دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
ترمیناتور قدرت حیات بشری
برای درك چون و چرایی، انسان همواره به دنبال كشف مجهولات بوده تا بتواند نیازهای درونی خود را برآورد. این نیازها بهنوعی در ترمیناتور مطرح میشوند، مطرح كردن انسانی كه قادر به كنترل سرنوشت خویش نیست و ناگزیر به دنبالنیروهایی است كه او را به طرف خود میكشاند. ترمیناتور براساس چنین ایدهای پیریزی شده است. از همان ابتدای ترمیناتور ۱، نماهایی را با رنگ آبی در پسزمینهفیلم میبینیم كه تركیبی از دنیای نابود شده را به ذهن القا میكند. تیتراژ با خطوطی از اشكال جداگانه شروع میشود كهبیانگر نوعی از روایت سینمایی است. هر یك از خطوط، نوعی از الفبا را تداعی میكند همراه این تصاویر موسیقی فیلم فضا راپر میكند، این گونه موسیقی متن كه حالت كلاسیك دارد و در بطن خود اثر بومی را به آن افزوده است، همراه با خطوطابتدایی فیلم یادآور خطهای موازی تیتراژ فیلم روح هیچكاك است. نوعی بدعت كه همراه صدای طبل با ضرباهنگ سنج به كمك تصاویر میآیند تا ما را به دنیای رویاها ببرند. نماها و تصاویر بخوبی جا گرفتهاند و ضرباهنگ موسیقی متن باتصاویر همخوانی لازم را دارد. دنیای فیلم تركیبی از سه زمان حال، آینده و آینده در گذشته است. اگر چه مشكلی در مسیر قهرمانان وجود دارد; ولی راه حل موضوع هم مشخص است. نوعی شگرد هیچكاكی كه تماشاگرموضوع را میداند. اما داستان برای چگونگی رابطه میان این دادهها ادامه دارد. آنچه ترمیناتور را از جریان فكریهیچكاك جدا میسازد، ماجرا و حوادثی است كه به صورت جنگ و گریز در فیلم گنجانده شده است. در واقع داستان رویحوادث و ماجرا بنا شده و تبدیل به یك نوع شخصیتپردازی متمایز میشود كه بقیه شخصیتها، حتی ترمیناتور، روی آنطرحریزی شدهاند. ظاهر شدن ترمیناتور و T۸۰۰ یا T۱۰۰۰ در قسمتهای یك و دو در یك فضای وهم آلود در زمینه آبی، همراه با وزش باد وجریان طوفان در میان ماشینهای سنگین كه دنیای بیرحم ماشینیزم را به ذهن میآورد، همراه با برقراری جریان الكتریسته،تداعی دنیایی است كه آن را تنها در كابوس انسان میتوان تصور كرد.
به جرات میتوان گفت كه در كل فیلم هر نما برای خود نماد و نشانهای دارد و هدفی را دنبال میكند.
نمای لودرها، جرثقیلها و ماشینهای سنگین كه همگی حالت تخریبی دارند و حركت آنها روی اسكلت سر انسانی كه در ذهنسارا به صورت بازگشت به گذشته مطرح میشود، پیوند ترسیمی از آینده جهان دارد كه با روش، ماشینیزم اداره میشود وبرای آنكه تصویر به نهایت خود برسد و قضیه را كاملا آشكار كند، كشتن هر نوع عاطفه انسانی را با زیر گرفتن ماشیناسباب بازی كودك نشان میدهد. شاخصه اصلی گونه فیلم، جنگ و گریز است كه هر دو لازمه بقای انسان است. این گریز در زیر متن فیلم نیز وجود دارد. فیلم بیانگر یك حادثه از پیش تعیین شده است. از همان ابتدای فصل در قسمت اول متوجه میشویم كه سارا كانر در آیندهپسری به دنیا میآورد. اكنون برای محافظت از جان او فرزندش جان در چهل سال آینده ترمیناتور را برای نجات مادر وخودش فرستاده است (نوعی جبر سرنوشت از پیش تعیین شده). گریز زمانی از فضایی به فضایی دیگر و برگشت دوباره وتكرار آن نوعی شكستن زمان است كه با شگرد خاصی چه در متن فیلمنامه و چه در فیلم بخوبی طرحریزی شده است. دربرابر ترمیناتور، گروه دیگر یعنی تخریبكنندگان نظام انسانی كه میتوان آنها را به نوعی به هابیلیان و قابیلیان تشبیه كردموجودی را در قالب فلز مایع برای نابودی سارا و جان میفرستند. این موجود آلیاژی توانایی تبدیل به هر شی را كه بهاندازه همان حجم باشد، دارد. برای نوشتن فیلمنامه ترمیناتور۲ مدت شش سال كامرون با ویلیام ویشر به مشورتپرداخت. اگر چه در این میان جلوههای ویژه و گرافیك رایانهای به كمك آنها آمده است، اما خلق اولیه تمام این پروژه زاییدهتفكر آنها بوده است. فیلم نوعی رویا در رویا است. از نظر روایت سینمایی هم حالت درون قصهای دارد و هم برون قصهای. بطن داستان هم تجسمدرونی دارد و هم تجسم بیرونی. راوی در بطن فیلم قرار گرفته است. از این نظر فیلم به دو گونه معرفی میشود: اول آن كه درهمان ابتدای فیلم چه در ترمیناتور۱ و چه در روز داوری گرهگشایی كامل میشود. تماشاگر، سارا كانر، جان،ترمیناتور، T۱۰۰۰ یا T۸۰۰ میداند كه چه میشود و چه بر سر آنها خواهد آمد سرنوشتی كه برای آنها رقم خورده است،همه را زیر سلطه خود قرار میدهد و همگی بدون قید و شرط تابع جبر سرنوشت هستند. دوم وقتی