پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پایان ماه عسل پساکمونیستی


پایان ماه عسل پساکمونیستی

آمریکا و سیاست های ضد آمریکایی مسکو

در این مقاله که به قلم یکی از صاحبنظران آمریکایی به رشته تحریر درآمده، سیاست خارجی روسیه با نگاهی بدبینانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و راهکارهایی برای مقابله با این سیاست پیشنهاد شده است. البته نباید از نظر دور داشت که این دیدگاه، یک دیدگاه عمومی و مورد اتفاق همه نویسندگان و صاحبنظران نیست، و هیچ کس نمی تواند تغییرات سیاسی و فکری در روسیه پس از جنگ سرد را نادیده بگیرد. گذشته از نگاه به شدت آمریکایی غالب بر این نوشتار، مقاله حاوی مطالب و نکات مهم و قابل تأملی برای علاقمندان است که مطالعه آن را ارزشمند می سازد. لازم به ذکر است که این مقاله زمانی به رشته تحریر درآمده که موضوع استقلال کوزوو هنوز جامه عمل نپوشیده بود. بخش اول این مقاله تقدیم می شود.

در حالی که عراق، ‌ایران، جنگ با تروریسم و خاورمیانه اولویت های اصلی سیاست خارجی واشنگتن هستند اما مسکو در تلاش است تا ساختار امنیت جهانی بعد از جنگ سرد را مجدداً برقرار نماید که به هیچ روی مطابق با منافع آمریکا نیست.

● سیاست خارجی نئو شورویایی مسکو

قبل از اجلاس گروه ۸ در آلمان، پرزیدنت پوتین تهدید بی سابقه استقرار مجدد موشک های هسته ای روسیه در اروپا را اعلام کرد؛ این امر به نوعی بازگشت به موقعیت استراتژیک دوران اتحاد جماهیر شوروی بود که قبل از تلاش های ریگان و گورباچف در خاتمه دادن به جنگ سرد وجود داشت.

در اجلاس اقتصادی سن پطرزبورگ در ژوئن ۲۰۰۷، پوتین ناگهان خواستار اصلاح ساختار اقتصاد جهانی شد که اصلاح سازمان تجارت جهانی نیز در آن مدنظر قرار داشت. این ابتکار خطرناک و بی سابقه منعکس کننده حالت مقابله با وضع موجود در مسکو است.

استراتژی خارجی روسیه به وسیله نخبه های امنیتی و نظامی هدایت می شود که به روسیه به عنوان وارث مستقیم امپراتوری شوروی می نگرند. بر خلاف نخبه های تجاری و اقتصادی، ‌نخبه های سیاست دفاعی و خارجی بعد از فروپاشی شوروی تغییرات اندکی داشته اند.

برخی از ابتکارات سیاست خارجی مثل پایان اشغال اروپای شرقی، امضای نیروهای هسته ای میان برد(INF)، پیمان کنترل تسلیحات و پیمان نیروهای متعارف در اروپا، به رسمیت شناختن جمهوری های سابق اتحاد شوروی به عنوان دولت های مستقل و موافقت با گسترش ناتو، که توسط گورباچف و یلتسین مورد پذیرش قرار گرفته بود، اغلب در مسکو به عنوان یک خیانت و یا تضعیف منافع حیاتی مسکو نگریسته می شود. سیاست های اخیر دولت بوش نیز به عنوان نقشه گمراه کننده ای نگریسته می شود که هدف آن تضعیف دولت روسیه از طریق بوجود آمدن انقلاب های رنگی است.

علی رغم این که ده ها هزار روسی بوسیله افراط گرایان مسلمان در افغانستان و چچن و همچنین در حملات تروریستی در شهرهای روسیه کشته شده اند، باز هم روسیه، ایالات متحده را دشمن اصلی قلمداد می کند. نخبه های فعلی عمدتاً اهداف استراتژیک روسیه را در مخالفت با ایالات متحده و سیاست هایش از یک سو، و اتحاد دوفاکتو با چین و جهان اسلام بویژه سوریه و ایران، از سوی دیگر تعریف می کنند. روسیه به سراغ رهبرانی همچون "هوگو چاوز" رفته است که خواهان حفظ وضع موجود نیستند و به لحاظ فرهنگی روس ها را مجزای از غرب می دانند. روسیه همچنین از مساله کوزوو برای اثبات برتری روس ها در صحنه بین المللی استفاده می کند. کوزوو از ۱۹۹۹ تحت اداره ناتو- سازمان ملل می باشد؛ این امر باعث شد تا قساوت صرب ها علیه آلبانی تبارها متوقف شود. روسیه همواره از صرب ها در جهت مخالفت با هر نوع استقلال کوزوو حمایت کرده و تهدید کرده است که قطعنامه سازمان ملل در مورد استقلال و خود مختاری کوزوو که از سوی آمریکا، اتحادیه اروپا و آلبانی ها مورد حمایت قرار گرفت را وتو خواهد کرد.

