دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
آجیل ها و رسم ها
آجیل علاوه بر آنکه یکنوع خوراکی است، از دیرباز، نزد ایرانیان نقش آئینی داشته و محتویات آن، با توجه به نوع آئینی که در آن استفاده میشده متفاوت بوده است.
براساس محتویات آجیلها را به دو دستة «شور» و «شیرین» تقسیم میکنند و یکی از آجیلهای شیرین که از نظر اعتقادی اهمیت خاصی دارد «آجیل مشگلگشا» است. آجیل مشگلگشا وسیلهای برای نذر و نیاز و طلب حاجت است. این آجیل بر سر سفرههایی مانند سفرة حضرت ابوالفضل(ع)، سفره حضرت فاطمه زهرا(س)، سفره حضرت ابراهیم(ع)، سفره حضرت صاحبالزمان(ع) سفره خضر پیغمبر و سفره بیبی سهشنبه گذاشته میشود.
محتویات این آجیل معمولاً نخودچی، کشمش، گردو، خرما، توت خشک، مغز پسته و فندق و بادام میباشد. قدیمها رسم بر این بوده که حتماً آجیل مشگلگشا را از مغازة رو به قبله و پاک نشده بخرند. سپس آن را در منزل در سینی بزرگی بریزند و دور آن بنشینند و ضمن پاک کردن آجیل، یک نفر طی مراسم خاص داستان آجیل مشگلگشا را بگوید. اما امروزه تحت تأثیر زندگی شهرنشینی و سرعت و پیچیدگیهای آن کمکم این آداب و رسوم به دست فراموشی سپرده شدهاند و آجیل از هر مغازهای و پاککرده خریداری میشود.
کسی که آجیل مشگلگشا را برای طلب حاجتش نذر میکند، بعد از پاک کردن و گفتن داستان، آجیل را در ظروف کوچک و یا کیسههای کوچک نایلنی میریزد و دو شب جمعه متوالی آن را بین نزدیکان و همسایگان و یا در مسجد و امامزاده پخش میکند. نوبت سوم را به اصطلاح «گرو» نگه میدارد تا حاجتش برآورده شود. در یزد رسم بر این است که آجیل مشگلگشا را در ظرف بزرگی میگذارند و آن را مشت مشت در کف دست افراد میریزند.
● داستان «آجیل مشکلگشا»
داستانی که به هنگام پاک کردن آجیل بعد از فرستادن سه صلوات میگویند چنین است: «در روزگار قدیم پیرمردی بود عبدالله نام که تمام عمر را در بیابانها به تلخی روزگار به سر برده بود و در منتهای پیری و ورشکستگی هر روز در بیابان میرفت و با قد خمیده و دست و پای فرسوده خار میکند تا وسیله معاش خود و خانوادهاش را فراهم سازد و این زندگانی برای او و عیالش بسی سخت و تلخ میگذشت. هرچه عبدالله پیرتر میشد زندگانی آنها هم به مراتب سختتر میگذشت. زن عبدالله برای گشایش کار و نجات از سختی نذر نمود تا هر صبح جمعه پیش از روشنایی در خانه را آب و جارو نماید تا مگر خضر نبی نظری و عنایتی فرماید. پس از چند دفعه یک روز صبح که مشغول آب و جارو بود پیرمردی با موهای سفید بلند و چهره فروزان از دور نمایان شد و چون به نزدیک او رسید گفت به عبداللّه بگو در سختیها مشکلگشا را یاد کن و دست از دامان او بر مدار تا مراد بگیری. این بگفت و از نظر غایب شد. زن به خانه آمد و آنچه دیده و شنیده بود برای عبدالله نقل نمود. عبدالله گفت این شخص خضر نبیالله بود. افسوس چیزی از او نگرفتی!
