

تصاویر زیبایی از شهر که البته زشتی‌های آن را به نظم درآورده و بی‌نظمی موجود در آن را انتظام داده است، نوع زاویه دوربین و قاب‌بندی‌های آن به همراه دکوپاژ فیلم از ویژگی‌های مثبت محاکمه در خیابان به حساب می‌آید. تورج منصوری بخوبی توانسته تصور کارگردان از فضای شهری و مناسبات آن را به تصویر بکشد و به خیابان به عنوان فضا و لوکیشن اصلی، وجوهی دراماتیک ببخشد.

اساسا عنصر «خیابان» در آخرین اثر سینمایی مسعود کیمیایی به هسته اصلی فیلم بدل می‌شود که هم دارای کارکردهای دراماتیکی است، هم کاربردهای ایدئولوژیکی که البته پشتوانه فنی و زیبایی شناختی بصری هم دارد و با سویه مردانه قصه نیز همخوانی دارد چه این‌که مردانگی بیشتر در خیابان و جامعه تجلی پیدا می‌کند و نمود دارد. این عنصر مردانه بودن بشدت در آثار کیمیایی حس می‌شود و دارای هویت است. هر چند مردان کیمیایی همه به نوعی در الگوی قیصر ریشه دارند و خارج از گفتمان آن قابل تاویل نیستند.

بر این اساس است که زنان به نوعی زیر سایه مردانه فیلم قرار داشته و حتی مثل آثار صادق هدایت با سوءظن، بدبینی و عامل فتنه و خیانت به آنها نگریسته می‌شود. از این منظر شاید آثار کیمیایی را بتوان در مقابل سینمای فمینیستی قرار داد که زن در محوریت قصه قرار می‌گیرد. بازهم اگر شفاف‌تر بخواهیم بگوییم نوعی مرد سالاری و زن‌ستیزی در لایه‌های درونی آثار کیمیایی وجود دارد که کارگردان چندان ابایی از پنهان کردن آن نداشته و آشکارا از آن سخن می‌گوید.

در همین راستا باید به حضور شقایق ‌فراهانی و نیکی کریمی در فیلمی از کیمیایی اشاره کرد که بر عکس بازی قابل قبول کریمی، بازی فراهانی خیلی گل‌درشت و اغراق‌آمیز است. از آن سو اما بازهم پولاد کیمیایی نقش اصلی را در فیلم پدرش به عهده گرفته است که با آثار قبلی وی بویژه «رئیس» تفاوت محسوسی دارد. هر چند ادبیات و جنس دیالوگ‌ها بازهم متعلق به زبان خاص کیمیایی است. یکی از ویژگی‌های بارز این اثر در شیوه بازی به حضور کوتاه بازیگران بزرگ و سوپراستار برمی‌گردد.

حامد بهداد و محمدرضا فروتن در محاکمه در خیابان حضوری کوتاه اما موثر دارند و بالاخره حامد بهداد به آرزویش یعنی کار کردن با کیمیایی دست یافت. او سعی کرده که هیجان و شور همیشگی‌اش را در اینجا کنترل کند و البته به نمادی از تصویر تقدیس شده کیمیایی از رفاقت و معرفت بدل شود.

فروتن نیز در حضوری درخشان، تصویر شکست خورده و خیانت شده مردان کیمیایی را بخوبی به تصویر می‌کشد و به قهرمان بریده و از نفس افتاده او بدل می‌شود که شباهت‌های زیادی به شخصیت ناصر ملک‌مطیعی در آثار قبلی کارگردان دارد. او همان قهرمان زخم خورده کیمیایی است که قربانی خیانت و نامردی روزگار شده است. البته باید به بازی حمیدرضا افشار نیز اشاره کرد که تلفیق خوبی از خشونت و مردانگی را به نمایش می‌گذارد که عشق را در پس غرور مردانه خویش پنهان کرده و به تعلیق معنایی داستان کمک می‌کند.

یکی از نشانه‌‌های مهم مسعود کیمیایی جنس دیالوگ‌های اوست که گاهی همچون کلمات قصار، خودنمایی می‌کند و در حافظه هنری مخاطب برجای می‌ماند. بسیاری از شیفتگان کیمیایی، دیالوگ‌های او را همچون یک قطعه شعر حفظ هستند. البته در فیلم محاکمه در خیابان مثل رئیس و حکم، دیالوگ‌های پیچیده و پرطمطراقی به گوش نمی‌رسد و متناسب با ساختار قصه و روایت آن جنس دیالوگ‌ها نیز شسته رفته و ساده‌تر است و همین دو عنصر یعنی روایت قصه و دیالوگ‌های محاکمه در خیابان این فیلم را در نسبت با دو اثر قبلی کارگردان قابل قبول‌تر کرده است.