مسکو در حال استفاده از همه ابزارهای امنیتی و روابط بین الملل مدرن در جهت دستیابی به اهدافش است: از دیپلماسی عمومی و حراج تسلیحات برای کسب دلارهای نفتی رهبران خارجی گرفته، ‌تا عملیات اطلاعاتی استراتژیک که طی آن آمریکا را به عنوان ابرقدرتی که قابل کنترل نیست (و بدین ترتیب با حمایت از سازمان های تروریستی جامعه بین المللی را تهدید می کند)، نشان می دهد. روسیه از تمامی ابزارها در جهت دستیابی به اهدافش استفاده می کند. یکی از تحلیلگران نافذ و هوشیار عرصه نظام بین الملل می گوید که روسیه غرب را رها کرده است.

برای این که روسیه نتواند به این اهداف خود دست یابد آمریکا و متحدانش باید:

۱) روابطشان با رژیم های طرفدار غرب در خاورمیانه را تقویت کنند.

۲) ارتباط قوی تری با متحدان بالقوه روسیه و جمهوری های سابق شوروی مثل اوکراین، بلاروس، ازبکستان و ارمنستان جهت جلوگیری از ایجاد بلوک ضد آمریکایی برقرار کنند.

۳) یک اتحاد جهانی از مصرف کنندگان انرژی برای مخالفت با کارتل های گازی و نفتی و برای به کار بردن قواعد بازار برای صنعت گاز طبیعی ایجاد کنند.

۴) گفت و گوها و همکاری با روسیه را ادامه دهند تا به نخبه های روسی ثابت شود که آمریکا خواهان بهبود روابط با روسیه است.

۵) آمریکا باید به مردم و سران روسیه از طریق اینترنت، ‌رادیوهای بین المللی، برنامه های دیداری و مبادلات فرهنگی و رسانه ای بفهماند که آمریکا دشمن روسیه نیست و این حس که آمریکا دشمن روسیه است را از بین ببرد.

در فوریه ۲۰۰۷ نقطه عطفی در روابط روسیه و آمریکا به وجود آمد. دو رخداد اصلی نشان داد که روسیه به عنوان یک قطب مستقل قدرت در جهان پس از جنگ سرد تبدیل شده است: سخنرانی پوتین در کنفرانس امنیتی در آلمان و سفرش به عربستان سعودی، ‌قطر و اردن. برای نخبه های امنیتی روسیه این امر مساله خوشحال کننده ای بود زیرا آنان از زمان پریماکف در تلاش بودند تا روسیه را به جایگاهی برسانند که در زمان کوزیروف آن را از دست داده بودند. جنگ سردی که پوتین در کنفرانس امنیتی بین المللی مونیخ در ۱ فوریه ۲۰۰۷ آغاز کرد را نباید نوعی سورپرایز قلمداد کرد. پوتین و سخنگوهای ارشدش مثل معاون اول نخست وزیر و وزیر سابق دفاع (سرگئی ایوانف) و رئیس ستاد کل ارتش (یوری بالویفسکی) بارها در گذشته این مطالب را گفته بودند.

لیست شکایت های پوتین علیه ایالات متحده آمریکا و غرب لیست بلندی است. اما شکایت های اصلی اش از قدرت فوق العاده آمریکا است که با اتخاذ سیاست های اقتصادی، فرهنگی، دفاعی و خارجی یکجانبه، منافع روسیه را نادیده می گیرد، به حقوق بین الملل بی توجه است و به سازمان ملل و حق وتوی روسیه در شورای امنیت نیز توجهی نمی کند. فرانسه نیز با جنگ آمریکا علیه عراق مخالفت کرد اما موضع مخالف روسیه در قبال آمریکا خیلی شدیدتر از موضعی است که تا به حال فرانسه اتخاذ کرده است. پوتین، آمریکا را به گسترش ناتو به طرف مرزهای روسیه متهم کرد. او از طرح های آمریکا برای پایگاه دفاع موشکی در لهستان و جمهوری چک انتقاد کرد و اهداف بیان شده برای این اقدام یعنی مقابله با موشک های پرتاب شده از ایران و کره شمالی را به تمسخر گرفت. پوتین آشکارا بیان کرد که دفاع موشکی به بی اثر کردن توانایی حمله هسته ای متقابل روسیه کمک می کند، علی رغم این واقعیت که به لحاظ فنی این امر امکان پذیر نیست. او آمریکا را بیشتر به این دلیل متهم کرد که به تعهداتش در قبال پیمان های خلع سلاح هسته ای پای بند نیست و تلاش می کند که صدها سلاح هسته ای را در انبارها زیر پتو و بالش مخفی کند. پوتین از سیاست خارجی آمریکا در مورد نادیده گرفتن حق هسته ای ایران و کره شمالی انتقاد کرد. او همچنین از اعضای ناتو به خاطر عدم تصویب پیمان نیروهای متعارف در اروپا و از سازمان ملل و سازمان امنیت و همکاری اروپا برای ارتقاء دمکراسی انتقاد کرد و در مورد استقلال کوزوو هشدار داد و انتقاد غربی ها از وضعیت حقوق بشر در روسیه را رد کرد. پوتین همچنین سیاست خارجی آمریکا را با سیاست خارجی رایش سوم مقایسه نمود.

