جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
فیلم ها با ما چه می كنند
![فیلم ها با ما چه می كنند](/web/imgs/16/141/m9v2x1.jpeg)
واقعا چرا با وجود این که میدانیم اتفاقهای توی فیلم کاملا مجازی است باز هم تحتتأثیر قرار میگیریم؟
لابد شما هم شنیدهاید که میگویند بعضیها در حال تماشای فیلم «میم مثل مادر» توی سینما از حال رفتند. فکر میکنید واقعا چرا با وجود این که میدانیم اتفاقهای توی فیلم کاملا مجازی است، باز هم تحتتأثیر قرار میگیریم؟ بحث تأثیر فیلمها روی آدمها البته بحث مفصلی است اما بررسی آثار روانشناختی فیلمها، بحث جمع و جورتری است که این هفته قصد داریم نگاه گذرایی به آن بیندازیم.
فیلم در دنیای امروز، یک جزء جداییناپذیر از فرهنگ است. به احتمال قریب به یقین، هر انسانی در قرن بیست و یکم لااقل یک بار روبهروی پردهٔ جادویی سینما یا نمایشگر رایانه و یا تلویزیون نشسته است و یک پدیدهٔ روانشناختی را تجربه کرده است.
هنگام تماشای فیلم، بین تماشاگر و فیلم پیوندی برقرار میشود و هنگام ورود تصاویر به بخش خودآگاه ذهن تماشاگر، تمام دستگاههای پخشکنندهٔ فیلم از نظر او پنهان میمانند.
به بیان دیگر، تماشاگران معمولا هنگام دیدن یک فیلم خوب، موقتا از زندگی روزمرهشان فاصله میگیرند و دچار نوعی گسست میشوند. شاید هیچ کدام از هنرهای دیگر نتوانند با چنین قدرتی روی هوشیاری انسان تأثیر بگذارند.
از طرف دیگر، فیلمها بهقدری بر فرهنگ ملل مختلف سایه انداخته و در جای جای آن حضور پیدا کردهاند که کمتر کسی به تأثیرات عمیق آن توجه میکند. مثلا اگر کمی دقت کنید، میبینید برخی تفکرات کلیشهای که ما در مورد شغلهای مدرن و خردهفرهنگهای اقلیتها داریم، اغلب حاصل دیدن فیلمهاست.
به عنوان نمونه، تصوری که ما از سرخپوستان، بومیان آفریقا، فضانوردها، مأموران امنیتی و یا روانشناسها داریم بهشدت تحتتأثیر تماشای فیلمهاست. مخصوصا وقتی که آنها را در زندگی واقعی خود زیاد ندیده باشیم. تصور ما از بیماریهای نادر، از خدمات درمانی و از جنبههای خصوصی زندگی دیگران نیز تا حد زیادی از فیلمها جهت میگیرد.
این که این تأثیرات منفی است یا مثبت، بستگی به محتوا و فرم فیلمها دارد. بسیاری از فیلمهای عامهپسند روی ارزشهای انسانی تأکید میکنند و باعث تحریک حس درستکاری و شجاعت ما میشوند؛ در مقابل، فیلمهای دیگری هم وجود دارد که حس هیجانجویی مفرط و خشونت را در ما زنده میکند.
● اشکها و لبخندها
چرا ما تا این اندازه تحتتأثیر فیلمهایی که میبینیم، قرار میگیریم؟ نظریههای روانشناختی مختلفی در این رابطه وجود دارد.
معمولا بیشترین مانوری که در بحثهای روانشناسی فیلم انجام میشود بر روی دیدگاههای روانکاوانه است. این رویکرد معتقد است که مردم در طول تماشای فیلم، با شخصیتهای کلیدی «همانندسازی» میکنند. همانندسازی تقریبا همان چیزی است که در بحثها از آن به عنوان همذاتپنداری یاد میشود.
همذاتپنداری یعنی این که تماشاگر، خودش را به جای قهرمان یا قهرمانهای فیلم قرار بدهد، ارزشهای آنان را بپذیرد و با عواطف آنها مشارکت کند. این تجربهای است که اکثرمان داشتهایم: وقتی قهرمان فیلم شکست میخورد، گریهمان میگیرد و وقتی پیروز میشود، شاد میشویم.
علاوه بر این، روانکاوها معتقدند که فیلمها یک تجربهٔ دردناک عاطفی مربوط به گذشته را در ما زنده میکنند. کارگردانها نیز از این نظریه بیخبر نیستند. آنها برای این که شما هر چه بیشتر با قهرمان فیلمشان همانندسازی کنید، چه در کلیت فیلم و چه در پرداخت جزئیات، سنگ تمام میگذارند. فیلمنامهنویسها و کارگردانان معمولا سراغ تجربههای عاطفی عمومی بشری میروند: بیمها و امیدها، احساسات وطن دوستانه، تمایل به استقلال و ارزشهای اخلاقی و متأسفانه خشونت.
از طرف دیگر، تکنیکهای نورپردازی و فیلمبرداری نیز این جریان «همانندسازی» را تسهیل میکنند. مثلا در فیلم «شبهای روشن» در یکی از زیباترین سکانسها، دوربین از دیدگاه زن و مردی که با هم قدم میزنند از یکی از پیادهروهای تهران تصویر میگیرد؛ تصویری که به طور متناوب اندکی بالا و پایین میرود.
حالا این که شما با کدامشان همانندسازی کنید البته به جنسیتتان برمیگردد. دیالوگها، صداهای بیرونی و صد البته موسیقی فیلم، همه و همه عواطف ما را دستكاری میکنند و برشهای ناگهانی و فلاشبکها حتی برداشت ما را از زمان، موقتا تغییر میدهند.
البته طبق این نظریه، بهندرت میشود دو نفر را پیدا کرد که در مورد یک فیلم نظر یکسانی داشته باشند چرا که هر بینندهای تصاویر و صداهای پخش شده را متناسب با برداشت خودش، و بهتر بگوییم متناسب با تجارب عاطفی خودش، از داستان انتخاب میکند و مورد توجه قرار میدهد و یا بر عکس، آنها را حذف یا سانسور میکند.
اما روانشناسان تکاملی معتقدند که هیجانهای چندگانه و ثابتی وجود دارد که در همهٔ دنیا مشترک است؛ مثلا ترس، تعجب، غمگینی، شادمانی و مانند اینها. آنها به این نتیجه رسیدهاند که نمود این هیجانات در چهرهٔ مردم کل دنیا مشترک است. وقتی به چهرهٔ شخصیت فیلم نگاه میکنیم، در مورد هیجانات، خلق و خو، اهداف و افکارش به فکر فرو میرویم.
گاهی کارگردانها پیازداغ قضیه را زیاد میکنند و از چهرههایی با هیجانات نامعمول و از زاویههای غیرمتعارف استفاده میکنند. برخی از ژستها و حالات چهره، هیجاناتی را نشان میدهد که هیچ کلمهای در دنیا نمیتواند آن را بیان کند.
حرفهایها میگویند فیلم خوب فیلمی است که عناصر بصری در آن محور اصلی باشد، چون ماهیت سینما ماهیتی بصری است. روانشناسان تکاملی با این گروه بهشدت موافقاند و شاید به همین دلیل است که این دسته از محققان به فیلمهای صامت علاقهٔ بیشتری نشان میدهند.
● آنها ما را به فکر فرو میبرند
آنچه روانکاوها و روانشناسان تکاملی میگویند، تمام ماجرا نیست. ما انسانها توانایی عجیب و غریبی داریم که سکانسهای مجزای یک فیلم را به صورت كلی درک کنیم. در واقع، ما میگوییم «یک فیلم» را دیدهایم و نه «چند سکانس» را. دقت کنید که منظور، درک عکسهای پشت سر هم به صورت یک تصویر نیست.
این بحث بیشتر به عصبشناسها مربوط میشود. تدوینگر با ترکیب مادههای خامی از صدا و تصویر که کارگردان در اختیارش گذاشته، بیننده را به یک «گشتالت» بصری و صوتی رهنمون میكند. «گشتالت» یک کلمهٔ آلمانی است که بهترین ترجمه برایش این جمله است: «همیشه کُل، چیزی بیشتر از اجزای خود دارد.» ما از تماشای فیلم به یک حس و درک کلی نهایی میرسیم و مثلا میگوییم: فیلم خوبی بود یا فیلم مزخرفی بود.
آنها که منصفتر هستند، احتمالا میگویند: باید بیشتر فکر کنم یا باید یک بار دیگر فیلم را ببینم تا نظر بدهم.
● فیلمهای باهوش
وولز در سال ۲۰۰۳ با مقایسهٔ انواع هوشها و عناصر موجود در فیلم دریافته است که فیلم یکی از بهترین عواملی است که میتواند همهٔ هوشها را یکسان در آدم پرورش بدهد:
هوش منطقی(طرح کلی فیلم)، هوش زبان شناختی (دیالوگ)، هوش فضایی (تصویرها، رنگها، نمادها)، هوش موسیقایی (موسیقی و صداها)، میان فردی (روابط اجتماعی و شخصیتها)، بدنی جنبشی (حرکات)، درون فردی (راهنمایی درونی و مونولوگها). فیلم با تمام این هوشها درگیر است و آنها را قابل دسترس میکند.
● هوشها و آدمها
تئوریهای جدید «یادگیری و هوش» میگوید که بیش از یک نوع هوش وجود دارد و اطلاق انحصاری کلمهٔ باهوش به کسانی که دارای تواناییهای خاص ریاضی، منطقی و کلامی هستند کار غیرمنصفانهای است.
هوش، بنا به تعریف، توانایی سازگاری انسان در مواجهه با همهٔ رویدادهای روزمره است. اما آنچه در تستهای معمول هوش پیشبینی میشود تنها موفقیت تحصیلی است. یکی از نظریههای مطرح در بحث هوشهای چندگانه به «هوارد گاردنر» تعلق دارد.
سعید بینیاز
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان سعید جلیلی ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم جلیلی ریاست جمهوری انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ مناظره سیاست
هواشناسی تجاوز قتل شهرداری تهران اربعین سازمان غذا و دارو تب دنگی سلامت پلیس وزارت بهداشت فضای مجازی سازمان هواشناسی
سهام عدالت دولت سیزدهم خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو مسکن قیمت سکه بازار خودرو حقوق بازنشستگان دلار تورم
محرم الناز شاکردوست تلویزیون سینما کتاب تئاتر سینمای ایران رسانه ملی تخت جمشید
دانش بنیان کنکور ۱۴۰۳ ماهواره
رژیم صهیونیستی آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه جو بایدن روسیه دونالد ترامپ حزب الله لبنان چین فرانسه سازمان همکاری شانگهای
فوتبال پرسپولیس یورو 2024 استقلال باشگاه پرسپولیس علیرضا بیرانوند سپاهان کریستیانو رونالدو ترکیه لیگ برتر باشگاه استقلال لیگ برتر ایران
هوش مصنوعی سامسونگ گوگل نمایشگاه الکامپ اپل اینستاگرام عیسی زارع پور ربات
خواب دیابت سرطان پارکینسون افسردگی قهوه اضطراب سیب زمینی