شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

واژه حق در قرآن و روایات‏


واژه حق در قرآن و روایات‏

واژه حق معانی گوناگونی دارد که در همه معانی لغوی و اصطلاحی آن یک نحو ثبوت ملحوظ است، معنایی که از این کلمه در قلمرو حقوق استفاده می شود مفهومی است اعتباری. اعتباری بودن این مفهوم …

واژه حق معانی گوناگونی دارد که در همه معانی لغوی و اصطلاحی آن یک نحو ثبوت ملحوظ است، معنایی که از این کلمه در قلمرو حقوق استفاده می شود مفهومی است اعتباری. اعتباری بودن این مفهوم به این معنی است که به هیچ وجه ما بإزای عینی خارجی ندارد و تنها در ارتباط با افعال اختیاری انسان ها مطرح می شود؛ انسان های آزاد و صاحب اختیار یک دسته کارها را باید انجام دهند و از دسته دیگری از کارها باید بپرهیزند، بر محور همین بایدها و نبایدهای حاکم بر رفتار آدمیان، مفاهیمی از قبیل حق و تکلیف زاده می شوند.‏

در زمینه تعریف حق، فلاسفه حقوق و حقوقدانان مطالعات و تحقیقات فراوانی به عمل آورده اند و اصولیون و فقها بحث های عمیق و وسیع داشته اند و علاوه بر طرح این مسئله در کتب اصول و فقه، در رسائل مفرده و نگاشته های جداگانه به این خصوص پرداخته اند. در این کتب بیان شده است که "حق امری است اعتباری که برای کسی بر دیگری وضع می شود." این حق ممکن است ریشه واقعی داشته یا نداشته باشد؛ یعنی در مفهوم آن وجود یا عدم ریشه واقعی ملحوظ نیست. در این تعریف به سه عنصر بر می خوریم: کسی که حق برای اوست (من له الحقّ). کسی که حق بر اوست (من علیه الحقّ). آنچه متعلق حق است.‏

واژه حق در قرآن و روایات در معانی و مفاهیم متعدد به کار رفته است. کلمه حق در قرآن معانی فراوانی دارد. این کلمه در قرآن حدود ۲۴۷ بار به کار رفته است، ۲۲۷ ۱۷ بار به صورت حقّاً و ۳ بار به صورت حقّه. اما در بیش از دویست مورد مفهوم حقوقی ندارد، مثلاً گاهی به عنوان صفت برای خدای متعالی استعمال شده است. مانند: "ذلک بانّ الله هوالحقّ."

این ها به خاطر آن است که خداوند حق است. و گاهی در مورد کارهای خداوند به کار رفته است مثل: "ما خلق الله السّموات و الارض و ما بینهما الّا بالحقّ". خدا آسمان ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو است جز به حق نیافرید. مراد آن است که کار لهو، لعب و عبث نیست بلکه یکسره حکیمانه است.‏

فعل قضا و حکم به معنای داوری نیز یکی از افعال انسان است که در قرآن گاهی با صفت به حق بودن وصف شده است. قضاوت آن گاه به حق است که قاضی و حاکم حق داوری داشته باشد و طبق موازین معتبر حقوقی داوری کند، در غیر این صورت به ناحق خواهد بود. "یا داوود انّا جعلناک خلیفهً فی الارض فاحکم بین النّاس بالحقّ". در قرآن در مورد داوری به حق دو تعبیر بالعدل و بالقسط هم به کار رفته است که نشان می دهد این سه مفهوم خیلی به هم نزدیکند؛ علاوه بر آن در قرآن داوری های الهی نیز با قسط و حق وصف شده است مانند: "قال ربّ احکم بالحقّ" گفت: پروردگارا به حق داری فرما. در آیات متعددی نیز قضاوت به حق و قسط به صورت مجهول آمده ولی معلوم است که فاعل آن خدای متعال است مانند: "وقضی بینهم بالحقّ" و میان آنها به حق داوری می شود. در بعضی از آیات کلمه حق به معنای حقوقیش استعمال شده است مانند: "الذّی علیه الحقّ" که در آن به عنوان کسی که حق بر عهده اوست مورد نظر است.‏

در اینجا باید یادآوری شود که در بسیاری از روایات کلمه حق در معنایی به کار رفته که شبیه معنی اصطلاحی آن در حقوق است ولی با آن یکی نیست و به جای آنکه به حوزه حقوق مربوط باشد به حوزه اخلاق اختصاص دارد: به عنوان نمونه از رساله الحقوق امام زین العابدین به چنین عناوینی بر می خوریم: حق خدای متعال بر انسان، حق نماز، حق حج... پیداست که هیچ یک از این حق ها مفهوم حقوقی ندارد، بلکه همگی به قلمرو اخلاق بستگی دارند.

نسترن پناهیان