دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

ماهیت جهان هستی از دیدگاه جدید


ماهیت جهان هستی از دیدگاه جدید

تمامی جهان از یک ذره ی غیر قابل تجزیه و فاقد جرم بوجود آمده است

شناخت بشر از پدیده های بنیادین جهان هستی ، هنوز هم در حدّ ِ شناسایی ظاهری پدیده های مختلفِ جهان ، باقی مانده است ، این شناختِ بشر ، مانند این است که ما به یک سیّاره دیگری سفر بکنیم و در آنجا ، از وجود جانداران گوناگون با خبر بشویم و در عین حال از نحوه تعامل و زندگی آنها و نیز از ساختمان بدن آنها هیچ گونه اطلاعاتی نداشته باشیم ، شناخت بشر هم در مورد بسیاری از پدیده های بنیادین جهان هم اینگونه است به عنوان مثال : آقای نیوتن ، وجود جاذبه زمین و جاذبه جرمی را کشف کرده اند ولی هرگز از ماهیّت و نحوه عمل آنها ، سخنی به میان نیاورده اند و یا آقای اینشتین عنوان نمودند که با تغییر سرعت حرکت اجسام ، جرم آنها نیز تغییر می یابد ولی علت وقوع این پدیده را نتوانستند به صورت قابل فهمی بیان نمایند لذا از این گونه ابهامات ، بسیار زیاد است حتی ما می بینیم در اموری که ظاهراً ساده به نظر می رسد مجامع علمی دنیا حرفی برای گفتن ندارند مثلاً ما می دانیم که قطب های مخالف آهن ربا ، همدیگر را جذب می کنند ولی اینکه چگونه این مسئله اتفاق می افتد ، همچنان به صورت یک معمّا باقی مانده است و یا اینکه دانشمندان از مشاهده رفتار موجی نور و نیز اندازه گیری جرم آن ، دچار تناقض می شوند و از این گونه ابهامات ، بسیار زیاد است بنابراین بنده در این مقاله سعی کرده ام که به ماهیّت و نحوه عمل ِ بسیاری از پدیده های بنیادین ِ دانش فیزیک ، از دیدگاه این نظریه خود بپردازم که : « تمامی جهان ، از یک ذرّه مطلق و غیر قابل تجزیه ای که فاقد جرم می باشد بوجود آمده است » .

این مقاله ، حاصل ِ بیش از بیست و پنج سال توجّه دقیق به جهان هستی و پدیده های بنیادین آن می باشد و معتقد هستم که تمامی پدیده های بنیادین جهان را می توان با استفاده از این نظریه ، به روشنی و با دقت بیشتری تبیین و تفسیر کرد و به سوالات اساسی ذیل و نیز به سوالات کلیدی دیگری که در حوزه دانشهای بنیادین وجود دارد ، پاسخ قابل قبولی داد .

۱- آیا یک ذرّه ، تا بی نهایت بار ، قابل تجزیه و تقسیم شدن است؟

۲- آیا ماده و فضا ، بی نهایت هستند ؟

۳- آیا فضا ، تهی بوده و از هیچ است ؟

۴- ماده و فضا ، از چه چیزی بوجود آمده اند ؟

۵- موج و جریان " ذرات فضا " ، امکان چند نوع حرکت طولانی مدّت را در فضا ، برای

اجسام و دیگر ذرّات بوجود می آورد ؟

۶- ماهیت جرم چیست ؟

۷- ماهیت ِ جاذبه و دفعه الکتریکی ، مغناطیسی و جاذبه جرمی چیست ؟

۸- ماهیت زمان چیست ؟

۹- ماهیت نور چیست ؟

۱۰- چگونه می توان فضا پیمایی ساخت که بتواند بدون افزایش شدید جرمش ، با سرعت ِ

نزدیک به سرعت نور حرکت کند ؟

۱۱- علت افزایش شدید جرم ، در سرعتهای نزدیک به سرعت نور چیست ؟

۱۲- چرا حرکت وضعی فضاپیمایی که به شکل بشقاب پرنده ساخته می شود ، مانع از افزایش

شدید جرم آن در سرعتهای نزدیک به سرعت نور می شود ؟

۱۳- ماهیت و خصوصیات یک سیاه چاله ، چگونه است ؟

۱۴- ارائه یک راه حلّ کلی ، برای محاسبه قطر کوچکترین ذرّه تشکیل دهنده ماده و فضا

۱۵- چرا کهکشانهای دورتر، سرعت ِ فرار ِ بیشتری دارند ؟

۱۶- دورترین کهکشانها ، چگونه به آن جاهای که الان هستند پرتاب شده اند ؟

۱۷- انفجار بزرگ و یا مه بانگ ، چگونه اتفاق افتاده است ؟

● نکات کلیدی

۱ - تمامی جهان ، اعم از ماده ، پاد ماده ، فضا و آثار ناشی از آنها ، از یک نوع ذرّه غیر قابل تجزیه و فاقد جرم بوجود آمده است و جرم فقط ناشی از حرکات وضعی ، انتقالی ، چرخشی و موجی می باشد که در فضا بوجود می آید همچنانکه ثابت شده است که جرم اجسام ، با تغییر سرعت حرکت آنها تغییر می یابد .

بدون فضا ، هیچ چیزی جرم نخواهد داشت و هیچ چیزی وجود هم نخواهد داشت و همه چیز در تعامل با فضا ، وجود پیدا کرده است .

۲ - میتوان فضا پیمایی ساخت به شکل بشقاب پرنده که بتواند با حرکت وضعی تند خود ، بدون افزایش شدید جرم ، با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت کند .

۳ – یک سیاه چاله در فضا ، پدیده ای شبیه به گرداب و یا گردباداست پس بهتر است سیاه چاله را گرد فضا و یا گردباد فضایی بنامیم چون سیاه چاله ها ، بخشی از فضا هستند که به حرکت تند وضعی در آمده اند .

۴- سیاه چاله های مرکز کهکشانها ، از خود کهکشانها ، بسیار بزرگتر هستند .

۵- انحناء فضا ، ناشی از گردباد فضایی است یعنی بخشی از گردباد فضای می باشد .

۶- هیچ خط راست مطلق و هیچ خط کج مطلق وجود ندارد .

۷- فضا در حال انبساط نیست .

۸- تفاوت سرعت فرار کهکشانها ، ناشی از لحظاتِ نخستین ِ مه بانگ است .

● مقدمه

در حدیثی آمد است « تفکُر ساعةٍ افضلُ مِن عبادةِ سبعینَ سنةٍ » ساعتی تفکر از هفتاد سال عبادت بالاتر است ، از طرف دیگر از تفکر در ذات خداوند ، نهی شده ایم دلیل آن هم روشن و بلکه اَظهَرُ مِن الشّمس است چون با تفکر در ذات خداوند ، به نتیجه ای نخواهیم رسید و ذات ِ بی نهایت خداوند ، در ظرف ِ محدودِ ذهن ما نخواهد گنجید ، مثال ملموس و قریب به ذهن این مسئله ، روح آدمی می باشد که ما در شناخت ماهیّت آن ، نسبت به انسانهای اوّلیه ، تفاوت و پیشرفت چندانی نکرده ایم چرا که خداوند در مورد روح آدمی می فرماید « نفختُ فیهِ مِن روحی » از روح خود در او دمیدم.

