یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مدگرایی چالشی در برابر لباس ملی


مدگرایی چالشی در برابر لباس ملی

نسل های گذشته ما مدهای گوناگونی را در حافظه خود دارند كه اكنون دیگر حتی نامشان نیز از یاد رفته است فراموشی و گذرا بودن نیز از خصوصیات مد است و اصولاً مد پویایی خود را مدیون همین زودگذر بودن و ناپایداری خود است, چرا كه اگر یك نوع مد برای مدت های طویلی ماندگار می شد دیگر نمی شد نام «مد» را بر آن نهاد با شتاب می آید و با شتاب نیز می رود بدون این كه اثری از خود بر جای بگذارد

هنگامی كه بشر با دستیابی به وسایل ارتباط تصویری انقلابی در دنیای ارتباطات به وجود آورد نمی دانست كه با این كار در زمانی نه چندان دور چیزی را بر زندگی مردم تحمیل خواهد كرد كه اگر خودشان نیز بخواهند نمی توانند به این راحتی از زیر بار آن فرار كنند. این كالای تحمیلی همان چیزی است كه آن را «مد» می نامیم. به عنوان مثال اگر شما برای خرید مثلاً یك شلوار به بوتیك های شهر تهران سری بزنید، فروشنده در وهله اول آنچه را كه مد روز است به شما عرضه می كند و شما در این مورد مختار به انتخاب نیستید، اگر برای اصلاح سرتان به آرایشگاه مراجعه كنید و اصلاح سرتان را به آرایشگر واگذار كنید، نوعی از مد را بر روی موهای شما پیاده خواهد كرد و بسیاری موارد دیگر كه شما در طول روز می توانید نمونه های فراوانی را از آن پیدا كنید.

نسل های گذشته ما مدهای گوناگونی را در حافظه خود دارند كه اكنون دیگر حتی نامشان نیز از یاد رفته است. فراموشی و گذرا بودن نیز از خصوصیات مد است و اصولاً مد پویایی خود را مدیون همین زودگذر بودن و ناپایداری خود است، چرا كه اگر یك نوع مد برای مدت های طویلی ماندگار می شد دیگر نمی شد نام «مد» را بر آن نهاد. با شتاب می آید و با شتاب نیز می رود بدون این كه اثری از خود بر جای بگذارد. همانند موج، خروشان و زودگذر.

بدون شك شما هم خیلی از جوانان را در لباس هایی دیده اید كه همخوانی زیادی با فرهنگ ملی ما ندارند، ولی این نوع لباس ها دارای مشتریان زیادی بوده و فروش خوبی در بازار دارند. بیشتر این لباس ها از مدهای غربی با اندكی تغییر و یا بدون تغییر الگوبرداری شده و به بازارهای مصرف داخلی عرضه شده اند. اصولاً ما در كشور خود طراح لباس در حدی نداریم كه طرح های آنها بتواند با الگوهای خارجی رقابت كند. شركت های بزرگ پوشاك كه در سطح بین المللی فعالیت دارند، وقتی طرحی می دهند، طرح آنها در سطح جهانی بازتاب دارد، حال آن كه ما هنوز نمی توانیم طرحی از لباس بدهیم كه حتی در داخل كشور خودمان با استقبال مواجه شود. هم اكنون بیشتر لباس هایی كه در بوتیك های سطح شهر تهران عرضه می شوند، مشابه آنها را می توان در بوتیك های كشورهای غربی و خیلی از آنها را می توان در همین كشور همسایه خود یعنی تركیه پیدا كرد. عرضه كنندگان پوشاك در انتخاب نوع كالایی كه فروش خوبی داشته باشد آزاد نیستند، آنها مجبورند كه پوشاكی را در معرض دید مشتری قرار دهند كه متقاضی داشته باشد. در صورتی كه اگر عرضه كنندگان پوشاك بخواهند براساس هویت ملی ما پوشاك خود را به مصرف كنندگان عرضه كنند (در صورتی كه در بازار موجود باشد؟) بدون شك در مدت كوتاهی ورشكست شده و بایستی سر از كنج زندان درآورند.

