دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

شهر, از یک مفهوم تا یک ابر واقعیت


شهر, از یک مفهوم تا یک ابر واقعیت

اگرچه مفهوم شهر واقعیتی به پهنای تاریخ شهرنشینی بشری دارد اما بالذات هیچ گاه در پس این مفهوم تاریخی به پهنای عمر بشر نهفته نیست, چراکه شهر از آن زمان که متعلق شناسایی بشر شد همواره به عنوان یک مفهوم و از همه مهم تر یک مساله برای انسان و در زندگی انسان رخ نمایان کرد

اگرچه مفهوم شهر واقعیتی به پهنای تاریخ شهرنشینی بشری دارد اما بالذات هیچ گاه در پس این مفهوم تاریخی به پهنای عمر بشر نهفته نیست، چراکه شهر از آن زمان که متعلق شناسایی بشر شد همواره به عنوان یک مفهوم و از همه مهم تر یک مساله برای انسان و در زندگی انسان رخ نمایان کرد. شهر و شهرنشینی همیشه به عنوان مساله یی بود که آدمی آرزویش را داشت تا آن گونه که می خواهد از آن بهره ببرد، در آن زندگی کند و آن را طبق خواسته ها و رویا های درونی اش بسازد و بنا کند. اما این صورت مساله است. انسان شهرنشین همیشه با مشکلات و معضلات جدی در راه شهرنشینی خود مواجه بوده و در هر دوره سعی داشته و دارد بر این مشکلات چیره شود و بتواند یک شهر آمالی را برای حیات خود به وجود آورده و در راه توسعه آن بکشود.

پرداختن به این مفاهیم رویکردی در مطالعات شهری و شهرنشینی ایجاد کرد که ذاتاً اساسی فلسفی به خود گرفت و همواره پرداختن به این مسائل معرفت هایی را ایجاد کرد که به واقع شهر چیست و زندگی در شهر چه خصوصیت ها و معیارهایی را باید داشته باشد و از آن مهم تر تقابل فرد به مثابه یک عنصر شهری با شهر به معنای وسیع کلمه چیست.

در دنیای مدرن مفهوم شهر خیلی چیزها را در بر می گیرد، از موضوع دفع زباله و فاضلاب گرفته تا غذای شهرنشینان و از خیابان و مترو گرفته تا بنیادهای مدنی و سیاسی همه و همه در قالب مبحث شهر و شهرنشینی قد علم می کنند. اما اگر شهر این است و خواسته های فرد شهری از شهر این است پس شهرنشینی چیست؟ چه وجوهات اخلاقی، فکری و کارکردی را یک فرد باید داشته باشد تا بتوان به او شهرنشین گفت. همان طور که می بینید به همان اندازه که شهر از شهرنشینانش توقع دارد به همان اندازه هم فرد از محیطی که در آن زندگی می کند، توقع دارد. داشتن وسایل حمل و نقل مناسب، سیستم کنترل شده ترافیک، استفاده به موقع و مناسب از مایحتاج اولیه زندگی در کمترین زمان ممکن، امکانات مناسب تفریحی برای صرف اوقات فراغت، پاکی خیابان ها، کوچه ها و ریخت عمومی شهر، استفاده بدون دردسر از امکانات آموزشی و فرهنگی توقعات یک شهروند از یک جامعه شهری است که همه اینها باید توسط متولیان امور شهر برای شهروندان فراهم شود. اما به واقع این مسائل هیچ گاه به طور کامل فراهم نمی شوند و بیشتر از سیاستمداران یک جامعه این متولیان امور شهری هستند که بنا به سطح فرهنگ و شعور جمعی شهرنشینان در معرض تند انتقادها و اعتراض های شهرنشینان قرار می گیرند چراکه اداره یک شهر با ابزارهای موجود و به مدد ابزارهایی که پس از بروز مشکلات متعدد شهری وارد عرصه اداره امور شهری شده کاری است ورای تمام کارهای سخت اداره یک کشور. اگر این را بپذیریم که اداره شهر پیش از وجود تمامی امکانات نیازمند یک فکر خلاق است پس باید به این امر هم باور داشته باشیم که در پس هر بحران شهری یک فکر ناپخته به دور از همه آینده نگری ها قرار دارد.

اگر در پس اداره یک شهر یک فکر پرورش یافته در شهر حضور نداشته باشد پس نمی توان هیچ گاه ادعا کرد شهری در حال اداره درست و صحیح است و همه شهرنشینان از شهرنشینی خود راضی و خرسند هستند. اما رویکرد بسیار مهم تر در این ساختار که تبدیل به معضلی بسیار جدی برای شهر های جهان سومی و شهرهای به اصطلاح در حال توسعه شده است، تقابل و تعامل شهرنشینان با شهر است. با پذیرش این پیش فرض که هر فردی که در شهر زندگی می کند الزاماً شهرنشین نمی تواند باشد، به این مهم پی می بریم که بسیاری از مشکلات شهری ناشی از رفتارهای شهرنشینان است. استفاده نادرست از امکانات شهری، تولید بیش از حد زباله و رونق کار موش های فاضلاب به دلیل عدم بازیافت یا حداقل دفع صحیح فضولات، استفاده نادرست از خودروها و وسایل نقلیه عمومی، دویدن های نابجا در فضاهای عمومی مترو یا مراکز شلوغ شهری که بر اساس اصل توهم تعجیل در شهری مثل شهر تهران نمود عینی دارد، پرسه های بی دلیل شهرنشینان در معابر و خیابان ها، عدم تفکیک رفتاری فرد در محیط های شخصی و عمومی (مانند رقص و پایکوبی بعد از پیروزی تیم مطلوب در مسابقات فوتبال)، عدم رعایت حریم های فردی در شهری مثل شهر تهران که در بسیاری از موارد به میلیمتر هم کاهش می یابد، بزهکاری های اعجاب آور (مثلاً دزدیدن شیر یا سیفون دستشویی های عمومی)، تولید بیش از حد خودروهای شخصی و استفاده از آنها در مقام یک وسیله زینتی و تشریفاتی در کوچه هایی با عرض یک متر و بیست سانتیمتر، تزریق معتادان در کیوسک های تلفن همه و همه نشان دهنده عدم بلوغ شهرنشینان و تفکر زندگی در شهر است.

به نظر می رسد بیان این معضلات اگرچه راهکارهایی را هم در بر نداشته باشد دست کم می تواند تسلایی برای کسانی باشد که در پی پی ریزی بنیان های یک شهر سالم هستند. اما واقعیت دردناک تر در پس این همه معضل زمانی است که یک شهر با تمام این مشکلات هر روز بزرگ تر و بزرگ تر شود تا در نهایت تبدیل به یک ابرشهر شود. این ابرشهر نه تنها در ذهن هیچ کس نمی گنجد بلکه معضلات و کاستی های موجود در آن هم هیچ گاه قابل حل نخواهد بود. آیا می توان بر ابرشهری با این مشخصات نام شهر را گذاشت؟ پرسشی که می تواند سرآغاز بروز تفکر شهروندی و شهرنشینی باشد. پس شهر بیش از آنکه نیاز به امکانات مورد نیاز خود برای دوام و تداوم زمانی داشته باشد، نیاز به افکار شهرنشینی و شهروندی دارد تا بتواند به حیات خود ادامه دهد؛ شهروندانی که می دانند شهر چیست و چگونه باید در آن زیست کرد. به راستی شهروند کیست و چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟

محمد میلانی