یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بی هیچ حرف تازه


بی هیچ حرف تازه

یادداشتی بر مجموعه داستان «صبح به خیر آقا جان» نوشته «شهرام کرمی»

«داستان‌نویس خوب کیست؟ کسی که بتواند داستانی را خوب بگوید». علی حسن‌زاد

مجموعه داستان کوتاه «صبح به خیر آقا جان»، نوشته «شهرام کرمی»، توسط نشر «ورجاوند» و انتشارات «خورشیدآفرین» به چاپ رسیده است و شامل ۱۰ داستان کوتاه است. یکی از داستان‌های کوتاه این مجموعه، «گربه‌های آرزو» نام دارد که روایتی واقع‌گرایانه است از زندگی زن و شوهری که بچه‌دار نمی‌شوند. زن روش‌های مختلفی را برای بچه‌دار شدن آزمایش می‌کند اما نتیجه‌ای نمی‌گیرد. داستان به شیوه زاویه دید دانای کل روایت شده است (این زاویه دید در ادبیات مدرن کارکرد چندانی ندارد) و به همین علت از نظر شیوه بیان حداکثرگراست و روایتش دچار اطناب شده است، به شکلی که داستان محورهای روایی مختلفی دارد (صحنه‌های مربوط به عزا و عروسی) و مسئله روایت مشخص نیست. نثر داستان گفتارمحور است و در بعضی از سطرها نثر داستان نوشتارمحور می‌شود و هارمونی نثر داستان را بر هم می‌زند و مخاطب فرضی را بلاتکلیف می‌گذارد در برابر نثرش (این مشکل ساختاری در داستان‌های دیگری چون «صبح به خیر آقا جان»، «زیر درخت توت» و... به چشم می‌خورد.) روایت این داستان از لحن یکدستی برخوردار نیست، به شکلی که گاهی حزن‌آلود می‌شود و گاهی شادمان. وجود عنصر فضاسازی در داستان کمرنگ است و این خود علتی‌ است بر اینکه روایت در این داستان عاری از کنش و واکنش باشد، حتی کنش‌ها و واکنش‌های غیرمحسوس که شما فرض بگیرید در داستان‌های نویسندگانی چون «ریموند کارور» نیز وجود ندارد در این داستان و روایت از حالت داستانی خارج شده است و مبدل شده است به گزارش، برای نمونه توجه کنید به این سطر: «در زندگی عاشقانه جمشید و سیما فقط وجود یه بچه کم بود...» مولف زندگی عاشقانه جمشید و سیما را نشان مخاطب فرضی نمی‌دهد و آن را در حد جمله گزارشی به خورد مخاطب فرضی می‌دهد.

داستان کوتاه دیگری از داستان‌های این مجموعه، «یادداشت‌های روزانه» نام دارد که روایتی واقع‌گرایانه است که بر اساسنامه‌هایی (روایت نامه‌ای) تدوین و تکوین شده که بین زن و شوهری رد و بدل شده است. نامه‌های این متن تنها به مثابه نامه قابل بررسی است و کارکرد داستانی ندارد زیرا در آنها از عنصر فضاسازی خبری نیست و به همین دلیل نامه‌های این متن مبدل شده‌اند به گزارش‌هایی از موقعیت‌هایی کلیشه‌ای. البته ناگفته نماند زاویه این زوایه دید (روایت به‌واسطه نامه) در قرن هجدهم و نوزدهم بسیار رواج داشت و بزرگانی چون داستایفسکی از این شیوه استفاده کرده‌اند اما این شیوه امروزه کارکرد گذشته خود را از دست داده است و نویسندگان امروز کم با این زوایه دید داستان می‌نویسند. داستان کوتاه «صبح به خیر آقاجان» گزارشی است از ماجراهای مختلف یک خانواده. به نظر می‌رسد طرح این داستان ظرفیت رمان شدن را دارد و این به علت تعدد محورهای روایی این متن است که دست آخر دست مخاطب فرضی نمی‌آید مسئله داستان چیست! منطق روایت چیست؟ انگیزه روایت چیست؟ «تنها حرکت میرزا این بود که خودشو روی زمین بکشه و تا کنار پنجره بره و ساعت‌‌ها به بیرون حیاط نگاه کنده از روزی که میرزا سوار ماشین با یه تریلی شاخ به شاخ شد...»داستان‌های کوتاه «مهمان»، «گریه»، روایت مجهول «طعم سگ»، «عکس یادگاری»، روایتی خطی دارند (به شیوه داستان‌های واقع‌گرای کلاسیک) و به شیوه زوایه دید اول شخص روایت شده‌اند و نثری گفتارمحور دارند، این داستان‌ها را بر اساس شیوه برخورد با رخدادها می‌توان واقع‌گرایانه نامید و بر اساس تاثیرگذاری بر مخاطب فرضی می‌توان خبری نامید، و بر اساس شیوه برخورد با شخصیت‌ها می‌توان جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی نامید و بر اساس نحوه انعکاس دیدگاه‌ها می‌توان تک‌صدایی نامید.

«رولان بارت» تمایزی بین متن «نوشتنی» و متن «خواندنی» مطرح کرده است. به نظر او متن «خواندنی» معمولا آفرینش ذهنی مخاطب را اساس کار نمی‌داند، اما مخاطب، متن «نوشتنی» را در حال خواندن می‌آفریند یا به عبارتی دیگر آن را دوباره می‌نویسد. داستان‌های کوتاه این مجموعه نیز به تعبیر «رولان بارتی»، «خواندنی»اند و «رولان بارت» در کتاب لذت متن در مورد چنین متن‌هایی نوشته است: «متنی به من عرضه می‌شود. این متن مرا ملول می‌کند. می‌شود گفت که حرافی می‌کند».

و سخن آخر اینکه که اشکال عمده ساختارهای داستان‌های کوتاه این مجموعه، اطناب (یا به عبارت رولان بارتی، حرافی است که عامل اصلی آن وجود زاویه دانای کل در داستان است که قدرت تفکر را از مخاطب فرضی سلب کرده است. این مشکل ساختاری در داستان‌های دیگری چون «صبح به خیر آقاجان»، «زیر درخت توت» و «کریم آقا» وجود دارد) و عدم‌وجود فضاسازی که حتی اگر بوده باشد بسیار کمرنگ است، شعارزدگی و یا به عبارتی دیگر پیام‌محوری، صادر کردن حکم‌های کلی در مورد مسائل جزئی انسانی البته بدون استدلال علمی و فلسفی (داستان کوتاه گربه‌های آروز) نبود منطق روایی، مشخص نبودن مسئله روایت و چند محور بودن روایت داستان‌هاست. تعریفی که شاعر و مترجم و محقق گرانقدر، «محمدعلی سپانلو» از داستان‌نویس خوب ارائه کرده است (که در آغاز این متن آورده شده است.) همانقدر که ساده می‌نماید همانقدر نیز سخت است که اگر کسی بخواهد داستان خوب بنویسد...

محمدعلی سپانلو



همچنین مشاهده کنید