اصول و اهداف پوتین در مورد روابط بین الملل چه بود؟ او با حالتی حسرت انگیز در مورد جهان دوقطبی ای که آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در آن جاه طلبی یکدیگر را از طریق موازنه قوا کنترل می کردند صحبت کرد و فروپاشی اتحاد شوروی را بزرگترین فاجعه قرن نامید. بعضی از کارشناسان غربی و روسی معتقدند که اگر سخنان پوتین به منزله جنگ سرد جدید نباشد حداقل به این مفهوم است که روسیه در حال دور شدن از جامعه اروپایی – آتلانتیکی است.

کنفرانس مونیخ در واقع تصویری ضدغربی از روسیه و مردم روسیه نشان می دهد؛ و این در حالی است که مردم روسیه به گرمی از تجارت خصوصی استقبال کردند و خواهان این هستند که ارزش های پلورالیستی در درون جامعه روسی نهادینه شده و از آزادی بیان و مطبوعات و حقوق بشر دفاع شود. شکل حکومت قانون در روسیه از استانداردهای غربی فاصله بسیار دارد.

سال ها صدای ضد آمریکایی و تبلیغات ضد غربی شدید در رسانه های ملی و طرفدار حکومت، نسلی را پرورش داد که تا حد زیادی نژادپرست هستند و ارزش های لیبرالی را رد می کنند. اخیراً طی یک نظرسنجی در روسیه ۶۰ درصد مردم از شعار "روسیه برای روس ها " حمایت کردند.

«آمریکا دشمن روسیه محسوب می شود»؛ این امر بوسیله تکنولوژیست های سیاسی کرملین تقویت شد و مشروعیت رژیم حاکم بر روسیه هم به عنوان مدافع روسیه مادر تقویت گردید.

تور خاورمیانه ای پوتین هم نشان داد که روسیه در صدد است تا نقش یک قدرت مهم را در نیمکره شرقی بازی کند. روسیه به ویژه روی جهان اسلام تمرکز کرده است، جایی که نارضایتی فراوانی نسبت به غرب و آمریکا وجود دارد. روسیه عضو ناظر سازمان کنفرانس اسلامی است. روسیه کنونی در حالی که قدرت نظامی اتحاد شوروی سابق را ندارد، اما آزادی عمل واشنگتن برای مانور دادن را محدود می کند. روسیه نمی خواهد به لحاظ نظامی افت کند، لذا در حال طراحی برنامه ای است که برای ۵ سال آینده جهت نوسازی سریع بخش نظامی اش ۱۸۹ میلیارد دلار هزینه کند. در ۸ فوریه ۲۰۰۷، ایوانف برنامه نوسازی را اعلام کرد که شامل زیردریایی های هسته ای جدید، ناوهای هواپیمابر و بمب افکن های استراتژیکی مافوق صوت TU-۱۶۰ می باشد. این برنامه مسلح سازی مجدد نظامی با تمرکز روی سلاح های هسته ای و متعارف، آشکارا در جهت متوازن کردن قدرت نظامی روسیه با آمریکا می باشد نه جهت مبارزه با تروریست های قفقاز. تحقق این امر نیازمند آن است که آمریکا دشمن اولیه روسیه معرفی شود.

روسیه در تلاش است تا بازار فروش تسلیحات بویژه فروش سلاح به دولت های عمدتاً مخالف ایالات متحده و غرب را به دست آورد. روسیه بزرگترین تامین کننده تسلیحات چین و ایران است، یک قرارداد ۳ میلیارد دلاری تسلیحاتی با هوگو چاوز امضا کرده است و خریداران خاورمیانه را هم تأمین می کند. روسیه از این که در میان اعراب و مسلمانان نقش مهمی بازی می کند خوشحال است زیرا این نقش به معنای آن است که آمریکا در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس تسلط استراتژیک جامعی ندارد. روسیه همچنین یکی از مهم ترین تامین کنندگان انرژی در جهان نیز به شمار می رود.

● مانور خاورمیانه ای روسیه

روسیه، خاورمیانه پس از صدام را پاشنه آشیل آمریکا می داند. پوتین در مصاحبه با الجزیره سیاست خاورمیانه ای جدید روسیه را ترسیم کرد؛ این سیاست با سیاست آمریکا بسیار متفاوت است. پوتین مخالفت روسیه با جنگ عراق را تکرار کرد و نحوه اعدام صدام را زیر سوال برد. او از تلاش های آمریکا برای دموکراسی سازی در خاورمیانه هم انتقاد نمود. پوتین همچنین از شناسایی حماس و حزب الله به عنوان سازمان های تروریستی خودداری کرد. البته او نتوانست دلایل مهمی برای حمایت از حماس و حزب الله مطرح کند: ارتباط خوب روسیه با ایران که هم حامی حماس است و هم حامی حزب الله، تلاش برای برقراری ارتباط با دولت ها و جنبش های اسلامی که حامی حماس هستند و تلاش های مداوم برای حفظ حمایت دولت های اسلام گرا از روسیه در مواجهه با جوامع اسلامی در قفقاز شمالی و فراسوی آن، از مهم ترین دلایل چنین موضعی است.

