سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

چه شد که ادبیات تمام زندگی ما را به هم ریخت


چه شد که ادبیات تمام زندگی ما را به هم ریخت

هر داستانی سوژه و ایده ای دارد که ناب و مخصوص خودش است, ایده ای که می تواند ۲۰۰ تا ۳۰۰ صفحه یک کتاب را پیش ببرد و بهترین لحظات زندگی ما, یعنی زمان خواندن آن کتاب را برایمان به ارمغان بیاورد

هر داستانی سوژه و ایده‌ای دارد که ناب و مخصوص خودش است، ایده‌ای که می‌تواند ۲۰۰ تا ۳۰۰ صفحه یک کتاب را پیش ببرد و بهترین لحظات زندگی ما، یعنی زمان خواندن آن کتاب را برایمان به ارمغان بیاورد.

● قصه‌های من و مامان بزرگ

می‌خواهیم به این برسیم که آن قدیم‌ها که هیچ کس نبود که با او تلفنی صحبت کنند، چه‌جوری مردم عصرها را شب می‌کردند و شب‌ها را صبح. داستان درباره همین است که آدم‌ها چه‌طور حرف می‌زنند و چه‌طور داستان می‌نویسند. «مترجم دردها» یکی از معروف‌ترین داستان‌های یک نویسنده هندی-آمریکایی «جومپا لاهیری» درباره همین است. درباره مردی هندی که با پیرزنی هم‌خانه می‌شود، تفاوت در فرهنگ کشور خودش با این کشور از یک طرف و زندگی با یک پیرزن از طرفی دیگر درباره همین است. پیرزن در فضای این است که مردی به ماه رفته و فکر کنید در تعجب این داستان است. از همین زندگی عجیب و غریب او بگیرید تا نگاه مرد هندی به او که هیچ‌کدام حرف هم‌دیگر را نمی‌فهمند. داستان «پدران و پسران» اثر «تورگبینف» هم در همین حال و هوا می‌چرخد پدران و پسرانی که حرف‌هایی از دو دنیای متفاوت می‌زنند. گاهی فکر می‌کنم که چه می‌شود که آدم‌ها بعد از گذشت ده سال این‌قدر با هم فرق می‌کنند.

● برج بابل

داستان «برج بابل» درباره بی زبانی است. داستان در زمانی می‌گذرد که تمام آدم‌های دنیا در یک مکان مشخص زندگی می‌کردند و در یک شهر و با یک زبان صحبت می‌کنند. روزی با هم قرار می‌گذارند که دور هم جمع شوند و برجی بسازند که تا آخر آسمان برسند. شروع به ساخت برج می‌کنند و تا نزدیک آسمان پیش می‌روند و روزی از خواب بلند می‌شوند و می‌بینند که هیچ‌کدام حرف همدیگر را نمی‌فهمند و هر گروه و هر خانواده به زبان متفاوتی صحبت می‌کنند. این می‌شود که داستان ساختن برج نصف کاره می‌ماند. هر گروهی که به یک زبان مشخص صحبت می‌کند به بخش دیگری از جهان کوچ می‌کند. در واقع همین زبان است که همه را از هم جدا می‌کند یا به هم نزدیک می‌کند. حالا از این‌جا قرار است درباره این حرف بزنیم ‌که این جدایی تا کجاست یا این نزدیکی از کجا می‌آید و چه می‌شود که مولوی و سعدی از نویسنده‌های محبوب حال حاضر اروپا می‌شوند.

● احتمالا گم شده‌ام

این مثال‌های که زدیم هیچ ربطی به داستان‌هایی که همه را انگار یک بچه دیکته کرده ندارد. چون اگر دنبال این تشابه در داستان‌های روزی که در ادبیات فارسی در می‌آید بگردیم اندازه موهای سر من و شما مورد تکراری الکی و خنک وجود دارد. داستان‌هایی که پر است از پسرهای جوانی که دانشجو هستند و کیفشان را از این بندهای بلند دارد و روی یک شانه می‌اندازند و کلا دست از دنیا برداشته‌اند و هیچ کس حرف آن‌ها را نمی‌فهمد و همش توی کافی شاپ‌ها ول می‌گردند. این‌ها را کنار بگذارید کنار و ببینید این «علی خدایی» در داستان «تمام زمستان مرا گرم کن» چه‌طور دست و پا زدن یک کارمند میان سال را با تمام جزئیاتش شاعرانه تصویر می‌کند. داستانی که تمام بدن‌تان را گرم می‌کند از شور زندگی از جنگیدن و فدا شدن برای خانواده.

● الکساندر دوما پدر شاید هم پسر

«کنت مونت کیریستو» داستان جوان بیچاره‌ای است که دوستش خیانتی به او می‌کند و او را به حبس ابد محکوم می‌کنند، در زندان با زندانی فراری روبرو می‌شود که به او ادبیات درس می‌دهد و شمشیر بازی و منطق و در آخر هم جای گنجی که در بیرون زندان مدفون کرده است. کنت داستان از زندان فرار می‌کند و زندگی تازه‌ای را شروع می‌کند و در آخر هم انتقامش را از دوستش می‌گیرد در تمام طول زندگی در آن زندان وحشتناک تنها چیزی که او را نجات می‌دهد. همین رویا پردازی است. همین قصه‌ها و رازهای زندگی. شاید تنها راه همین باشد در تمام دوران و ‌در تمام جهان همین داستان است که آدم را در سرما گرم نگه می‌دارد.

● گربه سیاه خانه همسایه

گاهی وقتی داستان‌ها را می‌خوانی می‌بینی که چه‌قدر بعضی موضوع‌های ساده یا شخصیت‌های ساده در داستان‌ها و آدم‌ها تکرار می‌شوند. این تکراری که می‌گویم خیلی بزرگ‌تر از این حرف‌هاست. مثالی که الان به ذهنم می‌رسد بین دو داستان است. اولی «مرشد و مارگاریتا»ی نویسنده روس «بولگاکوف» است. در این شاهکار گربه سیاهی است که صحبت می‌کند و شخصیت خیلی مهمی را در داستان دارد یا داستان «کافکا در کرانه» اثر «موراکامی» نویسنده معاصر ژاپنی، در بخشی از این داستان هم دیالوگ‌های پیرمردی است که با یک گربه سیاه ارتباط برقرار می‌کند که خودش برای خودش خیلی جالب است! این گربه سیاه چه کرده با این ادبیات تازه.

یکی از داستان‌های «ادگار آلن‌پو» معروف هم در محور یک گربه می‌گذرد که فقط حرف نمی‌زند ولی با همین حرف نزدنش از هزار تا مجری وراج کار داستان را بیش‌تر جلو می‌برد. شاید؛ فقط شاید اگر تمام زندگی‌تان ‌داستان‌ها باشد یا آدم‌های داستان‌ها را از آدم‌های دوروبرتان بیش‌تر بشناسید خیلی راحت بتوانید ببینید تاریخ بیهقی با آن همه جزییات درباره شاهنشاهی و لباس‌ها و مراسمش، یا «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» اثر «مارسل پروست» با آن همه ریزه‌کاری درباره زندگی پولدارهای فرانسه قرن هجدهمی کلی وجه تشابه دارند، ‌از آن مقایسه‌های قرمه سبزی با سوپ فرانسوی است.

نویسنده: اعظم عامل‌نیک