بعضی از لباس هایی كه تحت عنوان «مد» در بازار رونق پیدا می كنند، اگر این عنوان را با خود یدك نمی كشیدند، چیز عجیب و غریبی به نظر می رسیدند، در صورتی كه وقتی زیر لوای «مد» به بازار عرضه می شوند، نه تنها عجیب نیستند، بلكه خیلی هم طبیعی و زیبا به نظر می رسند.

به عنوان مثال اگر چند سال پیش دختر خانمی شلواری كوتاه می پوشید كه قسمتی از مچ پای او بیرون بود، خیلی زشت به نظر می رسید و كمتر دختری حاضر می شد چنین شلواری بپوشد آن هم مگر از سر ناچاری، در صورتی كه اكنون كه شلوار كوتاه عنوان «مد» را با خود یدك می كشد، آنچنان مقبول به نظر می رسد كه در نزد جوانان جایگاه خوبی برای خود به دست آورده است.همین نوع پوشش ممكن است چند سال دیگر آنچنان به گوشه عزلت و فراموشی سپرده شود و یا به قولی از مد بیفتد كه هیچ جوانی حاضر به پوشیدن شلواری نشود كه قسمتی از مچ پای او بیرون باشد، همانطور كه شلوارهایی كه حدود ۱۲ سال پیش به نام خمره ای بین جوانان پسر مد شده بود هم اكنون به كلی از مد افتاده و هیچ جوان تهرانی حاضر نمی شود حتی برای یك لحظه فكرش را هم بكند كه چنین شلواری بپوشد. همه اینها فقط و فقط تحت عنوان مد توجیه پذیر بوده و برای جامعه جوان ما قابل هضم است.

«مدگرایی» فقط مخصوص زمان حال نیست، فقط مختص پوشاك هم نیست. از زایمان زنان كه هم اكنون نوع سزارین آن مد شده تا اصلاح ریش جوانان می تواند تابعی از مد باشد. صرف نظر از اینكه داشتن محاسن سبكی از رفتار و زندگی دینی و متشرعانه تلقی می شودٍ اگر داشتن ریش را فقط ازمنظر مد و رفتارهای اجتماعی مورد بررسی قرار دهیم، زمانی نه چندان دور كه ریش گذاشتن مانند حال از مد نیفتاده بود بیشتر جوانان آرایش ریش خود را از یكی از خوانندگان پاپ تقلید می كردند و برای خود حسابی جایی در بین جوانان باز كرده بود. هم اكنون نیز نه تنها ریش گذاشتن در بین گروهی از جوانان از مد افتاده بلكه تندباد آن حتی سبیل جوانان را نیز بر باد داده و ریش و سبیل با هم به دیار فراموشی رفته اند.

مدگرایی در جامعه كنونی ما از رونق خاصی برخوردار بوده و حتی حالت افراطی به خود گرفته است. شاید به همین خاطر است كه مسئولان به فكر طراحی «لباس ملی» افتاده اند. ولی آیا به راستی لباس ملی قابل طراحی است؟ آیا به فرض مثبت بودن جواب این سؤال قشر جوان كه مهمترین مخاطب این نوع لباس هستند از این لباس استقبال می كند؟ نقل است مسافری به یكی از شهرهای كشورمان وارد شد، از اولین نفری كه به او رسید، پرسید: آیا شهر شما آثار باستانی هم دارد؟ و آن فرد جواب داد: شهر ما آثار باستانی ندارد ولی قرار است بسازند! شاید طراحی لباس ملی ما نیز بی شباهت به مثال فوق نباشد. اگر ما بضاعتی از خود برای عرضه نداریم، آیا می توانیم آن را بسازیم و اگر داریم چرا به فكر ساختن آن نیستیم؟ اگر نسل جوان ما از لباس هایی كه ریشه در تاریخ و تمدن ما دارد، استفاده نكنند، آیا حاضرند از لباسی كه یك شبه طراحی و آماده شده استفاده كنند و آیا چنین كاری اصولاً عملی است؟

قبل از این كه مسئولانی كه خود را در امر فوق دخیل می دانند و به فكر طراحی هستند «بی گدار به آب بزنند» شاید اندكی احتیاط لازم باشد. برای مثال قبل از طراحی لباسی كه عنوان ملی را یدك بكشد طراحان لباس در درجه اول بضاعت خود را روی هم بگذارند چند طرح از لباس هایی را كه با فرهنگ ملی ما همخوانی بیشتری دارد طراحی و به بازار عرضه كنند و استقبال جوانان را از آن بسنجند و سپس به فكر طراحی چنین لباسی باشند و از این تجربه برای بهتر طراحی كردن آن استفاده كنند.

