شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
چکامه نکبت
الیور استون، فیلمساز قدیمی که شهرت خوبی هم ندارد و با «وحشیها» بار دیگر به میدان آمده است، این بار به خوبی مورد استقبال قرار خواهد گرفت. این اثر پرانرژی (و خشن) که بعد از مدتی وقفه توسط کارگردان-فیلمنامهنویس ساخته شده تند، نیشدار، پر و پیمان و دربردارنده انواع گوناگون خلافکاران است. داستان درباره دو جوان کشتکار ماریجوآنا، شاهزاده محبوب اهل اورنج کانتی و باند خلافکاران مکزیکی، به چکامهای درباره زندگی نکبتبار بدل میشود. یک «ژول و ژیم» را همراه با انفجار و خونریزی تصور کنید تا نیمی از آنچه هست، به دستتان بیاید. حتی با آنکه فیلم دارای درجه R محصول شرکت یونیورسال پیکچرز از گزندگی رمان آتشین دن وینسلو میکاهد، باز هم پر از تنش است. «وحشیها» احتمالا مدت کوتاهی در بالای جدول فروش اکران عمومی آمریکا میماند ولی برای مدتی طولانیتر در جایگاههای حاشیهای این جدول باقی خواهد ماند.
رمان جنجالی سال ۲۰۱۰ دن وینسلو، یک داستان طنز پر از کنایه از مواد مخدر، قتل و هرگونه فساد، انگار برای استون نوشته شده بود؛ طوری که بعد از نشر به سرعت به دست او رسید تا آن را بسازد. پس از آنکه این کارگردان یک رشته فیلمهای سیاسی و به دور از خشونت ساخت که از طبیعت او به دور بودند («مرکز تجارت جهانی»، «دبلیو.»، «وال استریت: پول هرگز نمیخوابد») «وحشیها» بیکم و کاست همان چیزی بود که او میخواست؛ انفجاری خشن از انرژی سینمایی که به واسطه شرارت جان تازهای میگیرد و به دلیل آنکه خودش را چندان جدی نمیگیرد، سرزنده است.
فیلم پر از زیبارویان و خلافکاران بیرحم است و از صحنههای دارای طنز تلخ و پرتنش پر شده است. چنین معجون پر از خون و کثیفی به مذاق همه خوش نمیآید. همین مساله در مورد حشیش درجه یک واردشده از افغانستان که توسط بن (آرون جانسون) و شریک دمدمیمزاجش، چن (تایلور کیچ) توزیع میشود، صدق میکند. بن یک آدم صلحطلب و دوستدار طبیعت است، و چن یک سرباز سابق نیروی دریایی است که وقتی طرف مقابلش کثیف بازی میکند، از مقابله به مثل نمیهراسد.
این ولگردان سواحل لاگونا نه تنها در یک تجارت موفق شریک هستند بلکه یک دوست مشترک، افیلیا مشهور به O نیز دارند. افیلیا (بلیک لایولی) فقط به خرید کردن، حشیش کشیدن و خوشحال نگه داشتن دوستانش علاقه دارد. چند دیالوگ او تماشاگر را در بهت میگذارد. با این حال فیلمنامه تقریبا دشوار (نوشتهشده توسط سالرانو، استون و وینسلو) خود را ملزم میکند که این شخصیتها کمی جدی گرفته شوند و از هجو و شوخی سوزانندهای که رمان را تبدیل به یک نابودگر فرهنگ مرفه اورنجکانتی تبدیل کرد، بکاهند.
وقتی بن و چن پیشنهاد نماینده گانگسترهای محله باجای کالیفرنیا را برای فروش مواد مخدر قوی رد میکنند، فیلمبرداری رویاگونه دن میندل از ساحل در صحنههای اول به سرعت رنگ میبازد. خیلی زود افیلیا ربوده و به مکزیک برده و در اردوگاهی نظامی زندانی میشود که ملکه النا (سلما هایک)، رییس خلافکاران، و معاون بیرحمش لادو (بنیتسیو دل تورو) آن را اداره میکنند. این سیرک انسانی توسط همکار خوشپوش لادو (دمیان بیشیر) و یک مامور مبارزه با مواد مخدر فاسد (جان تراولتا، که با افتخار مدل موی جدیدش را نشان میدهد) تکمیل میشود که هردو نفر در هماهنگی با منطق اخلاقی واژگونه فیلم، بیش از حد تصور قابل همدردی نشان داده شدهاند.
داستان در مواردی به شیفتگی افرادی از فرهنگهای مختلف نسبت به یکدیگر اشاره دارد گرچه بیشتر آن نامعقول به نظر میرسد- و این هنگامی است که دو جوان خودشیفته، پوچگرا ولی بسیار باهوش به مکزیک میروند. بقیه داستان با تیراندازیها، ضربههای چاقو و چند انفجار به موقع پیش میرود، انگار این مسابقهای است برای دو طرف تا نشان بدهند کدام یک از آنها بیشتر برازنده عنوان فیلم است. با وجود خشونت لحظه به لحظه، فیلم از منبع اصلیاش (رمان) لطیفتر است، زیرا روایت فیلسوفانه و نرم افیلیا و پایان پلیسی معماگونهاش زهر فیلم را گرفته است. «وحشیها» اگرچه موفق نشده است به شدت رمان ماخذ آن هجوآمیز باشد اما لذتهای دیگری به تماشاگر میدهد؛ از وابستگیهای درونی، حس خطر بیش از حد و نقشآفرینیهای گروهی که صرف نظر از احساسمان نسبت به شخصیتها، حس همدلی تماشاگرها را برمیانگیزد. به این علت که در نگارش فیلمنامه طوری به شخصیتهای بن، چن و افیلیا پرداخته شده که گویی از مرحله پرت هستند؛ نشانههایی از هوش و ذکاوت که گاه به گاه نشان میدهند مثل کشف و شهود به نظر میرسند.
باید اذعان کرد که کیچ کار زیادی جز بازی نقش یک آدم آماده به کشتن را ندارد و لایولی قبل از اینکه در صحنههای نهایی وارد مبارزه شود، نقش یک زن ضعیف که باید بقیه نجاتش بدهند را بازی میکند. فقط جانسون باقی میماند که باید بار دراماتیک صحنه را به دوش بکشد و اتفاقات ناامیدکننده، بن را از یک صلحطلب پخمه به یک مرد مصمم آماده به کار تبدیل میکند. کسی که فیلم را بیشتر از همه در جنب و جوش نگه میدارد، شخصیت نفرتانگیز لادو با بازی دل تورو است که حتی وقتی در حال شلیک به زانوهای افراد نیست، باز هم به شدت مرعوبکننده است. هایک که با گذاشتن یک کلاهگیس به کلئوپاترا شبیه شده، پس از مدتها بالاخره در یک نقش جاندار بازی کرده است. او نقش یک رییس مقتدر ولی آسیبپذیر را بازی میکند که خیلیها را قربانی کرده است تا در قلمرو خود اقتدارش را حفظ کند.
برخلاف تصور یا انتظار، فیلم از نظر سبک آنقدر بی در و پیکر نیست. هر چند پالت رنگی تند و تیز فیلم بعضی وقتها به تکرنگ فید میشود تا تلاش کند نوعی حس شاعرانه را انتقال دهد. میندل با فیلمبرداری وایداسکرین با لنزهای آنامورفیک ۳۵ میلیمتری موفق شده است تا تصویری داغ و پرتب و تاب را که مناسب لوکیشنها (مالیبو، لسآنجلس و اورنج کانتی) است، خلق کند و طراحی صحنه توماس واث نیز تضاد زندگی طبقه مرفه در یک سوی مرز و طبقه فقیر طرف جنوبی آن را به تصویر کشیده است.
جاستین چانگ
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت حسین امیرعبداللهیان مجلس شورای اسلامی سیستان و بلوچستان افغانستان انتخابات امیرعبداللهیان عراق جنگ دولت سیزدهم حجاب مجلس
سیل ایران تهران هواشناسی سیلاب شهرداری تهران سازمان هواشناسی باران فضای مجازی آتش سوزی یسنا هلال احمر
خودرو قیمت دلار قیمت خودرو مسکن دلار بانک مرکزی قیمت طلا تورم ارز بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
صدا و سیما مسعود اسکویی صداوسیما دفاع مقدس بی بی سی موسیقی مهران غفوریان تلویزیون ساواک سریال سینمای ایران تبلیغات
رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین اسرائیل حماس روسیه آمریکا ترکیه انگلیس اوکراین نوار غزه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان لیگ برتر رئال مادرید باشگاه استقلال جواد نکونام بازی علی خطیر باشگاه پرسپولیس بایرن مونیخ
هوش مصنوعی اینستاگرام آیفون دیابت اپل عکاسی ناسا موبایل گوگل تلفن همراه
سلامت استرس طب سنتی کبد چرب فشار خون گرما