پوتین در طول دیدارش از ریاض با پیشنهاد فروش رآکتور هسته ای صلح آمیز به عربستان سعودی جهان را متعجب کرد. او از بانک سعودی برای حضور در روسیه دعوت کرد و پیشنهاد خرید ۱۵۰ تانک T-۹۰ و دیگر تسلیحات را به عربستان سعودی داد. او در طول تمام مدت تور خاورمیانه ای اش به تمایل روسیه برای فروش هلی کوپتر و فراهم کردن سیستم ضد هوایی پیشرفته به کشورهای عربی اشاره داشت. پوتین در طول دیدارش از قطر خاطرنشان کرد که پیشنهاد ایرانی ها برای تشکیل یک کارتل گازی شبیه اوپک ایده جالبی است. پوتین سیاست خارجی جدید و سیاست خاورمیانه ای روسیه را بدین شرح جمع بندی کرد:

۱) ایجاد موازنه قوا، پیروزی بزرگ دهه گذشته و کل تاریخ بشر است و می توان آن را یکی از مهم ترین شرایط برای حفظ ثبات و امنیت جهانی در نظر گرفت.

۲) من نمی فهمم که چرا برخی (اروپا و آمریکا) ‌خود را هوشیار و متمدن تر از بقیه می دانند و فکر می کنند که آنها حق دارند استانداردهای خود را بر ما تحمیل کنند. استانداردهایی هم که از بیرون تحمیل می شوند بیش از آن که باعث تحولات مثبتی در جامعه شده و پیشرفت داخلی را منجر شود، پیامدهای تراژیکی دارد. بهترین مثال برای این مورد عراق است. این سیاست روسیه مورد تمجید عرب ها واقع شد، جایی که وضعیت ضد غربی و ضد اسرائیلی دوران حاکمیت اتحاد شوروی کاملاً تداعی می شد.

پادشاه عربستان، پوتین را سیاستمداری معرفی کرد که خواهان صلح و عدالت است. این نوعی عقب گرد و چرخش کامل از گذشته است زیرا ۲۰ سال پیش و در طول اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی، اعراب بر ضد اتحاد شوروی عمل کردند و به جهاد علیه شوروی کمک مالی می نمودند. این سفر خاورمیانه ای، ارتباط های اقتصادی مسکو با کشورهای منطقه را بویژه در زمینه فروش تسلیحات بیشتر کرد.

فاکتورهایی که رفتار و اعمال پوتین در خاورمیانه را موجب شدند بدین قرارند:

۱) با پذیرش روسیه توسط کشورهای خاورمیانه، مسکو به سیاست واگرایی از غرب ادامه خواهد داد.

۲) روسیه در حال پیگیری مدل شورویایی مخالفت است که ابتدا با حضور بریتانیا و سپس آمریکا در خاورمیانه مخالف بوده و این نقش را با تحریک احساسات ضد غربی در خیابان ها و در میان نخبه های عرب بازی می کند. این همان سیاستی است که آلمان نازی آن را به خوبی اجرا می کرد. صحبت های پوتین در مونیخ، ‌مصاحبه اش با الجزیره، و کنفرانس مطبوعاتی در اردن و قطر، پیام دیپلماسی روسیه را نشان داد که حاکی از وسعت بخشیدن به اختلافاتش با واشنگتن می باشد.

۳) رهبری روسیه نگران رشد زاد و ولد جمعیت مسلمان روسیه است، بویژه این که جمعیت ارتدوکس اسلاو نیز در حال کاهش است. روسیه در مرزهای جنوبی خویش بویژه در قفقاز شمالی با مشکل مواجه است و تا به حال دو جنگ در سال های ۱۹۹۴ و ۱۹۹۹ با چچن در این منطقه داشته است.

۴) برخی از مسلمانان جوان روسیه بیش از آن که خود را شهروند روسیه تلقی کنند، به عنوان اعضای جامعه جهانی اسلام می دانند. حفظ و تحکیم روابط با قدرت های مسلمان مثل عربستان سعودی و ایران باعث می شود که این جوانان از حمایت یاغی ها در اوراسیا خودداری کرده و رادیکال سازی اسلام در روسیه نیز از طریق آموزش و تبلیغات اسلامی تعدیل یابد که این خود سیاست مهمی است و در دستور کار کرملین قرار دارد.

۵) روسیه یکی از بزرگترین تولید کننده های نفت است که از قیمت بالای نفت سود می برد. روسیه بزرگترین تولید کننده نفت و گاز جهان و بزرگترین صادر کننده گاز است که عضو اوپک نیست، لذا علاقمند است که قیمت بالای انرژی را حفظ کند، که این امر با وجود تنش و کشمکش در خاورمیانه قابل تحقق است.

روسیه خواهان فروش تسلیحات هم به دولت های شیعه و هم دولت های سنی است، همان طور که پوتین فروش رآکتورهای هسته ای صلح آمیز و سیستم ضد هوایی را هم به ایران و هم به دولت های خلیج فارس پیشنهاد کرد. یکی از ناظران روسی در این مورد گفت: فروش تسلیحات برای ما متحد ایجاد می کند. روسیه فروش تسلیحات و رآکتورهای هسته ای را روشی می داند که از طریق آن متحد جذب می کند، نفوذش را تقویت می کند و قدرت مسلط در خاورمیانه (‌آمریکا)‌ را تضعیف می نماید.