از آینده برگشته و بهگذشته میگریزیم، زمان را به نفع خود میشكنیم، فقط تماشاچی متوجه گرهگشایی است و شخصیتهایی كه در مسیرسرنوشت در جریان فیلم هستند از هیچ چیز خبر ندارند. هر كدام از موارد ذكر شده را بپذیریم به خاطر شگرد جلوههای ویژه، بازیهای گرافیكی رایانهای و طرحریزی درستمخصوصا در ترمیناتور۲ كه پرداخت به غایت قوی سینمایی دارد، تماشاچی نمیتواند در هیچ یك از حالتهای ذكر شدهخود را از فیلم برهاند، زیرا در وجود انسان از نظر روانی، مسئله نجات دهنده پایهریزی شده است. نجات انسانها، آیندهانسانی و روز داوری آنها به نوعی در شكل رویایی در رویای دیگر تنیده شده است. موجود حامل پیام یا ترمیناتور در قسمت اول به قسمت دوم منتقل شده است. همانطوریكه ترمیناتور نیروی قویتری دارد،اكنون جان كه در قسمت اول فقط تصور ذهنی از او داشتیم تبدیل به تصور عینی شده است و نوجوانی است عاصی وهوشیار. دیگر از آن سارای دست و پا چلفتی كه حتی در سرو كردن غذا مشكل دارد خبری نیست. سارا، خود تبدیل به یكقهرمان تمام عیار شده است. وجود آرنولد در دو نقش متضاد كه در قسمت اول موجود تخریب كننده و حامل پیام مرگ برای سارا كانر و جان است و درقسمت دوم حامل پیام انسانی است این سئوال را به پیش میكشد كه چرا جیمز كامرون، آرنولد را برای دو نقش متضاد در دوفیلم با داستان دنبالهدار در نظر گرفته است. در اینجا دو مسئله به ذهن انسان خطور میكند: اول اینكه كامرون خواسته یكداستان را به دو روایت بیان كند و دوم به قول خودش در مصاحبه با سید فیلد، باید طوری فیلمنامه را بنویسد كه گویی فیلماولی در كار نبوده است.ولی آیا آنهایی كه هر دو فیلم را دیدهاند اینگونه فكر میكنند؟ البته میتوان به تعبیری دیگری نیزپرداخت، اینكه دو فیلم با یك بازیگر كه در هر دو شخصیت متفاوت ظاهر میشود طرحریزی شده است; شخصیتی كه درقسمت اول بعد شیطانی دارد و تخریب كننده است و در قسمت دوم بعد انسانی دارد و آباد كننده. ممكن است نماد این دوچهره برخورد دیگری را حاصل كند. سكانس اولین برخورد سارا با آرنولد و ایجاد وحشت كه در چهره او نمایان است ناشیاز تشابه قیافه دومی با اولی است و نوعی اصل تضاد و تشابه را در اصول سه گانه تداعی معانی روانشناسانه مطرح كردهاست. نمایش دومی قویتر و جذابتر و چهره ساكت و سرد و بیروح اولی در دومی گیرایی بیشتری پیدا كرده و یك نوعرابطه انسانی قویتر بوجود آمده است. ترمیناتور كه در قسمت اول محافظ سارا است و در قسمت دوم بار سنگینتر این وظیفه را برای جان به عهده دارد و كاملامطیع اوست، شكل انسانی از یك موجود ماشینی ساخته است. حتی میتوان گفت كه نوع مدرن و رایانهای از افسانهها را بهذهن انسان باز میآورد. علاالدین در فرهنگ شرق با چراغ جادو و موجودی غیر انسانی یعنی دیو كه نیروی جسمی بالاتریدارد و كاملا در اختیار اوست. اگر آن تفاوتها برای سینمای امریكا كهنه و فرسوده شده است این بار طرحی نو از انسانماشینی ساخته میشود، وجود انسان آلیاژی كه از كف شطرنج وار و از یك ساختمان بیرون میآید و خود را تبدیل به مامورپلیس میكند. این تحول یا تبدیل در بیشتر افسانههای ما وجود داشته است. بازی اسلحه دو كودك دختر و پسر كه یك نوع واپسگرایی ذهنی برای نوع دمكراسی غربی است نیز یكی از موارد پرمفهومفیلم است. یا زمانی كه سارا، جان و ترمیناتور را پیش دایسن میبرد.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران غزه آمریکا شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ دولت سیزدهم حسن روحانی
فضای مجازی هواشناسی قتل شهرداری تهران تهران شورای شهر تهران سیلاب سامانه بارشی سلامت سازمان هواشناسی آموزش و پرورش باران
خودرو بانک مرکزی بنزین قیمت دلار بازار خودرو قیمت طلا قیمت خودرو دلار یارانه مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان
مهاجرت تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران صدا و سیما دفاع مقدس مسعود اسکویی موسیقی سریال مهران غفوریان
معماری
اسرائیل رژیم صهیونیستی حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا نوار غزه جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس لیگ برتر انگلیس لیگ برتر جواد نکونام رئال مادرید سپاهان بارسلونا بازی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس مهدی طارمی
باتری اپل گوگل اینستاگرام آیفون مایکروسافت ناسا عکاسی سامسونگ
ویتامین چای کاهش وزن توت فرنگی سیگار فشار خون کبد چرب