اصرار بیش از حد در مورد نوعی از لباس باعث برانگیختن حس تقابل در جوانان می شود و در این صورت چنین طرحی محكوم به شكست است. نوع پوشش مردم چیزی نیست كه دولت بتواند خود را در آن دخیل بداند و در مورد آن امر و نهی كند. در مورد بحث لباس اگر می بینیم كه جوانان مدهای غربی را بر مدهای ملی ترجیح می دهند، دلایل قانع كننده ای دارد كه تبلیغ فراوان مهمترین آن است. وقتی كه خواننده های سرشناس و مطرح روز از نوعی لباس استفاده می كنند، بزرگترین جاذبه برای جوانی كه به دنبال الگویی برای نوع لباس خود است می باشد. جوانان نوع پوشش خود را از كسانی تقلید می كنند كه با شرایط سنی آنها همخوانی بیشتری دارد و با شرایط روز و جهانی سازگار بوده و برای آنها دارای جاذبه است و ما هم نمی توانیم با نصیحت كردن به آنها بقبولانیم كه این كار شما اشتباه است و شما باید طبق نظر ما لباس بپوشید. جوان اصولاً با نصیحت كردن میانه خوبی ندارد و بیشتر تابع عمل است تا نصیحت. حال ما از خود بپرسیم، در عمل چه كرده ایم؟ كدام طرح و مدل لباس را به بازار عرضه كرده ایم؟ جوانان ما از كدام هنرمند و خواننده مدل لباس خود را تقلید كنند؟ گو این كه همان هنرمند و خواننده در فضایی خارج از چارچوب محدود دوربین، خود مقلد همان مدهای غربی است و با این شرایط ما از جوانان خود انتظار داریم كه از مدهای غربی الگو نگیرند و براساس فرهنگ ملی لباس بپوشند!

تاكنون محدوده انتخاب لباس ملی و مقابله با انواع و اقسام مدل های غربی از مرز حرف و سخن پراكنی در مطبوعات تجاوز نكرده و در این حوزه هیچ اقدام عملی را شاهد نبوده ایم. اگر به این ضرب المثل ایمان داشته باشیم كه «دو صد گفته چون نیم كردار نیست» بایستی قبول كنیم كه طرح دادن و سخنرانی كردن و نوشتن در مطبوعات و سپس چند نفر دور هم بنشینند و لباسی طراحی كنند و به مردم و جوانان بگویند كه از فردا باید این نوع لباس را بپوشید و این لباس ملی ماست، نه تنها دردی را دوا نمی كند و قادر به مقابله با انواع و اقسام مدهای غربی كه به سبك روز به بازار عرضه می شوند نیست، بلكه ممكن است در جوانان باعث ایجاد حس تقابل شود. بازاریان و بوتیك هایی كه در صنف پوشاك فعالیت دارند نیز حاضر نمی شوند كه سرمایه خود را در طرحی كه دارای ریسك زیادی است و چه بسا از قبل محكوم به شكست است هدر بدهند و در چنین پروژه ای سرمایه گذاری كنند.با این شرایط انتخاب لباس ملی كار ساده ای نیست و چه بسا كه چندین سال وقت برای چنین پروژه ای مورد نیاز باشد. چنین كاری احتیاج به كارشناسانی دارد كه شرایط روز را درك كنند، به جوانان نزدیك باشند و دارای دیدی بالاتر از كسانی باشند كه فقط از دریچه دوربین تلویزیون و یا رادیو و مطبوعات مردم و جوانان را مخاطب قرار می دهند و فقط سخنشان این است كه این كار باید بشود و آن باید نشود و در مورد چگونگی شدن و یا نشدن كارها هیچ طرح عملی كه به موفقیت نزدیك باشد از خود ندارند. طرح دادن آسان است ولی طرحی كه در بین عموم مردم مقبول افتد و مورد استقبال قرار گیرد كار سختی است. برای این منظور كمیته ای كه مأمور چنین طرحی است باید مرحله به مرحله پیش رود و به شرایطی برسد كه الگویی كه مورد نظرشان است امتحان خود را تا حدودی پس داده باشد و احتمال موفقیت آن در شرایط عادی زیاد باشد. به عنوان مثال هنرمندان مطرح روز از آن استفاده كنند و درصد اقبال جوانان را از آن بسنجند و سپس در چند مرحله ایرادهای آن را برطرف و به سطحی برسانند كه در نزد عامه مردم مورد قبول باشد. سپس چنین طرحی را كه از موفقیت آن اطمینان كافی وجود دارد به عنوان لباس ملی به بازار عرضه كنند. ضمن این كه برای این كار در ابتدای امر باید یارانه ای نیز در نظر گرفته شود كه برای تشویق سرمایه گذارانی كه در این پروژه سرمایه گذاری می كنند مورد استفاده قرار گیرد.

برخی از كسانی كه در امر طراحی لباس ملی اظهارنظر می كنند نظراتی می دهند مبنی بر این كه دولت باید برای رونق لباس ملی و استفاده مردم از آن از ورود انواع و اقسام لباس و مدهای خارجی جلوگیری كند. باید به این دسته از دوستان یادآوری نمود كه در عصر حاضر به علت پیشرفت سریع وسایل ارتباطی و گذرگاه های مختلفی كه جهت ورود كالا به كشور وجود دارد تحقق چنین امری بسیار بعید و دور از ذهن است ضمن این كه حتی در صورت وقوع این عمل موفقیت هر پروژه ای در رقابت آزاد و حضور سایر رقبا معنی پیدا می كند و اصولاً مسابقه ای كه در آن فقط یك نفر شركت كننده وجود داشته باشد، پیروزی و برد و باخت در آن مفهوم خود را از دست می دهد. پس این نظریه كه جهت حمایت از لباس ملی جلوی واردات لباس های غربی را بگیریم نه شدنی است و نه كمكی به موفقیت لباس ملی می كند. تجربه نیز نشان داده است كه اگر بیش از حد مردم، مخصوصاً جوانان را نسبت به نوعی از لباس نهی كنیم، چنین كاری حالت تبلیغ پیدا كرده و كشش جوانان نسبت به این نوع لباس ها بیشتر می شود.در نهایت باید گفت كه تاكنون هر چه در مورد لباس ملی گفته شده است فقط در حد حدس و گمان است و تا چنین لباسی به بازار نیاید نمی توان حرف آخر را زد، ولی آنچه مسلم است در هر صورت مدهایی كه هم اكنون بازار راتسخیر كرده اند و یا آنهایی كه هنوز نیامده اند به هیچ عنوان برچیده نخواهند شد، فقط ممكن است نوسانی در عرضه این مدها به وجود آید، پس بهتر است مسئولان بیش از آن كه وقت و انرژی خود را صرف مبارزه با مدهای جدید كنند، از توان و امكانات خود برای طراحی لباسی استفاده كنند كه در عین حال كه نمادهایی از هویت ملی ما را با خود به همراه دارد، به سلیقه جوانان نیز نزدیك باشد، در غیر این صورت شاید استفاده كنندگان از آن محدود به شخصیت های دولتی و رسمی باشد كه به ناچار طبق بخشنامه هایی مجبور به استفاده از این نوع لباس در مجالس رسمی و مسافرت های خارجی می شوند كه البته این همه طرح و برنامه و صرف وقت مجلس و دولت برای چنین هدفی كه با بودجه و هزینه بسیار كمتری نیز قابل تحقق است معقول به نظر نمی رسد.

زاهدالدین سلگی