جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

حق انتخاب بازیكن با سرمربی است نه مدیرعامل


حق انتخاب بازیكن با سرمربی است نه مدیرعامل

اگر در هر باشگاه مدیر كار خودش را بكند مربی كار خودش را و بازیكن هم همین طور, آنگاه همه چیز برای اداره آن باشگاه مهیا می شود و دیگر مشكلات فوتبال ما را تهدید نخواهد كرد, فوتبالی كه باید به سمتی برود كه دیگر قائم به فرد نباشد

می گویند در فوتبال اروپا برای اینكه یك بازیكن بتواند، مدیر یك باشگاه را دیده و با او صحبت كند، بایدمدتهای مدیدی را به انتظار بنشیند.در فوتبال روز دنیا بازیكن با كاپیتان تیمش روبرو است. كاپیتان با سرمربی. سرمربی با سرپرست.

سرپرست با مدیرفنی و مدیرفنی گاهاً با مدیرعامل و این سلسله مراتب است كه كار فوتبال را آسان كرده است. اما در فوتبال ما درست عكس این مطلب وجود دارد، یعنی یك بازیكن به راحتی آب خوردن هرگاه خواست با مدیرعامل تیمش روبرو می شود و این همان مشكل بزرگی است كه سالها است فوتبال ما را از درون ،تهی كرده است.مدیران بسیاری هستند كه خواهان این نوع طرز برخورد هستند. مدیرانی كه شاید معرفی آنها كاری تكراری و برای تلف كردن وقت باشد.الان بازیكن بدون كوچكترین مشكلی و بدون آنكه با كادرفنی برخوردی داشته باشد سراغ مدیرعامل رفته و به راحتی جذب می شود.

غافل از اینكه این بازیكن را كادرفنی می خواهد یا نمی خواهد. البته ناگفته نماند كه تمامی این اتفاقات بیشتر در فصل نقل و انتقالات رخ می دهد، همان زمانی كه خیلی ها اعتقاد دارند، فصل بازار سیاه بازیكنان است و هر مدیری می خواهد برای اینكه بمب قدرتمندتری را بتركاند از خودش مایه گذاشته و وسیله ای برای جذب بازیكنان بسیار شوند.اعتقاد داریم كه این مسأله یك اشتباه صددرصد است كه فقط در فوتبال خودمان می توانیم نظایر آن را پیدا كنیم.

یكی از تیم های لیگ برتری فوتبال ایران كه هنوز مربی اش صبح پنجشنبه معرفی شده است، مدیرعاملش عصر همان روز با بازیكنی قرار گفت و گو می گذارد غافل از اینكه آیا این بازیكن با سیستم تعریف شده آن سرمربی همخوانی دارد یا نه!البته نظایر این مسایل بسیار است و همین ها هم باعث می شود تانقل و انتقالات از مسیر قانونی خود خارج شود.شاید مدیران ما به نوعی نمی دانند كه زبان فوتبال زبانی خاص است كه فقط با همان زبان باید با بازیكنان آن صحبت كرد.در روزگاری كه تعصب و عرق به پیراهن و... تبدیل به یك شعارخشك و خالی شده است، می بینیم كه بازیكنان به خاطر پول و یا به خاطر مشتی دلار بیشتر هر كاری را انجام می دهند. امروز صبح با یك مدیرعامل قرارداد داخلی امضا می كنند.

ظهر با مدیرعامل دیگری ناهار صرف می كنند و عصر قول تمرین به یك مدیرعامل دیگر را می دهند و همین مسأله هم باعث می شود تا خیلی ها قراردادهای داخلی را دارای وجاهت قانونی ندانند. چراكه قانون و آیین نامه های موجود تعریف دیگری در این خصوص دارند. در آیین نامه قراردادهای لیگ حرفه ای آمده است كه قراردادهای منعقده بین یك باشگاه با یك بازیكن باید در محل هیأت فوتبال مربوطه ثبت شود. چراكه هر قراردادی كه خارج از این مرز صورت پذیرد، از نظر فدراسیون فوتبال فاقد اعتبار لازم است.

حتی مسؤولان انضباطی فدراسیون فوتبال در این ارتباط پا را فراتر گذاشته و اعلام كرده اند كه در صورت بروز اختلاف در عقد چنین قراردادهایی، فدراسیون فوتبال به هیچ وجه به خود حق دخالت را نخواهد داد و بهاعتراضات ناشی از آن رسیدگی نخواهد كرد. اما قراردادهایی كه بین باشگاه ها وبازیكنان در هیأت فوتبال استان های مختلف به ثبت می رسد، از بسیاری از جهات برای طرفین حق ایجاد می كند.

اصولاً در چنین قراردادهایی باشگاه تعهداتی را به بازیكنان موردنظر خود می دهد و بازیكنان هم تعهداتی را متعاقباً به باشگاه می دهند و تمام این تعهدات به نوعی لازم الاجرا است و باشگاه ها باید تمامی حق و حقوق بازیكنان خود را براساس قرارداد منعقده تا دینار آخر بپردازند.

امروز تقریباً تكلیف سرمربیان تیم های لیگی ما مشخص شده است و آنها هستند كه باید از نخستین دقایق شروع به كار لیستبازیكنان موردنیاز و بازیكنان مازاد خود را به باشگاه های مربوطه بدهند.این حق مسلم یك سرمربی است كه براساس نیازهایی كه در تیم خود احساس می كند، بازیكنان موردنظر خود را جذب كند چراكه اوست كه باید در قبال اخذ نتایج تیمش در آینده پاسخگو باشد و همین مسأله نقش مدیران عامل را در گفت و گو با بازیكنان بسیار كمرنگ می كند.

شاید بتوان گفت كه شرح وظایف حلقه مفقوده در بسیاری از باشگاه های ما است، همان چیزی كه در آن شرح وظایف تك تك نفرات به وضوح آمده است و دیگر نیازی به یادآوری دوباره نیست.اگر در هر باشگاه مدیر كار خودش را بكند مربی كار خودش را و بازیكن هم همین طور، آنگاه همه چیز برای اداره آن باشگاه مهیا می شود و دیگر مشكلات فوتبال ما را تهدید نخواهد كرد، فوتبالی كه باید به سمتی برود كه دیگر قائم به فرد نباشد.