پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
روزنامه نگار یا نویسنده, مسئله کدام است
ویلیام وودوارد معروف به ویل سلف را خیلیها در جهان میشناسند. او روزنامهنگار و نویسنده داستانهای تخیلی انگلیسی است و در تلویزیون هم برنامههایی دارد. رمان «چتر» او امسال نامزد جایزه بوکر شده است. سبک او در نوشتار طعنهآمیز، گروتسک و فانتزی است. به عنوان روزنامهنگار با نشریاتی چون آبزرور و نیویورک تایمز همکاری داشته است. او روزنامهنگاری است که وارد عالم ادبیات شده است.
افراد برعکس سلف هم کم نیستند. مشهورترینشان احتمالا ترومن کاپوتی است. نویسنده آمریکایی که داستانهای کوتاه و بلند و نمایشنامه و فیلمنامه مینوشت و ناگهان به دنبال یک سوژه مناسب برای نوشتن کتابش با یک رشته جنایاتی که در دهه ۵۰ در ایالات کانزاس آمریکا اتفاق افتاد، مواجه شد و شروع به تحقیق درباره آنها کرد. نتیجهاش «در کمال خونسردی» بود، اثری که بیشتر سلسله مقالاتی به روش روزنامهنگاران بود و برای اولینبار در نیویورک چاپ شد. هرچند کاپوتی مستقیما هیچگاه وارد حرفه روزنامهنگاری نشد اما «در کمال خونسردی» اثری ژورنالیستی محسوب میشد. سبک نوشتاری جدیدی داشت که بنیانگذار رمانهای مدرن آمریکایی شد. اما این یادداشت کوتاه بیشتر به افرادی نظیر سلف اشاره دارد. سوالی که جدیدا در ذهن برخی مطرح شده این است: آیا یک روزنامهنگار میتواند نویسنده موفقی هم از آب درآید؟ برخی از مردم تصور میکنند که چون سلف به عنوان یک روزنامهنگار مشهور شده و مقالات حیرتانگیزی هم در روزنامهها از او منتشر شده است، نمیتواند رماننویس خوبی باشد. اما این برداشت اشتباهی است. همیشه این موقع سال که میشود خوانندگان و مخاطبان کتابها، حرفهای زیادی دارند که در مورد کتابهای منتشر شده بزنند. فهرست بوکر نشان میدهد همیشه این اتفاق زمانی میافتد که برنده جایزه نوبل ادبیات معرفی میشود و نکته جالب اینجاست که کمتر پیش میآید این برنده یک رماننویس باشد. اتفاقی که امسال افتاده است و وقتی این مقاله به رشته تحریر درمیآید احتمالا ناشران زیادی در سرتاسر دنیا مشغول بستن قرارداد برای خرید و ترجمه کتابهای مو ین چینی هستند.
جرقه این مقاله وقتی در من زده شد که یکی از دوستانم درباره فهرست بهترینهای بوکر صحبت میکرد و گفت که به سلف علاقه چندانی ندارد و هیچگاه کارهای او برایش جالب توجه نبودهاند چون سلف «فقط یک روزنامهنگار است.راستش برایم موضعگیری جالبی بود چون برای خود من هم بسیاری از روزنامهنگاران-نویسندگان معاصری هستند که داستانهایشان خیلی برایم جذاب نیست چون وجه ژورنالیستی آنها همیشه برایم مهمتر و آشکارتر بوده است. اما در حقیقت این جمله خیلی منطقی نیست.
میشود نمونههای خیلی زیادی از این روزنامهنگاران-نویسندگان در گذشته نام برد: دکتر جانسون روزنامهنگاری بود که در زمینه ادبیات چهره شاخص و برجستهای به شمار میرفت. ژوزف ادیسون هم چنین وضعیتی داشت. از همه مهمتر چارلز دیکنز کارش را به عنوان گزارشگر تندنویس پارلمانی در روزنامهها شروع کرد. پی.جی.وودهاوس تا اواسط ۳۰ سالگیاش روزنامه داشت و اولین شغل گراهام گرین دبیر تحریریه روزنامه تایمز بود. جورج اورول خبرنگار آبزرور بود تا زمانی که شاهکارش «مزرعه حیوانات» را نوشت و بعد همه افکار و ایدههایش را روی هم گذاشت تا «۱۹۸۴» را نوشت. از این نمونهها باز هم میشود پیدا کرد. شاید حتی تعدادی از مهمترینهایشان از نظر من دور مانده باشند. در همین دورانی که خودمان زندگی میکنیم هم نویسندگانی هستند که در شغل اصلیشان یعنی روزنامهنگاری خیلی موفق بودهاند. آن ویلسون، جان لنچستر، مارتین امیس و اتفاقا ویل سلف جزو این افراد هستند. در آمریکا تام ولف را داریم که هم ستاره موسیقی راک است و هم روزنامهنگار تا اینکه کتاب «آتش بازی در شهربازی» را نوشت و وارد دنیای ادبیات و نویسندگان شد.
آیا منطقی است که رمانهای آنها را فقط برای اینکه پیش از آن در روزنامهها و مجلات نوشتهاند، نادیده بگیریم؟البته که نه. همه نوشتههای آنها بازتاب اندیشههایشان است چه در روزنامه منتشر شده باشد و چه به صورت کتاب. و این افکار و اندیشهها هستند که اهمیت دارند. نکتهای که اینجا وجود دارد این است که ما میخواهیم داستانگویانمان استاد جهان تخیلی باشند و روزنامهنگارمان، همان روزنامهنگاری باقی بمانند که گزارشهایی از عالم واقعیت مینویسند. چیزی که پشت این تعصب پنهان شده است البته برمبنای این ایده است که داستان(و شعر) از مقام بالاتری برخوردارند و روزنامهنگار بیشتر شبیه نویسنده مزدوری است که فقط آنچه را میبیند به دستور سردبیرش گزارش میدهد.
در انگلستان همپوشانی بین رمانها و روزنامهها به شرایط اقتصادی هر منطقه هم وابسته است. نویسندگان کمی هستند که میتوانند تنها از طریق نوشتن خلاقانه کتابهایشان خرجشان را دربیاورند. برای شاعران و نویسندگان حرکت خیلی معمولی است که یک شغل روزانه دیگر هم داشته باشند. روزنامهنگاری بیشتر اوقات، بهترین کاری است که آن را مناسب خودشان میبینند و کمک خرجی برایشان میشود. اگر سلف امسال جایزه بوکر را ببرد، که بهنظرم شایستگیاش را دارد، ممکن است به روزنامهنگاری پشت کند. گرچه فکر میکنم رها کردن روزنامهنگاری همیشه کار دشواری است.
مترجم: صوفیا نصرالهی
منبع: گاردین
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت رهبر انقلاب روز معلم معلمان نیکا شاکرمی مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم حجاب شهید مطهری شورای نگهبان
تهران هواشناسی زلزله معلم شهرداری تهران سیل قوه قضاییه آموزش و پرورش پلیس سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
خودرو قیمت خودرو بانک مرکزی قیمت دلار دلار ایران خودرو قیمت طلا سایپا کارگران بازار خودرو تورم قیمت
مشهد مسعود اسکویی فضای مجازی تلویزیون سریال سینمای ایران سینما دفاع مقدس موسیقی تئاتر
دانشگاه علوم پزشکی مکزیک
رژیم صهیونیستی غزه فلسطین اسرائیل آمریکا جنگ غزه روسیه چین نوار غزه حماس عربستان ترکیه
استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور لیگ برتر ایران باشگاه استقلال فوتبال رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر باشگاه پرسپولیس
اینستاگرام همراه اول دبی واکسن تبلیغات اپل ناسا گوگل وزیر ارتباطات پهپاد
کبد چرب بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه ویتامین طول عمر بارداری