سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

حقوق زن و فمینیسم بازاری


حقوق زن و فمینیسم بازاری

یكی از بهانه هایی كه سالهاست برخی محافل غربی علیه جوامع شرقی و بخصوص ممالك اسلامی فریاد می زنند و بخصوص این روزها در بوق رسانه های آن سوی آب ها قرار دارد, مسئله حمایت از حقوق زن هاست كه به عنوان بخشی از حقوق بشر مورد ادعای این محافل, مطرح می شود

یكی از بهانه هایی كه سالهاست برخی محافل غربی علیه جوامع شرقی و بخصوص ممالك اسلامی فریاد می زنند و بخصوص این روزها در بوق رسانه های آن سوی آب ها قرار دارد، مسئله حمایت از حقوق زن هاست كه به عنوان بخشی از حقوق بشر مورد ادعای این محافل، مطرح می شود. آنها مدعی هستند كه در جوامع شرقی و اسلامی، حقوق زن ها هم سطح مردها رعایت نمی شود ویا به زعم آنان محدودیت هایی همچون حجاب و یا دیگر قوانین اسلامی، نیمی از جامعه را از مشاركت در فعالیت های اجتماعی بازمی دارد! و مدعی اند این محدودیت ها حتی در فیلم ها و آثار هنری این جوامع نیز مستتر است. اما ورای این شعر و شعارهای رسانه ای، واقعیت چیست؟

خوشبختانه سینما در طول تاریخ خود معمولاً آیینه واقعیات اجتماعی بوده؛ از اكسپرسیونیست های دهه ۲۰ و ۳۰ آلمان گرفته تا امپرسیونیست ها و سوررئالیست های فرانسه در دهه های ۳۰ و ۴۰ و تا نئورئالیست های ایتالیا بعد از جنگ جهانی دوم. امروز نیز در میان همه فیلم های اجق وجقی كه برای تحمیق و سرگرمی و مشغول كردن از كمپانی های رویاسازی هالیوود بیرون می آید آثار قابل تأملی، بیانگر و تصویرگر آن چه در زیر زرق و برق جامعه آمریكایی جریان دارد، است حتی از درون همان فیلم های سرگرم كننده هم می توان واقعیت زیرین را البته با كمی مداقه بیرون كشید و دریافت آن شعارهایی نیست كه از دور و در رسانه هایشان می شنویم و می خوانیم. همچنانكه نشانه و رد پای بسیاری از نابسامانی های جامعه امروز غرب از جمله درباره موقعیت زنان را ورای همه سر و صداها، می توان در همین فیلم ها سراغ گرفت.

از درون فیلم های متعددی می توان به این موقعیت متزلزل و نابسامان پی برد. فیلم هایی كه اصطلاحاً به آثار مردانه معروف شده و تقریباً بیش از ۹۰ درصد فیلم های تولیدی سینمای آمریكا را خصوصاً در وجه سرگرمی سازی اش دربرمی گیرد.

همین فیلم ها به خوبی موقعیت شغلی متزلزل زنان، تزئینی بودن حضورشان در اجتماع و همچنان درجه دوم تلقی شدن آنان (آن هم در جوامعی كه همواره ادعای حاكمانشان در دفاع از حقوق زن گوش جهانیان را كر كرده)، را به تصویر می كشد. زنانی كه پس از طلاق با بچه ای گریبانگیرشان، شهر به شهر می روند تا برای امرار معاش كاری دست و پا كنند و چون نمی خواهند تن به هر ذلتی بدهند، دربه دری شان، پایان ناپذیر می نمایاند. آنچنان كه اسكورسیزی در فیلم: آلیس دیگر اینجا زندگی نمی كند روایت می نماید و استیون سودربرگ در ارین براكوویچ به تصویر می كشد یا ناچارند زندگی تحمیلی و بدون عشق را تا پایان عمر تحمل كنند، همان طور كه كلینت ایستوود در پل های مدیسن كانتی می گوید و یا دختران نوجوان و جوان با بچه هایی ناخواسته، آواره اتوبان ها و جاده ها و شهرك های مختلف برای تأمین معاش زندگی شدند، كه نمونه اش را می توان در فیلم هایی مانند: جایی كه قلب هست (مت ویلیامز) و هركجا به جز اینجا (وین ونگ) دید كه در هر دو ناتالی پورتمن در نقش دختر جوانی آواره و با فرزندی ناخواسته به دنبال سرپناه است.اما در سالهای اخیر این گونه فیلم هایی كه بتوان از ورای آنها به درون جامعه غرب فراتر از همه ادعاهایش پی برد، كم نیست. نگاهی اجمالی به برخی از فیلم های چند هفته اخیر می اندازیم (بد نیست مقایسه ای بین این فیلم ها و آثار سینمای خودمان در نگرش به حقوق زنان داشته باشید):

●دوست سابق من

ساخته ایوان ریتمن (سازنده فیلم های كمدی مثل دوقلوها و پلیس كودكستان ). بالاخره پس از سال ها، فوق قهرمانی را با جامعه نسوان نیز اعطاء فرمودند. (البته اگر سریال زن اتمی را در دهه ۷۰ در نظر نگیریم).چه اشكال دارد! حتماً برای جامعه غرب كه تشنه سوپرمن ها و اسپایدرمن ها و امثال آن است، سوپرزن نیز لازم است! منتها این سوپر قهرمان زن به قول معروف تومنی ۵ ریال با آن سوپرمن فرق می كند. این جناب سوپرمن فرق می كند. این جناب سوپرزن تا می آید به نجات آدم ها از شر بدمن ها بپردازد، گرفتار عشق و حسادت زنانه شده و به خاطر ارضاء آن حسادت، اصلاً در صف بدها قرار می گیرد. اوما تورمن كه قبلاً هم در فیلم بیل را بكش یك پا سوپر زن بود، این بار با نیرویی خارق العاده كه از یك سنگ آسمانی گرفته (به سبك و سیاق متحول شدن برره ای ها!!) زمین و زمان را به هم می ریزد تا رقیب عشقی اش را از صحنه به در كند!! این هم نمونه ای از فمینیسم غربی ها در جهت رعایت حقوق زنان...

●تند و سرسام آور ۳

قسمت سوم فیلم تند و سرسام آور طبق معمول باز هم به مسابقات دیوانه وار اتومبیل رانی در سطح شهر می پردازد. در كنار فیلم های سوپر قهرمان ها، یك سری فیلم هایی هم هستند كه به انواع و اقسام ورزش های پرطرفدار رسمی و غیر رسمی می پردازند كه در آن قصه های مختلف جنایی و مافیایی و معمایی نیز تركیب شده تا بتواند گیشه ها را تسخیر نمایند. در این گونه فیلم ها معمولاً یك یا دو مرد جوان وجود دارند كه در مقابل همه باند بدمن ها می ایستند و نهایت آنها را به زانو درمی آورند و زنان در نهایت فقط به عنوان سرگرمی بدمن ها و یا در حاشیه قهرمان مرد قرار می گیرند و بیشتر برای جذابیت كاذب فیلم و نمایش های آنچنانی دربارها و كافه های معلوم الحال مورد استفاده قرار می گیرند. در قسمت سوم تند و سرسام آور (كه یكی از فیلم های روز و پرفروش سینمای آمریكا بوده) نیز زنان در چنین موقعیت هایی هستند. قهرمان داستان كه به دلیل مسابقات غیرقانونی از طرف مادرش به ژاپن و به نزد پدرش فرستاده شده، باز هم درگیر مسابقات غیرقانونی و سرسام آور شده و در مقابل پسر برادر یك رئیس مافیای ژاپن قرار می گیرد كه دوست دختری آمریكایی دارد و آن دوست دختر علناً می گوید: هر كسی در مسابقه برنده شد، من طرف او هستم! سایر زنان و دخترهای این فیلم نیز در وضعیت های مشابه هستند كه به نوعی پوشالی بودن ادعای رعایت حقوق زنان در جامعه غرب را نشان می دهد .

●هندل زدن

فیلمی با شركت جیسن استیتام كه با فیلم های حمل كننده معروف شد. تزریق سمی به یك گنگستر، وی را وادار می كند كه مرتب در حال حركت و دویدن باشد وگرنه قلبش از حركت می ایستد. او به دنبال عامل مسموم كردنش می گردد و در این بین دختری هم وجود دارد كه دوست اوست و در این راه تنها كمكی كه به رفیقش می كند مانند اسب باركشی است كه به صاحبش خدمت می نماید!!

هندل زدن هم مثل خیلی از فیلم های حادثه ای مشابه، مملو از قهرمان بازی های مردانه واستثمار زنانه است. این هم ورقی دیگر از رعایت حقوق زنان در غرب...

●ویكر من

فیلمی دیگر از نیل لابوت كه با فیلم پرستار بتی معروف شد و حالا در ویكر من به جامعه ای از زنان در جزیره ای دورافتاده می پردازد كه با تشكیل كالتی شرك آمیز، اجتماعی مثل اجتماع زنبوران عسل ایجاد كرده اند. ملكه ای در رأس و بقیه كارگران و سربازانش، مردان در این جامعه، آدم های دست و زبان بسته ای هستند كه فقط بی سر و صدا كار می كنند. آنها هر بار با ترفند خاصی مردی قدرتمند را به آن جزیره كشانده و طی مراسمی به آتش می كشند تا نیرویش به جامعه زنان بخشیده شود!! كه قرعه فال در فیلم به نام پلیسی می خورد كه نیكلاس كیج نقش او را ایفا می كند. این هم انتهای فمینیسم در جامعه غرب...

●بانویی در آب

فیلم ماورایی دیگری از ام.نایت. شیامالان كه تبلیغ مستقیم صلح طلب های كذایی یك طرفه است! و درباره تهدیدی مبهم و نامعلوم كه این جهان به اصطلاح صلح طلب را تهدید می كند!! زنی ناگهان از داخل یكی از قصه های وقت خوابیدن در یك مجتمع آپارتمانی بیرون می پرد و ادعا می كند كه موجودی دهشتناك وی را تهدید می كند.

همه اهالی آن مجتمع با هدایت سرپرست آپارتمان ها كمك می كنند تا او دوباره به درون قصه اش بازگردد اما طبق روایت یكی از همین قصه ها تجمع همه زنان آن مجتمع هم نمی تواند این امر را صورت دهد تا اینكه مردی یعنی همان سرپرست (بل جیاماتی) به جنگ آن موجود وحشتناك رفته و مثل آنهایی كه در پایان فیلم شاهزاده خانمی از ماه ، او را به خانه اصلی اش بردند، عده ای هم این بانوی قصه ها را به داخل قصه می برند!

●فساد در میامی

فیلمی ناامید كننده از مایكل مان (برگرفته از سریالی كه در دهه ۸۰ باعث معروفیتش شد) كه چند سالی بود با فیلم هایی مثل: خودی ، مخمصه ، علی و وثیقه حرفی برای گفتن داشت و سبكی خاص برای روایت. ولی حالا با فساد در میامی فقط یك فیلم پلیسی خوش ساخت را جلوی دوربین برده كه لااقل برای امثال او دیگر افتخاری نیست. نفوذ پلیس (جیمی فاكس و كالین فارل) در سازمان مافیایی قاچاقچیان مواد مخدر و عاشق شدن یكی از آنها به زنی (گونگ لی) كه ادعا دارد در كار خرید و فروش مواد مخدر خود یك رئیس است ولی بعد به یك آلت دست تبدیل شده و در آخر هم وجه معامله پلیس و گنگسترها می شود! اشكالی ندارد، مایكل مان هم مثل بسیاری دیگر از فیلمسازان امروز سینمای آمریكا فقط فیلم مردانه می سازد!!

سعید مستغاثی