جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

از خاویر کلمنته چه می خواهیم


از خاویر کلمنته چه می خواهیم

دیگر تیم ملی «محله بروبیا» نخواهد بود

این اولین سؤالی است که پس از قطعی شدن خبر پیوستن کلمنته به تیم ملی ایران در اذهان به وجود می آید. در واقع همه فوتبال ایران امروز می خواهد بداند که ما چه چیزی را از کلمنته طلب می کنیم واز او می خواهیم فوتبال ما را به کدام نقطه از نمودار فوتبال جهان برساند؟ کلمنته مربی صاحب سبکی نیست. به واقع او از آن دسته مربیانی است که سریعتر به هدف می رسد اما سبک و سیاق خاصی ندارد ومثل فرانسوی ها برنامه های بلند مدت را روی دایره نمی ریزد بلکه او یکراست می زند به هدف والبته این از خصایص مربیان منتسب به آمریکای جنوبی ( اسپانیا هم در آن رنج از مربیان محسوب می شود) است. کلمنته یک اصولگراست که به همین دلیل قطعاً با برخی از بازیکنان بی نظم و بی خیال فوتبال ایران به مشکلات اساسی برخورد خواهد کردالبته باید تأکید کرد همین که کلمنته سرمربی فوتبال ایران شده خیلی ها دست و پای خودشان را جمع می کنند ودیگر از قصه «قایم باشک» بازی در تیم ملی به این شدت که امروز رایج است، خبری نخواهد بود اما به هر حال فوتبال بازیکن سالار ایران مشکلات خاصی را در مواجهه با مربیان اصولگرا به وجود می آورد که از همین امروز باید آنها را از بین برد وبرای نهادینه کردن اصول به خاویر کلمنته کمک کرد.

بلاژویچ یادتان هست؟ او با بازیکنان بزرگی به بن بست رسید وبا خداداد عزیزی، مهدی هاشمی نسب، بهروز رهبری فرد و .. همیشه کشمکش داشت وآنها را از تیم ملی کنار هم گذاشته بود. ایویچ هم چنین قصه ای را پیش از بلاژ نوشته بود و بدتر از همه اینکه لوکا بوناچیچ هم در سپاهان بازیکنانی را زیر دست خود می دید که جملگی از اصولگرایی لوکا شاکی شده بودند و خواهان «آوانس هایی» بودند که اینها را از دیگران جدا کند والبته لوکا به جز این آخرین روزهایی که قصد رفتن داشت هرگز حاضر نشد به کسی آوانس بدهدونتیجه اصولگرایی او هم نایب قهرمانی در آسیا و البته حضور درجام باشگاه های جهان بود.

شاید به همین دلیل باشد که باید بنویسیم:

اگر از کلمنته اوج گیری مناسبی می خواهیم باید از او حمایت کنیم. به هیچکس اجازه ندهیم که تیم ملی ایران را به بازی بگیرد. این حمایت البته از رئیس فدراسیون شروع می شود و به نقاط پایین تر می رسد اما به هر حال با این حمایت از برخی حرف ها وایده های خنده دار قطعاً دور می شویم. همین امروز یک نگاه به شرایط تیم ملی داشته باشید: مهدوی کیا می گوید نمی تواند خانواده اش را رها کند و برای صعود از مرحله اول رقابت های مقدماتی جام جهانی به ایران بیاید! مهدی البته ضعف هایش را در اینتراخت هم دلیلی بر همین مسأله می داند! رحمان رضایی هم وقتی کاپیتان تیم ملی را با این نگاه می بیند، علاوه بر آنکه فراموش می کند که پیش از جام ملت ها گفته بود از فوتبال ملی خداحافظی می کند می گوید من هم نمی آیم! پیش از این دو هم وحید هاشمیان اعلام کرده بود که برای مرحله اول نباید برای او نامه ای بفرستند وتنها در مرحله دوم است که باید از اوخواهش کنیم به ایران بیاید و ...! این قصه های بچه گانه و این بی حرمتی ها به تیم ملی قطعاً با حضور خاویرکلمنته به پایان خواهد رسید واینگونه نیست که دیگران بروند زحمت بکشند، کارگری کنند وپس از آن وقتی تیم ملی از مرحله اول صعود کرد آقایان تشریف بیاورند و لطف کنند برای تیم ملی ایران بازی کنند! در چنین شرایطی است که دوباره به یاد اولین سؤال متن می افتیم:

● از کلمنته چه می خواهیم واز او چه انتظاری داریم؟

جواب این سؤال برمی گردد به چگونگی حمایت ما از کلمنته. اگر او را بیاوریم و بخواهیم کارهایی را انجام دهد که پیش از این خودمان انجام می دادیم در واقع پول بیت المال را دور ریخته ایم اما اگر آمد دست به انقلاب سفیدی زد و لژیونرهای بی انضباط و متوقع را کنار گذاشت آنوقت است که می توانیم از کلمنته صعود به جام جهانی و حتی صعود به مرحله دوم این رقابت ها را طلب کنیم. به واقع کلمنته به تنهایی هیچ کار خاصی نمی تواند برای فوتبال ایران انجام دهد اما اگر همه اینجا در ایران تابع همان اصولگرایی باشیم که امثال کلمنته لازمش دارند آنگاه شاید قصه صعود ما این بار به جام جهانی قصه جدیدی باشد و شکل کار فوتبال ایران عوض شود. باور کنید چنین صعودی امکان پذیر است به شرط آنکه خودمان مثل کوه پشت «خاویر» باشیم نه اینکه ...