یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سكانداری اسلام پس از رسول اكرم صلی الله علیه واله والسلم


سكانداری اسلام پس از رسول اكرم صلی الله علیه واله والسلم

روز غدیر سرفصل نوینی در حیات اسلام است در این روز, رهبری جهان اسلام بعد از رحلت پیامبر, صلّی اللّه علیه وآله, مشخص شد رهبری كه ادامه دهنده راه و روش رسول خدا, صلّی اللّه علیه وآله, است و مسلمانان را از موانع دست و پاگیر داخلی و خطرات خارجی نجات می دهد

علامه سیّد محمدحسین فضل‏اللّه‏ روحانی برجسته لبنانی كه در ایران بیشتر به عنوان یك چهره سیاسی شناخته شده است، هر هفته جلسه سخنرانی و گفت و گو در دمشق برگزار می‏كند و به پرسشهای اعتقادی، فقهی، تربیتی، و سایر موضوعات مبتلا به مسلمانان پاسخ می‏گوید. آنچه كه در ذیل آمده است برگردان یكی از سخنرانیهای علامه فضل‏اللّه‏ است كه به مناسبت روز غدیر ایراد شده است. این سخنرانی از نشریه «الفكر و الثقافهٔ» انتخاب شده است.

روز غدیر سرفصل نوینی در حیات اسلام است. در این روز، رهبری جهان اسلام بعد از رحلت پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، مشخص شد. رهبری كه ادامه دهنده راه و روش رسول خدا، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، است و مسلمانان را از موانع دست و پاگیر داخلی و خطرات خارجی نجات می‏دهد. بدیهی است امكان هدایت اسلام بعد از رحلت پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، باید توسط فردی به دست گرفته شود كه با تمام وجود اسلام را درك كرده و بتواند با اقدامات دینی و قانونی خود، دیدگاه یكسانی از اسلام ارائه كند. این كار از تشتت فكری مسلمانان جلوگیری می‏كند. بنابراین رهبری جهان اسلام پس از پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، باید توسط كسی به عهده گرفته شود كه آشنایی كامل و بدون خطا از اسلام داشته باشد. در اینجا باید به این نكته اشاره كرد زندگی پیامبر اسلام، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، سراسر، مملو از جنگها و بحرانهای داخلی بود. در این مدت، بیشتر مفاهیم اسلامی بخوبی روشن نشده و احكامی كه باید مسلمانان آنها را انجام دهند، بر زمین مانده بود. البته ما منكر اخلاص اصحاب پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، نیستیم. آنان در برابر سختیهای بسیار در مكه ایستادگی كردند، و بشدت با آتش‏افروزان و جنگ طلبها به مقابله برخاستند. لذا ملاحظه می‏كنیم كه خداوند در قرآن كریم می‏فرماید:

محمد رسول‏اللّه‏ و الّذین معه أشدّاءُ علی الكفّار و رحماء بینهم تراهم ركّعا سجّدا یبتغون فضلاً من اللّه‏ و رضوانا سیماهم فی وجوههم من أثر السجود.۱

به هر حال پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، (در زمان حیات خود) فرصت نیافت تا فرهنگ و معنویت اسلامی را به طور عمیق در وجود تك‏تك مسلمانان نهادینه كند. لذا رهبری مسلمانان پس از پیامبر، باید توسط فردی صورت گیرد كه بتواند اسلام را گسترش دهد و آن را در وجود فرد فرد مسلمین نهادینه كند.

از این رو است كه مسأله غدیر یكی از اساسی‏ترین مسائل حیاتی اسلام است. بخصوص اینكه، بیشتر راویان احادیث درباره آیه شریفه:

یا أیّها الرسول بلّغ ما اُنزل الیك من ربّك و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه‏ یعصمك من الناس.۲