● اوپک گازی، یک ابزار جدید سیاست خارجی

روسیه در حال استفاده از موقعیتش به عنوان بزرگترین تولید کننده گاز طبیعی در جهان در جهت تقویت نقش اش در خاورمیانه و فراسوی آن می باشد. کارتل گازی جدیدی در حال شکل گیری است که از ایده کشورهایی که از وضعیت ژئوپلتیکی آینده سود می برند، بویژه ایران و روسیه، ملهم شده است. آیت الله خامنه ای در دیدار ۲۹ ژانویه خویش با ایگور ایوانف دبیر شورای امنیت ملی روسیه خواستار ایجاد سازمان همکاری گازی شبیه به اوپک شد. این سازمان علی رغم مخالفت آذربایجان، کانادا، هلند و نروژ در ۹ آوریل در اجلاس دوحه هم پیگیری و بدون اطلاع قبلی در مورد آن بحث شد.

● استراتژی گازی روسیه

روسیه در حال انجام بازی پیچیده ای است که طی آن احتمالاً امتیازات روسیه به عنوان یکی از بزرگترین تولید کنندگان با بیشترین ذخایر گاز در جهان افزایش خواهد یافت.

۱) رویکرد روسیه نوعی رویکرد تدریجی است. روسیه هرگز به صورت علنی علاقه اش به شکل گیری کارتل گازی را نشان نداد اما برای اعلام آن منتظر یک فرصت ماند. پیام اغلب رسانه های روسی بعد از اجلاس سران در دوحه مخالفت با اوپک گازی بود. این دقیقاً همان چیزی است که شرکت گازپروم در پی آن است.

۲) رویکرد روسیه نوعی رویکرد گام به گام است. علاوه بر اعلام غیر منتظره این کارتل که باعث ترس کشورهای خریدار شده است، مسکو در اجلاس دوحه ابتکار به خرج داد و گروهی در سطح بالا را جهت تعیین قیمت گاز تشکیل داد تا مدل های تعیین قیمت گاز مورد پذیرش دیگران را گسترش دهد. آشکار است که خود روسیه این گروه را هدایت خواهد کرد.

۳) رویکرد روسیه معقول به نظر می رسد. تنظیم قیمت مورد حمایت کشورهای آمریکای لاتین (‌ونزوئلا، ‌بولیوی و آرژانتین) قرار گرفت که می خواهند اصول بازار را در تجارت گاز نادیده بگیرند. یک عضو بلند پایه هیأت روسی در دوحه گفت که اگر بازار گاز به سمت جهانی شدن پیش برود، قطعاً ایجاد یک کارتل گازی ضروری است.

۴) چهارمین و مهم ترین استراتژی روسیه این است که یک کارتل گازی با هر نام دیگری هنوز یک کارتل است. اعضای کشورهای صادر کننده گاز با تقسیم کردن بازارهای بیشتری میان خودشان موافقت کردند، بویژه در اروپا که روسیه و الجزایر بازیگران اصلی هستند. این امر آشکارا سیاست آزاد سازی انرژی و آزاد سازی گاز اتحادیه اروپا را مورد چالش قرار می دهد.

اعضای گروه، دستیابی به فهم استراتژیک در مورد حجم صادرات، ایجاد خطوط لوله جدید و برنامه ریزی در مورد تحویل گاز را پیش بینی کردند. آنها همچنین بهره برداری کردن و توسعه میدان های گازی به صورت اشتراکی و همکاری کردن برای آغاز برنامه ریزی را پیش بینی نمودند. برای ادامه این کار، اعضا در اجلاس سالیانه بعدی شان در مسکو گردهم خواهند آمد و ایجاد یک دبیرخانه دائمی را پایه ریزی خواهند کرد.

نفت یک کالای جهانی است در حالی که گاز این ویژگی را ندارد، اما گاز طبیعی مایع به سرعت طی سال های آینده به سراسر جهان خواهد رسید و جهانی خواهد شد. تا ۲۰۱۰ سهم گاز طبیعی مایع از کل مصرف گاز طبیعی جهان دو برابر خواهد شد و بر خلاف آنچه که برخی از کارشناسان فکر می کنند، اگر مجمع کشورهای صادرکننده گاز به عنوان یک اوپک جدید ایجاد شود و اگر ملل مصرف کننده متحد نشوند، تعیین قیمت کاملاً در دست کشورهای صادر کننده خواهد افتاد، رویدادی که هیچ کدام از مصرف کنندگان خواستار وقوع آن نیستند. با این وجود روسیه و ایران علاقمند هستند تا اهرم ژئوپلتیکی شان را علیه اتحادیه اروپا در زمینه انرژی بیشتر به کار ببرند. دولت بوش به اجلاس دوحه واکنش نشان داد. النا رز لیتنن عضو بلند پایه کمیته امور خارجه کاخ سفید به وزیر خارجه نوشت که ایجاد اوپک گازی یک تهدید دراز مدت و مهم برای عرضه انرژی جهانی خواهد بود که آمریکا باید به شدت با آن مخالفت کند. مقامات آمریکا به کرات در محافل خصوصی هم نگرانی شدید خود را مطرح کرده اند.

