دوشنبه, ۱۷ دی, ۱۴۰۳ / 6 January, 2025
مرد میدان و مین
با اینکه سالها از جنگ ایران و عراق میگذرد، اما هنوز هستند افرادی که کارشان از سر راه برداشتن تلههای انفجاری و مینهایی است که دشمن در مناطق مرزی کشورمان کاشته است. هرچند عنوان حرفه این افراد از خطرهای شغلشان خبر میدهد، اما تا از نزدیک محل کار آنها را نبینید، نمیتوانید تصور درستی از خطرات شغل آنها داشته باشید. این افراد در دشتهای آبرفتی جنوب و مناطق کوهستانی صعبالعبور غرب کشورمان مینهایی را از دل زمین بیرون میکشند که سالها از عمرشان گذشته و هر لحظه بیم آن میرود که بر اثر ضربهای کوچک منفجر شده و حادثهای تلخ را رقم بزنند.
به ملاقات جوانترین مینروب کشورمان رفتیم، مرد جوانی که این روزها به علت انفجار مین جانباز شده و در بیمارستان بستری است.
تا چند روز پیش به عنوان ناظر در میدان مین کار میکرد، اما حالا در یکی از اتاقهای بیمارستان شهید صدوقی اصفهان بستریشده و پزشکان تا به حال چند عمل جراحی روی پایش انجام دادهاند. در آخرین عمل جراحی که روی پای مرد جوان انجام شد، پزشکان سه انگشت کوچک پای راست و قسمتی از کف پایش را برداشتند، چراکه به دلیل شدت انفجار آسیبدیده بود و به نظر پزشکان امکان داشت به بافتهای سالم پای مینروب جوان آسیبزده و باعث آسیبدیدگی بیشتر او شود.
درباره مجتبی امیری حرف میزنیم، یکی از جوانترین مینروبهای کشورمان که با وجود ۲۴ سال سن از سال ۸۶ و تا قبل از اینکه این حادثه ناگوار برایش رخ دهد، مشغول پاکسازی اراضی آلوده به مین کشورمان بود.
او درباره ماجرای ورودش به دنیای مینروبی میگوید: «پدرم از تخریبچیهای زمان جنگ است و در حال حاضر هم در همین زمینه فعالیت میکند. از طریق او با این کار آشنا شدم، برای همین چند سال پیش از طرف مرکز مینزدایی کشور به پادگان مهندسی بروجرد رفتم تا برای مینروبی آموزش ببینم.»
به گفته امیری او برخلاف خطرات کارش اشتیاق داشته در میدان مین کار کند، برای همین وقتی با مخالفتهای پدرش روبهرو میشود اصرار کرده و پدرش را راضی میکند.
به این ترتیب، امیری در مدت دو ماه دوره فشرده مینروبی را پشت سرگذاشت. او در این دوره مهارتهایی مانند آشنایی با مین و خنثیسازی انواع مین و گلوله را فرا گرفت. مینروب جوان بعد از اینکه به صورت عملی و تئوری مهارتهای مینروبی را به دست آورد، کارش را در اراضی آلوده به مین ایلام شروع کرد.
او ادامه میدهد: «البته قبل از این دوره هم من سابقه کار در میدان مین را داشتم، فقط آن زمان در قسمت پشتیبانی کار میکردم، اما در این دوره فشرده که هرروز از ساعت ۷ تا ۱۸برگزار میشد، اطلاعات بیشتری در خصوص مین به دست آوردم.»
● اولین ترس
امیری حدود دو سال در مناطق آلوده به مین ایلام کار کرد تا اینکه حوادثی اتفاق افتاد که باعث شد او خطر کار کردن در میدان مین را بیشتر احساس کند.
مرد جوان اضافه میکند: «افرادی که در میدان مین کار میکنند، وظایف مشخصی دارند، مثلا یک نفر با دستگاه ماینکس و عمق یاب که شبیه دستگاههای فلزیاب است کار میکند و یک نفر به عنوان تخریبچی و مینروب مینها را از زیر زمین خارج میکند. این دو نفر هر ۲۰ دقیقه یکبار کارشان را با هم عوض میکنند تا زیاد خسته نشوند.»
تیر ۸۹ بود که مجتبی و دیگر همکارانش مشغول کار در منطقه آبزیادی ایلام بودند. به گفته مینروب جوان، این منطقه خاکی سست و پفکی دارد و همین ماجرا باعث شده مینهایی که دشمن سالهای قبل در این مناطق کاشته جا به جا شده و به عمق زمین فرو برود.
او در این باره میگوید: «بعضی از مینها در این منطقه به عمق دو تا سه متری زمین رفته است، همین کار را برای ما سختتر میکرد.»