گفته‏اند: «این آیه شریفه هنگامی نازل شد كه پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، (در آخرین حج خود) به محلی به نام غدیرخم رسیده بود.» بعضی مفسران نیز گفته‏اند: «شأن نزول این آیه برای معرفی كردن حضرت علی، علیه‏السلام، به عنوان جانشین پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، نیست، بلكه برای بیان مطلب دیگری نازل شده است. این مفسران تاكنون نتوانسته‏اند بین ماهیت آیه شریفه فوق و آنچه كه به آن معتقدند، توازنی برقرار سازند. زیرا آیه مذكور در اوائل بعثت حضرت ختمی مرتبت نازل نشده تا اینكه گفته شود پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، امر به انذار و تبلیغ شده است. رسول خدا، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، در آن زمان هر حكم و مسأله‏ای كه به او وحی می‏شد، بدون هیچ ترس و واهمه‏ای به مردم اطلاع می‏داد و در این كار راسخ و استوار بود. «قل الحق من ربّكم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیكفر»۳

پیامبر در ابلاغ رسالتش، ملاحظه هیچ عكس‏العملی را نمی‏كرد. برای اینكه آن حضرت در حال بنیانگذاری اندیشه، معنویت و راه روشن الهی در میان مردم بود. لذا عكس‏العملهای منفی برایش قابل پیش‏بینی بود. به هر حال، رسول خدا، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، از برخوردهای منفی ناراحت می‏شد. ولی این ناراحتیها به خاطر خودش نبود. بلكه به خاطر مردم بود. چرا كه آنان در قلب آن حضرت جای داشتند.

در اینجا روشن می‏شود كه آیه شریفه ذیل بر مطلب مهم دیگری تأكید دارد. «و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه‏ یعصمك من النّاس» این مطلب، چیزی جز ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی، علیه‏السلام، نیست. البته در این مسأله بسیار جدل شده است. وقتی كه پیامبر با این گفتار ابلاغ رسالت كرد: «آیا من از مؤمنین بر خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: بلی. فرمود: هر كس كه من مولای او هستم (از این) پس علی مولای اوست.»۴ سپس این آیه نازل شد «الیوم أكملت لكم دینكم و أتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الإسلام دینا»۵ تا این روز، شكاف رهبری پس از پیامبر در اسلام وجود داشت. وقتی كه این شكاف از بین رفت، ساختار دین تكمیل شد. خداوند راضی شد كه اسلام آئین تمام جهانیان باشد.

در اینجا ممكن است این سؤال مطرح شود، چطور می‏توان رویگردانی برخی اصحاب را از ولایت علی، علیه‏السلام، تفسیر كرد؟ چگونه می‏توانیم این مطلب را توجیه كنیم، وقتی كه رسول اكرم، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، به ملكوت اعلا رحلت فرمود، انصار به مهاجرین گفتند: «از ما امیری و از شما هم امیری.۶»؟ چرا برخی از اصحاب پیامبر در بیعت كردن با خلیفه اول هیچ‏گونه مشورتی با دیگر مسلمانان (ساكن در اقصی نقاط حكومت اسلامی) نكردند و بدون هیچ ترس و واهمه‏ای و باری به هر جهت با ابوبكر بیعت كردند؟ چطور در آنجا (سقیفه بنی ساعده) هیچ كس با این كار مخالفت نكرد و نگفت كه پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، فرموده هر كس كه من مولای اویم از این پس علی ملای اوست؟ مرحوم سید شریف‏الدین، این موضوع را چنین توجیه كرده است:

ذهنیت مسلمانان آن عصر به جز برخی از آنان عمیق و ژرف‏اندیش نبود، لذا وقتی كه بیعت می‏كردند به آن وفادار بودند. به هر حال از آنجایی كه رسول اكرم، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، بصراحت و روشنی سخن می‏گفت شاید آنان منظور پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، از «من كنت مولاه فهذا علی مولاه» بخوبی فهمیده بودند. اما آنچه كه اتفاق افتاد برخلاف اراده پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، بود.

بنابراین ملاحظه می‏كنیم پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، از این ذهنیت توده مردم (كوتاه‏بینی آنان) اندوهناك بود. لذا فرمود برای من قلم و كتف (كاغذ) بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم كه بعد از من هرگز گمراه نشوید.

پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، مانند سایر افراد نبود كه هنگام احتضار به هذیان‏گویی مبتلا شود. بلكه آن حضرت، در بالاترین درجه عقل و اراده و هوشیاری قرار داشت. قبل از این ماجرا، هیچ یك از اصحاب پیامبر خبر از هذیان‏گویی آن حضرت در حالت بیماری نداده است. اصولاً پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، با تمام وجودش با اصحابش زندگی و با آنان گفت و گو می‏كرد. لذا وقتی كه می‏فرماید: «برای من قلم و كتفی (كاغذ) بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم كه بعد از من هرگز گمراه نشوید» منظور آن حضرت این نبود مطلبی بنویسد كه جانشین قرآن شود. چرا كه قرآن نوری است كه با گوشت و پوست و خون آن حضرت آمیخته شده است. بنابراین مسأله در اینجا چیز دیگری است كه بسیار مورد توجه و اهتمام رسول خداست. به طوری كه وی را ناگزیر كرد، در این مورد تأكید فرماید تا در آینده كسی با كلمات آن حضرت بازی نكند. حال این سؤال مطرح می‏شود، چرا خلیفه دوم گفت: «كتاب خدا برای ما كافی است»؟ آیا پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، می‏خواسته بگوید كتاب خدا ناقص است؟ معنای «حسبنا كتاب‏اللّه‏» چیست؟ در حالی كه خداوند می‏فرماید:

ما آتاكم الرسول فخدوه و مانهاكم عنه فانتهوا.۷

در اینجا باید به این نكته اشاره كرد كه سنت رسول اكرم، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، شارح و مكمل كتاب خداست. پس چرا خلیفه دوم گفت: «حسبنا كتاب‏اللّه‏»؟ بعد هم، مدعی هذیان گفتن پیامبر شد؟ در صورتی كه رسول خدا، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، در سراسر زندگی پربركت شان حتی در حالت بیماری، هیچ‏گاه هذیان نگفته است. با توجه به اینكه نبوت در سراسر زندگی رسول خدا، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، تداوم دارد، لذا امكان ندارد كه پیامبر اسلام در حالت هذیان‏گویی مسلمانان را مورد خطاب خود قرار دهد و آنان را به انجام كاری فرمان دهد كه به ادامه رسالتش مربوط باشد. مضافا اینكه تمام مسلمانان معتقدند پیامبر، عظیم‏الشأن اسلام مصون از هرگونه خطا و اشتباه است. حقیقت این است كه به پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، اجازه ندادند كه مسأله خلافت را به طور كامل روشن سازد و با نوشتار خود بر جانشینی حضرت علی، علیه‏السلام، مهر تأیید بزند. البته رسول اكرم مسأله ولایت و جانشینی حضرت علی، علیه‏السلام، را به مناسبتهای مختلف بیان فرموده بودند.

به هر حال وقتی كه چند نفری برای آن حضرت قلم و كتف (كاغذ) آوردند، در این موقع اختلاف به وجود آمد (آن گروهی كه با خلیفه دوم همگام بودند) اجازه ندادند كه پیامبر با نوشتار خود، علی، علیه‏السلام، را به عنوان جانشین خویش معرفی فرماید. از طرف دیگر ملاحظه می‏كنیم پیامبر اسلام قبلاً به بزرگان و اصحاب خود دستور داده بود كه با لشكر «اسامه» به سمت روم حركت كنند. اما آنان با دستور پیامبر، صلّی‏اللّه‏علیه‏وآله، مخالفت كردند و با لشكریان اسامه همراه نشدند.

سؤال دیگر این است كه معنی سخن [خلیفه دوم كه گفت [«پیامبر نمرده است» چیست؟ در جواب می‏توان گفت: معنای این سخن چیزی جز این نیست كه افرادی كه در آن مجلس حضور نداشتند (با اطلاع یافتن از آن حادثه ناگوار فرصت یابند) تا در آن مجلس شركت كنند و مسأله خلافت را آن طوری كه (مخالفان خلافت حضرت علی، علیه‏السلام، می‏خواهند) به سرانجام برساند.

