دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

پلیس یعنی آرامش


پلیس یعنی آرامش

شب سرد و یخ زده ای ست. از پشت پنجره به خیابان نگاهی می کنم . یک مرد، یک مرد سبزپوش و مهربان درست زیربارش ایستاده است تا من شبها آرام و در سکوت به خوب روم. آن مرد در شبها در سکوت مرگبار …

شب سرد و یخ زده ای ست. از پشت پنجره به خیابان نگاهی می کنم . یک مرد، یک مرد سبزپوش و مهربان درست زیربارش ایستاده است تا من شبها آرام و در سکوت به خوب روم. آن مرد در شبها در سکوت مرگبار و پراز ترسهای واهی با آن دستهای گرمش و با نگاهی مهربان با غول شبها دست و پنجه نرم می کند . وقتی همه خواب هستند او بیدار می ماند و اطمینان را برای این خواب شیرین فراهم می کند. او در گرگ و میش شب هم مواظب ماست او کنار ماست.

در روزها بازهم وقتی از پشت پنجره به او نگاه می کنم که آنجا ایستاده است تا من بی دغدغه بنشینم و آوازهایم را بخوانم آرامش و اطمینانی خاص و عجیب تمام وجودم را فرا می گیرد آرامشی که از او از نامش از نگاهش سرچشمه می گیرد.

نامش پلیس است. او هر روز و هر شب زیرنور سوزنده خورشید و شلاق هایش ایستاده تا جان ما به خطر نیافتد او جان خود را فروخته تا جان ما را بخرد او نیز به صفت از جان گذشته معروف است.

پلیس یعنی آرامش یعنی آزادی تا وقتی او در کنار ماست آرامش برای ماست آزادی کنار ماست راستی که این بیت شایسته پلیس است.

تا خلق ازو رسد به آسایش

هرگز به عمر خویش نیاساید

پلیس نامی مقدس نامی آشنا نامی ماندگار او همیشه در کنار ماست او آن جاست تا دست کودکان را مثل یک دوست قدیمی و مهربان بگیرد و با نگاه کردن به چراغ راهنمایی آرام آرام به آن سوی خیابان ببرد این کوچکترین وظیفه ی اوست.

حال بیاییم به احترام او به خاطر ایستادگی به حرمت آن همه مهربانی پنهان در نگاهش ترانه هایمان را برایش بلند بخوانیم حالا باید او بنشیند و ما به رسم دوستی و احترام پیش پایش بایستیم و بلند برایش بخوانیم:

مرد قانون

یادآور مهر و محبت

مرد مردان

با تو بودن مایه ی آرامش ماست

یاد تو در یاد ماهاست

ای که یادت در دل ماست

یارویاورت خداوند

فاطمه ثباتی کلاس ۳/۳

مدرسه راهنمایی پونه رونقی

منطقه ۱۵ تهران