آن روز مجتبی با بیلچهای که داشت مشغولزدن معبر در دل میدان مین بود تا اعضای تیم مینروبی براحتی رفت و آمد کنند.
مرد جوان ادامه میدهد: «بچههای دیگر حدود ۴۰۰ متر با من فاصله داشتند که ناگهان صدای انفجار همه را شوکه کرد. یکی از بچههای مینروب پایش روی مین رفت و مجروح شد. او را سریع با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردیم.»
به گفته مینروب جوان، او وقتی مجروحشدن همکارش را دید کمی ترسید و خطرات کار در میدان مین را به شکل دیگری حس کرد. امیری میگوید: «آن روز برای اولین بار مجروحشدن یکی از همکارانم را از نزدیک دیدم و خطرات شغلم را واقعا حس کردم. معمولا مینروبها بعد از ۲۰ روز کار، ده روز به مرخصی میروند، وقتی این اتفاق برای همکارم افتاد کار را تعطیل کرده و به مرخصی رفتم. آن موقع پدرم در دهلران مشغول به کار بود، برای همین تصمیم گرفتم انتقالی بگیرم و پیش او کار کنم.»
● شش نفر با هم شهید شدند
مجتبی حدود دو سال هم در منطقه دهلران کار کرد. او در این منطقه همراه یکی از دوستانش به نام محمدرضا نوری کار عمقیابی انجام میداد.
مینروب جوان اضافه میکند: «بعد از مدتی دوستم محمد به کردستان منتقل شد و من هم به مناطق آلوده به مین کرمانشاه مانند پاوه و نوسود منتقل شدم، در این مناطق بیشتر کار شناسایی انجام میدادم یعنی با جیپیاس مختصات مناطق آلوده را تعیین میکردیم. بعد از چند روز هم متوجه شدم محمد در کردستان همراه پنج نفر دیگر شهید شده است.»
به گفته مینروب جوان، محمدرضا نوری و دیگر همراهان او بر اثر انفجار ناگهانی چاله انفجار شهید شدهاند.
امیری اضافه میکند: «وقتی مینها و گلولههای عمل نکرده را جمعآوری کردند آنها را در چالههایی که برای این کار میسازند گذاشته و به وسیله چاشنی منهدم میکنند، اما شهید نوری و همکارانش غافلگیر شدند، چون مین و گلولههای جمعآوری شده خودبهخود منفجر و به شهیدشدن آنها منجر شد.»
امیری، حدود هشت ماه مشغول کار شناسایی بود تا اینکه تصمیم گرفت با دختر مورد علاقهاش نامزد کند. او درمورد نظر نامزدش درباره شغل خود میگوید: «آن موقع که ما نامزد شدیم، کارم نظارت بود. برای همین به او گفتم شغلم خطر زیادی ندارد، او هم قبول کرد، اما در این میان به علت اینکه نامزدم در آبادان درس میخواند تصمیم گرفتم انتقالی بگیریم تا در شلمچه کار کنم.»
به گفته مجتبی ظرفیت نیرو در شلمچه تکمیل بود، برای همین او کارش را دوباره در ایلام و دهلران به عنوان ناظر ادامه داد. امیری ادامه میدهد: «از مهر امسال تا یک ماه پیش که دچار حادثه شدم، کارم اجرایی بود و نظارت میکردم.»
● حادثه در اراضی آلوده
مینروب جوان تا قبل از مجروحشدن در منطقه چم هندی دهلران به کار نظارت مشغول بود. پانزدهم دی بود که او در جریان حادثهای تلخ قرار گرفت، مجتبی در این باره میگوید: «جمعه بود.
من در قرارگاه پاکسازی روی تخت دراز کشیده و مشغول نگاهکردن به اخبار ساعت ۱۴ بودم که با من تماس گرفتند و گفتند یکی از عشایر منطقه برای جمعآوری ضایعاتی مانند ترکش و فلز قدم به میدان مین - که قبلا پاکسازی دستی شده بود - گذاشته و با انفجار مین مجروح شده است. البته علاوه بر او یکی از ماموران هنگ مرزی هم که برای کمک به او وارد منطقه شده بود پایش روی مین رفته و زمینگیر شده بود.»
محل حادثه قبلا توسط بچههای پاکسازی به صورت دستی پاکسازی شده اما عملیات پاکسازی هنوز به اتمام نرسیده بود چرا که برای پاکسازی اراضی آلوده باید چند مرحله پاکسازی دستی و مکانیزه صورت بگیرد. مرد جوان ادامه میدهد: «روی این منطقه هم هنوز پاکسازی مکانیزه انجام نشده بود، فکر میکنم به همین دلیل این حادثه اتفاق افتاد، به هر حال ساعت حدود ۴ بعد از ظهر بود که ما به منطقه رسیدیم چون جاده سیلزده بود نتوانستیم با آمبولانس خیلی جلو برویم برای همین مجبور شدیم با برانکارد مسیری حدود ۹۰۰ متر را پیاده طی کنیم و مجروحان را به آمبولانس منتقل کنیم. هر دو به علت شدت انفجار پایشان قطع شده بود.»
بعد از اینکه مجروحان حادثه به بیمارستان دزفول منتقل شدند، امیری باید مختصات محل حادثه را به مرکز مینزدایی اطلاع میداد. مینروب جوان میگوید: «ولی باتری جیپیاس تمام شده بود، برای همین روشن نمیشد از طرفی هم هوا تاریک شده بود برای همین ممکن بود برای خودمان هم حادثهای اتفاق بیفتد.
بنابراین امیری و ماموران هنگ مرزی صورتجلسهای نوشتند و قرار شد مشخصکردن مختصات را صبح روزبعد انجام دهند. به گفته مجتبی او آن شب راحت نتوانست بخوابد و صبح هم ساعت ۷:۳۰ برای مشخصکردن مختصات انفجار مین راهی محل حادثه شد. او ادامه میدهد: «با گروهبانی به نام علی موسوی رفتیم داخل میدان مین. او دوربین فیلمبرداری با خودش آورده بود و از منطقه فیلم میگرفت، من هم شرح حادثه را برایش میگفتم.»
کمی بعد مینروب جوان مختصات محل حادثه را مشخص کرد و با دفتر پاکسازی ایلام تلفنی تماس گرفت تا مختصات محل را در نقشه ثبت کنند. مجتبی میگوید: «وقتی به مسئول مشخصکردن نقشه گفتم مختصات را وارد کامپیوتر کن تا ببینیم کجاست و چه افرادی رویش کار کردهاند او گفت میدان ۲۴ باکس ۲۸ شرکت... هنوز کامل تلفن را قطع نکرده بودم که احساس کردم ۱۰ متر روی هوا بلند شدهام.»
مین ضد نفر زیر پای مجتبی منفجرشده و موج انفجار او را پرتاب کرده بود. او میگوید: «وقتی به خودم آمدم دیدم درست کنار محل انفجار قبلی روی زمین افتادهام پای راستم بشدت درد میکرد، کفش ایمنی که پوشیده بودم پودر شده بود و از کف پایم خون بیرون میزد. کمی آن طرفتر هم گروهبان موسوی روی زمین افتاده بود، موج انفجار باعث شده بود چشم راستش تخلیه و صورتش غرق خون شود.»
مجتبی و همراهش روی زمین افتاده بودند و فریاد میزدند، اما شخصی آنجا نبود که به فریادشان برسد. او و گروهبان موسوی یکدیگر را در آغوش گرفته بودند و مدام یا حسین یا ابوالفضل میگفتند،مجتبی میگوید:«بدنمان میلرزید. موسوی آیت الکرسی میخواند و من هم یا حسین میگفتم، اما کسی صدایمان را نمیشنید برای همین دنبال گوشی موبایلم گشتم و آن را در چاله انفجاری که مین ایجاد کرده بود، پیدا کردم. کفش ایمنی و ضد مینی که پوشیده بودم، پوکیده بود. خلاصه به هر زحمتی بود، گوشیام را پیدا کردم و با بچههای قرارگاه پاکسازی تماس گرفتم.»
به این ترتیب، مینروب جوان با همکارانش تماس گرفت و تقاضای کمک کرد. چند دقیقهای از حادثه گذشته بود، هوا سرد بود و آنها زخمی روی زمین افتاده بودند. مرد جوان ادامه میدهد: «تقریبا ساعت ۱۰ صبح بود که صدای ماشینها را شنیدم که به ما نزدیک میشدند، اما آنها برای این که از تکرار حادثه جلوگیری کنند، تصمیم گرفتند معبر باز کرده و با برانکارد ما را از میدان مین خارج کنند، آن موقع پایم را احساس نمیکردم، بچهها که آمدند پایم را بستند، خیلی درد داشتم، فریاد زدم مرا بیهوش کنید، دارم از درد میمیرم.»
نیروهای امدادگر، مجتبی و همراهش را به بهداری منطقه دشت عباس بردند. آنجا به مینروب جوان چند مسکن تزریق کردند، اما فایدهای نداشت. او همچنان درد میکشید و فریاد میزد.
امیری میگوید: «میلرزیدم، داشتم میمردم برای همین با آمبولانس هلال احمر منتقلم کردند به بیمارستان امام علی(ع) اندیمشک ولی تعدادی از پرستارهای آنجا وقتی دیدند کف پایم مثل کتاب باز شده غشکرده و روی زمین افتادند، اما هر طور که بود مرا به اتاق عمل بردند تا جلوی خونریزی را بگیرند.»
به گفته مجتبی، مسئول او وقتی از بحرانی بودن شرایطش باخبر شد یک آمبولانس مجهز را کرایه کرد تا او را به بیمارستان امام علی(ع) اصفهان منتقل کنند.
او ادامه میدهد: «ساعت شش غروب بود که حرکت کردیم و ساعت شش صبح روز بعد به اصفهان رسیدیم، وقتی به هوش آمدم، دیدم آمبولانس پرخونشده شاید باورتان نشود، ولی ده تا کیسه خون به من زدند آنجا هم نزدیک غروب بود که به اتاق عمل رفتم و وقتی برگشتم دیدم پایم را با میله و پیچ و مهره بستهاند.»
حدود یک ماه از حادثهای که برای امیری رخ داد، میگذرد با این حال او هنوز از بیمارستان مرخص نشده است، چون زخم پایش خیلی زود دچار عفونت میشود. او در باره شرایط جسمی خود و گروهبان موسوی میگوید: «دو هفته پیش بود که به خاطر شدت عفونت، سه انگشت کوچک و قسمتی از کف پایم را قطع کردند. خدا را شکر حالم خوب است پزشکها گفتهاند شاید تا هفته دیگر مرخص شوم. درباره گروهبان موسوی هم تاکنون چند بار زیر عمل رفته، اما هنوز بینایی خود را به دست نیاورده است. بعد از این که مرخص شدم، اگر توفیق باشد میخواهم برگردم سرکارم چون خیلی دوست دارم به مردم خدمت کنم.»
● تجهیزات سنگین یک مینروب
اعضای گروه پاکسازی از تجهیزات ویژهای برای از سر راه برداشتن مینها و تلههای انفجاری استفاده میکنند. مجتبی امیری در این باره میگوید: «کلاه، جلیقه ضد ترکش که شش کیلو وزن دارد و پوتینهای ۱۶ کیلوگرمی تعدادی از وسایل ایمنی است که مینروبها باید هنگام حضور در اراضی آلوده از آن استفاده کنند.»
تصور کنید اعضای گروه پاکسازی در زمستان و تابستان در حالی که این تجهیزات سنگین را به تن کردهاند، باید در نهایت دقت مینهایی را که سالها از عمرشان گذشته است، پیدا و خنثی کنند.
او درباره مراحل پاکسازی میدان مین میگوید: «بعد از این که تیم شناسایی مختصات محل را مشخص کرد، اعضای تیم پاکسازی دستی وارد میدان میشوند. آنها در گروههای دو یا سه نفره کار میکنند. یک نفر از آنها به وسیله دستگاه ماینکس (فلزیاب) محل قرار گرفتن مین را مشخص میکند بعد مینروب گروه مین را از زمین خارج و خنثی میکند. یک نفر نیروی کمکی هم همراه آنهاست و آنها را پشتیبانی میکند.»
بعد از این که کار پاکسازی دستی زمین آلوده به اتمام رسید، نوبت به پاکسازی مکانیزه میرسد. در این مرحله اعضای گروه پاکسازی با ماشین آلات سنگینی که برای این کار آمادهسازی شدهاند، زمین آلوده را شخم میزنند تا اگر مینی به جا مانده بود، منفجر یا خنثی شود.
مینروب جوان ادامه میدهد: «محل هر مینی که در میآوریم را با پرچم سبز، آبی یا سفید مشخص میکنیم، مینهایی هم که در محل خود قرار ندارند را با پرچم قرمز مشخص میکنیم.»
به گفته مجتبی، مینها طبق مهندسی خاصی چیده میشود برای نمونه برای یک مین اصلی، سه مین محافظ در نظر گرفته میشود برای همین هنگام پاکسازی اگر مینی در محل خودش نباشد، مینروبها آن نقطه را با پرچم قرمز مشخص میکنند، چرا که احتمال دارد مین به خاطر گذشت زمان، سیل یا نوع خاک جا به جا شده باشد.
هر مینروب طبق قانون باید دو ساعت در روز کار کند، امیری درباره حقوق مینروبها میگوید: «حقوق هر مینروب بستگی به سابقهاش در مینزدایی دارد. یک سر تیم تقریبا یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان میگیرد، مینروبهای درجه یک تا ۳ هم بین ۸۰۰ تا یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان حقوق میگیرند.»
مهدی آیینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست