چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا

ترجمهٔ احوال شیخ محمّد حسین اصفهانی قدس الله سرّه


ترجمهٔ احوال شیخ محمّد حسین اصفهانی قدس الله سرّه

و أمّا صاحب شخصیّت و عظمت دیگر مرحوم آیهٔ الله فقیه و اُصولی و فیلسوف و حکیمی است که در قرون أخیره به جامعیّت او از جهت اتقان علم , و دقّت نظر, و سعهٔ أندیشه , و جامعیّت بین علم و عمل , و إعراض از دنیا, و زهد و پاکی کمتر دیده شده است

و أمّا صاحب‌ شخصیّت‌ و عظمت‌ دیگر: مرحوم‌ آیهٔ‌ الله‌ فقیه‌ و اُصولی‌ و فیلسوف‌ و حکیمی‌ است‌ که‌ در قرون‌ أخیره‌ به‌ جامعیّت‌ او از جهت‌ اتقان‌ علم‌، و دقّت‌ نظر، و سعهٔ‌ أندیشه‌، و جامعیّت‌ بین‌ علم‌ و عمل‌، و إعراض‌ از دنیا، و زهد و پاکی‌ کمتر دیده‌ شده‌ است‌.

او مرحوم‌ آیهٔ‌ الله‌: حاج‌ شیخ‌ محمّد حسین‌ اصفهانی‌ معروف‌ به‌ کمپانی‌ است‌ که‌ در دوّم‌ محرم‌ الحرام‌ سنهٔ‌ ۱۲۹۶ هجری‌ قمری‌ متولّد؛ و در شب‌ یکشنبه‌ پنجم‌ ذوالحجّهٔ‌ الحرام‌ ۱۳۶۱، در حال‌ خواب‌ از دنیا رحلت‌ نمود. قدّس‌ الله‌ تربته‌.

او یکی‌ از اساتید فقهی‌ و اصولی‌ استاد بزرگوارمان‌: حضرت‌ آیهٔ‌ الله‌ علاّمه‌ حاج‌ سیّد محمّد حسین‌ طباطبائی‌ تبریزی‌ قدّس‌ الله‌ تربته‌ است‌؛ و یکی‌ از اساتید فقهی‌ و اُصولی‌ استاد بزرگوار دیگرمان‌: حضرت‌ آیهٔ‌ الله‌ حاج‌ سیّد أبوالقاسم‌ خوئی‌ أمدّ الله‌ فی‌ عمره‌ الشریف‌ است‌، که‌ سالیان‌ دراز در نجف‌ اشرف‌ هر دوی‌ آنها، به‌ نزد آن‌ عالم‌ عالیقدر تلمذ کرده‌اند.

مرحوم‌ حاج‌ شیخ‌ آغا بزرگ‌ طهرانی‌ قدّس‌ سرّه‌، در شرح‌ حال‌ وی‌ نوشته‌اند که‌: بعد از مقدّمات‌، نزد آیات‌ عِظام‌: سیّد محمّد فشارکی‌ اصفهانی‌، و شیخ‌ آغا رضا همدانی‌، و شیخ‌ محمد کاظم‌ خراسانی‌، و غیرهم‌، درس‌ فقه‌ و اصول‌ را فرا گرفته‌ است‌. و أخیراً فقط‌ به‌ درس‌ آخوند مولی‌ محمّد کاظم‌ می‌رفته‌ و سیزده‌ سال‌ از وی‌ بهره‌ور گردیده‌ است‌؛ تا آنکه‌ به‌ سهمیّهٔ‌ عظیمی‌ از علم‌ فقه‌، و به‌ مجموعهٔ‌ کمالاتی‌ نائل‌ آمده‌ است‌.

و در حکمت‌ و فلسفه‌ نزد حکیم‌ معروف‌ نجف‌: آیهٔ‌ الله‌ آقا میرزا محمّد باقر اصطهباناتی‌، درس‌ خوانده‌ است‌؛ و بالاخصّ در فنّ فلسفه‌ مشارٌ الیه‌ بالبنان‌ شده‌؛ و به‌ إتقان‌ و إحکام‌ این‌ علم‌، وحید عصر خویش‌ بوده‌ است‌.

و علاوه‌ بر اینها، در علم‌ کلام‌، و تفسیر، و تاریخ‌ و عرفان‌ و أدب‌ متضلّع‌ بوده‌ و در نظم‌ و نثر فارسی‌ و عربی‌ گامهای‌ طولانی‌ برداشته‌ است‌. و بالجمله‌ او از نوابغ‌ دهر و فرائد روزگار بوده‌ است‌، که‌ به‌ عبقریّت‌، و به‌ ملکات‌ حمیده‌ مشحون‌، و غرق‌ در مواهب‌ الهیّه‌ بوده‌ است‌.

بعد از رحلت‌ استادش‌ آخوند: درنجف‌ اشرف‌ به‌ شکل‌ بارزی‌ طلوع‌ کرد؛ و بسیاری‌ از طلاّب‌ در اطرافش‌ گرد آمدند؛ و در فقه‌ و اصول‌ مستقلّ در تدریس‌ شد. و نزد علمای‌ نجف‌ معزّز و محترم‌، و به‌ جامعیّت‌ منظور بود. مدرس‌ او محلّ اجتماع‌ فضلاء و اهل‌ کمال‌ بود، زیرا او قدم‌ راسخی‌ در فقه‌ و اُصول‌ و بیشتر از آنها در فلسفه‌ داشت‌. و غالباً تدریس‌ او حکمت‌ بود؛ زیرا در این‌ فنّ متقن‌ بود؛ بلکه‌ از معاصرین‌ خود برتری‌ و تفوّق‌ داشت‌.

او همینطور بر نشر علم‌ ادامه‌ می‌داد؛ و طلاّب‌ چون‌ پروانه‌ به‌ سوی‌ او تهافت‌ داشتند؛ و کتبی‌ بسیار دقیق‌ و أرزنده‌ در اُصول‌ فقه‌، و فقه‌ و حکمت‌ و منظومه‌ای‌ در فلسفهٔ‌ غالیه‌ نوشت‌؛ تا به‌ کسالت‌ سکتهٔ‌ ناقصه‌ دچار شد؛ و به‌ اقسام‌ معالجات‌ معالجه‌ کردند؛ تا تقریباً در آستانهٔ‌ بهبودی‌ بود؛ که‌ ناگهان‌ با سکته‌ در خواب‌ رحلت‌ نمود. [۱]

باری‌ قضاء الهی‌ چنان‌ شد که‌: این‌ مرد بزرگ‌ درست‌ در أوان‌ وقتی‌ که‌ بنا بود طلاّب‌ از او استفاده‌ نمایند؛ و از مَعین‌ علمش‌ توشه‌ای‌ بردارند؛ از دنیا رحلت‌ کرد. فوت‌ او غیر مترقّب‌ بود؛ و با فوت‌ او شکست‌ فاحشی‌ در حوزهٔ‌ علمیّهٔ‌ نجف‌ پیدا شد. زیرا در حال‌ ارتحالش‌ بیش‌ از شصت‌ و پنج‌ سال‌ نداشت‌؛ و رحلت‌ او فقط‌ با فاصلهٔ‌ یک‌ هفته‌ از رحلت‌ استاد بزرگ‌، و اُصولی‌ دقیق‌ النَّظر، و فقیه‌ نامی‌:

مرحوم‌ آیهٔ‌ الله‌ آقای‌ شیخ‌ ضیاء الدّین‌ عراقی‌ قدّس‌ الله‌ نفسه‌ واقع‌ شد. چون‌ رحلت‌ آیهٔ‌ الله‌ عراقی‌ در شب‌ دوشنبه‌ ۲۸ ذوالقعدهٔ‌ الحرام‌ سنهٔ‌ ۱۳۶۱ به‌ وقوع‌ پیوست‌؛ و این‌ درست‌ یک‌ هفته‌ قبل‌ از رحلت‌ آیهٔ‌ الله‌ اصفهانی‌ بود.[۲] و پس‌ از ارتحال‌ مرحوم‌ عراقی‌ که‌ حوزهٔ‌ نجف‌ آن‌ استوانهٔ‌ علم‌ را از دست‌ داد؛ و همگی‌ چشم‌ امید به‌ استفاده‌ از منابع‌ علمی‌ مرحوم‌ اصفهانی‌ کمپانی‌ داشتند؛ صبح‌ در اوّل‌ طلوع‌ آفتاب‌ بر فراز گلدسته‌ ومناره‌ صحن‌ مطهّر مرتضوی‌، صدای‌ بانگ‌ ارتحال‌ مرحوم‌ اصفهانی‌ و اعلام‌ مردم‌ و إعلان‌ برای‌ تشییع‌ جنازهٔ‌ او بر بسیط‌ زمین‌ نجف‌، طنین‌ انداخت‌. و این‌ حادثه‌ بسیار مؤلم‌ و غیر منتظر بود که‌ فجأهًٔ به‌ وقوع‌ پیوست‌.

● مکاشفهٔ‌ سیّد جمال‌ الدّین‌ بر رحلت‌ شیخ‌ محمّد حسین‌ اصفهانی‌

حضرت‌ سند السّالکین‌، و جمال‌ العارفین‌، آیهٔ‌ الله‌ العظمی‌ آقای‌ سیّد جمال‌ الدین‌ گلپایگانی‌، أفاض‌ الله‌ علینا من‌ قدسیّاتِ نفسه‌ المنیفهٔ‌، برای‌ حقیر نقل‌ کردند که‌: بعد از فوت‌ مرحوم‌ آیهٔ‌ الله‌ آقا ضیإالدّین‌ عراقی‌ که‌ ریاست‌ و تدریس‌ نجف‌ منحصراً با آیهٔ‌ الله‌ حاج‌ شیخ‌ محمّد حسین‌ اصفهانی‌ رحمهٔ‌الله‌ علیهما شد؛ و هیچکس‌ احتمال‌ فوت‌ آنمرحوم‌ را نمی‌داد؛ پس‌ از یکهفته‌ از رحلت‌ مرحوم‌ عراقی‌، در وقتی‌ که‌ من‌ مشغول‌ قرائت‌ نماز شب‌ بودم‌؛ در قنوت‌ نماز وَتْر، در حال‌ بیداری‌ به‌ تمام‌ معنی‌ الکلمه‌، مشاهده‌ نمودم‌ که‌: مرحوم‌ آقا ضیإالدِّین‌ عراقی‌ سوار بر استری‌ است‌؛ و همینطور آمد و آمد، تا در خانهٔ‌ حاج‌ شیخ‌ محمّد حسین‌ داخل‌ شد.

مرحوم‌ گلپایگانی‌ تغمّده‌الله‌ برحمهٔ‌ فرمودند: من‌ یقین‌ کردم‌ که‌ آقا حاج‌ شیخ‌ محمّد حسین‌ فوت‌ کرده‌ است‌.

همینکه‌ در بدو طلوع‌ آفتاب‌ خواستند بر فراز منارهٔ‌ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌السّلام‌ ندا کنند؛ و صلوهٔ‌ بکشند؛ من‌ به‌ أهل‌ منزل‌ گفتم‌: گوش‌ کنید که‌: اینک‌ خبر رحلت‌ حاج‌ شیخ‌ محمّد حسین‌ را می‌دهد.

چون‌ گوش‌ فرا داشتند؛ شنیدند که‌: ارتحال‌ حضرت‌ ایشان‌ را إعلام‌، و مردم‌ را برای‌ تشییع‌ جنازه‌، و نماز بر آن‌ مرد دعوت‌ می‌کند.

باری‌ مرحوم‌ آیهٔ‌ الله‌ حاج‌ شیخ‌ محمّد حسین‌، أهل‌ مراقبه‌، و سکوت‌، و محاسبه‌ بود. پیوسته‌ در فکر بود؛ سخن‌ به‌ ندرت‌ می‌گفت‌. در مجالس‌ و محافل‌ که‌ بین‌ علماء بحثی‌ در می‌گرفت‌، سکوت‌ می‌کرد. در هر جای‌ مجلس‌ که‌ جا خالی‌ بود، می‌نشست‌، و بسیار متواضع‌ و خلیق‌ و آرام‌ بود. و با آنکه‌ ثروت‌ معتنابهی‌ که‌ از پدرش‌ که‌ از تجّار معروف‌، و سرمایه‌دار کاظمین‌ بود، به‌ او رسید، همه‌ را به‌ فقرا و طلاّب‌ داد. و خود چیزی‌ نداشت‌. و گویند در أواخر عمر، با فقر دست‌ به‌ گریبان‌ بود؛ ولی‌ دلی‌ شاد، و سیمائی‌ متبسّم‌، و قلبی‌ استوار داشت‌؛ که‌ دلالت‌ از روحیّات‌ عظیم‌، و موهبات‌ معنوی‌ او می‌نمود.

● زهد و بی‌اعتنائی‌ شیخ‌، نسبت‌ به‌ زخارف‌ دنیویّه

یکی‌ از سروران‌ و دوستان‌ حقیر که‌ فعلاً از علمای‌ نجف‌ أشرف‌ هستند: جناب‌ الا´یهٔ‌ الحجّهٔ‌ آقای‌ حاج‌ سیّد محمّد رضای‌ خلخالی‌ أدام‌ الله‌ برکاته‌ برای‌ حقیر نقل‌ کردند که‌: من‌ روزی‌ در بازار حُوَیْش‌ می‌رفتم‌؛ و دیدم‌ آقای‌ حاج‌ شیخ‌ محمّد حسین‌ در وسط‌ کوچه‌، خم‌ شده‌ است‌؛ و پیازها را جمع‌ می‌کند؛ و پیوسته‌ با خود می‌خندد.

من‌ جلو رفتم‌، و سلام‌ کردم‌، و با ایشان‌ کمک‌ کردم‌ تا پیازها را جمع‌ نمودیم‌. آنگاه‌ آنها را در گوشهٔ‌ قبایش‌ گرفت‌؛ و به‌ منزل‌ روانه‌ شد. من‌ عرض‌ کردم‌: حضرت‌ آیهٔ‌ الله‌ معلوم‌ بود. که‌ پیازها از گوشهٔ‌ قبای‌ شما ریخته‌ است‌؛ ولی‌ برای‌ من‌ خندهٔ‌ شما نامفهوم‌ ماند!

آن‌ مرحوم‌ فرمود: من‌ وقتی‌ وارد نجف‌ شدم‌، در سنّ جوانی‌ برای‌ تحصیل‌؛ آنقدر مترفّه‌ بودم‌؛ و لباس‌ عالی‌ داشتم‌، و انگشتری‌ و تسبیح‌ قیمتی‌ داشتم‌؛ که‌ روزی‌ در مقابل‌ ضریح‌ مطهّر حضرت‌ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ که‌ مؤدَّب‌ ایستاده‌ بودم‌؛ و مشغول‌ زیارت‌ بودم‌؛ بند تسبیح‌ من‌ پاره‌ شد؛ و دانه‌های‌ آن‌ به‌ روی‌ زمین‌ حرم‌ ریخت‌.

این‌ تسبیح‌ قیمتی‌ بود، بطوری‌ که‌ هر دانه‌ از دانه‌های‌ آن‌ یک‌ دینار أرزش‌ داشت‌؛ و عزّت‌ نفس‌، و یا خودخواهی‌ به‌ من‌ إجازه‌ نداد، تا خم‌ شوم‌، و دانه‌ها را جمع‌ کنم‌. و این‌ معنی‌ برای‌ من‌ غیر قابل‌ تحمّل‌ بود؛ فلهذا از تسبیح‌ صرف‌ نظر نمودم‌.

إمروز به‌ دکّان‌ بقّالی‌ رفتم‌؛ و قدری‌ پیاز خریدم‌؛ و در گوشهٔ‌ قبای‌ خود ریختم‌؛ و أطراف‌ آن‌ را با دست‌ گرفتم‌، تا به‌ منزل‌ برم‌. در همین‌ جا که‌ سر چهارراه‌ بود؛ و در میان‌ جمعیّت‌ مردم‌، قبا از دست‌ من‌ یله‌ شد؛ و پیازها به‌ روی‌ زمین‌ ریخت‌. من‌ خم‌ شدم‌؛ و پیازها را جمع‌ کردم‌ و أبداً برای‌ من‌ این‌ مسئله‌ مشکل‌ نبود، بلکه‌ بسیار آسان‌ و قابل‌ تحمّل‌ بود. و علّت‌ خندهٔ‌ من‌ آن‌ بود که‌: در همان‌ وقت‌ من‌ به‌ یاد دوران‌ جوانی‌ و پاره‌ شدن‌ تسبیح‌ قیمتی‌ که‌ أرزش‌ هر دانه‌اش‌ یک‌ دینار بود افتادم‌؛ که‌ آنروز از آن‌ تسبیح‌ که‌ یکصد دینار قیمت‌ داشت‌ گذشتم‌؛ و برای‌ من‌ جمع‌ آوری‌ آن‌ مشکل‌ بود.

و للّه‌ الحمد و له‌ الشّکر که‌ امروز جمع‌ آوری‌ پیازهای‌ ریخته‌ از گوشهٔ‌ قبا بر روی‌ زمین‌، برای‌ من‌ سنگین‌ نیست‌؛ و بسیار آسان‌ و قابل‌ تحمّل‌ است‌. فلهذا شاد و مسرور شدم‌؛ و خندهٔ‌ من‌ برای‌ مسرّت‌ نفس‌ من‌، با تداعی‌ آن‌ عمل‌ گذشته‌ بود.

مرحوم‌ حاج‌ شیخ‌ محمّد حسین‌ أهل‌ مکاشفه‌ بودند. روزی‌ در حرم‌ مطهّر حضرت‌ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌ السّلام‌ مشغول‌ سجدهٔ‌ طولانی‌ بودند که‌ در آن‌ حال‌ حضرت‌ سیّد الشهداء علیه‌ السّلام‌ را می‌بینند که‌: به‌ ایشان‌ می‌گویند: اینجا در حضور جمعیّت‌ برای‌ عمل‌ سجدهٔ‌ طولانی‌ خوب‌ نیست‌. این‌ گونه‌ أعمال‌ را در جای‌ خلوت‌ أنجام‌ دهید!

● تقاضای‌ شیخ‌ از مرحوم‌ آیهٔ‌ الله‌ حاج‌ میرزا جواد آقا، دستور سلوک‌ عرفانی‌ را

مرحوم‌ حاج‌ شیخ‌ محمّد حسین‌ بعد از مرحوم‌ آیهٔ‌ الله‌ حاج‌ أحمد طهرانی‌ کربلائی‌، بیست‌ و نُه‌ سال‌ عمر کرد. و چنانچه‌ از نامه‌ای‌ که‌ به‌ مرحوم‌ سندالعارفین‌ و شیخ‌ الفقهاء آیهٔ‌ الله‌ آقای‌ حاج‌ میرزا جواد آقای‌ ملکی‌ تبریزی‌ که‌ در بلدهٔ‌ طیّبهٔ‌ قم‌ إقامت‌ گزیده‌ بودند؛ و در سنهٔ‌ یکهزار و سیصد و چهل‌ و سه‌ هجریّهٔ‌ قمریّه‌ (۱۱۴۳) رحلت‌ کرده‌اند، نوشته‌اند؛ معلوم‌ می‌شود که‌:

بر ایشان‌ نیز به‌ ثبوت‌ پیوسته‌ است‌ که‌: تنها علم‌ حکمت‌ نظری‌ و فلسفه‌، راه‌ عبودیّت‌ نهاده‌؛ و عملاً در تحت‌ تعلیم‌ و تربیت‌، و در زیر نظر استاد کامل‌ عارف‌ خداوندی‌ قرار گیرند. و با توجّه‌ به‌ تبعیّت‌ و پیروی‌ از این‌ رادمرد وارسته‌ و پیراسته‌، طیّ طریق‌ نمایند.

نامهٔ‌ آیهٔ‌ الله‌ حاج‌ میرزا جواد آقای‌ ملکی‌ تبریزی‌، به‌ شیخ‌، متضمّن‌ دستور سلوک‌ در راه‌ خدا

ما در اینجا قطعه‌ای‌ از نامه‌ای‌ را که‌ آیهٔ‌ الحقّ عارف‌ کامل‌: آیهٔ‌ الله‌ آقای‌ حاج‌ میرزا جواد آقا قدّس‌ الله‌ سرّه‌ الشریف‌[۳]، به‌ مرحوم‌ آیهٔ‌ الله‌ حاج‌ شیخ‌ محمّد حسین‌ إصفهانی‌ در جواب‌ نامه‌ای‌ که‌ نوشته‌اند، و تقاضای‌ مقدّمهٔ‌ موصله‌ نموده‌ بودند؛ نوشته‌اند، می‌آوریم‌؛ تا حقیقت‌ أمر و شدّت‌ اهتمام‌ شیخ‌، به‌ سیرو سلوک‌ و طیّ راه‌ معرفت‌، در لقای‌ حضرت‌ أحدیّت‌ عملاً روشن‌ شود.

این‌ قطعهٔ‌ از نسخه‌، از نسخهٔ‌ استنساخی‌ بعضی‌ از دوستان‌ در نجف‌ اشرف‌ استنساخ‌ شده‌ است‌:

«بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحیم‌؛ فدایت‌ شوم‌... در باب‌ إعراض‌ از جِدّ و جَهد رسمیّات‌، و عدم‌ وصول‌ به‌ واقعیّات‌ که‌ مرقوم‌ شده‌؛ و از این‌ مفلس‌ استعلام‌ مقدّمهٔ‌ موصله‌ فرموده‌اید!

بی‌رسمیّت‌، بنده‌ حقیقت‌ آنچه‌ را که‌ برای‌ سیر این‌ عوالم‌ یاد گرفته‌؛ و بعضی‌ نتائجش‌ را مفصّلاً خدمت‌ شریف‌ در ابتداء خود صحبت‌ کرده‌ام‌؛ و از کثرت‌ شوق‌ اینک‌ با رفقاء در همهٔ‌ عوالم‌ همرنگ‌ بشوم‌؛ اُسّ و مُخّ آنچه‌ از لوازم‌ این‌ سیر می‌دانستم‌، بی‌مضایقه‌ عرضه‌ داشته‌ام‌.

حالا هم‌ إجمال‌ آن‌ را به‌ طریقه‌ای‌ که‌ یاد گرفته‌ام‌، مجدّداً اظهار می‌دارم‌:

طریق‌ مطلوب‌ را برای‌ این‌ راه‌، معرفت‌ نفس‌ گفتند. چون‌ نفس‌ انسانی‌ تا از عالم‌ مثال‌ خود نگذشته‌، به‌ عالم‌ عقلی‌ نخواهد رسید. و تا به‌ عالم‌ عقلی‌ نرسیده‌ جقیقت‌ معرفت‌ حاصل‌ نبوده‌؛ و به‌ مطلوب‌ نخواهد رسید.

برای‌ سلوک‌، تضعیف‌ قوای‌ حیوانیّت‌ لازم‌ است‌

لذا به‌ جهت‌ إتمام‌ این‌ مقصود، مرحوم‌ مغفور[۴] جزاء الله‌ تعالی‌ عنّا خیر جزاءِ المعلِّمین‌ می‌فرمودند که‌: باید انسان‌ یک‌ مقدار زیاده‌ بر معمول‌، تقلیل‌ غذا و استراحت‌ بکند؛ تا جنبهٔ‌ حیوانیّت‌ کمتر، و روحانیّت‌ قوّت‌ بگیرد.

و میزان‌ آن‌ را هم‌ چنین‌ می‌فرمودند که‌: إنسان‌ أوّلاً روز و شب‌ زیاده‌ از دو مرتبه‌ غذا نخورد، حتّی‌ تنقّل‌ ما بین‌ الغذائین‌ نکند. ثانیاً هر وقت‌ غذا می‌خورد، باید مثلاً یک‌ ساعت‌ بعد از گرسنگی‌ بخورد؛ و آنقدر بخورد که‌ تمام‌ سیر نشود. این‌ در کمّ غذا. و امّا کیفیّتش‌: باید غیر از آداب‌ معروفه‌، گوشت‌ زیاد نخورد. به‌ این‌ معنی‌ که‌: شب‌ و روز هر دو نخورد. و در هر هفته‌ دو سه‌ هفته‌، هر دو را یعنی‌ هم‌ روز و هم‌ شب‌ را ترک‌ کند. و یکی‌ هم‌ اگر بتواند للتّکیّف‌ نخورد؛ و لا محالهٔ‌ آجیل‌ خور نباشد. اگر أحیاناً وقتی‌ نفسش‌ زیاد مطالبه‌ آجیل‌ کرد، استخاره‌ کند. و اگر بتواند روزه‌های‌ سه‌ روز هر ماه‌ را ترک‌ نکند.

و أمّا تقلیل‌ خواب‌، می‌فرمودند: شبانه‌روز شش‌ ساعت‌ بخوابد. و البتّه‌ در حفظ‌ لسان‌، و مجانبت‌ اهل‌ غفلت‌، اهتمام‌ زیاد نماید. اینها در تقلیل‌ حیوانیّت‌، کفایت‌ می‌کند.

● برای‌ سلوک‌، تقویت‌ قوای‌ روحانیّت‌ لازم‌ است

و أمّا تقویت‌ روحانیّت‌، أوّلاً دائماً باید هَمّ و حُزن‌ قلبی‌، به‌ جهت‌ عدم‌ وصول‌ به‌ مطلوب‌ داشته‌ باشد. ثانیاً تا می‌تواند ذکر و فکر را ترک‌ نکند، که‌ این‌ دو جناح‌ سیر آسمان‌ معرفت‌ است‌.

در ذکر، عمدهٔ‌ سفارش‌، أذکار صبح‌ و شام‌، أهمّ آنهاست‌ که‌ در اخبار وارد شده‌؛ و أهمّ آنها تعقیبات‌ صلوات‌؛ و عمده‌تر، ذکر وقت‌ خواب‌ که‌ در أخبار مأثور است‌. لا سیّما متطهّراً در حال‌ ذکر خواب‌ برود.

و شب‌ خیزی‌، می‌فرمودند: زمستان‌ها سه‌ ساعت‌، و تابستان‌ها یک‌ ساعت‌ و نیم‌. و می‌فرمودند که‌: من‌ در ذکر یونسیّه‌، یعنی‌ در مداومت‌ آن‌ که‌ شبانه‌روزی‌ ترک‌ نشود، هرچه‌ زیادتر توانست‌ کردن‌، اثرش‌ زیادتر، أقل‌ أقلّ چهارصد مرتبه‌ است‌، خیلی‌ اثرها دیده‌ام‌. بنده‌ خودم‌ هم‌ تجربه‌ کرده‌ام‌. چند نفر هم‌ مدّعی‌ تجربه‌اند.

یکی‌ هم‌ قرآن‌ که‌ خوانده‌ می‌شود، به‌ قصد هدیه‌ حضرت‌ ختمی‌ مرتبت‌ صلوات‌ الله‌ علیه‌ وآله‌ خوانده‌ شود.

و أمّا فکر، برای‌ مبتدی‌ می‌فرمودند: در مرگ‌ فکر بکن‌. تا آن‌ وقتی‌ که‌ از حالش‌ می‌فهمیدند که‌: از مداومت‌ این‌ مراتب‌ گیج‌ شده‌؛ فی‌ الجمله‌ استعدادی‌ پیدا کرده‌؛ آنوقت‌ به‌ عالم‌ خیالش‌ ملتفت‌ می‌کردند؛ یا آنکه‌ خود ملتفت‌ می‌شد. چند روزی‌ همه‌ روز و شب‌ فکر در این‌ می‌کند که‌ بفهمد هر چه‌ خیال‌ می‌کند و می‌بیند خودش‌ است‌؛ و از خودش‌ خارج‌ نیست‌. اگر این‌ را ملکه‌ می‌کرد، خودش‌ را در عالم‌ مثال‌ می‌دید. یعنی‌ حقیقت‌ عالم‌ مثالش‌ را می‌فهمید. و این‌ معنی‌ را ملکه‌ می‌کرد. آنوقت‌ می‌فرمودند: باید فکر را تغییر داد؛ و همهٔ‌ صورت‌ها و موهومات‌ را محو کرد؛ و فکر در عدم‌ کرد. و اگر انسان‌ این‌ را ملکه‌ نماید، لابد تجلّی‌ سلطان‌ معرفت‌ خواهد شد. یعنی‌ تجلّی‌ حقیقت‌ خود را به‌ نورانیّت‌، و بی‌صورت‌ وحدّ، و کمال‌ بهاء فائز آید. و اگر در حال‌ جذبه‌ ببیند بهتر است‌.

بعد از آنکه‌ راه‌ ترقیّات‌ عوالم‌ عالیه‌ را پیدا کرده‌؛ هر قدر که‌ سیر بکند، اثرش‌ را حاضر خواهد یافت‌.

