پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

عوامل موثر در بی تفاوت شدن افراد


آیا بین افراد فعال و علاقه مند به انجام دادن كارها و آنها كه نسبت به انجام دادن و اتمام كارهایشان علاقه نشان نمی دهند, تفاوت شخصیتی وجود دارد

آیا بین افراد فعال و علاقه مند به انجام دادن كارها و آنها كه نسبت به انجام دادن و اتمام كارهایشان علاقه نشان نمی دهند، تفاوت شخصیتی وجود دارد؟ اگر پاسخ به این سئوال مثبت است، در این صورت كدام جنبه از شخصیت این افراد با دیگران كه كمتر فعالیت می كنند متفاوت است؟ چگونه می توان افراد را از بی تفاوتی و كم تحركی درآورد؟ در كل باید افراد را به دو گروه تقسیم كرد: این دو گروه از لحاظ «قدرت شناخت» و «استفاده» با هم متفاوت هستند. گروه اول را كسانی تشكیل می دهند كه در مراحل مختلف زندگی خود موقعیت ها و فرصت ها را به خوبی شناخته و برای نیل به آنچه مورد نظرشان بوده به شدت كوشیده اند. گروه دوم نیز كه تعدادشان از گروه اول بیشتر است كسانی هستند كه نسبت به شناخت و استفاده از موقعیت ها علاقه چندانی نشان نمی دهند. اكنون ممكن است این سئوال پیش آید كه چه عاملی این تفاوت را ایجاد می كند؟ در پاسخ باید گفت انگیزه پیشرفت در افراد این تفاوت را ایجاد می كند. انگیزه پیشرفت نشان دهنده میل و علاقه فرد نسبت به انجام دادن یك كار، سر و سامان دادن یا سازمان دادن به محیط مادی و معنوی و اجتماعی خود، فایق آمدن بر موانع، از دیگران سبقت جستن و رقابت كردن با آنها از طریق صرف كوشش زیاد برای بهتر انجام دادن كارها است. البته این نیرو با نیاز فرد برای قدرت داشتن كه طی آن نیاز فرد برای «تسلط یافتن» و «كنترل رفتار دیگران» مطرح است متفاوت است. افرادی كه انگیزه پیشرفت در آنها زیاد است در فاصله ای می ایستند كه متوسط شانس آنها در انجام دادن یك كار تقریباً یك به سه باشد به عبارتی این افراد در انجام كارها برای خود حالتی را به وجود می آورند كه به كوشش نسبتاً بیشتری نیاز باشد و بتوانند برای ایفای نقشی كه از آنان خواسته شده است، مبارزه كنند. از طرفی هنگامی كه كار را برای خود به صورت مبارزه درمی آورند كه نسبت به انجام دادن آن اطمینان داشته باشند و به بیان دیگر در انجام دادن كارها قمار نمی كنند و نسنجیده كاری را انجام نمی دهند. این افراد بیشتر ترجیح می دهند مسائل را خود حل كنند و حل مسائل را به شانس و تقدیر نسپارند. ظاهراً چنین به نظر می رسد كه پاداشی كه در مقابل «انجام دادن» كارها می گیرند كمتر از رضایت خاطری است كه از طریق نیل به هدفی خاص در ایشان حاصل می شود.

خصیصه دیگر این افراد «تمایل شدید نسبت به آگاهی از نحوه انجام دادن كارها» است. به همین دلیل این گونه افراد بیشتر به دنبال كارهایی هستند كه بتوان نتیجه آن را فوراً مشاهده كرد و از انجام دادن كارهایی كه نتیجه و حاصل آن مشخص نیست یا نتیجه ای كه در مدت زمان طولانی به دست می آید چندان استقبال نمی كنند. این افراد برای درست و بهتر انجام دادن كارها فكر می كنند و به همین خاطر در شكاركردن شغل های بهتر و گوناگون موفق تر هستند. این خصوصیات ارثی نیست و به طور كلی تعلیم و تربیت محیط خانوادگی و اطراف نقش مهم تری دارند. در توضیح باید گفت هرگاه پدر و مادر برای خود اهداف بزرگ و قابل دسترسی را در نظر می گیرند، برای رسیدن به این هدف ها كوشش می كنند و فرزندان خود را نیز در راه رسیدن به اهدافشان تشویق می كنند احتمال این كه فرزندانشان در مقایسه با كودكان دیگر از انگیزه پیشرفت قوی تری برخوردار باشند، بیشتر است.

