جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

حذف کنکور اشتباهی استراتژیک


حذف کنکور اشتباهی استراتژیک

تب مبارزه با کنکور در سال های اخیر هرچند وقت یکبار بالا می گیرد و شعار لزوم القای آن, بدون محاسبات جدی سر داده می شود

تب مبارزه با کنکور در سال‌های اخیر (هرچند وقت یکبار) بالا می‌گیرد و شعار لزوم القای آن، بدون محاسبات جدی سر داده می‌شود.

در این مجال نگارنده برآن است تا ابعاد این موضوع را مورد بررسی قرار دهد.‌

شکی نیست که بازنگری در روش‌های گزینش دانشجو با توجه به واقعیت‌های موجود در دوره‌های زمانی مختلف ضروری است اما تغییرات پیشنهادی باید گامی به جلو باشد و از اتخاذ تدابیر غیر ضرور (و گاهی مضر) جداً احتراز شود.

به عنوان مثال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای آنکه جوانان مناطق محروم و شهرستانی امکان بیشتری برای ورود به دانشگاه پیدا کنند، گزینش دانشجو براساس سهمیه‌های سه‌گانه صورت گرفت و از هنگام جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز برای قدردانی از جوانان ایثارگر، سهمیه‌های ویژه‌ای برای این گروه در نظر گرفته شد و در سایه این اقدام ضروری شمار زیادی از جمعیت‌های روستایی در شرایط رقابتی آسانتر فرصت ادامه تحصیل در مقاطع مختلف تحصیلات دانشگاهی را پیدا کردند.

از طرف دیگر با توجه به شرایط فرهنگی قبل از انقلاب اسلامی، فرصت کمتری برای ادامه تحصیل دختران وجود داشت و به همین دلیل عملاً حداکثر ۳۰ درصد از جمعیت دانشجویی به دختران اختصاص پیدا می‌کرد که با وقوع انقلاب عظیم فرهنگی در نگرش‌ها و افکار عمومی کشور، در حال حاضر قضیه برعکس شده و حدود ۳۰ درصد از صندلی‌های بسیاری از رشته‌های دانشگاهی به آقایان و بقیه به خانم‌ها اختصاص پیدا کرده است.

همانگونه که در سطور پیشین اشاره شده است، بازنگری در روش‌های گزینش دانشجو حتماً ضروری است و چنانچه براساس ملاحظات منطقی صورت گیرد، دارای برکات زیادی است و به همین دلیل شایسته است هر ۱۰ سال یکبار صورت گیرد.

اما طرح مباحث شعاری و تعقیب شعارهای غیر ضروری نه تنها فایده‌ای ندارد، بلکه باعث خسران اجتماعی است.‌

فلسفه گزینش دانشجو به صورت متمرکز و سراسری این است که بهترین استعدادها وارد دانشگاه شوند و این روش که به صورت تعدیل شده (اینک در کشور ما اجرا می‌شود) اگر با مشکلاتی مواجه است، باید نسبت به حل آنها اقدام کرد زیرا حذف کنکور به منزله پاک کردن صورت مساله است.

البته نفس روش انتخاب دانشجو براساس معدل دوره دبیرستان که وعده آن داده شده و برخی از رجال سیاسی - اجتماعی و مجلسی و حتی مدیران ارشد آموزش عالی برآن پای می‌فشارند، گزینه بسیار خوبی است اما در صورتی که شرایط آن در کشور ما مهیا باشد و آن هنگامی است که در مدارس ما ارزشیابی معلومات تحصیلی دانش‌آموزان براساس آزمون‌های استاندارد شده انجام شود و آن نیز به طریق اولی در صورتی صحیح است که فرصت‌های آموزشی برای دانش‌آموزان سراسر کشور یکسان باشد، که البته هیچکس نمی‌تواند مدعی شود سطح آموزش رسمی و غیررسمی دانش‌آموزان روستایی با کلان شهرها و مراکز استان‌ها تفاوتی ندارد. البته در صورتی که سطح آموزش همه مدارس یکسان شود، برقراری سهمیه‌های مختلف هم معنی ندارد و ضرورتاً آن هنگام تنها باید یک میدان رقابت ایجاد شود.‌

واقعیت این است که فرصت‌های آموزشی دانش‌آموزان مدارس مختلف بویژه در کشور ما برابر نیست.

در نتیجه تصمیم صاحب منصبان مبنی بر گزینش دانشجو براساس معدل دبیرستان اشتباهی فاحش و استراتژیک است و تنها کاری که فعلاً جایز است، این است که سهمیه‌بندی‌ها ادامه یابد اما نسبت‌های آن طی بازنگری‌های کارشناسانه و رعایت همه ملاحظات منطقی مورد تجدید نظر قرار گیرد.

یعنی تمهیدات لازم برای حرکت به سوی میدان رقابت آزاد و حذف سهمیه‌های متعدد، پیش‌بینی شود تا مستعدترین جوانان کشور برای شکوفایی استعدادهای خویش و ساختن آینده‌ای بهتر برای کشور، صندلی‌های دانشگاه‌ها را تصاحب کنند.

اشکال دیگری که بر روش انتخاب دانشجو براساس معدل دبیرستان وارد است، این است که می‌تواند یادگیری‌های حفظی (طوطی‌وار) را افزایش دهد. یعنی وقتی معدل دوره دبیرستان در ورود به دانشگاه نقش تعیین کننده‌ای داشته باشد، دانش‌آموزان ترجیح می‌دهند تا در امتحانات مدرسه خوب ظاهر شوند و در آن صورت ماندگاری یادگیری‌ها محدود به پایان جلسات امتحانی بوده و برای تعمیق و تشکیل یادگیری معنی‌دار و مانا تلاش زیادی صورت نخواهد گرفت زیرا دستیابی به معدل بالاتر مهمترین هدف دانش‌آموزان خواهد شد.

در نتیجه ممکن است کسانی که یادگیری‌های کمتر اما عمیق‌تر اندوخته‌اند، در رقابت با افرادی که یادگیری‌های به ظاهر بیشتر (از روی معدل) و البته سطحی‌تر (که بزودی فراموش می‌کنند) دارند، از امکانات ورود به دانشگاه محروم شوند. البته شبیه این وضعیت در تحصیلات تکمیلی دانشگاهها نیز مصداق پیدا می‌کند.

یعنی لزوماً فارغ‌التحصیلان دارای رتبه‌ها و معدل بالاتر، در کنکور کارشناسی ارشد نیز رتبه‌های بالاتری را بدست نمی‌آورند.

نگارنده که خود نیز در‌آموزش عالی دستی دارد، معتقد است به هیچ وجه نباید موضوع شعارگونه حذف کنکور را قبل از فراهم شدن زمینه‌های آن جدی گرفت اما برای افزایش انگیزه‌های تحصیلی دانش‌آموزان دبیرستانی می‌توان نقش مثبت معدل دروس دوره دبیرستان را با اختصاص ضریبی رو به رشد لحاظ نمود، مشروط به اینکه سهم معدل دروس دبیرستانی تا سال ۱۳۹۰ حداکثر به ۳۰ درصد نمره کنکور محدود شود.‌

انتظار می‌رود برای تصمیم‌گیری‌های اساسی و بزرگ، کارهای کارشناسی عمیق‌تر و همه‌جانبه‌تری صورت گیرد تا با اجرای اینگونه طرح‌ها، احساس پشیمانی و ندامت در مدیران اجرایی حادث نشود.

بدیهی است طرح مساله در مطبوعات و رسانه‌های جمعی، در صیقل خوردن افکار و پخته‌تر شدن تصمیم‌سازی‌ها، موثر و بلکه ضروری است. امید است صاحبنظران و کارشناسان مختلف از اظهار نظر و ارائه طریق دریغ ننمایند. ان‌شاءالله.

دکتر سید ولی‌اله موسوی‌