از مرحوم آقای اینشتین هم مطلب جالبی با این مضمون نقل شده است که می فرمایند : اگر ما نتوانیم نظریه خود را به کودکان توضیح بدهیم آن نظریه ارزش گفتن نخواهد داشت.

از مجموع اینها چنین استنباط می شود که پرداختن به موضوعی که فراتر از توان ذهنی بشر می باشد ، در واقع اتلاف عمر بوده و کاری عبث و مذموم تلقی می شود .

و امّا بعضی وقتها در دانش فیزیک ، نظریاتی مطرح می شود که نه گوینده می فهمد و نه شنونده ، چون اینگونه نظریات ، بیش از آنکه محصول اندیشه بشری باشد ، در واقع توضیحی است بر داده های معادلات ریاضی ، البته با در نظر داشتِ این واقعیّت که اگر یکی از مفروضات و مولفه های این معادلات ، نادرست و بی جا وارد معادله شده باشد و ما از آن غافل باشیم ، در آنصورت ممکن است بخشی از نتایج و یا همۀ آن را تحت الشّعاع خود قرار دهد.

اخیراً ابعاد مکانی و زمانی را در مجموع ، به دوازده بُعد رسانده اند که ده بُعد آن را مکانی و دو بُعد دیگر را برای زمان در نظر گرفته اند ، فرض می کنیم که این نظریّات ، کاملاً درست و بدون خدشه باشند ولی وقتی که راهیست بسیار صعب العبور و فراتر از توان بشری ، و حتی فیزیکدانها اذعان دارند که قادر به تصوّر و تجسّم آن نیستند ، آنوقت چگونه می توان از این طریق و با استفاده از این ابزار ناآشنا ، جهان هستی و پدیده های گوناگون آن را شناخت ، لذا بنده ضمن ابراز احترام به صاحبان ِ اینگونه نظریّات ، معتقد هستم که شیوه و ابزار ِ ساده تر، واقعی تر و قابل فهم تری هم وجود دارد که لازم است از آن زاویه هم به جهان نگریسته شود.

علی الاصول نظریات و فرضیه ها ، ابزارهای ساده تری هستند برای شناختن اهداف و پدیده های پیچیده تر، مثلاً یک پیچ گوشتی ، ابزار ساده ای است برای باز کردن و شناختن ساعت ، ولی وقتی که خود ابزار، گنگ و نامفهوم باشد در آنصورت شناختن یک پدیده ، با آن ابزار ، مانند باز کردن ساعت با چکش خواهد بود.

ما می دانیم که تصوّر و تجسم آدمی از پدیده های گوناگون جهان ، با توجه به تجربیاتی که او از طریق حواس ِ مختلفش دریافت می کند شکل می گیرد ، مثلاً اگر ما رنگهای سبز و یا آبی را در طول زندگی خود ندیده بودیم در آنصورت هرگز با تفکر و اندیشه ، قادر به تصوّر و تجسم آنها در ذهن خود نبودیم .

دانشمندان دانش فیزیک اگرچه می توانند با درنظر گرفتن دوازده بُعد برای ماده و فضا و زمان، بعضی از معادلات ریاضی را که تا به حال لاینحل مانده بودند ، حل کنند و یا حتی بتوانند بعضی از یافته های کیهانی و یا فیزیکی را با تفاسیر گوناگون به پیش بینی های این معادلات نسبت دهند ولی مطمئناً از پشتِ شیشهِ این عینکِ دوازده بُعدی ، نمی توان به تماشا و شناختِ جهان هستی و پدیده های گوناگون آن پرداخت ، اینان چه بخواهند و چه نخواهند نوع بشر اندر خم سه بُعد خواهد ماند پس « اَینَ تَذهَبون » .

و یا وقتی در جای دیگر می گویند : انحنای فضا ، باید توجه داشته باشند که اینگونه تعریف و نامگذاریها ، برای پدیده مورد نظرشان ، گویا و جامع نیست و حتی یک تعریف انحرافی محسوب می شود چون انحناء پیدا کردن ، مخصوص جامدات است نه فضا ، همچنانکه انحنای مایعات و گازهای ، مانند آب و یا هوا ، ممکن نبوده و قابل تصوّر هم نیست بنابراین انحنای فضا هم ، قابل تصوّر نبوده و عملی هم نیست و باید برای پدیده های مانند انحرافِ نور در اطراف سیاه چاله ها و اجرام گوناگون دیگر ، تعریف دیگری غیر از انحنای فضا را عنوان نمایند تا گویای واقعیت بوده و گمراه کننده نباشد .

و یا وقتی صحبت از انبساط فضا می کنند ، در آن صورت باید برای این ادعای خودشان دلیل قانع کننده ای ارائه نمایند و اینکه می گویند : چون کهکشانها در حال دور شدن از همدیگر هستند پس فضا در حال انبساط است ، دلیل قابل قبولی نیست ، فرار کهکشانها چه ربطی به انبساط فضا دارد ؟ اگر فضایی ، در پیش روی کهکشانها وجود نداشته باشد ، در آنصورت کهکشانها چگونه می توانند برای حرکت به جلو ، فضا را در پیش روی خودشان بوجود بیاورند .

خلاصه اینکه بعضی از پدیده های جهان را طوری معرّفی می نمایند که آدمی فکر می کند هرگز قادر به شناخت آنها نخواهد شد و مجبور می شود در برابر عظمت آنها سر تعظیم فرود بیاورد در حالی که ما مسجود ملائکه هستیم و شایسته نیست که ما حتی در برابر عرش خداوندی هم سر تعظیم فرود بیاوریم ، اگر جهان هستی ، درست و واقعی معرفی بشود ما قادر به شناخت آن هستیم ولی وقتی می گویند : سیاه چاله های مرکز کهکشانها ، بسیار قدرتمند و بسیار کوچک هستند در این صورت هر انسانی خود را از شناخت آن عاجز می بیند و بی اختیار در برابر عظمت آن سر تعظیم فرود می آورد در حالی که قضیه اینگونه نیست .

در هر صورت این گونه ادعاها موجب حیرت و سرگردانی دانشمندان و دیگر طبقات علمی جامعه می شود که لازم است از آنها اجتناب شود و یا اینکه حداقل ، طوری باید حرف بزنیم که برای خواص ، قابل درک و فهم باشد .

حال سوال این است که آیا هیچ راه حلّ ِ میان بُر و سهلََُ الوصولی برای شناختِ جهان و پدیده های بنیادین آن متصوّر نیست؟!

متاسفانه کاری کرده اند که امکان مطرح شدن فرضیات و نظریات جدید ، بسیار مشکل و محدود شده است ، مثلاً خیلی بی پرده می گویند : در نوشتن مقالات و نظریاتِ جدید ، باید اصولی را که ما تعریف کرده ایم رعایت نمایید والا جایی در مراکز علمی و مجلات به اصطلاح معتبر نخواهد داشت! می فرمایند : هر کسی که می خواهد فرضیه و یا نظریّه جدیدی را مطرح نماید در درجه اوّل باید عنوان نماید که دیگران مثلاً این نظریات را در این مورد گفته اند و به فلان مرحله رسیده اند و من هم این فرضیه و یا نظریه جدید را با تایید صریح و یا ضمنی نظریاتِ پیشینیان ، به آنها اضافه می کنم یعنی من باب مثال : دیگران ابعاد مکانی و زمانی را به دوازده بُعد رسانده اند و من هم این بُعد سیزدهم را به این دلایل و بینّات ، به ابعاد مکانی و زمانی اضافه می کنم والا اگر کسی بخواهد فرضیات و نظریاتِ جدیدی را مطرح نماید که بوی ساختارشکنانه ای از آنها به مشام برسد ، در آن صورت اصلا بررسی نمی کنیم.

با این وضعیت سوالی که مطرح می شود این است که چرا چنین شده است ؟ آیا ریشه مشکل در انحصار طلبی عده ای نیست ؟ آیا این احتمال به ذهن خطور نمی کند که شاید عده ای می خواهند دستاوردها و نظریات خودشان را همواره در هاله ای از تقدّس و ابهام نگه دارند تا هرگز مخدوش نشود ؟ آیا اینان از تاریخ علم و اکتشاف بی خبرند ؟ آیا نشنیده اند که چگونه خیال پردازی ها و داستان سازی های علمی و تخیلی بعضی ها ، مانند ژولورن و امثال او ، چقدر راهگشا بوده است ؟ و یا نکند حوزه علم و دانش هم مانند بعضی از حوزه های اجتماعی ، باندی و گروهی شده است ؟ «وَ اللهُ اَعلَم » حال با این اوصاف چرا ما دست روی دست گذاشته ایم و اجازه می دهیم که دیگران برای ما استانداردهای نظریه سازی و مقاله نویسی تعریف کنند .

البته ما با این شیوه ها و ترفندهای گوناگون ، مغفول و منفعل نخواهیم شد ، خدا رحمت کند علمای سلف ما را که فرموده اند : « فاضل و دانشمند می تواند احمق باشد ولی متفکر هرگز احمق نمی شود» .

و امّا از اینها که بگذریم واضح است که در جهان هستی واقعیت های زیادی وجود دارد که در مورد چیستی و ماهیت آنها ، پاسخ روشن و قانع کننده ای داده نشده است ، پاسخ های داده شده در بسیاری از موارد مبهم و بسیار پیچیده است بطوریکه برای فیزیکدانان برجسته هم ، قابل درک و تصوّر نیست حال باید پرسید که اگر فرضیه و یا نظریه ای برای دانشمندان و حتی برای آیندگان هم ، درکِ آن قابل تصوّر نباشد ، آنوقت آن فرضیه و یا نظریه ، چقدر ارزش گفتن خواهد داشت ؟

اگر منصفانه بنگریم ، واقعیّت اینست که در دنیای فیزیک ، در بعضی از موارد ، کشفیّات ِ به دست آمده ، که به صورتِ فرضیه و یا نظریه ای تعریف شده اند ، حاصل محاسبات و پیش بینی های ریاضی ، به ویژه بررسی و اقتباس هندسه مبهم نااقلیدسی ریمان و گاوس بوده است که البته در جای خود می تواند صحیح و ارزشمند باشد ولی در بعضی از موارد ، کسانی که به این نتایج رسیده اند ، در بیان ِ ماهیت ، نحوۀ عمل و نیز در تفسیر و توجیه کشفیّات و پیش بینی های بدست آمده ، نتوانسته اند راه روشنی را در پیش بگیرند و نظریه درستی را برای آنها بیان نمایند و به سوالات مطرح شده ، پاسخ قابل قبولی بدهند و لذا با توجه به این مسائل ، به پاره ای از این سوالاتِ اساسی و بنیادین که در دانش فیزیک وجود دارد اشاره می کنم و پاسخ آنها را با توجّه به نظریّه خودم بیان می نمایم .

۱) آیا یک ذرّه ، تا بی نهایت بار ، قابل تجزیه و تقسیم شدن است؟

برای وجود جهان هستی ، لازم و ضروری است که یک ذرّه مطلق و غیر قابل تجزیه ای وجود داشته باشد چون اگر قرار باشد که ذرّات تا بی نهایت بار، قابل تجزیه و تقسیم شدن باشند در آن صورت ، آخرش به صفر و هیچ می رسند و این از مسلمات پذیرفته شده در دانش ریاضی می باشد که اگر چیزی را تا بی نهایت بار تجزیه و تقسیم بکنیم ، به صفر و هیچ می رسد و آنگاه باید بپذیریم که جهان ، از هیچ به وجود آمده است و این غیر قابل قبول است چون نمی شود که وجود جهان هستی از هیچ باشد.

۲) آیا ماده و فضا ، بی نهایت هستند ؟

ماده و فضا نمی توانند بی نهایت باشند چون بی نهایت را نمی توان تقسیم کرد در حالیکه ما می توانیم فضا و ماده را تقسیم کنیم مثلاً ما می توانیم بگوییم فضای طرف راست و فضای طرف چپ ما و یا اینکه یک متر مکعب از فضا را در نظر بگیریم.

بی نهایت ، نه قابل ِ تقسیم شدن است و نه ابتداء و انتهاء دارد ، در حالیکه ما می توانیم یک نقطه از فضا را به عنوان ابتداء در نظر بگیریم و در اینصورت اگر بگوییم که انتهای آن در بی نهایت است ، سخن باطلی گفته ایم چون داشتن ابتداء ، با قوانین حاکم بر بی نهایت ، سازگار نیست.

۳) آیا فضا تهی بوده و از هیچ است؟

مسلماً فضا تهی نبوده و از هیچ نیست ، به دو دلیل : اولاً ما وجود فضا را می بینیم و وجود ، نمی تواند از هیچ باشد دوماً اگر فضا ، تهی بوده و از هیچ است در آنصورت چه ضرورتی وجود دارد که با تغییر ِ سرعتِ حرکتِ اجسام در فضا ، جرم آنها نیز تغییر یابد اگر فضا از هیچ می بود در آنصورت ، منفعل عمل می کرد و با تغییر ِ سرعتِ حرکتِ اجسام در فضا ، جرم آنها را تغییر نمی داد .

۴) ماده و فضا از چه چیزی به وجود آمده اند؟

تمامی جهان اعم از ماده ، فضا و پادماده ، از یک نوع ذرّه مطلق و غیر قابل تجزیه ای به وجود آمده اند ، یعنی از ذرّات مطلق ِ در حال سکون و یا کم تحرّک ، فضا به وجود آمده است و از ذرّات مطلق ِ در حال حرکت ، ماده و پادماده به وجود آمده است ، البته جهت حرکت چرخشی ذرّات پاد ماده ، برعکس ِ ذرّاتِ ماده است.

در ضمن اضافه می کنم که ذرّات مطلق تشکیل دهنده ماده در داخل الکترون ها ، پروتون ها و امثال آنها ، حرکات چرخشی دارند که مانند گردباد در فضا می چرخند و با ذرّات فضا در تعامل هستند ، متذکر می شوم که این ذرّات ِ مطلق ، فاقد جرم هستند و جرم تنها با حرکات انتقالی ، وضعی ، چرخشی و یا موجی می باشد که در فضا به وجود می آید و خلاصه اینکه هر حرکتی که در فضا اتفاق بیافتد ، موجبِ به وجود آمدن جرم ، برای حرکت کننده می شود و جرم اجسام ِ در حال سکون هم از حرکاتِ چرخشی "ذرّات ماده" است که در اجزای مواد یعنی الکترون ها ، پروتونها و ذرّات تشکیل دهندهِ آنها وجود دارند که این حرکات چرخشی ، همواره در تعامل با ذرّات فضا هستند.

و امّا با آنکه گفتیم که ماده ، فضا و پاد ماده ، همه از یک نوع ذرّه مطلق و غیرقابل تجزیه ای به وجود آمده اند ولی به خاطر تفکیک و سهولت در بحث ، نام ذرّات تشکیل دهنده ماده را " ذرّات ماده " و نام ذرّاتِ تشکیل دهنده فضا را " ذرّات فضا " و نام ذرّات تشکیل دهنده پادماده را "ذرات پادماده " می نامیم.

۵) موج و جریان " ذرات فضا " ، امکان چند نوع حرکت طولانی مدّت را در فضا ، برای اجسام و دیگر ذرّات بوجود می آورد ؟

چهار نوع حرکت ، یعنی حرکت انتقالی و وضعی که این حرکات برای اجسام هستند و حرکت چرخشی که " ذرّات ماده " در تعامل با " ذرّات فضا " آن را دارا هستند که از این حرکت ، ذرّاتی مانند الکترونها ، پروتونها و ذرّاتی کوچکتر از آنها بوجود می آیند و حتی پروتونهای هسته یک اتم هم در داخل ِ هسته اتم ، حرکات چرخشی دارند و نیز ذرّات کوچکتر از الکترونها و پروتونها در داخل الکترونها و پروتونها ، مانند چرخش پروتونهای هسته یک اتم ، حرکات چرخشی دارند و به همین ترتیب هر ذرّه ای از ذرّه کوچکتر از خودش تشکیل می شود تا به ذرّه مطلق می رسد که او از ذرّه دیگری تشکیل نشده است و خلاصه اینکه هر حرکتی در تعامل با " ذرّات فضا " بوجود می آید و دوام می یابد .

در ضمن به این مطلب اشاره میکنم که یک حرکت طولانی مدتِ دیگر هم در فضا وجود دارد که آن هم حرکت موجی است که نور از آن حرکت بوجود می آید یعنی نور ، موجی می باشد که در فضا بوجود آمده است .

۶) ماهیّت جرم چیست ؟

جرم ناشی از حرکاتِ " ذرّات ماده " در فضا است یعنی جرم ، از تعامل ِ " ذرّات فضا " با " ذرّات ماده " بوجود می آید یعنی هر حرکتی در فضا ، موجبِ بوجود آمدن جرم ، برای حرکت کننده می شود حتی اگر آن حرکت کننده بخشی از فضا باشد مثلا نور، بخشی از فضا می باشد که حرکت موجی در فضا دارد .

وقتی با صرفِ نیرو ، جسمی را در فضا به حرکت انتقالی در می آوریم ، آنوقت جرم ِ جسم افزایش می یابد و این افزایش جرم ، ناشی از موج و جریانی از " ذرّات فضا " می باشد که در اطراف و داخل جسم بوجود می آید لذا به این موج و جریان ِ " ذرّات فضا " و " ذرّات ماده " که با هم در تعامل هستند افزایش جرم می گویند البته وقتی اجسام ، در فضا ثابت هستند باز هم جرم دارند که آن جرم ناشی از حرکاتِ " ذرّات ماده " در خود جسم است مثلا در الکترونها و پروتونها " ذرّات ماده " بصورت چرخشی و در تعامل با " ذرّات فضا " می چرخند که در این صورت ، موج و جریانی از " ذرات فضا " در اطراف و در داخل اجسام بوجود می آید که جرم ِ اجسام ِ ثابت هم وابسته به آن موج و جریان ِ " ذرّات فضا " و " ذرّات ماده " می باشد که با هم در تعامل هستند .

متذکر می شوم که منظور از جریان " ذرّات فضا " و یا " ذرّات ماده " ، بیشتر حرکات چرخشی " ذرّات ماده "و یا "ذرّات فضا " می باشد که در مسیرهای دایره ای شکل و یا اشکال دیگر صورت می گیرد .

در ضمن اضافه می کنم ، همانطور که ثابت شده است ، با افزایش سرعت حرکتِ اجسام در فضا ، جرم آنها افزایش می یابد و با کاهش سرعت حرکت اجسام ، جرم آنها کاهش می یابد ، پس معلوم می شود که جرم ، با حرکت در ارتباط است بنابراین اگر هیچ حرکتی در ماده و حتی در داخل ذرّاتی مانند الکترونها و پروتونها نباشد ، در آن صورت دیگر ماده جرم نخواهد داشت یعنی آنوقت ماده تبدیل به فضا خواهد شد .

۷) ماهیّت ِ جاذبه و دافعه الکتریکی ، مغناطیسی و جاذبه جرمی چیست ؟

جاذبه ای که در میان الکترون و پروتون وجود دارد ، جاذبه ای است که از برخورد " ذرّات ماده هایشان" بوجود می آید که در خلاف جهت هم می چرخند و چون جرم پروتون نسبت به الکترون زیادتر است لذا چرخش الکترون به دور پروتون ، بر اثر برخورد "ذرات ماده های" پروتون با "ذرات ماده های" الکترون می باشد که پروتون هم الکترون را جذب می کند و هم به جلو می راند که در نتیجه ، الکترون به دور پروتون می چرخد و اما جاذبه ای که میان پروتونهای هسته یک اتم وجود دارد ، مانند جاذبه موجود میان الکترونها و پروتونها نیست بلکه در واقع تمام پروتونهای هسته یک اتم ، بیشتر شبیه به یک پروتون بزرگ هستند یعنی همه با هم در هسته اتم می چرخند ، اما هر پروتون یک حرکت وضعی کندتر شده ای هم در داخل هسته اتم دارد که بدین طریق هر پروتون از بقیه پروتون های هسته یک اتم متمایز و جدا می شود و خلاصه اینکه کل هسته یک اتم شبیه به یک پروتون بزرگ است و همچنان که یک پروتون متلاشی نمی شود هسته یک اتم هم مانند یک پروتون متلاشی نمی شود ولی وقتی از همدیگر فاصله می گیرند ( مثلا بر اثر برخورد ذرّات نوترون ) در آنصورت دیگر با هم نمی چرخند و در این وضعیت برخوردهای شدیدی بین "ذرات ماده هایشان" که جهت چرخش آنها یکسان است بوجود می آید و دافعه شدیدی ایجاد می شود و تعدادی از "ذرات ماده هایشان" از دور خارج می شود و پروتون ها مجددا ً در هسته اتم شکل می گیرند یعنی نظم سابق به هم می ریزد و پروتونهای جدیدی تشکیل می شوند و در جریان این برخوردها مقدار زیادی انرژی آزاد می شود که به آن انرژی هسته ای می گویند به عنوان مثال فرض کنیم که ده گروه ده نفره در یک میدان حضور داشته باشند و هیچ گروهی که کمتر و یا بیشتر از ده نفر باشد ، امکان دوام و حضور نداشته باشد حال اگر از همه گروهها یک نفر را خارج بکنیم در این حالت برای اینکه مجددا ً امکان تشکیل گروه ده نفره بوجود بیاید لازم است که نظم قبلی به هم بریزد و مجددا ً نُه گروه ده نفره تشکیل بشوند تا امکان تشکیل و دوام گروه بوجود بیاید که در هسته اتم هم چنین وضیعتی وجود دارد یعنی هر پروتون مانند یک گروه ده نفره است .

و در پایان اشاره می کنم که جاذبه و دافعه مغناطیسی و الکتریکی هم هر کدام با شکل و حرکات خاص خودشان ، از چرخش "ذرّات ماده های" مختلفی مانند "ذرّات ماده های" اتم ها ، الکترونها و پروتون ها بوجود می آیند که این چرخش ِ " ذرات ماده ها" ، در اطراف اتم ها و ذرّات کوچکتری مانند الکترونها و پروتون ها وجود دارند و این چرخش ها ، که مانند گردبادهای در فضا هستند ، همواره در تعامل با "ذرات فضا" ، وجود و دوام دارند و چون نحوه و چرخش ِ "ذرّات ماده هایشان" فرق می کنند لذا به انواع مختلفی مانند جاذبه و دافعه الکتریکی و مغناطیسی تقسیم می شوند و جاذبه جرمی هم نشان می دهد که مجموع جاذبه های بین مواد از مجموع دافعه هایشان بیشتر است چون جاذبه ی جرمی وجود دارد ولی دافعه جرمی ظاهرا ً وجود ندارد .

۸) ماهیّت زمان چیست ؟

زمان یعنی تغییر ِ موجود در ماده ، و از این تغییر و حرکت در مواد و نیز از تغییر وحرکت مواد در وجود خودمان ، ذهن ما چیزی به نام زمان را ساخته است ، متذکر میشوم که ماده و فضا وجود خارجی دارند ولی بر خلاف آنها ، زمان وجود خارجی ندارد و همانطور که از سقوط اجسام بر اثر نیروی جاذبه زمین ، ذهن ما مفهومی به نام " بالا و پایین " را ساخته است در حالی که در کلّ جهان ، بالا و پایینی وجود ندارد لذا همینطور هم از تغییر و حرکت مواد ، ذهن ما مفهومی به نام زمان را ساخته است ، زمان نه بعدِ چهارم مکانی است و نه بعدِ یازدهم و دوازدهم ، با وجود اینکه در معادلات ریاضی زمان را در کنار ابعادِ مکانی قرار میدهند ولی در واقعیت امر ، زمان با ابعادِ مکانی تفاوت اساسی دارد .

در ضمن عنوان می کنم که زمان ، ازلی و ابدی هم نیست چون یک سر آن در حال است لذا اوّل و آخر آن نمیتواند در بی نهایت باشد و زمان پایانی خواهد داشت ، یعنی هر وقت که عمر مواد به پایان برسد ، زمان هم به پایان خواهد رسید .

این مطلب را هم اضافه می کنم که با افزایش جرم ِ اجسام ، در سرعت های بالاتر ، گذر زمان در آنها کندتر می شود چون با افزایش جرم ، تغییر در اجسام کندتر می شود یعنی چرخش "ذرّات ماده ها " و حتی چرخش الکترونها به دور هسته اتم و نیز چرخش پروتونها در هسته اتم کندتر می شوند بنابراین گذر زمان هم در آنها کندتر می شود .

۹) ماهیت نور چیست ؟

نورهای مختلف چه مرئی باشند و یا نامرئی و هر طول موجی که داشته باشند ، همه آنها ناشی از موجی است که در دریای " ذرات فضا " بوجود می آید مثلا وقتی بین الکترونها و پروتونها ، برخورد و تنشی بوجود می آید ،از برخورد "ذرّات ماده های" آنها با هم و با "ذرّات فضای" اطرافشان ، موجی در دریای " ذرّات فضا " بوجود می آید که به آن موج ، نور می گویند ، البته در این برخوردها تعدادی از " ذرّات ماده های" پروتونها و یا الکترونها به " ذرّات فضا " تبدیل می شوند و برای همین است که می گویند در شکافتن اتم ، ماده به انرژی تبدیل می شود که البته پس از شکافتن ِ اتم ، پروتونها مجدّدا در هسته اتم ، شکل می گیرند .

در ضمن اضافه می کنم که جرم نور ، ناشی از حرکت موجی "ذرّات فضاست" که به این حرکت موجی ، نور می گویند چون جرم ، معمولا ناشی از حرکات موجی ، چرخشی ، انتقالی و یا وضعی می باشد که در فضا بوجود می آید .

۱۰) چگونه می توان فضا پیمایی ساخت که بتواند بدون افزایش شدید جرمش با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت کند؟

برای اینکه ما بتوانیم فضاپیمایی بسازیم که در فضا با سرعت نزدیک به سرعت نور حرکت کند و از افزایش شدید جرمش جلوگیری شود ، باید این فضاپیما را شبیه به شکل بشقاب پرنده بسازیم که همزمان با حرکت انتقالی ، حرکت تند وضعی هم داشته باشد. اگر بشقاب پرنده واقعاً وجود داشته باشد ، به نظر می رسد که شکل خاص آن و نیز حرکت تند وضعی آن ، برای جلوگیری از افزایش شدید جرمش در سرعت های بالاتر طراحی شده است البته صحت این مسئله را می شود با استفاده از دو تا ساعت اتمی ، که یکی در روی زمین ثابت باشد و دیگری در داخل هواپیمایی که در جهت حرکت انتقالی زمین و منظومه ی شمسی با سرعت زیاد حرکت می کند ، قرار داد ، تا مورد آزمایش قرار گیرد ، در اینصورت باید آن ساعت اتمی ، که در داخل هواپیما قرار دارد ، وقتی در حال حرکتِ تند وضعی است ، نسبت به حالتی که ساعت اتمی در داخل هواپیما حرکت تند وضعی ندارد، کمتر عقب بماند و یا اینکه اصلا عقب نماند.

۱۱) علت افزایش شدید جرم ، در سرعتهای نزدیک به سرعت نور چیست؟

قبلاً عنوان کرده ام که فضا ، از ذرات مطلق ِ فاقد جرم به وجود آمده است و وقتی جسمی در فضا حرکت می کند ، این حرکتِ جسم ، موجبِ جابجایی " ذرّات فضا " به صورت موجی و جریانی در اطراف و داخل جسم می شود و حتی این حرکت موجی و جریانی در اطراف الکترون ها و پروتون ها و تا حدودی در داخل آنها هم به وجود می آید و هرچه قدر که سرعتِ حرکتِ جسم ، تندتر باشد در آنصورت مقاومت " ذرّات فضا " در برابر آن زیادتر خواهد شد و در سرعتِ نور ، که آخرین حدّ ِ جابجایی " ذرّات فضا " به صورت موجی است و دیگر فرصت جا به جایی به صورت موجی برای " ذرّات فضا " وجود ندارد و لذا اگر در این حال ، به جسم برای حرکت به جلو نیرو وارد بکنیم ، آنوقت مثل ِاین است که به کل ِ جهان ، نیرو وارد می کنیم ، چون " ذرّات فضا " در کنار هم هستند و نیز به دلیل اینکه کل فضا در داخل فضای دیگری نیست تا در آن جا به جا شود ، لذا مقاومتِ فضا ، در برابر جسم ، بینهایت می شود ، به عنوان مثال وقتی سرعت حرکت ِ هواپیما به سرعت صوت می رسد که این سرعت ، آخرین حدّ جابجایی مولکول های هوا ، به صورت موجی است ، بنابراین در این حالت ، مقاومتِ هوا در برابر هواپیما شدیداً افزایش می یابد البته هواپیما می تواند با سرعتی بیش از سرعت صوت هم حرکت بکند چون مثلاً یک متر مکعب از هوا را می شود فشرده تر کرد ولی یک متر مکعب از فضا را نمی شود فشرده تر کرد چون " ذرّات فضا " در کنار هم هستند .

در ضمن اضافه می کنم که " ذرّات فضا " در داخل اجسام هم حضور دارد یعنی حتی تا حدودی در داخل الکترون ها و پروتون ها و امثال آنها هم هستند لذا در موقع ِ حرکت اجسام ، جرم تمام ذرّات موجود در داخل ِ اجسام و سطح ِ اجسام ، مانند الکترون ها و پروتون ها افزایش می یابد و " ذرّات فضا " از داخل اجسام هم عبور می کنند.

به این مطلب هم اشاره می کنم که اگر جسمی بدون حرکت تندِ وضعی ، به سرعت نور برسد در آنصورت آن جسم ، دیگر ماده نخواهد بود بلکه تبدیل به نور خواهد شد.

۱۲) چرا حرکت وضعی فضاپیمایی که به شکل بشقاب پرنده ساخته می شود ، مانع از افزایش شدید جرم آن در سرعتهای نزدیک به سرعت نور می شود ؟

چون افزایش جرم ِ فضاپیما ، ناشی از مقاومت " ذرّات فضا " در مقابل ِ فضاپیما می باشد که این مقاومت فضا ، بر تمامی ِ اجزاء و ذرّات فضاپیما اعمال می شود ، اما وقتی فضاپیما مانند بشقاب پرنده به دور خودش می چرخد ، مقاومت " ذرّات فضا " در مقابل آن کمتر میشود که گویی "ذرات فضا " را کنار می زند و در واقع ، موج و جریانی از " ذرّات فضا " ایجاد می کند که فضاپیما بتواند در سرعت های نزدیک به سرعت نور، بدون افزایش شدید جرمش به حرکت انتقالی خود ادامه بدهد.

این مطلب را هم اضافه می کنم که شاید روزی بشود انسان را در ازت مایع منجمد کرده و با فضاپیمایی شبیه به بشقاب پرنده به فضا بفرستیم تا در مقصد از انجماد خارج شده و به هوش بیاید ، و لذا به این طریق آدمی بتواند با سرعتِ نور، به سیاره های ستارگان دوردست سفر کند .

۱۳) ماهیّت و خصوصیات یک سیاه چاله ، چگونه است ؟

الف) یک سیاه چاله در فضا ، پدیده ای شبیه به گرداب و یا گردباد است بنابراین بهتر است سیاه چاله را « گردفضا » و یا « گردباد فضایی » بنامیم ، یک سیاه چاله در فضا ، از تعامل ِ موج و جریانی از ذرّات تشکیل دهنده فضا با ذرات تشکیل دهندهِ سیاه چاله ها بوجود آمده است ( قبلاً اشاره کرده بودم که تمامی جهان ، اعم از ماده، فضا و حتی سیاه چاله ها از یک نوع ذره مطلق، غیرقابل تجزیه و فاقد جرم بوجود آمده است ) یک سیاه چاله با حرکت وضعی بسیار تند ، به دور خودش می چرخد و هر چه به مرکز سیاه چاله نزدیکتر بشویم تعداد چرخش های وضعی آن بیشتر خواهد شد چون یک سیاه چاله مانند یک گلوله چرخان نیست بلکه مانند یک گردباد است و چون بین سیاه چاله و فضای اطراف ِ آن اصطکاک ، به آن صورتی که در بین اجسام می شناسیم وجود ندارد ( آنجا اصطکاک نیست ولی برخوردِ ذرات تشکیل دهنده سیاه چاله و ذراتِ تشکیل دهنده فضا وجود دارد) لذا این چرخش ِ سیاه چاله ، به اندازه عمر یک سیاه چاله ادامه می یابد . درواقع یک سیاه چاله ، مانند یک الکترون و یا یک پروتون بزرگ است با این تفاوت که الکترونها و پروتونها ، خودشان از ذرّاتی بوجود آمده اند که آن ذرّات ، مانند پروتونهای هسته یک اتم در کنار هم می چرخند که اگر مثلاً یک پروتون را چند بار بشکافیم احتمالاً آخرین ذرّاتش ریزسیاه چاله ها خواهند شد ، در هر صورت سیاه چاله های بزرگ از ذرّاتی مانند پروتون ها و نوترونها و امثال آنها بوجود نیامده اند بلکه سیاه چاله های بزرگ ، مانند ریز سیاه چاله ها هستند و فقط اندازه آنها بزرگتر است.

سیاه چاله های بزرگ ، از مجموع ریز سیاه چاله ها هم بوجود نیامده اند هرچند که امکان دارد تعداد زیادی از سیاه چاله های کوچکی که بزرگتر از ریز سیاه چاله ها هستند و عمر بیشتری دارند، همانند پروتونهای هسته یک اتم ، در کنار هم قرار بگیرند و روی هم رفته یک مجموعه پرجرمی را تشکیل بدهند ولی آن مجموعه ، اسمش سیاه چاله نخواهد شد بلکه باید برای آن اسم دیگری انتخاب کرد بنابراین سیاه چاله های بزرگ یک مجموعه ی مرکبی نیستند و البته باید توجه داشته باشیم که ریشه قدرتمندی بیش از حدّ سیاه چاله ها و گرانش بالای آنها ، در همین مرکب نبودنشان از ذرّات مختلف است ، خلاصه مطلب این است که یک سیاه چاله ، قسمتی از فضاست که به حرکت تندِ وضعی درآمده است بنابراین یک سیاه چاله می تواند بدون داشتن ستاره های در اطراف خود هم در فضا حضور داشته باشد.

ب) یک سیاه چاله ، جرم بسیار زیادی دارد ولی مرکز آن بسیار سرد است البته نه اینکه یک سیاه چاله ، انرژی آزاد نمی کند بلکه با توجه به این واقعیت که یک سیاه چاله با فضای اطراف خود در تعامل است و با ذرّات تشکیل دهنده فضا برخورد دارد و نیز با اتمها و ذرات و نیز اجرام دیگری که از اطراف می آیند برخورد دارد بنابراین یک سیاه چاله همواره انرژی آزاد می کند و از عمرش کاسته می شود ولی نسبت به انرژی بسیار زیادِ نهفته در یک سیاه چاله ، این انرژی اندک است در هر صورت یک سیاه چاله و مرکز آن بسیار سرد است چون سیاه چاله ها از انباشت ذرّاتی مانند پروتونها ، نوترونها و یا از ذرّاتی کوچکتر از آنها بوجود نیامده اند و همانطور که مرکز یک پروتون و یا الکترون بسیار سرد است ، همینگونه هم مرکز یک سیاه چاله بسیار سرد است البته همچنانکه عنوان شد سرد بودن سیاه چاله ، دلیلی بر نبود انرژی در آن نیست چون اگر دو سیاه چاله با هم برخورد بکنند و اگر همدیگر را جذب کنند آنوقت انرژی بسیار زیادی آزاد خواهد شد بطوری که همدیگر را نابود خواهند کرد و سیاه چاله جدیدی متولد خواهد شد چون پیش از نابودی کامل همدیگر ، در مقابل هم ، حول یک محل خواهند چرخید و همین اتفاق ، مقدمه ای برای تولد یک سیاه چاله جدید خواهد شد .

ج) در واقع سیاه چاله ها ، گردبادهای فضایی هستند با جرمها و اندازه های متفاوت ، حالا اگر نور به قسمتهای مرکزی این گردفضای بزرگ برخورد بکند آنوقت نور، حالت ِ موجی خود را از دست میدهد و از بین میرود ولی اگر بخواهد از محلّ ِ افق رویداد یا فراتر از محل ِ افق رویداد بگذرد ، بوسیله این گردباد فضایی تغییر مسیر می دهد و منحرف می شود بعنوان مثال فرض کنیم که گردابی در آب ِ داخل ِیک حوضچه بوجود بیاوریم و در قسمت دیگر این حوضچه با ضرباتی ، موجی را در آب ایجاد بکنیم ، در این حال وقتی موج آب به مرکز این گرداب برخورد بکند از بین خواهد رفت و اگر با فاصله ای از مرکز گرداب عبور بکند در آنصورت بوسیله این گرداب از مسیرش منحرف خواهد شد ، مشابه این رویداد هم در مرکز و اطراف سیاه چاله اتفاق می افتد و لذا به این محلی که نور در آنجا از مسیرش منحرف میشود ، میگویند آنجا فضا منحنی شده است و به آن انحناء فضا نام نهاده اند، البته ذراتی مانند الکترونها، پروتونها و نیز اجسام و اجرام آسمانی یعنی ستاره ها و سیاره ها هم ، به مرکزیّت خودشان انحنایی در فضا یا اگر درست تر واضحتر بگوییم گردبادهای فضایی ( اینجا منظور از گردباد فضایی ، سیاه چاله نیست بلکه منظور ، شبیه به گردباد شدن فضا می باشد ) ایجاد می کنند که جاذبه جرمی هم ناشی از همین گردباد فضایی یا به قول معروف ، محصول ِ منحنی شدن فضاست.

خورشید در اطراف خودش گرباد فضایی ایجاد می کند و به خاطر همین گردباد فضایی است که ستاره های دنباله دار بر روی خورشید سقوط نمی کنند بلکه از کنار آن عبور می کنند و نیز بخاطر همین گرباد فضایی است که الکترونها بر روی پروتونها سقوط نمی کنند بلکه به دور آنها میچرخند ، البته باید توجه داشت باشیم که جاذبه و دافعه الکتریکی و مغناطیسی هم هر کدام با شکل و حرکات خاص خودشان یک نوع گردبادهای فضایی یا به قولی دیگر محصول ِ انحنایی فضایی هستند .

د) اندازه یک سیاه چاله ، تا افق رویداد نیست بلکه افق رویداد محلی است که انحراف نور در آنجا مشهودتر است و الا تا هر کجایی که اثری از جاذبه جرمی یک سیاه چاله وجود داشته باشد ، آنجا بخشی از سیاه چاله است مثلاً اندازه ِ سیاه چاله ِ مرکز ِ کهکشان ِ راه شیری ، از خود کهکشان راه شیری بسیار بزرگتر است همچنانکه اندازه مثلاً یک پروتون فقط یک ذره کوچک نیست بلکه تا هر جایی که اثری از آن بصورت جاذبه و یا دافعه وجود داشته باشد ، بخشی از پروتون است و بقیه ذرّات هم همینگونه هستند .

۱۴) ارائه یک راه حلّ کلی برای محاسبه قطر کوچکترین ذرّه تشکیل دهنده ماده و فضا :

پیشاپیش به دو نکته اساسی اشاره می کنم و آن اینکه اولا ً فضا در حال انبساط نیست بلکه تنها کهکشانهای داخل فضا از همدیگر فاصله می گیرند و اگر انبساط فضایی بوده ، فقط در موقع خلقت فضا اتفاق افتاده و تمام شده است بنابراین اندازه کلّ فضا ، در حال حاضر ثابت است ، دوما ً ماده و آثار ناشی از آن هم به وسیله مه بانگی که در فضای آرام اتفاق افتاده ، بوجود آمده است یعنی پیش از وقوع ِ مه بانگ و بوجود آمدن مواد ، جهان فقط فضای ثابت ، تاریک و بدون تحرّکی بوده است .

و اما نکات بعدی اینکه کل ِ فضا ، بزرگترین کره است که کره ای بزرگتر از آن نمی شود وجود داشته باشد ، حال اگر به فرض ، خطی را بر سطح ِ این کره بزرگ رسم بکنیم در آنصورت آن خط ، راست ترین خط خواهد شد و محال ِ ذاتی است که خطی راست تر از آن وجود داشته باشد ، حال اگر این خط را یک بار به دور ِ کل ِ فضا رسم بکنیم در آنصورت دایره ای به دست خواهد آمد که بزرگترین دایره خواهد شد .

و امّا کوچکترین ذرّه تشکیل دهنده ماده و فضا ، کوچکترین کُره است که کره ای کوچکتر از آن نمی شود وجود داشته باشد و اگرخطی را بر سطح این کوچکترین کره در نظر بگیریم در آنصورت آن خط ، کج ترین خط خواهد شد و اگر این خط را یک بار به دور این کوچکترین کره رسم بکنیم ، آنوقت دایره ای به دست می آید که کوچکترین دایره خواهد شد .

همه مخلوقات محدود هستند و هیچ مخلوقی مطلق نیست بنابراین در واقعیت امر نه خط راستِ مطلق وجود دارد و نه خط ِکج ِ مطلق ، و همه چیز در حدّ کمال ِ خودش خلق شده است ، بنابراین فضا ، آن قدر بزرگ آفریده شده است که بزرگتر از آن نمی شود و کوچکترین ذرّات تشکیل دهنده ماده و فضا ، آنقدر کوچک آفریده شده اند که کوچکتر از آن نمی شود و لذا با همین پیش فرض ، یعنی راست ترین خط و کج ترین خط و با استفاده از هندسه مبهم نا اقلیدسی و معادلات مربوط به آن ، می توان قطر ِ فضا و قطر ِ کوچکترین ذرّه تشکیل دهنده ماده و فضا را محاسبه کرد .

۱۵) چرا کهکشانهای دورتر، سرعت ِ فرار ِ بیشتری دارند ؟

همانطوری که مشخص شده است کهکشانهای که از مرکز ِ محل ِانفجار بزرگ ، فاصله بیشتری دارند ، سرعت فرارشان و سرعت دور شدنشان هم بیشتر است بنابراین به نظر می رسد که علت این مسئله برمیگردد به لحظات اوّلیه مه بانگ ، چون در آن لحظات ِ نخستین ، مواد اولیه کهکشانهای که الان دورتر هستند ، بر سر راه خودشان مانع کمتری داشته اند به دلیل اینکه در سطح خارجی توده اولیه مه بانگ قرار گرفته بودند و لذا در زمان وقوع مه بانگ ، سرعت فرار بیشتری گرفته اند ولی مواد اولیه کهکشانهای که به مرکز توده اولیه مه بانگ نزدیک بودند در آن لحظات اوّلیه ، چون با مواد اولیه کهکشانهای مافوق ِ خودشان که مانعی بر سر راهشان بودند برخورد داشته اند و لذا از سرعت گرفتن بیشتر آنها در همان لحظات اوّلیه مه بانگ جلوگیری شده است .

۱۶) دورترین کهکشانها ، چگونه به آن جاهای که الان هستند پرتاب شده اند ؟

گفته می شود که بعضی از کهکشانها ، در فاصله ای با بیش از ۱۳ میلیارد سال نوری دیده میشوند پس اگر بطور قطع ثابت بشود که در کل ِ جهان فقط یک مه بانگ اتفاق افتاده است و نه چند تا در جاهای مختلف ، پس آنوقت باید بپذیریم که این کهکشانها با سرعتی بیش از سرعت نور پرتاب شده اند یعنی به صورت سیاه چاله های ، با حرکت وضعی بسیار تند پرتاب شده اند و بعد در اثر برخورد با ذرات تشکیل دهنده فضا ، از سرعت آنها کاسته شده و تبدیل به کهکشانهای شده اند ، در هر صورت این مسئله باید بیشتر مورد بررسی قرار بگیرد چون هیچ چیزی بدون حرکت وضعی بسیار تند ، نمی تواند با سرعتی بیش از سرعت نور حرکت بکند یعنی اگر ماده ای بدون حرکتِ تندِ وضعی به سرعت نور برسد در آنصورت در اثر برخورد با ذرات تشکیل دهنده فضا متلاشی خواهد شد و تبدیل به نور می شود .

۱۷) انفجار بزرگ و یا مه بانگ ، چگونه اتفاق افتاده است ؟

با توجه به اینکه مه بانگ ، یک معلول ِ بسیار بزرگی است پس علت بزرگی آن را بوجود آورده است در ضمن بازگشت کهکشانها به یک محل و انفجار بزرگِ ناشی از آن ، چندان عملی به نظر نمی رسد چون فاصله کهکشانها از همدیگر بسیار زیاد است بنابراین چگونه ممکن است که در یک زمان به یک محلّ برگردند و الان هم که کهکشانها در حال دور شدن از همدیگر هستند و تا برگردند ، ممکن است عمر موادشان تمام بشود و امّا اگر تصوّر بکنیم که بازگشت کهکشانها ، باعث انفجار بزرگ بوده است در آنصورت باید بپذیریم که از این انفجارهای بزرگ ، تا حالا بی نهایت بار اتفاق افتاده است ولی این فرض هم غیر قابل قبول است چون یک سر زمان در حال است پس معلوم می شود که اوّل آن در بی نهایت نیست چون هر چیزی که بی نهایت باشد ، ابتدا و انتها نخواهد داشت در صورتی که حال حاضر ، سر دیگر زمان است که ما در آن قرار داریم پس معلوم می شود که از عُمر زمان ، بی نهایت سال نگذشته است و نیز به دلیل اینکه بعد از این ، با بازگشت پی در پی کهکشانها ، و تعدادِ انفجارهای بزرگ ِ حاصل از آنها ، برای ناظران فرضی ، قابل شمارش خواهند شد ، پس معلوم می شود که از این انفجارهای بزرگ تا حالا ، بی نهایت بار اتفاق نیافتاده است چون هر چیزی که قابل شمارش باشد ، بی نهایت نیست و اگر هم تصوّر بکنیم که انفجارهای بزرگ ، بی نهایت بار اتفاق نیافتاده اند ولی زیاد اتفاق افتاده اند ، باز هم باید بپذیریم که اوّلین انفجار بزرگ را خداوند بوجود آورده است بنابراین معلوم می شود که تنها علت وقوع ِ مه بانگ ، اراده خداوند بوده است که بدون در نظر گرفتن ِ اراده خداوند ، دانش فیزیک به بمبست خواهد رسید .

متذکر می شوم که ما در زندگی روزمره خودمان هم شاهد تاثیر روح و اراده ِ خود بر مواد هستیم ، مثلاً حرکات دست و پای ما ، نتیجه تاثیر روح و اعمال اراده ما ، بر مواد تشکیل دهنده مغز می باشد .

همت کمیلی