همانطور که اوپک ثابت کرد، بازارهای بسته برای رقابت کردن، حمایت کردن از شرکت های ملی نفت و تولید محدود از طریق نظام سهمیه بندی باعث عرضه محدود و قیمت بالاتر خواهد شد. در دراز مدت، گاز تفاوتی با نفت نخواهد داشت.

● پاسخ نامتقارن

روسیه پیشرو گسترش دفاع موشکی بالستیک بوده و تنها کشوری است که این سیستم در اطراف کشورش عمل می کند. مخالفت روسیه با آمریکا منجر به دفاع موشکی شد و حمایت مسکو از انعطاف ناپذیری ایران در مساله هسته ای باعث شروع دوباره تنش عصر جنگ سرد میان دو ابرقدرت در مورد مساله استقرار سیستم دفاع موشکی در اروپا و هر جای دیگری شد.

● استقرار دفاع موشکی آمریکا در اروپا

آمریکا تمایل خود را برای استقرار ۱۰ سیستم موشکی و یک رادار رهگیری در جمهوری چک اعلام کرده است. این سیستم جهت دفاع از آمریکا و متحدانش در مقابل سلاح های شیمیایی، بیولوژیکی و هسته ای بویژه از طرف دولت های کره شمالی و ایران بوده و هیچ نوع تهدیدی علیه امنیت ملی روسیه به شمار نمی رود.

● مخالفت روسیه

روسیه با طرح ایالات متحده برای دفاع موشکی در اروپا مخالفت کرده است. وزیر دفاع روسیه بعد از دیدار ۱۹ آوریل با رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا گفت که «ما معتقدیم دفاع موشکی استرتژیک یک فاکتور بی ثبات کننده جدی می باشد که تاثیر قابل ملاحظه ای بر امنیت جهانی و منطقه ای دارد.»

روسیه به لحاظ استراتژیک، دفاع موشکی بالستیک را به عنوان جدیدترین مدرک برای تلاش ناتو و آمریکا جهت نفوذ در قلمرو تحت نفوذ خود تلقی می کند و معتقد است که از این طریق آمریکا و ناتو می خواهند در حوزه نفوذ روسیه دخالت کنند، وارد این حوزه شده و از نفوذ این کشور بکاهند.

● پاسخ نامتقارن روسیه

پاسخ روسیه هم دیپلماتیک است و هم نظامی. در هفتم ماه می، روسیه استقرار یک سیستم موشکی بالستیکی بین قاره ای TOPOL-۱ در دو یا سه سال آینده را اعلام کرد. فرمانده ارشد نیروی هوایی روسیه _ ولادیمیر میخاییلوف _ اعلام کرد که اگر لازم باشد هواپیماهای جنگی روسی هر نوع سیستم دفاعی موشکی بالستیک آمریکایی مستقر شده در قفقاز را تخریب خواهند کرد. در نهایت بر طبق گفته میخاییلوف، روسیه در حال توسعه سیستم دفاعی هوایی موشکی ضد بالستیکی خود می باشد که طی آن به شکل قابل ملاحظه ای موشک های S۴۰۰ افزایش خواهند یافت. طی سال های اخیر مقامات رده بالای روسی هشدار داده اند که روسیه ممکن است از پیمان INF چشم پوشی کرده و تولید موشک های بالستیک میان برد را دوباره از سر گیرد. با این وجود، دیگران خاطر نشان می کنند که باز کردن مجدد خطوط تولید برای ساختن نسل جدیدی از موشک های بالستیک میان برد ممکن است برای روسیه خیلی پرهزینه باشد.

این موضع روسیه از زمان خروج ایالات متحده از پیمان ABM شروع شد. قبل از خروج آمریکا از این پیمان در دسامبر ۲۰۰۱، روس ها تلویحاً همکاری در مورد سپر موشک بالستیک اروپایی را امکان پذیر می دانستند. در فوریه ۲۰۰۱ وزیر دفاع روسیه ایگور سرگیف به دبیر کل ناتو لرد جورج رابرتسون، برنامه دفاع موشکی بالستیکی اروپا را پیشنهاد کرد. بعد از این که روسیه به صورت مکرر و مداوم با طرح سپر دفاعی اروپا مخالفت کرد، به آمریکا پیشنهاد داد که از رادار "قبله" در کشور آذربایجان که در زمان اتحاد شوروی، روسیه آن را اجاره کرده بود استفاده کند.

● پاسخ اول روسیه: خروج از پیمان INF

از دیدگاه دیپلماتیک روسیه بر دو پیمان تمرکز کرد: INF و CFE.