قطعا باید حضور اصغر فرهادی را به عنوان نویسنده اولیه فیلمنامه یا به قول خود کیمیایی فیلم نوشت فراموش نکرد. تجربه او در فیلمنامه‌نویسی برای کارگردان‌های دیگر نشان می‌دهد که وقتی امضای او پشت فیلمی وجود دارد، آن اثر به اثری متفاوت در کارنامه کارگردان بدل می‌شود. داستان فیلم درباره دامادی است که روز عروسی‌اش به او خبر می‌دهند همسرش قبلا با یک مرد زن دار رابطه داشته است. او که بعد از مدت‌ها سردرگمی و تنهایی که زخم روزگار بر گوشه صورتش نیز نمادی از همین معناست طعم عشق را چشیده و در حال تجربه لذت‌بخش زندگی بود، به ناگهان فرو می‌ریزد و فرصت دارد تا طی چند ساعت برای روشن شدن حقیقت و کشف خیانت و وفاداری و دروغ و صداقت در خیابان به محاکمه کسانی بپردازد که به گمان او در حقش ظلم کرده‌اند.

این محاکمه با دو نفر یکی نامزدش و دیگری «عبد»، راننده آژانس صورت می‌گیرد تا این‌که در نهایت به این نتیجه می‌رسد که خیانتی در کار نبوده است و همه چیز با خوشی به پایان می‌رسد. محاکمه در خیابان را می‌توان بازگشت کیمیایی به سینمای مورد علاقه او دانست که شاید بهترین اثرش در دهه ۸۰ محسوب شود. فیلم درعین حال نگاهی جامعه شناختی به زمان نیز دارد و حسرت نوستالژیک کارگردان از غرور و غیرت مردانه و ارزش‌های فراموش شده‌ای همچون صداقت و یکرنگی را بر دوش می‌کشد.

نابهنجاری‌های اخلاقی، پلشتی‌های زندگی مدرن و شهری و بی‌هویتی شهر را نیز می‌توان در محاکمه در خیابان تعقیب کرد و رنج‌ها و سرخوردگی‌های قهرمان‌های کیمیایی را در این اثر لمس نمود. مثل بیشتر آثار کیمیایی محاکمه در خیابان نیز یک فیلم اجتماعی است که زخم‌های کهنه زندگی را در آدم‌های قصه و رنج‌هایشان می‌توان به چشم دید. نگرش اجتماعی کارگردان که با نوعی آسیب‌شناسی همراه بوده است این بار نه فقط در مناسبات آدم‌های قصه بلکه در سطح خیابان و تصاویری که از شهر بازنمایی می‌شود قابل درک است، اما نکته دیگری که در ارتباط با ساختار این قصه نباید فراموش کرد، چسباندن قصه‌های فرعی به خط اصلی داستان است که در یک حرکت دایره‌وار به هم وصل می‌شود و یکدستی و انسجام اثر را حفظ می‌کند.

به طور کلی محاکمه در خیابان فیلم خوش‌ساختی است که ۳ عنصر روایت، بازیگری و تصویربرداری آن بیش از نشانه‌های دیگر به چشم می‌آید و بنیاد قصه را تشکیل می‌دهد. تصویری که از تهران دهه ۸۰ در این فیلم می‌بینیم در ذهن می‌ماند و اساسا می‌توان محاکمه در خیابان را در ذیل سینمای شهری تقسیم‌بندی کرد و قرار داد. این بار نیز رضا یزدانی به عنوان خواننده با کیمیایی همکاری می‌کند تا موسیقی و ترانه فیلم نیز مثل بیشتر فیلم‌های کیمیایی به عنصری برجسته تبدیل شود. با تماشای محاکمه در خیابان اگرچه بازهم می‌توان بوی تکرار را حس کرد، اما نسبت به آثار قبلی کیمیایی امید بیشتری به سینمای این کارگردان بزرگ و مولف سینمای ایران ایجاد می‌شود.

سیدرضا صائمی