به اعتقادپروفسور مك كللند كارمندان و كارگرانی كه انگیزه پیشرفت دارند در انجام كارها «مخاطره جو» هستند و آنچنان ویژگی های شخصیتی دارند كه در بین رهبران شغلی و مدیران اقتصادی یا اداری دیده می شوند. وقتی شخص تحت تاثیر این انگیزه است فعالیت او بیشتر در جهت یافتن راه ها و روش هایی است كه با استفاده از آنها می توان كارها را بهتر انجام داد، بنابراین این افراد بیشتر ترقی می كنند، سرعت پیشرفت آنان نیز بیشتر است و سازمان هایی كه چنین افرادی را در استخدام خود دارند در مقایسه با سازمان هایی كه این گونه افراد را كمتر استخدام كرده اند، بیشتر پیشرفت می كنند به عبارتی حضور این افراد تاثیر مستقیم در موسسه، سازمان یا هر واحد كاری كه در آن حضور دارند، دارد.

البته باید دقت كرد كه این خصیصه با قدرت طلبی و سلطه گری اشتباه گرفته نشود. یكی از عللی كه ممكن است این دو خصیصه با هم اشتباه گرفته شوند هر دو فرد را به صورت چشمگیر و زیاد به فعالیت وامی دارند ولی افرادی كه نیاز به قدرت در آنها زیاد است بیشتر مایل هستند كه مورد توجه دیگران قرار گیرند، بین مردم متمایز و مشخص باشند و حتی رفتار آنان را كنترل كنند. این افراد غالباً به فعالیت های سیاسی علاقه مند هستند ولی در مقایسه با آنان كه انگیزه پیشرفت دارند می توان گفت افرادی كه نیاز به قدرت دارند نسبت به انجام كارهای روزانه خود و به طور كلی نسبت به انجام دادن كارها توجه چندانی نشان نمی دهند.

در پایان بهتر است نمونه ای از افراد دارای انگیزه پیشرفت بالا را بشناسیم.

«پسربچه دارد به یك آزمون یك ساعته پاسخ می دهد. او و بچه های دیگر، دانش آموزان دبیرستانی هستند. دوسوم از مدت زمانی كه برای پاسخگویی به آزمون داده شده، سپری شده است و او سعی می كند به بهترین وجه به آن پاسخ دهد. او قصد داشت برای پاسخ دادن به سئوالات آزمون مطالعه كند و همین كار را هم انجام داده است. اما مطالبی در كتاب بود كه او نتوانست آنها را بفهمد. او می داند جواب هایی را كه نمی تواند به خاطر آورد قبلاً مطالعه كرده است و سعی می كند مطالبی را كه می توانند یادآور جواب ها باشند به یاد آورد. ممكن است او یك یا دو جواب را به خاطر آورد. او تا پنج دقیقه دیگر به سختی می كوشد تا به سئوالات پاسخ دهد. بعد تسلیم می شود و ورقه امتحانی خود را تحویل می دهد و از این كه مطالب را خوانده؛ ولی جواب ها را یاد نگرفته، ناراحت است...»مشاهده می كنید كه به رغم شكست مداوم در به یاد آوردن جواب ها، پسربچه به كوشش خود ادامه می دهد. او مسئولیت عمل خود را به عهده می گیرد و خود را برای شكستی كه خورده است سرزنش می كند و اینها همان انگیزه پیشرفت را نمایان می كند.

منابع:

۱- روانشناسی كار- دكتر محمود ساعتچی (۱۳۷۹)

۲- Mcclelland,D.C.and winter. D.G (۱۹۶۹).Motivating economic achivement.Newyork

۳- Ey ssneck,H.J. et.al(۱۹۷۲),

Encyclopedia of Psychology. Fontanes ۱.Collins,Vol.۱.۱۶-۱۷.

۴-Mcclelland, D.C.(۱۹۶۱)

The achieving Society. Prin Ceton, NJ: Van Nostrand.

بهروز فولادگر