دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
غائبان همیشه حاضر
![غائبان همیشه حاضر](/web/imgs/16/96/ikbv31.jpeg)
در تقسیم بندی آدمیان در نگاه دکتر شریعتی، دسته چهارم از انسان ها، یعنی آنان که وقتی هستند نیستند و وقتی نیستند هستند، نادر و نایابند. به نظر می رسد مصداق چنین انسانهائی، همانهائی هستند که خدا بر آنان نعمت ارزانی داشته: انعمت علیهم؛ یعنی پیامبران، راستگویان، درستکاران و شهیدان. هر چه اندیشیدم که این چه نوع حیاتی است که انسان در جمع حضور داشته باشد، اما به گونه ای که منیت و خودیت او توجهی برنیانگیزد، و وقتی که از آن جمع می رود تازه حضور و حیات خود را به همه نشان دهد؛جز خورشید، یعنی منبع نور و حرارت و حیات که هم خود ظاهر است و هم در ظهور دیگران تاثیر تام دارد چیزی به ذهنم نرسید.
خورشید پرتو نورانی و حیات بخش خود را ایثارگونه به همگان هدیه می کند، اما کمتر کسی سر به آسمان برمی دارد تا او را بیابد و قدر نعمت وجودش را بشناسد. انگار چنین است که او خود نیز این امر را دوست ندارد، این است که چشمها را می زند و سرها را به زیر می افکند...اما به عکس، در لحظات آخر رفتن، گویا پرده از رخ بر می گیرد و تلون رنگ های زیبایش جلوه گری می کند. گوئی در این هنگام از تلاطم افتاده، مظلوم و آرام شده و فارغ البال از انجام ماموریت و مسئولیت، قصد رفتن دارد. آنچه به روشنی می توان فهمید این است که شوق رفتن، او را وامی دارد تا سریع تر چهره خویش را پنهان سازد. حرکت او در مدت روز، به هنگام فیض رسانی و پرتو افشانی ملموس و محسوس نبود. هیچ به نظر نمی آمد که او از شرق تا غرب را عرصه حرکت خویش ساخته است. در این لحظات آخر اما، گوئی یکباره می پرد، می جهد و می رود. تازه معلوم می شود که در طول روز نیز او در بطن خویش چنین مشتاق رفتن بوده ولی هیچ از خود بروز نداده است و این تفکیک مراحل در واقع از دید ماست.
مسئله مهم آن است که به هنگام روز، نورافشانی و درحجاب بودن و در لحظات آخر نیز، شتاب در رفتن مانع شناخت حضور او و قدر او می شود، اما به محض آن که دامن خویش را از صحنه طبیعت برمی چیند تازه معلوم می شود که نور و گرمی و حیات و حرکت، همه از وجود او سرچشمه می گرفته است. در واقع غیبتش، حضور هر چه بیشتر او را به رخ می کشد و ارزش حیاتی وجود او را می نمایاند. کمتر کسی به هنگام پرتوافشانی او می دانست که این شرف حضور اوست که راه را بر هجوم سپاه ظلمت می بندد. این است که به محض رفتن، سیاهی بساط حکومت می گسترد و سکوت و سکون حاکم می شود....و تنها مگر رهروی ایثارگر چون ماه، در غیبت ظاهری او، از انوارش بهره گیرد و به مقابله دوباره با ظلمت برخیزد...
این حکایت، جز حکایت "شهید" نیست. او که در زندگی آرام و پرفیضش محجوب است و توجهت را برنمی انگیزد و اصلا تا می خواهی به او متوجه شوی خود را می پوشاند. آن هنگام نیز که پرده از چهره برمی گیرد و رخ می نمایاند، هنوز به او انس نگرفته ای که بسرعت می رود و تازه پس از فقدانش، اهمیت و ارزش وجودیش را احساس می کنی.
http://mgt.blogfa.com/cat-۱۱.aspx
انتخابات ریاست جمهوری سعید جلیلی انتخابات مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران پزشکیان جلیلی انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ ریاست جمهوری انتخابات 1403
هواشناسی تهران قتل شهرداری تهران فضای مجازی خانواده آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی پلیس محیط زیست سیل
قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو دولت سیزدهم خودرو بازار خودرو دلار قیمت سکه بورس حقوق بازنشستگان بازار سرمایه بانک مرکزی
سینما علیرضا قربانی تخت جمشید تلویزیون کنسرت سینمای ایران رسانه ملی بازیگر دفاع مقدس کتاب شهید موسیقی
دانشگاه تهران دانش بنیان ماهواره دانشگاه آزاد اسلامی باتری وزیر علوم
رژیم صهیونیستی غزه فلسطین ترکیه فرانسه آمریکا جو بایدن روسیه جنگ غزه دونالد ترامپ چین لبنان
فوتبال پرسپولیس استقلال یورو 2024 لیگ برتر باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس علیرضا بیرانوند نقل و انتقالات آلمان نقل و انتقالات استقلال تیم ملی آلمان
هوش مصنوعی اپل گوگل الکامپ نمایشگاه الکامپ ربات سرعت اینترنت وزیر ارتباطات عیسی زارع پور
دیابت عینک آفتابی طب سنتی ویتامین ورزش آلزایمر گرمازدگی سکته مغزی قند خون بارداری