● تحلیل و نقادی تاریخ

وقتی كه می‏خواهیم قرائت نوینی از تاریخ اسلام داشته باشیم، باید از مسئله غدیر تحلیل منتقدانه به عمل آوریم. البته بدون اینكه به قداست شخصیتهای تاریخی آن لطمه‏ای وارد كنیم.

بعضی‏ها درباره خطبه شقشقیه حضرت علی، علیه‏السلام، كه سید رضی، رحمهٔ‏اللّه‏علیه، در نهج‏البلاغه آورده است سؤالاتی را مطرح كرده‏اند. در پاسخ به این گروه می‏توان گفت: روش حضرت علی، علیه‏السلام، در ایراد خطبه با روش سید رضی، رحمهٔ‏اللّه‏علیه، فرق می‏كند. مضافا به اینكه خطبه مذكور را راویان متعددی در صدها سال پیش از سید رضی، رحمهٔ‏اللّه‏علیه، نقل كرده‏اند. حضرت علی، علیه‏السلام، در این خطبه درباره حقش می‏فرماید:

جایگاه من برای خلافت از جهت كمالات علمی و عملی، مانند قطب وسط آسیا است. علوم و معارف از سرچشمه من، مانند سیل سرازیر می‏شود، هیچ پرواز كننده در فضای علم و دانش به اوج من نمی‏رسد.۸

تا جایی كه می‏فرماید:

جای بسی شگفتی است كه او در زمان حیاتش فسخ بیعت مردم را درخواست می‏نمود ولی چند روز از عمرش مانده خلافت را برای دیگری وصیت كرد. این دو نفر غارتگر، خلافت را مانند دو پستان شتر میان خود قسمت كردند.۹

یعنی هر كدام از این دو نفر، سینه‏ای را گرفته بودند تا شیری از آن بخورند. منظور حضرت علی، علیه‏السلام، از این مثال آن است كه آنان برای به دست گرفتن خلافت، با یكدیگر همداستان شده و تلاش می‏كردند هر فریاد حق طلبی را سركوب كنند. جو سیاسی نیز به همین سمت و سو سوق پیدا كرده بود. در آن زمان حضرت علی، علیه‏السلام، از هر كس آگاه‏تر بود كه جامعه اسلامی آن روز به او اجازه نمی‏داد كه برای احقاق حقش دست به شمشیر برد. چرا كه این كار باعث ایجاد شكاف در صفوف مسلمانان می‏شد. لذا حضرت علی، علیه‏السلام، فرمود:

صبر كردم در حالی كه در چشمانم خاشاك و غبار و در گلویم استخوان گرفته بود.۱۰

صاحب اثر : محمدحسین فضل‏اللّه‏

منبع : سایت شیعه سرچ.نشریه «الفكر و الثقافهٔ»

پاورقیها:

۹. سوره قصص (۲۸)، آیه ۸۳.

۵. سوره احزاب (۳۳)، آیه ۳۳.

۲. مجلسی، محمدباقر، همان، ج۱۰، ب۸، ص۱۲۰، ح۱.

۴. همان، ج۲، ب۲۹، ص۲۲۶، ح۳.

۰. همان.

۳. همان، ج۱۰، ب۲۶، ص۲۲۶، ح۱۲.

. سوره فتح (۴۸)، آیه ۲۹.

۶. سوره مائده (۵)، آیه ۵۵.

۱. همان.

۸. نهج‏البلاغه، فیض‏الاسلام، خطبه ۳.

۷. سوره بقره (۲)، آیه ۲۰۷.

۰. همان، آیه ۱۸.

. سوره مائده (۵)، آیه ۶۷.

۱. همان.

. سوره كهف (۱۸)، آیه ۲۹.

. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۳، باب ۲۰، ص۲۶۶، ح۵۳۴.

. سوره مائده (۵)، آیه ۳.

. مجلسی، محمدباقر، همان، ج۲۸، ب۴، ص۲۲۰، ح۹.

۷. سوره حشر (۵۹)، آیه ۷.

. نهج‏البلاغه، فیض‏الاسلام، خطبه سوم.

. همان.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.