یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
پر غرور و فضل فروش اما زودرنج
افضلالدین ابراهیم بن علی خاقانی حقایقی شروانی از شاعران بزرگ قرن ششم و از بزرگترین و نامآورترین شاعران پارسیگوی است که در شروان یکی از شهرهای آذربایجان میزیست. این بزرگ نامدار تاریخ ادب ایران، در سدهای روزگار سپری میکرد که شاعران بزرگی در آن گردن برافراشته بودند. سنایی غزنوی در نیمه اول سده ۶ هجری میزیست و نزدیک به زمان درگذشت سنایی، عطار نیشابوری گام به عرصه وجود نهاد.
بزرگترین قصیدهسرای قرن ششم، انوری ابیوردی، معاصر او بود که استاد بزرگی در شعر پارسی به شمار میآمد. همچنین شاعران بزرگ و نامآوری چون ابوالعلای گنجوی، رشیدالدین محمد وطواط، جمالالدین اصفهانی، مجیرالدین بیلقانی، فلکی شروانی، اثیرالدین اخسیکتی و نظامی گنجوی معاصر او بودند. آنچه منابع ادبی و تاریخی و از جمله تذکرهها به دست میدهند این است که خاقانی با بیشتر این بزرگان مکاتبه و مشاعره داشته و به ستایش یا نکوهش و هجو درباره آنان سخن گفته است.
خاقانی مهارت خود را در سرودن شعر، مدیون و مرهون شاعر نامدار و استاد سالخورده خویش، ابوالعلای گنجوی، بود. وی همانگونه که دکتر محمد غلامرضایی، نویسنده کتاب «سبکشناسی شعر پارسی از رودکی تا شاملو» نیز اذعان داشته است از میان شاعران پیش از خود بیش از همه به سنایی غزنوی نظر داشت و خود را جانشین و تالی او برمیشمرد.
بدیل من آمدم اندر جهان سنایی را/بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد
چون زمان عهد سنایی در نوشت/ آسمان چون من سخنگستر بزاد
در حقیقت، آنچه امروزه ادبپژوهان و کاوشگران پهنه فرهنگ بهآن باور دارند آن است که شیوه خاص او در سرایش شعر، دنباله شیوه سنایی بوده و در عین حال از سبک و سیاق حاکم بر پارسیسرایان بزرگ سده ۶ نیز جدا نبوده است.
شعر خاقانی براساس باور و نظرمتخصصان زبان و ادبپارسی دشوار و پیچیده و مانند شعر انوری ابیوردی، دیگر شاعر مشهور آن روزگار، بیشتر مرکب از قصاید است. البته این بهآن معنا نیست که خاقانی تنها در این قالب شعری دست به سرایش سخن یازیده، چرا که او در دیگر قالبهای شعری از جمله غزل، قطعه و رباعی نیز طبعآزمایی کرده بود. همچنین وی مثنوی بلند و مشهوری به نام تحفهالعراقین، دارد که آن را به نام جمالالدین ابوجعفر محمد بن علیاصفهانی وزیر و از رجال مشهور سده ۶ سروده و در آن سفرش به مکه و زیارت خانه خدا را شرح داده است.
سبک شعری خاقانی که به تعبیر دوخانیکوف، ایرانشناس روستبار، یکی از درخشانترین چهرههای ادب ایران است به تعبیر درست ادوارد براون، نگارنده کتاب ارزشمند تاریخ ادبیات ایران ـ مغلق ـ بینهایت مصنوع و حتی فضل فروشانه است. ظاهرا این فخرفروشی تا بهآن پایه و اندازه بوده که برخی پژوهندگان وادی فرهنگ ادب و از جمله دکتر عبدالحسین زرینکوب، تاریخنگار و ادیب پرآوازه را واداشته است تا بیان دارند نوعی عقده حقارت برخاقانی غالب بوده و مفاخرههای او نیز، پژواک و بازتابی از این حالت روحی وی است.
خاقانی اگرچه در بخش بزرگی از اشعارش زبانی ساده و روشن دارد، اما در بسیاری از قصایدش به ابهام و اغراق گراییده و مضامین عادی و پیش پا افتاده را در پردهای از تشبیه، ایهام، استعاره، مجاز و کنایه همراه با ایجاز و ابهام پوشانیده است. دشواری سخن و کلام او تنها از آن روی نیست که ذهن او به ابهام و اغراق گرایش دارد و از استعمال ترکیبات متداول دوری میکند، بلکه مهارت، استادی و کاردانی او در علوم و فنون روزگار خویش و گستردگی و فزونی اطلاعات و آگاهیهای او در زمینههای گوناگون و انعکاس آنها در مفاهیم شعری، شعرش را دشوار گردانیده است. این دشواری تا به آن پایه است که فهم شعر او نیز به سان شعر سنایی غزنوی و انوری ابیوردی نیاز به فراگرفتن و آموختن مقدمات و آشنایی با دانشهای کهن و باستانی دارد.
خاقانی شاعری بسیار حساس و زودرنج نیز بود. رخدادهای روزگار وی را به شدت تحت تاثیر قرار میداد و همین امر سبب شده بود که او گهگاه مرثیه نیز بسراید. آنچه روشن است، مراثی او سرشار از احساسات و عواطف است. خانیکوف، ایرانشناس نامی سده نوزدهم میلادی، درباره یکی از مرثیههای خاقانی چنین نظری ابراز داشته است:
«اندوه، موجب شده است تا فضلفروشی خود را فراموش کند و شعرش مشحون از تعبیرات مشکل و صنایع لفظی نیست بلکه راست به دل خواننده مینشیند و او را به مصیبتی خانوادگی علاقهمند میسازد که ۷ قرن از آن میگذرد.»
اگرچه سده ۶ به سبب سدههای متمادی حکومت اقوام بیگانه، دوران ضعف و فتور باورهای ملی است، اما در شعر خاقانی که پدرش درودگر و مادرش نومسلمانی با اصلیت مسیحی بود، نوعی وطندوستی و دلسوزی نسبت به احوال میهن و در نظر داشتن مفاخر گذشته به روشنی قابل احساس است.
ظاهرا توانمندی خاقانی در سرایش شعر تا بهآن پایه بوده که شعرای بزرگ بعدی به او مانند گنجی مخفی که چندان در دسترس همه کس نبوده چشم داشتهاند. محمد رهبر در مقالهای که با عنوان «غزل بگو خاقانی» نگاشته در این زمینه آورده است: «روح بزرگی چون مولانا نیز در غزلیات از آن گوهر خوشاب استعارات و تشبیهات تازه خاقانی وام میگیرد و سعدی شیراز نیز همچنین و به حافظ که برسیم اوج این وامداری است... حافظ پس از سعدی به هیچ شاعر دیگری مانند خاقانی نظر نداشته، آنچنان که بسیاری از غزلیات حافظ بر همان ردیف، قافیه و وزن غزلیات خاقانی است.»
به عنوان نمونه میتوان موارد زیر را شاهد آورد:
خاقانی: دیدی که یار چون زدل ما خبر نداشت / ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
حافظ: دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت / بشکست عهد و از غم ما هیچ غم نداشت
خاقانی: تاکی از قصههای بدگویان / قصهها پیش داور اندازی
حافظ: یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافد / بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم
امیر نعمتیلیمائی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان حسین امیرعبداللهیان ترکیه دولت سیستان و بلوچستان جنگ انتخابات مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم افغانستان مجلس
سیل هواشناسی تهران شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی یسنا آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو دلار قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم بانک مرکزی بازار خودرو حقوق بازنشستگان ارز
مسعود اسکویی تلویزیون صدا و سیما جهان حج مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه حماس روسیه آمریکا انگلیس اوکراین نوار غزه ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان رئال مادرید لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون گرما