خلاصه آن روز عبدالله کمی دیرتر از خانه روانه بیابان شد و عادت عبدالله این بود که در بعضی فرصتها کمی خار زیادتر میکند تا برای روزهای کوتاه برف و باران ذخیره باشد. آنروز هم که به صحرا رسید وقت گذشت و فرصت خار کندن نبود. با هزار امید رفت تا از خارهای ذخیره بار نموده روانه شهر شود. چون به محل خارها رسید اثری از آنها ندید. رهگذری تمام آنها را سوزانده بود. عبدالله حیران و سرگردان چند قطره اشک به یاد زندگانی تلخ و بخت برگشته خود ریخت و چندین مرتبه مشکلگشا را یاد نمود. سپس روی زمین افتاد. پس از لحظهای سواری نورانی رسید. سر عبدالله را به دامن گرفته و دلداریاش داد و چند سنگ به او داد و گفت این سنگها را بفروش و امرار معاش کن و هر شب جمعه ما را یاد نما. این بگفت و از نظر عبدالله پنهان شد. عبدالله شکر خدا به جا آورد و پارههای سنگ را در توبره نهاد و روانه شهر شد. چون به خانه رسید سنگها را بیرون آورد و روی طاقچه اطاق گذاشت و شرح حال و آنچه دیده بود برای زن و فرزندان خود ذکر نمود و بهر یک وعده و دلداری داد. چون تاریکی شب فرا رسید کلب? عبدالله از نور آن سنگها چون روز روشن شد. عبدالله دانست که سنگها گوهر شب چراغند. آن شب از شادی خواب نرفتند چون صبح شد عبداله سنگها را برداشت و در محلّی پنهان نمود و یک دانه از آنها را به بازار برد. جواهر فروشی آن پارهسنگ را به قیمت گزاف خرید. عبدالله شکر کنان پوشاک و خوراک خرید و برای زن و فرزندان خود برد. کمکم زندگانی را توسعه داد و برای خود و سه دخترش قصرهای باشکوه بنا نموده از زحمت خارکندن در بیابان راحت شد چون زندگانی آنها از هرجهت مهیا شد عبدالله را خیال حج و زیارت خانه خدا درسر افتاد. اسباب سفرساز نمود و به قصد حج روانه شد و به زن و سه دخترش سفارش نمود تا شبهای جمعه مشکلگشا را یاد کنند. در غیاب عبدالله روزی دختر پادشاه از کنار قصر آنها گذارش افتاد. چون آن شکوه خسروانی را دید در شگفت شد و پرسید این دستگاه شاهانه از کیست. داستان پیرمرد خارکن و معجزه نمودن حلاّل مشکلات را برایش بیان نمودند. دختر پادشاه خواستار شد که با دختران آن پیرمرد خارکن آشنا شود و آنها را به همنشینی خود اختیار نمود.
چون دختران عبدالله با دختر پادشاه آشنا و دوست شدند حضرت مشکل گشا و سفارش پدر را از یاد بردند. روزی دختر پادشاه با دخترهای عبدالله به باغ رفتند. موقعی که در آب مشغول بازی بودند کلاغی گلوبند مروارید دختر پادشاه را ربود و در درخت چناری جای داد. اوّل دختران عبدالله و بعد دختر پادشاه از آب بیرون آمدند. دختر پادشاه وقتی لباس خود را پوشید اثری از گلوبندش ندید. هرچه جستجو کردند آن را نیافتند. دختر پادشاه به دختران عبدالله شک نمود و گفت گلوبند من نزد شماست، به دلیل آنکه زودتر از آب بیرون آمدید و حتماً این دستگاه و ثروت هم که گِرد آوردید از دزدیست و خود را ناحق به مشگلگشای بستید والا مرد خارکن کجا و این دستگاه کجا؟ خلاصه قضیه را به عرض شاه رسانیدند. شاه فرمود که دختران و زن خارکن را زندانی کنند و اثاثیه آنها را توقیف نمایند و مأمور فرستاد عبدالله را از راه حج بند نموده و بیاورند. سواران دنبال عبدالله تاخته او را گرفته نزدیک شاه آوردند و او را نیز زندانی نمودند.
عبدالله پریشان و سرگردان چندی در زندان ماند. شبی پیرمرد سبزپوش نورانی را در خواب دید. او به عبدالله گفت چرا مشگلگشا را فراموش نمودی؟ چون این بگفت عبدالله از خواب بیدار شد. فهمید تمام این بلیات برای فراموش نمودن مشگلگشا بوده است. چون شب جمعه فرا رسید نزد زندانبان التماس کرد که قدری نخود و کشمش برایش تهیه کند. زندانبان پذیرفت و آن را به عبدالله داد. پیرمرد خارکن با دل شکسته زندانیان را دور خود جمع کرد و داستان مشگلگشا را برایشان بیان و گریه بسیاری نمود. همان شب پادشاه در خواب دید مولای متقیان علی ابن ابیطالب(ع) مشگلگشای هر دو عالم امر فرمود عبدالله و خانواده او بیگناه و گلوبند دخترت در چنار توی لانه کلاغ است. شاه چون بیدار شد، دستور داد تمام لانه کلاغها را جستجو کنند. خلاصه گلوبند مفقود شده را در لانه کلاغی یافتند. شاه امر کرد عبدالله و خانواده او را آزاد و اثاثیهاش را به او پس دهند. به احترام او تمام زندانیها را مرخص کرد و تا عبدالله زنده بود همنشین شاه و مورد احترام خاص و عام بود و هیچ شب جمعه مشگلگشا را فراموش نمیکرد.» (۳ صلوات)
● مشگلگشا و زردشتیان یزد
زنان زردشتی یزد نیز مراسم مشگلگشا را اجرا می کنند. آنها فقط از نخودچی استفاده میکنند و به همین جهت به آن «نخود مشگلگشا» میگویند. شمع روشن میکنند و همچنانکه نخودچی را پاک میکنند، داستان «مشگلگشا» را میگویند.
داستان گو به آینهای نگاه میکند و شنونده که معمولاً یک بچه است، به جاهای مخصوص داستان که رسید، «بله، بله» میگوید. بعد از پاک کردن نخودچی را بین مردم تقسیم میکنند و تعدادی نیز بعنوان پیشکش بر روی ستون محراب در زیارتگاه میگذارند.
● «مشگلآسان» و پارسیان هند
در میان پارسیان زردشتی در شهر «نوساری» واقع در گُجرات هند در روزهای جمعه و بهرام روز مراسم «مشگلآسان» نذر متداولی است. واژة «مشگل آسان» لقب ایزد بهرام (ورترغنة اوستایی) در نزد پارسیان است. کلمه بهرام به معنی دفع کنندة مخالفت و دشمنی است. در تقویم زردشتی روزهای ماه به نام ایزدان نامگذاری شده است. روز بیستم هر ماه روز ایزد بهرام است. هنگام اجراء مراسم «هاون گاه»( صبح) است. معمولاً چند چوب صندل در یک منقل آتش میزنند و بر روی آن کُندُر میریزند. درون یک سینی نخودچی، نارگیل تکه شده، خرما و نقل قرار میدهند. در کاسهای دیگر نخودچی وکلوچه «مالیدو» قرار میدهند. داستان مشگل آسان از کتابی به زبان گجراتی خوانده میشود. وقتی مراسم پایان یافت، خوردنیهای آن دو طرف بین افراد حاضر در آن جمع قسمت میگردد. در میان پارسیان رسم براین است که خوراکیهای تهیه شده برای مراسم ویژه مذهبی فقط بین خودشان تقسیم گردد نه غیرزردشتی و برای ناهار آن روز خوراکی از جگر و ادویه و سیبزمینی درست میکنند.
در بهرام روز بهترین و تمیزترین لباسها را میپوشند و برای زیارت آتش بهرام میروند. در مراسم «مشگل آسان» فقط زنان داستان نقل میکنند. باسوادان آنرا از روی کتاب میخوانند و بیسوادان آنرا بهطور شفاهی میگویند. در بار اول که داستان خوانده میشود، حداقل یک زن دیگر باید حاضر باشد که به جای مخصوص که داستان رسید بگوید »بله»، چنین بهنظر میآید این نوعی تصدیق نمودن قدرت معجزه آسای بهرام ایزد باشد. در نوبتهای بعدی زنی که داستان میگوید، باید مقابلش آینهای باشد. شاید مقصود این است که به این طریق روح خود زن به شهادت فراخوانده میشود. جوانترها به خواندن این داستان اعتقاد ندارند؛ زیرا میگویند این داستان زاییده فکر یک موبد اهل بمبئی بوده است. بعضی نیز داستان را دارای اصل اسلامی میدانند. بعضی از مستشرقین معتقدند که این رسم پارسیان زردشتی اقتباسی از یک فرهنگ بیگانه است. این نتیجهگیری براین مبنا است که چنین نوع داستان گویی به هنگام حاجت خواستن از ایزدی خاص بین زنان هندی متداول است و به آن vrat katha میگویند. بنابراین نظریه ابتداء پارسیان هند آنرا از هندیان اقتباس کردند و از طریق آنان این رسم در ایران نیز گسترش یافت.
چنین به نظر میرسد که پی بردن به محل و سبب پیدایی آجیل «مشکلگشا» نیازمند پژوهشهای فراتری است. علاوه بر آن در بررسی آجیلها، نقش نخودچی و وجود آن در همه آجیلهای آئینی، این پرسش را به ذهن میآورد که آیا پیشینیان از نظر غذایی به ارزش ویژهای در گیاه نخود پی برده بودند، و یا شاید گیاه نخود در قدیم یک محصول کشاورزی فراوان و رایج، مانند کشت گندم و برنج نزد کشاورزان امروزی، بوده و این فراوانی باعث میشده که سالیان پیش، از آن در همه آجیلهای آئینی استفاده کنند تا جائیکه در بعضی نواحی فقط نخودچی تنها عنصر تشکیلدهنده آجیل آئینی باشد.
لازم به ذکر است که در زندگی مردم، در موارد فراوان دیگری نیز از نخود استفاده میشده است. برای مثال هنوز هم بعضیها اعتقاد دارند که خوراندن «نخودآب» به شخص بیمار به درمانش کمک میکند. در غذای سنتی ایرانی، آبگوشت، و همچنین در بیشتر آشهای ایرانی از نخود استفاده میشود. نخودچی آرد شده به علاوه شکر یکی از تنقلات است. از آرد نخودچی کوفته نخودچی درست میکنند.
در بازی کودکان، به کسی که از دیگر بازیکنان کوچکتر باشد نقش جدی نمیسپارند و به اصطلاح به او «نخودی» میگویند. در زمانهای قدیم برای دختر بچهها در خانه با نخود، عروسک درست میکردند و به این عروسکها «عروسک نخودی» میگفتند. فال گرفتن با نخود در دوران قدیم رایج و زنان کولی در این امر وارد بودند.
در زبان فارسی با واژه «نخود» اصطلاحاتی وجود دارد. برای مثال به آدمی که در هر رویدادی دخالت میکند و میخواهد از آن سر دربیاورد و اظهارنظر کند «نخود هر آش» میگویند.
با تشکّر و سپاس از دوست ارجمند سرکار خانم شمسی فرازنده که نگارنده را از اطلاعات با ارزش خود در مورد پارهای از آداب و رسوم مخصوص این نذرها در یزد، بهرهمند ساختند؛ و همچنین خانواده محترم جاهدیان که در مورد داستان آجیل مشکلگشا در نزد مردم جنوب و جنوبشرقی ایران اطلاعات سودمندی در اختیار نگارنده گذاشتند.
دکتر منیژه مشیری تفرشی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست