چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

مرگ تدریجی یک رویا


مرگ تدریجی یک رویا

نقد نمایش «باغ مرگ»

نمایش «باغ مرگ» روایت باغی است که با مرگ می‌شکفد و طلسم‌جادوی آن می‌شکند.باغی که در ورودی آن قاب‌عکس و حجله‌ای گذاشته‌اند تا به مخاطب بفهمانند که مرگ در اینجا حضور دارد و به احترامش سکوت را رعایت کنند.«باغ‌مرگ» با مجلس سوگواری آغاز می‌شود و با مجلس عروسی پایان می‌یابد و این اعجاز مرگی است که به این باغ وارد شده‌است و قرار است زندگی را برای این باغ به ارمغان آورد.باغ، رویا‌ها وآرزوهای رضا محدث است.رضا محدث یک عاشق تئاتر است که تمام ارثیه پدری‌اش را، صرف رویا‌هایش می‌کند ولی به آ‌نها دست نمی‌یابد.او تماشاخانه‌ای می‌سازد تا به اوج لذت تئا‌تر برسد.به‌گونه‌ی ‌سمبلیک او آرزوی آن دارد که نقش مکبث را بازی کند اما کارگردان نقش دانکن را به او می‌دهد تا هر شب بر روی صحنه‌ی تماشاخانه‌اش، به دست مکبث به قتل برسد.

انگار تقدیر این است که رضا محدث در رویا‌هایش غرق شود تا نفسش گرفته‌شود.دیالوگ کلیدی نمایش، از زبان محدث بیان می‌شود که نمی‌دانست قاتل است یا مقتول؟ او هر شب در نقش دانکن بر روی صحنه کشته می‌شد اما رویایش مکبث بود و مکبث شد! او دچار دوگانگی شخصیت شده‌بود و در جدال مکبث و دانکن غرق شده‌بود.ساختار روایت، بر مبنای نمایشنامه مکبث است.برای همین روایت نیاز دارد در هر بخش از روایت خود، ارجاعی به روایت مکبث داشته‌باشد و این دو روایت به موازات هم به‌جلو بروند.بستر این امر هم، اجرای نمایش مکبث در تماشاخانه است.هر شب نمایش مکبث در تماشاخانه اجرا می‌شود و زندگی رضا محدث هم به پیش می‌رود.برای همین، آمیختگی دو روایت، بسیار به‌جا و اصولی بوده‌است و ارتباط مضمونی بین دو روایت در هر بخش برقرار می‌شود.

به‌مانند فراداستان، که داستانی در داستان دیگر است، اینجا هم دو روایت در هم آمیخته‌شده‌اند.روایت زندگی رضا محدث و روایت مکبث شکسپیر.یکی از شیوه‌های ترکیب دو روایت مستقل، ارتباط محتوایی دو روایت است که به‌نوعی تکمیل‌کننده و یا موثر از یکدیگر باشند.در این نمایش، زندگی رضا محدث تحت تاثیر نمایش مکبث است.آن‌قدر به مکبث علاقه دارد که مولفه‌های نمایش مکبث، در زندگی‌اش حضور دارند.همسران محدث، به‌مانند خواهران جادو، روال زندگی شخصیت‌اصلی را تغییر می‌دهند و او را در نفرین خویش گرفتار می‌کنند.

در میان صحنه‌های نمایش، بازیگرهای نقش زنان محدث، با تغییر نحوه پوشیدن لباسشان و صدای کلاغ، شخصیت خواهران جادوی مکبث را به نمایش می‌گذارند.با توجه به نقش خواهران جادو در نمایشنامه مکبث، می‌توان نقش همسران محدث را در زندگی محدث، رمزگشایی و تفسیر کرد.شخصیت‌زن‌های محدث، شخصیت‌هایی هستند که همه‌ی آنها عاشق تئا‌تر هستند و به‌بهانه‌ی اجرای نمایشی، سراز تماشاخانه‌ی محدث در می‌آورند و انگار محدث را در جادوی عشق خود گرفتار می‌کنند وبا این کارشان، به قول اولین زن محدث، به تئا‌تر حرفه‌ای وارد می‌شوند! شخصیت‌ها با تعاریف‌برزویه و صحنه‌های موازی خواهران جادو در مکبث تعریف می‌شوند و نماد شرارت و جادو در زندگی محدث می‌شوند.شرارتی که با بوالهوسی‌های رضا محدث آغاز می‌شود اما نمایش قصد دارد قهرمانش را دربرابر جادوی زن‌ها ناتوان نشان بدهد و او را بزرگوار‌تر از شخصیت‌زن‌هایش نشان بدهد.

صحنه آشنایی محدث با هر کدام از همسرانش، موید این مطلب است که مردی مظلوم در دام جادویی زنی گرفتار شده‌است.شخصیت همسران محدث در دو بخش خلاصه می‌شود.بخش نخست، صحنه‌ی آشنایی با محدث است که نیمه‌ی روشن زندگی آنهاست.بخش دوم، رقابتی است که زن‌ها‌ی محدث با یکدیگر بر سر جایگاه‌شان در تماشاخانه و نزد محدث دارند.نمایش با خطابه‌ی صادق برزویه، وکیل محدث در مجلس ختم برگزار می‌شود.خطابه‌ای که تمامی‌اطلاعات و حتی تفسیر شخصیت‌ها را به مخاطب ارایه می‌کند و این ضعف بزرگ نمایش است.مونولوگ برزویه، ریز‌ترین جزئیات راجع به شخصیت‌ها را بیان می‌کند و جای کوچک‌ترین درنگ و تاملی را برای مخاطب باقی نمی‌گذارد.

در پایان هم، همین وکیل با قرائت وصیت‌نامه‌ی محدث، گره‌های باقیمانده را می‌گشاید و مخاطب را بایک پایان‌خوش به خانه روانه می‌کند.استفاده از بازیگران یکسان در هر دو روایت و طراحی‌لباس مناسب، تمهیدی بوده‌است که از جانب کارگردان برای تلفیق فرمی‌دو روایت به‌کار گرفته‌شده‌است.لباس‌ها که از دامن‌ها‌و شال‌های دورنگ تشکیل شده‌بود، دو روایت را به‌مانند دوروی سکه به تصویر می‌کشد.لباس‌های مجلس سوگواری سیاه‌است اما روی دیگرش لباس‌های روایت مکبث است که از رنگ‌های قرمز، بنفش و آبی استفاده شده‌است.برخی اعتقاد دارند در اجراهای آثار شکسپیر، باید روح‌زمانه منعکس شود و کارگردان قرائتی متناسب با شرایط ‌فکری مخاطبش از اثر داشته باشد تا بتواند معنای مستتر در روایت را به مخاطبش منتقل کند.ایده‌ی این نمایش، قرائتی تازه و مدرن از مکبث است.؛ فردعاشق شخصیت مکبثی که هرشب به دست مکبث بر روی صحنه به قتل می‌رسد.