پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حجّ


حجّ

ایمان داریم که حج یکی از ارکان اسلام است, و بر کسی که قدرت و توانایی دارد واجب است, در طول عمر تنها یک بار واجب است و دفعات دیگر سنّت محسوب می شود,

ایمان داریم که حج یکی از ارکان اسلام است، و بر کسی که قدرت و توانایی دارد واجب است، در طول عمر تنها یک بار واجب است و دفعات دیگر سنّت محسوب می‏شود، شرایط وجوب حج اسلام، بلوغ، عقل و توانایی می‏باشد و ارکان آن عبارت‏اند از: احرام، طواف، سعی بین صفا و مروه و وقوف در عرفه.

وجوب حج بر کسی که توانایی دارد یکی از ارکانی است که مورد اجماع مسلمانان است و در اسلام کاملاً بدیهی و آشکار است، خداوند می‏فرماید:

«وَللَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیهِ سَبِیلاً وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِی عَنِ الْعَالَمِینَ» عمران: ٩٧

و حجّ این خانه واجب الهی است بر کسانی که توانایی (مالی و بدنی) برای رفتن بدانجا را دارند. و هرکس (حجّ خانه‏ی خدا را به جای نیاورد، یا اصلاً حجّ را نپذیرد، و بدین وسیله) کفر ورزد (به خود زیان رسانده نه به خدا) چه خداوند از همه‏ی جهانیان بی‌نیاز است.

حدیث ذیل به رکن بودن حج و اینکه یکی از ستون‏های اساسی دین است اشاره می‏فرماید:

بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رسول‏الله وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ وَالْحَجِّ وَصَوْمِ رَمَضَانَ (متفق علیه)

اسلام بر پنج چیز بنا شده است: گواهی دادن به الوهیت پروردگار، رسالت محمد ج، اقامه‏ی نماز، ایتاء زکات، حج و روزه‏ی رمضان. (بخاری و مسلم)

در مورد پاداش حج، پیامبر(ص) می‏فرماید:

مَنْ حَجَّ لِلَّهِ فَلَمْ یرْفُثْ وَلَمْ یفْسُقْ رَجَعَ کَیوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ (رواه مسلم)

هر کس برای خدا حج کند، و (هنگام احرام) از آمیزش و امور شهوانی با همسرش پرهیز نماید و معصیت نکند زمانی که از حج باز می‌گردد مانند روزی است که از مادر زاده شده است. (مسلم)

در حدیث دیگری می‏فرماید:

الْعُمْرَةُ إِلَی الْعُمْرَةِ کَفَّارَةٌ لِمَا بَینَهُمَا وَالْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَیسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلَّا الْجَنَّةُ (متفق علیه)

عمره تا عمره موجب کفاره‏ی گناهان است وحج مقبول (که در آن گناه نباشد) جز بهشت پاداشی ندارد. (بخاری و مسلم)

در مورد یک بار واجب بودن آن در طول عمر حدیث ابوهریره اشاره می‏کند:

أَیهَا النَّاسُ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیکُمْ الْحَجَّ فَحُجُّوا فَقَالَ رَجُلٌ أَکُلَّ عَامٍ یا رسول‏الله فَسَکَتَ حَتَّی قَالَهَا ثَلَاثًا فَقَالَ رسول‏الله ج لَوْ قُلْتُ نَعَمْ لَوَجَبَتْ وَلَمَا اسْتَطَعْتُمْ ثُمَّ قَالَ ذَرُونِی مَا تَرَکْتُکُمْ فَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِکَثْرَةِ سُؤَالِهِمْ وَاخْتِلَافِهِمْ عَلَی أَنْبِیائِهِمْ فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیءٍ فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَإِذَا نَهَیتُکُمْ عَنْ شَیءٍ فَدَعُوهُ. (رواه مسلم)

ای مردم! خداوند حج را بر شما فرض کرده است؛ پس حج کنید. مردی گفت: ای رسول خدا! آیا هر سال به حج برویم؟ پیامبر(ص) ساکت شد تا آن مرد سه بار سؤالش را تکرار کرد. سپس پیامبر(ص) فرمود: اگر می‌گفتم بله، حج (هر سال) بر شما واجب می‌شد و شما توانایی انجام آن را نداشتید، سپس فرمود: از آنچه که در مورد آن برایتان چیزی نگفته‏ام نپرسید؛ زیرا کسانی که قبل از شما بودند با سؤالات فراوان و اختلاف با پیامبرانشان هلاک شدند، پس هر گاه شما را به کاری امر کردم در حد توانتان آن را انجام دهید و هرگاه شما را از چیزی نهی کردم از آن دست بردارید. (مسلم)

▪ در مورد رکن بودن عرفه می‏فرماید:

ـ الحج العرفة

حج، عرفه است. (ابوداوود و ترمذی و نسائی)

آیه‏ی ۱۹۹ سوره‏ی بقره به روانه شدن از آنجا (عرفات) به سوی مزدلفه اشاره می‏فرماید:

ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنْ حَیثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ البقرة: ١٩٩ ‏

سپس از همان جا که مردم روان می‌شوند (و از مکان واحدی به نام عرفات به سوی سرزمین مِنی می‌کوچند) روان شوید، و از خداوند آمرزش (گناهان و کجرویهای پیشین خود را) بخواهید (و بدانید که) بی‌گمان خداوند آمرزنده و مهربان است (و توبه و بازگشت بندگان مخلص را می‌پذیرد). ‏

عروه می‏گوید:

کَانَ النَّاسُ یطُوفُونَ فِی الْجَاهِلِیةِ عُرَاةً إِلَّا الْحُمْسَ وَالْحُمْسُ قُرَیشٌ وَمَا وَلَدَتْ وَکَانَتْ الْحُمْسُ یحْتَسِبُونَ عَلَی النَّاسِ یعْطِی الرَّجُلُ الرَّجُلَ الثِّیابَ یطُوفُ فِیهَا وَتُعْطِی الْمَرْأَةُ الْمَرْأَةَ الثِّیابَ تَطُوفُ فِیهَا فَمَنْ لَمْ یعْطِهِ الْحُمْسُ طَافَ بِالْبَیتِ عُرْیانًا وَکَانَ یفِیضُ جَمَاعَةُ النَّاسِ مِنْ عَرَفَاتٍ وَیفِیضُ الْحُمْسُ مِنْ جَمْعٍ قَالَ وَأَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ عَائِشَةَ رَضِی اللَّهُ عَنْهَا أَنَّ هَذِهِ الْآیةَ نَزَلَتْ فِی الْحُمْسِ (ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفَاضَ النَّاسُ) قَالَ کَانُوا یفِیضُونَ مِنْ جَمْعٍ فَدُفِعُوا إِلَی عَرَفَاتٍ (رواه البخاری)

مردم در جاهلیت، لخت طواف می‏کردند مگر قریش و نوادگانشان، آنها به مردم کمک می‏کردند، به مرد و زن لباس می‏دادند تا با آن طواف کنند، هر کس لباس نمی‏گرفت یا به او داده نمی‏شد، لخت طواف می‏کرد، گروهی از مردم روانه‏ی عرفات می‏شدند، راوی می‏گوید: پدرم از عایشه برایم گفت که فرمود آیه‏‏ی: (ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفَاضَ النَّاسُ) در مورد حمس نازل شده است، راوی می‏گوید: مردم از جمع روانه می‏شدند اما بعد از نزول آیه از عرفات روانه می‏شدند. (بخاری)

آیه‏ی ۲۹ سوره‏ی حج به طواف اشاره می‏فرماید:

ثُمَّ لْیقْضُواْ تَفَثَهُمْ وَلْیوفُواْ نُذُورَهُمْ وَلْیطَّوَّفُواْ بِالْبَیتِ الْعَتِیقِ الحج: ٢٩

‏ بعد از آن باید آلودگیها (و چرک و کثافت، و زواید بدن همچون مو و ناخن) را از خود برطرف سازند، و به نذرهای خویش (اگر نذر کرده‌اند) وفا کنند، و خانه‏ی قدیمی و گرامی (خدا، کعبه) را طواف نمایند. ‏

آیه‏ی ۱۵۸ سوره‏ی بقره به سعی میان صفا و مروه اشاره می‏فرماید:

إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیهِ أَن یطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَیراً فَإِنَّ اللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ البقرة: ١٥٨

بی‌گمان (دو کوه) صفا و مروه (و هفت بار سعی میان آن دو) از نشانه‌های (دین) خدا و عبادات الله هستند. پس هر که (می‌خواهد فریضه‏ی) حجّ بیت (الله‌الحرام) یا عمره را به جای آورد، بر او گناهی نخواهد بود که آن دو (کوه) را بارها طواف کند (و سعی میان صفا و مروه را به جای آورد). هر که به دلخواه کار نیکی را انجام دهد (و بیش از واجبات، به طاعت و عبادت پردازد، خدا پاداش او را می‌دهد، چه) بی‌گمان خدا سپاسگزار و آگاه (از اعمال و نیات عبادت‌کنندگان) است. ‏

و حدیث هشام بن عروه از پدرش از عایشه که گفت: به عایشه گفتم من گمان می‏کنم که اگر کسی بین صفا و مروه طواف نکند به حج او ضرری نمی‏رسد، عایشه گفت: چرا؟ گفتم: برای اینکه خداوند متعال می‏فرماید: «إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ...» تا آخر آیه، پس عایشه گفت: خداوند حج و عمره‏ی هیچ کس را بدون طواف بین صفا و مروه تمام نمی‏گرداند! هر چند آن چنان باشد که تو می‏گویی «فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِ أَلَّا یطُوفَ بِهِمَا». آیا می‏دانی این آیه در چه موردی نازل شد؟ در مورد انصار نازل شد که در جاهلیت در کنار دریا دو بت را به نامهای اساف و نائله ستایش می‏کردند سپس می‏آمدند و بین صفا و مروه طواف می‏کردند و سرهایشان را می‏تراشیدند، وقتی اسلام آمد آنها اکراه داشتند از اینکه بین صفا و مروه طواف کنند به خاطر آنچه که در جاهلیت انجام می‏دادند، پس خداوند این آیه را نازل کرد: «إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ...» عایشه گفت: پس آنها طواف کردند. (مسلم آن را روایت کرده است)

● انواع نسک و میقات‏ها

ایمان داریم که نسک سه نوع می‏باشد:

۱) افراد: یعنی تنها برای حج احرام بسته شود.

۲) قران: یعنی برای حج و عمره با هم احرام بسته شود، یا ابتدا برای عمره سپس قبل از وارد شدن به طواف احرام حج هم ببندد.

۳) تمتع: یعنی در ماههای حج احرام عمره ببندد سپس حج کند، بر هر انسانی که احرام تمتع یا قران می‏بندد قربانی‏ای واجب می‏گردد، و اگر قربانی پیدا نکرد باید ده روز روزه بگیرد سه روز در حج و بقیه‏ی روزه‏ها وقتی که به دیار خود برگشت.

پیامبر(ص) برای اهل مدینه ذاالحلیفه و برای اهل یمن یلملم و برای اهل نجد قرن‏المنازل و برای اهل مصر و شام جحفه را به عنوان میقات تعیین کرد، سپس فرمود: این میقاتها برای اهل این سرزمین‏ها و افرادی است که از این محل عبور می‏کنند و قصد حج و عمره دارند، اما اگر کسی از جایی غیر از اینها آمد از همانجا که احرام می‏بندد میقاتش شروع می‏شود، امت اسلامی اجماع دارند که میقات اهل عراق ذات‏العرق است، اما در مورد منصوص بودنش اختلاف دارند چون گروهی می‏گویند: اجتهاد عمر بوده است.

حدیث عایشهل به سه نوع نسک اشاره می‏فرماید:

خَرَجْنَا مَعَ رسول‏ الله(ص) عَامَ حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَمِنَّا مَنْ أَهَلَّ بِعُمْرَةٍ وَمِنَّا مَنْ أَهَلَّ بِحَجَّةٍ وَعُمْرَةٍ وَمِنَّا مَنْ أَهَلَّ بِالْحَجِّ وَأَهَلَّ رسول‏الله ج بِالْحَجِّ فَأَمَّا مَنْ أَهَلَّ بِالْحَجِّ أَوْ جَمَعَ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لَمْ یحِلُّوا حَتَّی کَانَ یوْمُ النَّحْرِ (رواه البخاری)

در سال حجة‏الوداع همراه پیامبر(ص) بیرون آمدیم، برخی از ما به عمره و گروهی دیگر به حج و عمره احرام بسته بودیم و برخی تنها به نیت حج احرام بسته بودند، رسول خدا(ص) خودش نیت حج آورده بود، هیچ کدام تا روز قربان از احرام بیرون نیامدند. (بخاری)

در مورد انواع میقات‏های احرام ابن‏عباس چنین روایت می‏کند:

إِنَّ النَّبِی (ص) وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ ذَا الْحُلَیفَةِ وَلِأَهْلِ الشَّأْمِ الْجُحْفَةَ وَلِأَهْلِ نَجْدٍ قَرْنَ الْمَنَازِلِ وَلِأَهْلِ الْیمَنِ یلَمْلَمَ هُنَّ لَهُنَّ وَلِمَنْ أَتَی عَلَیهِنَّ مِنْ غَیرِهِنَّ مِمَّنْ أَرَادَ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ وَمَنْ کَانَ دُونَ ذَلِکَ فَمِنْ حَیثُ أَنْشَأَ حَتَّی أَهْلُ مَکَّةَ مِنْ مَکَّةَ. (متفق علیه)

پیامبر(ص) «ذوالحلیفه» را برای اهل مدینه و «جحفه» را برای اهل شام و «قرن‏المنازل» را برای اهل نجد و «یلملم» را برای اهل یمن میقات قرار داد، سپس فرمود: این اماکن برای آنان وکسانی که از مناطق دورتر، برای ادای حج و عمره، از این اماکن عبور می‌کنند میقات محسوب می‌شوند و کسی که محل سکونتش نزدیکتر از این مواقیت به مکه باشد از هر جایی که قصد حرکت به مکه کند میقات او به حساب می‌آید. حتی برای اهل مکه، خود مکه میقات محسوب می‌شود (مسلم و بخاری)

به صحت رسیده است که وقتی سرزمین عراق فتح شد، مردم آن دیار پیش عمر آمدند و گفتند: ای امیرالمؤمنین، رسول خدا(ص) قرن را برای اهل نجد معین فرموده که از ما خیلی دور است و اگر از قرن عبور کنیم برای ما خیلی سخت است، عمر گفت: از راه خود بیایید، و ذات‏العرق را برای آنها تعیین کرد. (بخاری)

● محرمات احرام

مرد مُحرم باید از هر چیز دوخته‏شده‏ای که به اندازه‏ی تمام بدن یا عضوی از آن باشد پرهیز کند،همچنین باید از پوشاندن موی سر و تراشیدن مو و کوتاه کردنش و ناخن گرفتن و استفاده از خوشبوکننده و شکارکردن دوری گزیند، اگر اشتباهاً یا بر اثر نادانی مرتکب یکی از این کارها شد چیزی بر او واجب نمی‏گردد، اما اگر عمداً دست به یکی از این کارها زد باید یا سه روز روزه بگیرد یا شش نفر را غذا دهد یا گوسفندی قربانی کند.

یکی دیگر از محرمات احرام، جماع کردن و مقدمات آن می‏باشد، اگر قبل از تحلیل (یا قبل از وقوف در عرفه بنا به اختلاف فقها) جماع صورت گرفت حج باطل می‏شود و باید بیرون بیاید و شتری قربانی کند، ولی اگر بعد از تحلیل صورت گرفت حج باطل نمی‏شود ولی باید گوسفندی قربانی کند.

خداوند در آیه‏ی ۱۹۷ سوره‏ی بقره می‏فرماید:

الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیرٍ یعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَی وَاتَّقُونِ یأُوْلِی الأَلْبَابِ البقرة: ١٩٧

‏ حجّ در ماههای معینی انجام می‌پذیرد (که عبارتند از: شوّال و ذوالقعده و ذوالحجّه). پس کسی که (در این ماهها با احرام یا تلبیه یا سوق دادن حیوان قربانی و شروع مناسک دیگر حجّ)، حجّ را بر خویشتن واجب کرده باشد (و حجّ را آغاز نموده باشد، باید آداب آن را مراعات دارد و توجّه داشته باشد که) در حجّ آمیزش جنسی با زنان و گناه و جدالی نیست (و نباید مرتکب چنین اعمالی شود). و هر کار نیکی که می‌کنید خداوند از آن آگاه است. و توشه برگیرید (هم برای سفر حجّ و هم برای سرای دیگرتان و بدانید) که بهترین توشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از (خشم و کیفر) من بپرهیزید. ‏

و می‏فرماید: وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ للَّهِ البقرة: ١٩٦

و حجّ و عمره را به تمام و کمال خالصانه برای خدا انجام دهید (و مراسم و مناسک ظاهری را به پایان برید و هدفتان جز رضای خدا نباشد).

در مورد قربانی کردن شتر هنگام ارتکاب جماع از ابن‏عباس چنین روایت شده است: در مورد مردی که مرتکب جماع شده است سؤال شد؟ گفت: باید شتری قربانی کند. (امام مالک)

در بیان پرهیز از تراشیدن سر و اینکه یکی از محرمات احرام است و فدیه‏ی آن در صورت اضطرار، آیه‏ی ۱۹۶ سوره‏ی بقره چنین اشاره می‏نماید:

«وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ للَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَکُمْ حَتَّی یبْلُغَ الْهَدْی مَحِلَّهُ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضاً أَوْ بِهِ أَذًی مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْیةٌ مِّن صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذَآ أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ فَمَا اسْتَیسَرَ مِنَ الْهَدْی فَمَن لَّمْ یجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کَامِلَةٌ ذلِکَ لِمَن لَّمْ یکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» البقرة: ١٩٦

و حجّ و عمره را به تمام و کمال خالصانه برای خدا انجام دهید (و مراسم و مناسک ظاهری را به پایان برید و هدفتان جز رضای خدا نباشد) و اگر (از برگزاری بعضی از مناسک، به وسیله‏ی دشمن یا بیماری و غیره) بازداشته شدید (و خواستید از احرام به در آیید، بر شما است که) هر آنچه از قربانی فراهم شود (همچون شتر و گاو و گوسفند، ذبح کنید و آن گاه از احرام به درآیید) و سرهای خود را نتراشید تا قربانی به قربانگاه خود برسد (همان جایی که حاجی در آن از انجام مراسم حجّ بازمانده، و یا کعبه است)، و اگر کسی از شما بیمار شد، یا ناراحتی در سر داشت (به سبب زخمی بودن یا سردرد و یا بیماریهای دیگر، و محتاج شد موی سر را بتراشد، باید که) فدیه بدهد، از قبیل (سه روز) روزه یا صدقه (که دادن خوراک یک‌روزه‏ی شش نفر ندار است) و یا گوسفندی (که باید ذبح و میان فقراء تقسیم شود).

حدیث سالم که از پدرش روایت کرده است به دوری جستن از لباس دوخته شده اشاره می‏نماید:

مردی از پیامبر(ص) سؤال کرد و گفت: شخص محرم باید چه لباسی بپوشد؟ پیامبر (ص) فرمود: نباید پیراهن، عمامه، کلاه، شلوار، و لباسی که به زعفران و ورس (گیاهی زردرنگ و خوشبو) آغشته است، بپوشد. همچنین نباید خف بپوشد، مگر کسی که کفش ندارد که در این صورت می‌تواند خف بپوشد ولی باید آنها را تا پایین‌تر از قوزکها ببرد.. (مسلم و بخاری)

و حدیث ابن‏عباس به پرهیز از بوی خوش و پوشاندن موی سر در حال احرام چنین اشاره می‏کند: مردی از شترش افتاد و گردنش شکست و فوت کرد. ما همراه پیامبر بودیم و او در حال احرام بود، پس پیامبر(ص) فرمود: او را با آب و سدر بشویید و در دو جامه کفن کنید، به او بوی خوش نزنید و سرش را نپوشانید، چرا که خداوند در روز قیامت او را لبیک‏گویان زنده می‏کند. (بخاری و مسلم)

در روایت دیگری آمده است که مردی که از جعرانه پیش پیامبر(ص) آمد و جبه‏ای بر تن داشت و بوی خوشی استعمال کرده بود که اثری زرد رنگ بر جبه‏اش باقی گذاشته بود، از پیامبر پرسید: در مورد عمره‏ام چگونه دستور می‏دهید؟ پیامبر(ص) گفت: بوی خوش را از خودت پاک کن، جبه‏ات را دربیاور و و همچنانکه در حج عمل می‏کنی عمره‏ات را نیز به جای آور. (بخاری و مسلم آن را روایت کرده‏اند، لفظ از مسلم است)

خداوند در آیه‏ی ۹۵ سوره‏ی مائده در مورد کشتن شکار نسبت به فرد محرم می‏فرماید: «یـأَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّداً فَجَزَآءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنْکُمْ هَدْیاً بَالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَو عَدْلُ ذلِکَ صِیاماً لِّیذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَف وَمَنْ عَادَ فَینْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ» المائدة: ٩٥

‏ ای مؤمنان! هنگامی که در حالت احرام هستید (و یا این که در سرزمین حرم بسر می‌برید) نخجیر مکشید. و هر کس از شما عمداً نخجیر بکشد باید کفّاره‌ای معادل آن از چهارپایان (اهلی، مانند: بز و گوسفند و شتر و گاو) بدهد، کفّاره‌ای که دو نفر عادل از میان خودتان به معادل بودن آن قضاوت کنند و برابری آن را تصدیق نمایند. چنین حیوانی قربانی می‌گردد و به مستمندان مکّه داده می‌شود، یا کفّاره‌ای (معادل قیمت آن حیوان) خوراک (یک روزه به هر یک از) فقراء می‌دهد، و یا برابر آن (خوراک‌؛ به عبارت دیگر به تعداد مستمندان دریافت‌کننده کفّاره، روزهایی) روزه می‌گیرد. تا متجاوز کیفر کار خود را بچشد. خداوند از آنچه در گذشته (پیش از تحریم شکار) انجام پذیرفته است، گذشت می‌نماید. ولی هر کس (به کشتن نخجیر) دوباره برگردد (و بعد از آگاهی از تحریم، باز به شکار پردازد) خداوند از او انتقام می‌گیرد، و خداوند توانا و انتقام‌گیرنده است.

در مورد دوری از نکاح کردن یا به نکاح درآوردن عثمان بن عفان روایت می‏کند:

قال رسول الله (ص) لا ینکح المحرم و لا ینکح و لا یخطب.(رواه مسلم)

پیامبر (ص) فرمود: شخص محرم نکاح نمی‌کند و نکاح نمی‌شود و به خواستگاری نمی‏رود. (مسلم)

● کیفیت حج

کیفیت حج این گونه است: با غسل کردن و نظافت و خوشبو کردن خود را برای احرام آماده می‏نماید، و باید از لباس دوخته شده پرهیز کند، سپس وقتی به نزدیک مقیات رسید در جامه و ردا و کفش احرام می‏بندد، سنّت است بعد از نماز احرام کند، سپس لبیک‏گویان صدایش را بلند کند، وقتی وارد احرام شد باید از محرمات احرام پرهیز کند، وقتی به بیت‏الله‏الحرام رسید از حجرالاسود و با قرار دادن بیت‏الله‏‏ در طرف چپش شروع کند به طواف کردن، در حالی که ردایش را از زیر بغل راست بر روی شانه‏ی چپش انداخته است، سپس به حجرالاسود سلام کند و اگر توانست آنرا ببوسد، اما باید مزاحم دیگران نشود در این صورت تنها بدان اشاره کند، و هفت بار خانه‏ی خدا را طواف کند، در سه دور اول شتاب و در چهار دور دیگر آرامش و حالت عادی سنّت است، و هر گاه به نزدیک حجرالاسود رسید به آن اشاره کند و تکبیر بگوید، (اگر نتوانست آن را لمس کند)، اگر میان دو رکن قرار گرفت بگوید: خداوندا، در دنیا و آخرت نیکی به ما ارزانی فرما و ما را از عذاب آتش پناه بده.

در طواف مشغول دعا و نیایش فراوان باشد، وقتی طواف را به پایان رساند اگر توانست در مقام ابراهیم دو رکعت نماز به جای آورد، و اگر نتوانست در آنجا نماز بخواند در هر جا که برایش ممکن باشد می‏تواند نماز را به جای آورد.

سپس به سعی بین صفا و مروه مشغول شود، به بالای صفا برود و به قبله رو کند و سه بار تکبیر بگوید و دعا کند، سپس از صفا پایین بیاید و به سوی پرچم سبز حرکت کند و میان دو میله‏ی سبز رنگ با شتاب برود، و به حرکت خود ادامه دهد تا به بالای مروه می‏رسد، و در آنجا نیز همان چیزهایی را بگوید که بر روی صفا گفته بود، و از همان راهی که آمده به سوی صفا برگردد، سعی را از صفا شروع کند و بعد از هفت بار آن را در مروه به پایان برساند، در این رفت و آمد هم مشغول دعا و نیایش باشد.

سپس اگر به قصد تمتع احرام بسته بود با تراشیدن یا کوتاه کردن مو، احرام عمره را به پایان برساند و در روز هشتم، احرام به حج ببندد، اما اگر به قصد حج تنها یا حج و عمره با هم احرام بسته بود باید تا همه‏ی ارکان را تمام نکند در احرام باقی بماند.

روز هشتم قبل از زوال، حجاج به منی می‏روند، اگر ممکن باشد نمازهای چهار رکعتی را با قصر و نه جمع در آنجا به جای آورند، سپس در منی شب را به روز برسانند، و وقتی خورشید طلوع کرد رهسپار عرفه شوند، نماز ظهر و عصر را در عرفه با قصر و جمع به جای آورند تا برای دعا و نیایش وقت کافی داشته باشند.

توقف در همه ‏جای عرفه درست است مگر در بطن عرنه، و زمان وقوف از زوال خورشید روز عرفه شروع می‏شود و تا طلوع فجر روز عید قربان ادامه دارد، کسی که در روز در عرفه وقوف کرده است حق ندارد تا بعد از غروب از آن بیرون رود تا وقوفش در آنجا جمع بین شب و روز باشد، سپس وقتی که خورشید غروب کرد به آرامی روانه‏ی مزدلفه شود، وقتی به مزدلفه رسید قبل از باز کردن بار و استراحت کردن دو نماز را با جمع ادا کند، و در مزدلفه باید بیتوته کند، اما ناتوانان و کسانی که آنها را کمک می‏کنند می‏توانند شب را در آنجا نمانند و بعد از نیمه شب حرکت کنند، سپس نماز صبح را در آنجا به جا آورد، و خدا را در مشعرالحرام یاد کند، سپس قبل از طلوع خورشید به منی برود، اگر توانست در مزدلفه سنگ‏ریزه جمع‏آوری کند چه بهتر، و اگر از منی یا جاهای دیگر هم سنگ جمع‏آوری کرد اشکالی ندارد، اندازه‏ی سنگها باید از نخود بزرگ‏تر و از فندق کوچک‏تر باشند.

وقتی به منی رسید از شیطان بزرگ شروع کند و هفت سنگ را یکی یکی به آن پرتاب نماید، سپس اگر احرامش تمتع یا حج و عمره با هم باشد قربانی کند و موی سر را کوتاه کند یا بتراشد، اما تراشیدن بهتر است، ولی برای زن تراشیدن جایز نیست بلکه باید به اندازه‏ی یک انگشت از مویش را کوتاه کند، وقتی رجم و ذبح و حلق یا تقصیر به پایان رسید تحلیل (بیرون آمدن از احرام) کوچک صورت گرفته است، همه‏ی محرمات احرام بجز همبستری با زن حلال می‏شود، هر کدام از اعمال ذبح یا حلق یا رجم را پیش و پس کند اشکالی ندارد.

سپس به سوی مکه حرکت کند و طواف‏الافاضه را که یکی از ارکان است به جا آورد، سپس برای کسی که قصد تمتع دارد باید به سعی صفا و مروه بپردازد، ولی اگر تنها به قصد حج یا حج و عمره با هم احرام بسته است و در طواف‏القدوم به سعی رفته لازم نیست دوباره به سعی برود، بعد از طواف به منی برمی‏گردد برای افرادی که عجله دارند دو روز و برای افرادی که شتاب ندارند سه روز در منی بیتوته لازم است.

در ایام‏التشریق هر روز بعد از زوال باید جمرات با هفت سنگ رجم شوند، از جمره‏ی اولی که از مکه دورتر است شروع می‏شود و با جمره‏ی عقبه به پایان می‏رسد، هر کس در روز اول نتوانست رجم کند در روز بعدی باید آن را انجام دهد، چون هر سه روز ایام تشریق روزهای رجم جمره‏ها هستند، برای افراد ناتوان جایز است که فردی دیگر را به جای خود به رجم بفرستند، هر کس بیتوته در منی را ترک کند باید قربانی کند، مگر اینکه بیمار یا همراه بیمار باشد که در این صورت معذور است.

هر کس بخواهد بعد از دو روز از منی خارج شود باید قبل از غروب این کار را بکند، و گرنه باید شب را در منی بماند و بعد از زوال روز بعد جمرات را رجم کند.

زن حائضه نیز همه‏ی این کارها را انجام می‏دهد به جز طواف خانه‏ی خدا تا اینکه پاک می‏شود. حجاج حق ندارند از مکه بیرون روند مگر اینکه طواف‏الوداع نمایند تا آخرین کار آنها در مکه طواف بیت باشد، از این حکم تنها زن حائضه استثناء می‏شود، یعنی حق دارد بدون طواف‏الوداع از مکه بیرون رود، هر کس طواف‏الافاضه را به تأخیر بیندازد جای طواف وداع را نیز می‏گیرد چون هدف که دیدار پایانی با بیت است حاصل می‏شود.

وقتی از اعمال حج فارغ شد، سنّت است به زیارت مسجد پیامبر(ص) برود و در آنجا نماز بخواند و بر روان پاکش درود بفرستد، در بدو ورود به مسجد تحیه‏المسجد بخواند، سپس بر روی مزار پاک پیامبر(ص) حاضر شود و در حالی که هیبت پیامبر(ص) را در ذهنش مجسم می‏کند بر ایشان سلام بفرستد، اما زیات مسجد نبوی جزء ارکان حج به شمار نمی‏آید.

حج پیامبر(ص)

مسلم با سند خود از جعفر‏بن‏محمد از پدرش روایت کرده است که: بر جابر‏بن‏عبدالله وارد شدیم. به او گفتم: از حج پیامبر(ص) برایم بگو، او گفت:

پیامبر(ص) تا نُه سال حج نکرد. سپس در سال دهم به مردم اعلام کرد که می‌خواهد به حج برود. مردم زیادی به مدینه آمدند که همه‏ی آنها می‌خواستند به پیامبر (ص) اقتدا کنند تا مانند او اعمال حج را به جای آورند. با او خارج شدیم تا به ذوالحلیفه رسیدیم، در آنجا اسماء دختر عمیس، محمد‏بن‏ابوبکر را به دنیا آورد، پس کسی را پیش پیامبر (ص) فرستاد تا او را راهنمایی کند. پیامبر (ص) فرمود: «غسل کن و پارچه‌ای را روی محل خروج خون قرار بده و احرام ببند». پیامبر (ص) در مسجد ذوالحلیفه نماز خواند و سپس سوار قصواء (لقب شتر پیامبر) شد تا به بیداء (نام محلی) رسید. نگاه کردم تا چشمم کار می‌کرد از جلو، راست، چپ و پشت سر پیامبر(ص)معیت سواره و پیاده دیده می‌شد، پیامبر (ص) در میان ما بود، قرآن بر او نازل می‌شد و او آن را تأویل می‏کرد و هر چه را که او انجام می‏داد ما هم به آن عمل می‌کردیم.

سپس این چنین لبیک گفت: «لَبَّیکَ اللَّهُمَّ لَبَّیکَ لَبَّیکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیکَ إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَکَ وَالْمُلْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ» و مردم نیز با این کلمات لبیک گفتند، و پیامبر (ص) بدون اینکه مانع آنان شود تلبیه‌اش را ادامه داد.

جابر ط گفت: ما فقط نیت حج کرده بودیم و عمره را نمی‌دانستیم تا وقتی که با پیامبر (ص) به بیت‌الله رفتیم، او رکن را لمس کرد سپس سه بار با شتاب و چهار بار به طور عادی طواف نمود آنگاه به طرف مقام ابراهیم (ع) رفت و آیه‏ی: وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی (از مقام ابراهیم نمازگاهی برای خود برگیرید) را خواند و مقام را بین خودش و بیت‌الله قرار داد. پدرم می‌گفت: (و یقین دارم که آن را از پیامبر(ص) نقل کرده است) پیامبر دو رکعت نماز خواند در آن دو رکعت «قل هو الله أحد» و «قل یا أیها الکافرون» را تلاوت کرد. سپس به طرف رکن یمانی بازگشت و آن را مسح کرد، آنگاه به طرف صفا خارج شد. همین که به صفا نزدیک شد این آیه را خواند:

إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللَّهِ (بی‌گمان (دو کوه) صفا و مروه (و هفت بار سعی میان آن دو) از نشانه‌های (دین) خدا و عبادات الله هستند).

و فرمود: (أَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللَّهُ بِهِ) «با چیزی که خداوند با آن شروع کرده است، آغاز می‌کنم» به صفا شروع کرد و از آن بالا رفت تا بیت‌الله را دید سپس رو به قبله خدا را به یگانگی و بزرگی یاد کرد و فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ» «هیچ معبود بر حقی غیر از الله نیست. او (در ربوبیت و الوهیت و صفاتش) یکتا است و هیچ شریکی ندارد، مالکیت فقط برای او و حمد فقط لایق او است و او بر هر چیزی توانا است. هیچ معبود بر حقی غیر از او نیست. او یکتا است، وعده‏‏ی خود را قطعی ساخت و بنده‌اش را یاری داد و احزاب (کسانی که در روز خندق با پیامبر(ص)نگ کردند) را به تنهایی شکست داد». این ذکر را سه بار خواند و میان آنها دعا ‌کرد، سپس به طرف مروه پایین آمد و وقتی که به «بطن‏الوادی» رسید، شروع به دویدن کرد تا به بالا رسیدیم سپس بصورت معمولی حرکت کرد تا به مروه رسید، اعمالی را که بر صفا انجام داده بود بر مروه هم انجام داد. وقتی که در آخرین بار به مروه رسید فرمود: «لَوْ أَنِّی اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أَمْرِی مَا اسْتَدْبَرْتُ لَمْ أَسُقْ الْهَدْی وَجَعَلْتُهَا عُمْرَةً فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ لَیسَ مَعَهُ هَدْی فَلْیحِلَّ وَلْیجْعَلْهَا عُمْرَةً» «اگر آینده‏ی کارم را می‌دانستم اینچنین نمی‌کردم، هدی نمی‌آوردم، و آن را عمره قرار می‌دادم. پس هر کسی از شما که هدی با خود ندارد، باید از احرام خارج شود و آن را عمره قرار دهد».

سراقه‏بن‏مالک‏بن‏جعشم بلند شد و گفت: ای رسول خدا! آیا این حکم تنها برای امسال است یا همیشگی است؟ پیامبر (ص) انگشتانش را در هم فرو برد و دوبار فرمود: (دَخَلَتْ الْعُمْرَةُ فِی الْحَجِّ) «عمره داخل حج شد» (لَا بَلْ لِأَبَدٍ أَبَدٍ) «نه (برای امسال) بلکه تا ابد».

علی با شترهای پیامبر (ص) از یمن آمد، دید که فاطمه از جمله کسانی است که از احرام بیرون آمده‌اند، لباس رنگی پوشیده و سرمه زده است. علی این کار او را نادرست دانست، فاطمه گفت: پدرم مرا به این کار امر کرده است. (جابر) گوید: علی در عراق می‌گفت: در حالیکه از کار فاطمه ناراحت بودم نزد رسول‏الله (ص) رفتم و در مورد کار فاطمه از او سؤال کردم و گفتم: من از این کار فاطمه ایراد گرفتم. پیامبر (ص) فرمود: (صَدَقَتْ صَدَقَتْ مَاذَا قُلْتَ حِینَ فَرَضْتَ الْحَجَّ؟) «(فاطمه) راست گفته است، هنگام نیت حج چه گفتی؟» (علی) گفت: گفتم خداوندا! تلبیه می‌گویم (نیت می‌کنم) مانند تلبیه‌ (نیت) پیامبرت. پیامبر (ص) فرمود: (فَإِنَّ مَعِی الْهَدْی فَلَا تَحِلُّ) «من قربانی همراه دارم، پس تو از احرام خارج نشو».

(جابر) گوید: تمام شترهایی که علی از یمن و پیامبر به همراه خود آورده بود، صد رأس بود (جابر) گوید: تمام مردم از احرام خارج شدند و موی سرشان را کوتاه کردند بجز پیامبر (ص) و کسانی که هدی به همراه داشتند. سپس روز ترویه (هشتم ذی‌الحجه)، به منی رفتند و برای حج تلبیه گفتند، (نیت حج آوردند)، پیامبر (ص) سواره به آنجا رفت و نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و صبح را در آنجا خواند. سپس کمی منتظر ماند تا خورشید طلوع کرد و دستور داد تا خیمه‌ای از مو در نَمِره برایش برپا کنند. پیامبر (ص) حرکت کرد، و قریش یقین داشتند که او در مشعرالحرام توقف می‌کند همچنان که آنان در جاهلیت این کار را انجام می‌دادند. پیامبر (ص) از آنجا عبور کرد تا به عرفه رسید، دید که خیمه را برایش در نمره نصب کرده‌اند، در آنجا ماند تا خورشید (به طرف مغرب) زوال کرد، پس دستور داد تا شتر (قصواء) را آماده کنند. قصواء را آماده کردند، به «بطن‏الوادی» رفت و برای مردم سخنرانی کرد و فرمود:

«إِنَّ دِمَاءَکُمْ وَأَمْوَالَکُمْ حَرَامٌ عَلَیکُمْ کَحُرْمَةِ یوْمِکُمْ هَذَا فِی شَهْرِکُمْ هَذَا فِی بَلَدِکُمْ هَذَا أَلَا کُلُّ شَیءٍ مِنْ أَمْرِ الْجَاهِلِیةِ تَحْتَ قَدَمَی مَوْضُوعٌ وَدِمَاءُ الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعَةٌ وَإِنَّ أَوَّلَ دَمٍ أَضَعُ مِنْ دِمَائِنَا دَمُ ابْنِ رَبِیعَةَ بْنِ الْحَارِثِ کَانَ مُسْتَرْضِعًا فِی بَنِی سَعْدٍ فَقَتَلَتْهُ هُذَیلٌ وَرِبَا الْجَاهِلِیةِ مَوْضُوعٌ وَأَوَّلُ رِبًا أَضَعُ رِبَانَا رِبَا عَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَإِنَّهُ مَوْضُوعٌ کُلُّهُ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِی النِّسَاءِ فَإِنَّکُمْ أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانِ اللَّهِ وَاسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِکَلِمَةِ اللَّهِ وَلَکُمْ عَلَیهِنَّ أَنْ لَا یوطِئْنَ فُرُشَکُمْ أَحَدًا تَکْرَهُونَهُ فَإِنْ فَعَلْنَ ذَلِکَ فَاضْرِبُوهُنَّ ضَرْبًا غَیرَ مُبَرِّحٍ وَلَهُنَّ عَلَیکُمْ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَقَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ إِنْ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ کِتَابُ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تُسْأَلُونَ عَنِّی فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ قَالُوا نَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَأَدَّیتَ وَنَصَحْتَ فَقَالَ بِإِصْبَعِهِ السَّبَّابَةِ یرْفَعُهَا إِلَی السَّمَاءِ وَینْکُتُهَا إِلَی النَّاسِ اللَّهُمَّ اشْهَدْ اللَّهُمَّ اشْهَدْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ».

«به راستی خونها و اموالتان بر شما حرام است مانند حرمت این روز، در این ماه، و در این شهر، بدانید که تمام دستورات جاهلیت را زیر پا نهاده‌ام و خون‌های جاهلیت نیز هدر رفته است (کسی حق طلب خونی را که در جاهلیت ریخته شده است ندارد) و اولین خونی که از خودمان زیر پا می‌گذارم خون «ابن ربیعه بن حارث» است که طفلی شیرخوار در میان قبیله‏ی بنی‏سعد بود و قبیله‏ی هذیل او را کشت. ربای جاهلیت را نیز زیر پا نهادم و اولین ربایی را که از خودمان زیر پا می‌گذارم، ربای عباس‏بن‏عبدالمطلب است که تمام آن از اعتبار ساقط است، پس در رفتار با زنان از خدا بترسید؛ چون شما آنان را با عهد و پیمانی از طرف خدا گرفته و به حکم خدا آنان را برای خود حلال کرده‌اید و حق شما بر آنان این است که کسانی را که دوست ندارید به خانه‌هایتان راه ندهند، اگرمرتکب این کار شدند، به صورت آرام آنان را بزنید. و حق آنان بر شما این است که خوراک و پوشاک آنان را به خوبی فراهم کنید. در میان شما چیزی را از خود بر جای گذاشته‌ام که اگر به آن تمسک جویید، هرگز گمراه نمی‌شوید و آن کتاب خدا، (قرآن) است. درباره‏ی من از شما سؤال خواهد شد، شما چه می‌گویید؟ گفتند: شهادت می‌دهیم که به راستی پیام را رساندی و امانت را ادا و امت را نصیحت کردی؟ سپس در حالی که انگشت سبابه‌اش را به طرف آسمان بلند کرد و آن را به طرف مردم تکان می‌داد، فرمود: خداوندا! شاهد باش، خداوندا شاهد باش، خداوندا شاهد باش».

سپس اذان و اقامه گفته شد و نماز ظهر را خواند. آنگاه اقامه گفته شد و نماز عصر را بجای آورد و بین آن دو نمازی نخواند، سپس بر مرکبش سوار شد تا به موقف رسید، روی قصواء را به طرف صخره‌ها و مقابل (جبل‏المشاه) رو به قبله کرد همچنان ایستاد تا وقتی که خورشید کاملاً غروب کرد، و مقداری از زردی آن نیز از بین رفت، سپس اسامه را پشت سر خود سوار کرد. (از عرفه) به سوی مزدلفه حرکت کرد، در حالیکه زمام شتر (قصواء) را به شدت می‌کشید، -طوری که نزدیک بود سر شتر به جلو پالان برخورد کند– و با دست راستش اشاره می‌کرد و می‌فرمود: «أَیهَا النَّاسُ السَّکِینَةَ السَّکِینَةَ» «ای مردم آرامش خود را حفظ کنید، آرامش خود را حفظ کنید». به هر تپه‌ای می‌رسید افسار شترش را شُل می‌کرد تا بالا رود تا اینکه به مزدلفه رسید، در آنجا نماز مغرب و عشاء را با یک أذان و دو إقامه برگزار کرد و بین آن دو، نمازی نخواند. سپس خوابید تا طلوع فجر، پس از آن نماز صبح را با یک اذان و یک اقامه برگزار کرد.

سپس بر قصواء سوار شد تا به مشعرالحرام رسید. آنگاه رو به قبله به دعا، تکبیر، تهلیل و بیان یگانگی خدا مشغول شد، همچنان تا روشنایی کامل در آنجا ماند، قبل از طلوع خورشید در حالیکه فضل‏بن‏عباس را که مردی زیباموی، سفید و خوش‌رو بود، با خود سوار کرده بود از آنجا حرکت کرد. وقتی پیامبر (ص) حرکت کرد، چند زن از کنار آنها عبور کردند، فضل پیوسته به آنان نگاه می‌کرد. پیامبر (ص) دستش را روی صورت فضل گذاشت لیکن فضل رویش را به طرف دیگر برمی‌گرداند و باز هم به آنها نگاه می‌کرد. پیامبر (ص) دوباره دستش را روی صورت فضل قرار می‌داد و صورت فضل را به طرف دیگر می‌چرخاند، (حرکت کردند) تا به دره‌ای بزرگ به نام محسر (محلی که اصحاب فیل در آنجا از بین رفتند) رسیدند، پیامبر (ص) شترش را کمی حرکت داد و راه میانه‌ای را که به جمره‏ی کبری (عقبه) ختم می‌شد در پیش گرفت، تا اینکه به جمره که کنار درختی بود، رسید و هفت سنگ –که هر کدام به اندازه‏ی یک دانه باقلا بود که با انگشت پرتاب می‌شود– را از بطن وادی پرتاب کرد، و با هر پرتابی الله‏اکبر می‌گفت، آنگاه به محل قربانی رفت و با دست خودش شصت و سه حیوان را قربانی کرد. سپس علی را مسئول قربانی کردن بقیه‏ی هدی‌ها نمود، و او را در هدی خود شریک کرد. سپس دستور داد تا از هر حیوانی، تکه‌ای را جدا کرده و در دیگی بپزند، سپس از گوشت و آبگوشت آن خوردند.

پس از آن پیامبر (ص) از منی به سوی مکه حرکت کرد و طواف إفاضه را انجام داد. ونماز ظهر را در مکه خواند و نزد بنی‏عبدالمطلب رفت در حالی که از چاه زمزم آب بالا می‌کشیدند، فرمود: «انْزِعُوا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَلَوْلَا أَنْ یغْلِبَکُمْ النَّاسُ عَلَی سِقَایتِکُمْ لَنَزَعْتُ مَعَکُمْ» «ای فرزندان عبدالمطلب آب بکشید، اگر نمی‌ترسیدم از اینکه مردم در کشیدن آب به شما فشار بیاورند (به گمان اینکه بالا کشیدن آب زمزم جزو مناسک حج است) من هم با شما آب می‌کشیدم». پس سطلی از آب زمزم را برایش آوردند و از آن نوشید. (مسلم آن را اخراج کرده است)

دلیل رخصت برای فردی که توان افاضه ندارد حدیث عایشه است که می‏گوید:

سوده زن چاق و سنگینی بود، از پیامبر(ص) اجازه خواست تا در شب از جمع به مزدلفه برود. (مسلم و بخاری)

یا حدیث ام‏حبیبه که می‏گوید: ما در دوران پیامبر(ص) هنگام سپیده‏دم از جمع به سوی منی به راه می‏افتادیم. (مسلم)

یا حدیث ابن‏عباس که گفت: رسول خدا(ص) مرا دنبال فرد چاقی فرستاد (در روایت دیگر به دنبال فرد ضعیفی فرستاد)، تا در شب از مزدلفه بیرون بیاییم. در روایت دیگری می‏گوید: من اولین کسی بودم که حضرت مرا دنبال ضعیفان خانواده‏اش فرستاد. (مسلم و بخاری)

در مورد طواف‏الوداع پیامبر(ص) می‏فرماید:

لَا ینْفِرَنَّ أَحَدٌ حَتَّی یکُونَ آخِرُ عَهْدِهِ بِالْبَیتِ (رواه مسلم)

از حج بیرون نروید تا آخرین عمل شما طواف بیت باشد. (مسلم)

در مورد رخصت برای زن حائضه جهت ترک طواف‏الوداع ابن‏عباس می‏گوید:

أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یکُونَ آخِرُ عَهْدِهِمْ بِالْبَیتِ إِلَّا أَنَّهُ خُفِّفَ عَنْ الْمَرْأَةِ الْحَائِضِ.(رواه مسلم)

به مردم امر شده که پایان مناسک‌شان طواف بیت‌الله باشد، ولی برای زن حائض تخفیف داده شد، (می‌تواند طواف وداع را انجام ندهد). (مسلم)

از عایشه روایت شده است که گفت: صفیه دختر حیی بعد از طواف افاضه دچار حیض شد، جریان را برای پیامبر(ص) تعریف کردم، رسول خدا(ص) فرمود: آیا تنها حیض او را از حج باز داشت؟! جواب دادم: ای رسول خدا افاضه کرد و بیت را طواف نمود، سپس بعد از افاضه دچار حیض شد، پیامبر(ص) فرمود: از حج بیرون برود. (مسلم و بخاری)

در روایت دیگر می‏فرماید:

بیم داشتیم که صفیه قبل از افاضه دچار حیض شود، پیامبر(ص) آمد و فرمود: صفیه، ما را به تأخیر انداخت؟

عرض کردیم: طواف ‏الافاضه کرده است، فرمود: اجازه ندارد. (بخاری و مسلم)

نویسنده‌: دکتر صلاح صاوی

نویسنده: سیّد ابوالاعلی مودودی

مترجم: عبدالغنی قنبرزهی