پیمان نیروهای هسته ای میان برد (INF) توسط آمریکا و شوروی در ۸ دسامبر ۱۹۸۷ امضا شد که طی آن استقرار موشک های پرتاب شونده زمینی متعارف با برد ۵۰۰ تا ۵۰۰/۵ کیلومتر ممنوع شد. این پیمان هنوز هم جاری است. در ۱۵ فوریه ۲۰۰۷، یوری بالویفسکی رئیس ستاد کل ارتش روسیه گفت «اگر مدرک متقاعد کننده ای داشته باشیم که به ما نشان دهد لغو پیمان INF ضروری است این کار را انجام خواهیم داد و برای آن جشن می گیریم. ما الان برای این کار مدرک هم داریم.» او به طرح های دفاع موشکی آمریکا در اروپای شرقی اشاره می کند. روز بعد یعنی در ۱۶ فوریه وزیر خارجه روسیه سرگئی لاوروف اظهارات بالویفسکی را تعدیل نمود اما آن را رد نکرد: «ما در حال صحبت در مورد تصمیمی که قبلا گرفتیم نیستیم. ما فقط در حال تشریح اوضاع هستیم.» در ۱۹ فوریه ژنرال نیکولای سولوتسف فرمانده نیروهای موشکی استراتژیک روسی گفت که «اگر تصمیمی سیاسی برای خروج از این پیمان اتخاذ شود نیروهای موشکی استراتژیک آماده هستند که آن را انجام دهند.» بنابراین می توان نتیجه گرفت که روسیه برای بی ثبات کردن وضعیت موجود مصمم است.

● پاسخ دوم روسیه: خروج از پیمان CFE

مخالفت روسیه با پیمان نیروهای متعارف در اروپا شبیه دفاع موشکی بوده است، علی رغم این که ژنرال بالویفسکی تاکید می کند «آنهایی که فکر می کنند موضع روسیه در مورد دفاع موشکی آمریکا و پیمان CFE یکسان است اشتباه می کنند.» پیمان CFE که در ۱۹۹۰ امضا شد، محدودیت هایی را بر تعداد تانک ها، توپخانه ها، وسایل زرهی، هلی کوپترهای جنگی و طرح هایی که می تواند بوسیله اعضای ناتو و ورشو در اروپا مستقر شود، تحمیل می کند.

با این وجود، ‌روسیه بارها این پیمان را نقض کرد. وقتی که روسیه نیروهای خود را در سال ۱۹۹۴ در جنگ چچن در منطقه قفقاز شمالی مستقر کرد نقض این پیمان را به اثبات رساند. ایالات متحده در ۱۹۹۹ در اجلاس سازمان امنیت و همکاری اروپا در استانبول برای قانونی کردن تمرکز تسلیحاتی روسیه در قفقاز، ‌پیمان فوق را مورد بازبینی قرار داد. یلتسین هم قول داد که همه سربازان روسی را از گرجستان و مولداوی تا سال ۲۰۰۴ خارج کند. اما روسیه هرگز سربازانش را از این مناطق خارج نکرد. دولت های عضو ناتو پیمان بازبینی شده CFE را تصویب نکردند و عملاً این پیمان بی تاثیر ماند. در طول گفتگوهای ۲۳ آوریل در مورد سپر موشکی پیشنهادی آمریکا در اروپای شرقی، ‌وزیر دفاع روسیه، آناتولی سردیوکف، ‌به وزیر دفاع آمریکا، ‌رابرت گیتس، ‌گفت که پیمان CFE بسیار بی فایده بوده است.

پرزیدنت پوتین در خطابه سالانه اش به دوما در ۲۶ آوریل این موضع را استحکام بخشید. او اعلام کرد روسیه تا زمانی که همه کشورهای عضو ناتو پیمان CFE را تصویب و به طور جدی – همان طور که روسیه تا به امروز انجام داد- از آن پیروی نکنند، ‌اجرای این پیمان را به حالت تعلیق در خواهد آورد. در نهایت، ‌در حالی که روز بعد در اسلو وزیر خارجه روسیه در حال صحبت با نمایندگان ناتو بود گفت «هیچ کسی در ناتو از پیمان CFE تبعیت نمی کند ما هم نمی خواهیم این کار را انجام دهیم.» دبیر کل ناتو نیز پاسخ داد ابتدا روسیه باید به تعهداتی که در استانبول داد احترام بگذارد و سربازان خود را از گرجستان و مولداوی خارج کند.

پیمان های CFE و INF از ارکان اصلی امنیت اروپا هستند و خروج روسیه از یکی از این پیمان ها باعث افزایش نگرانی ها در مورد تمایلات رژیم روسیه خواهد شد. خروج روسیه از هر دو پیمان خطر بالقوه ای را ایجاد خواهد کرد و اروپا را بار دیگر به میدان جنگ دو رقیب تبدیل خواهد کرد، اگر چه در حال حاضر قدرتشان برابر نیست. امکان خروج روسیه از این پیمان ها باید جدی گرفته شود زیرا اهداف دفاع موشکی آمریکا که باعث افزایش امنیت اروپا و آمریکا خواهد شد را تهدید می کند.

● نگاه به آینده

روسیه در اعمال فشار به ایران در مذاکرات دسامبر ۲۰۰۶ در جریان صدور قطعنامه ۱۷۳۷ شورای امنیت، با سایر اعضا همراهی نکرد. به علاوه، پوتین رفتارهایی از خود نشان داد که حاکی از این است که روسیه خواهان مبدل شدن به پیش قراول حرکت های ضد آمریکایی در اروپا و خاورمیانه و از قفقاز تا پکن است.

آشکار است که خاورمیانه جدید در حال تبدیل به محیطی رقابتی تر و چالش برانگیز تر است زیرا هم پرستیژ و قدرت آمریکا در آنجا بویژه در عراق در حال تهدید است و هم مسکو در حال به چالش کشیدن وضعیت ابرقدرتی آمریکا در آنجا است.

● آمریکا چه باید بکند؟

تصور یک جنگ سرد جدید برای توصیف روابط جدید روسیه و آمریکا ممکن است خیلی ساده انگارانه باشد. اما آشکار است که ماه عسل پساکمونیستی تمام شده است و باید یک ارزیابی واقع گرایانه از روابط با روسیه به عمل آورد. آمریکا به یک جنگ سرد جدید نیاز ندارد. آمریکا در دو کشمکش منطقه ای در عراق و افغانستان و در جنگ با ترور درگیر است. روابط با چین ممکن است روزی پیچیده تر از روابط با روسیه شود. سیاستگذاران آمریکا باید به کرملین پیام بفرستند که آمریکا و متحدانش برای مسکو تهدید نخواهند بود. آمریکا باید:

۱) به طور جدی اهداف روسیه برای دفاع موشکی مشترک در ایستگاه رادار در آذربایجان را بررسی کند. اگر امکانپذیر است آمریکا باید از همکاری در دفاع موشکی جهت حفظ و بهبود روابط استراتژیکی میان مسکو و واشنگتن استفاده کند.

۲) روسیه باید ترغیب شود تا سیاستش را در قبال ایران تغییر دهد و با شورای امنیت سازمان ملل جهت اعمال مجازات اقتصادی علیه ایران همکاری و فروش تسلیحات به ایران را متوقف کند و در متوقف کردن برنامه های هسته ای ایران مشارکت نماید. اگر این اتفاق بیفتد تغییر مهمی در موضع روسیه بوده و برای ایالات متحده هم مفید خواهد بود.

۳) تقویت روابط با رژیم های طرفدار غرب در خلیج فارس می تواند باعث افزایش نفوذ آمریکا در این منطقه شود. اگر چه مطمئناً اندکی فروش تسلیحات و پروژه های تجاری روسیه در این منطقه انجام خواهد شد اما آمریکا با حفظ یک چتر امنیتی در خلیج فارس می تواند نفوذ بیشتری نسبت به روسیه در این منطقه داشته باشد. وزارت دفاع باید روابطش را با شورای همکاری خلیج فارس بوسیله فراهم کردن ضمانت های نظامی و امنیتی برای کشورهای این منطقه علیه تهاجم ایران گسترش داده (کاری که روسیه از انجام آن ناتوان است) و همکاری اش در جنگ با تروریسم که متحدان آمریکا در خلیج فارس را تهدید می کند را تقویت کند.

۴) برقراری ارتباط مستحکم تر با متحدان بالقوه روسیه برای این که از پیدایش بلوک ضدآمریکایی جلوگیری شود: ارتباط موثر با جمهوری های سابق شوروی مثل اوکراین، بلاروس، ازبکستان و ارمنستان جهت جلوگیری از ایجاد بلوک ضد آمریکایی.

۵) یک اتحاد جهانی از مصرف کنندگان انرژی برای مخالفت با کارتل های گازی و نفتی و برای به کار بردن قواعد بازار برای صنعت گاز طبیعی ایجاد کنند. بویژه آمریکا باید با اعضای اتحادیه اروپا، ‌ژاپن، چین، هند و دیگر کشورها برای جلوگیری از کارتلیزه کردن بخش گاز همانند اوپک همکاری نماید.

۶) گفتگوها و همکاری با روسیه را ادامه دهند برای این که به نخبه های روسی ثابت شود که آمریکا خواهان بهبود روابط با روسیه است. زمینه های این همکاری ممکن است شامل انرژی، عدم تکثیر سلاح های کشتار جمعی و... باشد. این همکاری می تواند بویژه شامل همکاری در زمینه ممنوعیت تجارت دارو از افغانستان و آسیای مرکزی، ‌همکاری علیه تروریسم بویژه در قفقاز شمالی و برنامه های خلع سلاح کشتار جمعی باشد.

۷) آمریکا باید به مردم و سران روسیه از طریق اینترنت، ‌رادیوهای بین المللی، برنامه های دیداری و مبادلات فرهنگی بفهماند که آمریکا دشمن روسیه نیست و این حس که آمریکا دشمن روسیه است را از بین ببرد. کنگره باید بودجه این برنامه ها را از ۴۰ میلیون دلار در سال۲۰۰۷ به ۱۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۰۸ افزایش دهد.

● نتیجه گیری

بعد از ۲۰ سال وقفه، ‌روسیه مجبور است که به عنوان یک بازیگر رقیب به عرصه سیاست بین الملل برگردد. واشنگتن هم نمی تواند دیگر روسیه را مدنظر قرار ندهد بلکه باید استراتژی بهتری را جهت فائق آمدن بر چالش های ژئوپلتیکی جدید در اوراسیا اتخاذ کند. واشنگتن و مسکو نباید فرصت همکاری را از دست بدهند.

نویسنده: آریل - کوهن

مترجم: سید رضی - عمادی

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از www.heritage.org