و به‌ جهت‌ ترتیب‌ این‌ عوالم‌ که‌ باید انسان‌ از این‌ عوالم‌ طبیعت‌ اوّل‌ ترقی‌ به‌ عالم‌ مثال‌ نماید؛ بعد به‌ عالم‌ أرواح‌ و أنوار حقیقیّه‌؛ البتّه‌ براهین‌ علمیّه‌ را خودتان‌ أحضر هستید.

عجب‌ است‌ که‌: تصریحی‌ به‌ این‌ مراتب‌ در سجدهٔ‌ دعای‌ شب‌ نیمه‌ شعبان‌، که‌ أوان‌ وصول‌ مراسله‌ است‌؛ شده‌ است‌؛ که‌ می‌فرماید: سَجَدَ لَکَ سَوادی‌ وَ خَیالی‌ وَ بَیاضی‌.

اصل‌ معرفت‌ آن‌ وقت‌ است‌ که‌ هر سه‌ فانی‌ بشود که‌: حقیقت‌ سجده‌ عبارت‌ از فناء است‌ که‌: عند الفناء عن‌ النّفس‌ بمراتبها، یحصل‌ البقاء بالله‌.

رزقنا الله‌ تعالی‌ و جمیع‌ إخواننا بمحمّد و آله‌ الطّاهرین‌ صلوات‌ الله‌ علیهم‌.

باری‌، بنده‌ فی‌ الجمله‌ از عوالم‌ دعاگوئی‌ إخوان‌ الحمدلله‌ بی‌بهره‌ نیستم‌، و دعای‌ وجود شریف‌ و جمعی‌ از اخوان‌ را برای‌ خود ورد شبانه‌ قرار داده‌ام‌.

حدّ تکمیل‌ فکر عالم‌ مثال‌ که‌ بعد از آن‌ وقت‌ محو صورت‌ است‌؛ آن‌ است‌ که‌ یا باید خود به‌ خود ملتفت‌ شده‌، عیاناً حقیقت‌ مطلب‌ را ببیند؛ یا آنقدر فکر کند که‌ از علمیّت‌ گذشته‌، عیان‌ بشود. آنوقت‌ محو موهومات‌ کرده‌ در عدم‌ فکر بکند تا آنکه‌ از طرف‌ حقیقت‌ خودش‌ تجلّی‌ بکند» انتهی‌.

باری‌، اینها همه‌ دلالت‌ بر روشن‌ فکری‌، و جهاد عظیم‌ علمی‌ و عملی‌، و تقوای‌ نفسی‌ مرحوم‌ کمپانی‌ دارد، و همه‌ دلالت‌ دارد بر حسّ کنجکاوی‌ و حقیقت‌ جوئی‌ او، و مراقبه‌، و محاسبه‌ و سکوت‌ و اعراض‌ از زخارف‌ دنیوی‌ که‌ حقّا باید برنامهٔ‌ عمل‌ پویندگان‌ راه‌ خدا قرار گیرد. ولی‌ معذلک‌ آیا به‌ درجهٔ‌ لقای‌ حضرت‌ أحدیّت‌ رسیده‌ است‌؟ و فتح‌ باب‌ معرفت‌ برای‌ او در حیات‌ شده‌ است‌؟ و یا خداوند رحمن‌ به‌ عوالم‌ بعد از موت‌ مُحَوَّل‌ فرموده‌؛ و تکمیل‌ را بدان‌ مراحل‌ و منازل‌ منوط‌ ساخته‌ است‌؛! خدا عالم‌ است‌.

و ما اینک‌ برای‌ این‌ رادمرد علم‌ و عمل‌، از خدا می‌خواهیم‌ که‌: از فضل‌ و رحمت‌ خود آنقدر بر او بریزد؛ و از باران‌ أنوار و عظمت‌ و جلال‌ خود، آنقدر بر او ببارد، که‌ اگر هم‌ أحیاناً به‌ بعضی‌ از مراحل‌ عرفان‌ نرسیده‌ است‌؛ در آنجا برسد. و او را به‌ مقام‌ و منزله‌ای‌ برساند که‌ فوق‌ آن‌ منزله‌ برای‌ أحدی‌ جز حضرات‌ معصومین‌ صلوات‌ و سلامه‌ علیهم‌ أجمعین‌ متصوّر نباشد. آمین‌ ربّ العالمین‌.

این‌ هم‌ شمّه‌ای‌ از ترجمه‌ و حال‌ یکی‌ دیگر از صاحبان‌ مکاتیب‌ حکمی‌ و عرفانی‌، که‌ عنقریب‌ به‌ کلمات‌ و مکاتیبشان‌ انشاالله‌ الرّحمن‌ خواهیم‌ رسید.

علامه محمد حسین حسینی تهرانی

[۱] تلخیصی‌ از «نقباء البشر» ج‌ ۲، ص‌ ۵۶۰ تا ص‌ ۵۶۲، تحت‌ شمارهٔ‌ ۹۸۲.

[۲] آقا ضیاء الدّین‌ عراقی‌ (أراکی‌) نجفی‌ المسکن‌ از أکابر و فحول‌ علمای‌ دینیّهٔ‌ عصر حاضر که‌ فقیه‌ و اصولی‌ و محدّث‌ و رجالی‌ و معقولی‌ و منقولی‌، و از طراز اوّل‌ مراجع‌ علمیّهٔ‌ اسلامیه‌ و مرجع‌ تقلید گروه‌ انبوهی‌ از فرقهٔ‌ محقّه‌، و از تلامذهٔ‌ آخوند مولی‌ محمّد کاظم‌ خراسانی‌ و بعضی‌ دیگر از أجلّه‌ بوده‌ است‌ حوزهٔ‌ درس‌ فقه‌ و اصول‌ او، محلّ استفاده‌ فحول‌ عرب‌ و عجم‌، در لطافت‌ بیان‌ و طلاقت‌ لسان‌، و جودت‌ تقریر و حسن‌ تحریر، گوی‌ سبقت‌ را از دیگران‌ ربوده‌؛ و مقامات‌ عالیهٔ‌ علمیّه‌اش‌ مسلّم‌ یگانه‌ و بیگانه‌ بوده‌ است‌. از کتابهای‌ او «مقالات‌ الاصول‌» و «شرح‌ تبصرهٔ‌ علامه‌» است‌. (منتخبی‌ از «ریحانهٔ‌ الادب‌» ج‌ ۲، ص‌ ۵۵، با عنوان‌ آقا ضیاء).

[۳] در «نقباء البشر» ج‌ ۱، ص‌ ۳۲۹ و ص‌ ۳۳۰ تحت‌ شمارهٔ‌ ۶۷۳ آورده‌ است‌ که‌: آقا شیخ‌ میرزا جواد آغا مَلَکی‌ تبریزی‌ فرزند شفیع‌ ملکی‌ بوده‌ است‌. او عالمی‌ است‌ فقیه‌، و اخلاقی‌ فاضل‌ و باورع‌ و موثّق‌. او در نجف‌ اشرف‌ حضور بزرگان‌ از اساتید درس‌ خوانده‌ است‌، و مراتب‌ سلوک‌ را از اخلاقی‌ شهیر مولی‌ حسینقلی‌ همدانی‌ فرا گرفته‌ است‌ و نفس‌ خود را نزد وی‌ تکمیل‌ نموده‌، و در فقه‌ و اصول‌ نزد علاّمه‌ آقا شیخ‌ آغا رضا همدانی‌ و غیره‌ از علماء تتلمذ نموده‌ است‌ در سنهٔ‌ ۱۳۲۰ به‌ ایران‌ مراجعت‌ کرد، و در دارالایمان‌ قم‌ توطّن‌ نمود، و به‌ وظائف‌ شرع‌ و ترویج‌ دین‌ و تربیت‌ مؤمنین‌ همّت‌ گماشت‌ تا در روز عید قربان‌ سنهٔ‌ ۱۳۴۳ رحلت‌ کرد. کتابهائی‌ از خود باقی‌ گذارده‌ از جمله‌ «أسرار الصلوهٔ‌» و از جمله‌ «سیرو سلوک‌» است‌. انتهی‌ ملخصاً.

أقول‌: رسالهٔ‌ «سیروسلوک‌» ایشان‌ به‌ نام‌ «رسالهٔ‌ لقاء الله‌» به‌ طبع‌ رسیده‌ است‌. و همچنین‌ کتاب‌ نفیس‌ دیگری‌ دارد به‌ نام‌: «المراقبات‌» یا «أعمال‌ السنهٔ‌» که‌ گرچه‌ کتاب‌ مختصری‌ است‌ ولی‌ بر سبک‌ «اقبال‌» سیّد ابن‌ طاووس‌ می‌باشد. مرحوم‌ ملکی‌ زبانی‌ آتشین‌ و قلمی‌ شیوا و در حرکت‌ دادن‌ به‌ سوی‌ خدا بسیار مجدّ و کوشا بوده‌ است‌. جمعی‌ از اساتید ما در حوزهٔ‌ علمیهٔ‌ قم‌ از جمله‌ مرحوم‌ آیهٔ‌ الله‌ حاج‌ شیخ‌ عباس‌ طهرانی‌ (ره‌) محضرش‌ را ادراک‌ نموده‌اند، و از طهارت‌ روح‌ و تقوای‌ باطن‌ و ارشاد سالکین‌ راه‌ خدا و درس‌های‌ عمیق‌ اخلاقی‌ که‌ در حوزه‌ می‌داده‌ است‌؛ حکایاتی‌ دارند.

[۴] مراد، استاد وحیدشان‌ در معارف‌ الهیّه‌، مرحوم‌ آخوند مولی‌ حسینقلی‌ همدانی‌ رضوان‌ الله‌ علیه‌ است‌.