سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

مهارت های از یاد رفته


مهارت های از یاد رفته

کارشناسان عملکرد سازمان ها و نهادهای متولی آموزش مهارت های زندگی را ضعیف می دانند

آموزش مهارت های زندگی موجب کاهش آسیب ها شده و فرد می تواند با بهره گیری از این آموزش ها گام های موثری در رفع مشکلات بردارد.

آموزش مهارت های زندگی هرچند سال هاست که در کشور ما مطرح شده است اما، در چند سال اخیر و با رشد شتابان آسیب های اجتماعی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. هرچند تا همین اواخر مسوولان دولتی رشد فزاینده آسیب های اجتماعی در سال های اخیر را تکذیب می کردند یا سیر صعودی آن را پایین می دانستند و در آمار و ارقامی که ارائه می کردند همواره سعی داشتند وضعیت را بحرانی نشان ندهند اما، اکنون دیگر تمامی کارشناسان چه کارشناسان دولتی و چه کسانی که به صورت مستقل روی آسیب های اجتماعی کار می کنند متفق القول هستند که وضعیت نگران کننده است و به ویژه در سال های اخیر با رشد فزاینده آسیب های اجتماعی رو به رو بوده ایم و زنگ خطر برای بسیاری از آسیب ها به صدا در آمده است.

اظهار نظری که همین اواخر از طرف مدیر کل دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور مطرح شد نشان دهنده این است وضعیت جامعه از نظر طلاق و اعتیاد بحرانی است.

سید حسن موسوی چلک اظهار کرده است که در سال گذشته به نسبت سال ۸۷ با رشد ۱۷ درصدی طلاق رو به رو بوده ایم.

بر پایه این اظهار نظر نرخ طلاق در تهران بیش از ۲۶ درصد است و در مناطقی از پایتخت نرخ این آسیب اجتماعی تا مرز۳۵ درصد هم می رسد. همچنین گزارش های رسمی حاکی از این است که در سال گذشته در ۲۹ استان کشور با رشد نرخ طلاق مواجه بوده ایم و استان هایی مانند یزد و چهارمحال و بختیاری که در نقشه طلاق با رنگ سبز به معنای داشتن وضعیت خوب نشان داده می شدند رشد چشمگیری در این زمینه داشته اند. گزارش سازمان ثبت احوال در پایان سال گذشته حاکی از بروز ۱۴ طلاق در هر یک ساعت است و تا پایان بهمن ماه سال گذشته ۱۱۴هزار و ۶۷۴ واقعه طلاق رخ داده است.

مدیر کل دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور همچنین نرخ اعتیاد را بسیار بیشتر از آن چیزی که معمولا اعلام می شود دانسته است و تعداد معتادان ایران را بسیار بیشتر از تعدادی دانسته است که ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام می کند.

هر چند نمی توان از این واقعیت گذشت که پیش از این اظهارات نیز برای کارشناسان و حتی بسیاری از مردم عادی مسجل شده بود که وضعیت جامعه به لحاظ رشد آسیب های اجتماعی نگران کننده است اما، اظهارات مدیر کل دفترآسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور و افرادی از این دست می تواند فتح بابی برای اندیشیدن در مورد آسیب های اجتماعی و راه های کنترل و کاهش آن باشد.

● بررسی آسیب های اجتماعی در سه سطح

یک کارشناس حوزه آسیب های اجتماعی اعتقاد دارد رشد فزاینده آسیب های اجتماعی در جامعه را باید در سه سطح بررسی کرد.

سعید مدنی می گوید: سطح کلان یعنی ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، سطح میانی یعنی عملکرد سازمان ها و نهادهای متولی در زمینه آسیب های اجتماعی و سطح خرد یعنی نقش افراد و خانواده ها سطوحی هستند که در رشد آسیب های اجتماعی موثر هستند.

این استاد دانشگاه هر چند این سطوح را در ارتباط مستقیم با هم می داند اما، فعالیت مثبت در هر سطح را عاملی برای کنترل و کاهش آسیب های اجتماعی معرفی می کند. بر این اساس و زمانی که از آموزش مهارت های زندگی به عنوان روشی برای کنترل و کاهش آسیب های اجتماعی حرف می زنیم در واقع به سطح میانی یعنی نقش سازمان ها و نهاد های متولی این امر توجه کرده ایم.

آموزش مهارت های زندگی که سال ها است در کشور های پیشرفته معمول شده است روشی موثر برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی آن هم نه با نگاهی امنیتی به این آسیب ها که با نگاهی کاملا اجتماعی است.

مدیر کل دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در اظهار نظرات ماه گذشته خود ار نگاه امنیتی به مقوله آسیب های اجتماعی انتقاد کرده است و این نوع نگاه را یکی از دلایل اصلی رشد این آسیب ها دانسته است.در واقع، آموزش مهارت های زندگی روشی برای کنترل و کاهش آسیب های اجتماعی است که نگاه اجتماعی به این مقوله را توصیه می کند و روشی است که امتحان خود را در دنیا پس داده است; به گونه ای که اکنون آموزش این مهارت ها از وظایف دولت ها تلقی می شود و کم کاری در این زمینه افکار عمومی را نسبت به فعالیت دولت ها بدبین می کند. همانطور که عنوان شد مردم ایران نیز سال هاست که تعبیر" آموزش مهارت های زندگی" را می شنوند اما، در عمل آموزش این مهارت ها وضعیت خوبی ندارد و کارشناسان معتقدند یکی از دلایل اصلی رشد آسیب های اجتماعی در سال های اخیر بی توجهی به آموزش مهارت های زندگی است.

هر چند آمار قابل اتکایی از آموزش مهارت های زندگی در دست نیست اما، اظهار نظر ها در این مورد نشانگر این است که آموزش این مهارت ها وضعیت چندان خوبی ندارد.

● اما وقتی از مهارت های زندگی حرف می زنیم در واقع از چه چیزی حرف می زنیم؟

مهارت های زندگی مجموعه مهارت هایی است که آموزش آنها به اقشار و افراد مختلف کمک می کند تا آنها در مواقع بروز بحران ها قادر به کنترل رفتار خود، اتخاذ تصمیمات درست و به طور کلی رفع و رجوع بحران پیش آمده باشند.

در ایران همواره از ۱۰ مهارت زندگی نام برده می شود که از معروف ترین آنها مهارت "نه گفتن" است.

مدیرکل دفتر پیشگیری از آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی کشور با اشاره به اهمیت سلامت روانی می گوید: کم توجهی به حوزه سلامت روانی اجتماعی کاهش بهره وری ملی را به دنبال دارد.

حبیب الله مسعودی فرید با بیان اینکه حداقل ۱۰ درصد اعتبارات حوزه سلامت باید در حیطه سلامت روانی هزینه شود، تصریح می کند: ۱۴/۵ درصد بار بیماری ها شامل جمع کل معلولیت ها و مرگ و میرهای ناشی از بیماری در اثر بیماری های روانشناختی است که باتوجه به این موضوع باید نسبت به بررسی بیماری های روحی و روانی در جامعه بیش از گذشته توجه و جدیت نشان داد.

مدیرکل دفتر پیشگیری از آسیب های اجتماعی بهزیستی با تاکید بر اینکه آشنایی با مهارت های زندگی از عوامل کاهش آسیب های اجتماعی در سطح کشور به شمار می رود، ادامه می دهد: امروز موج جدید نهضت پیشگیری در دنیا به ویژه در کشورهای توسعه یافته اقتصادی ایجاد شده است که با توجه به نقش سلامت در توسعه پایدار کشور می طلبد به این مقوله توجه ویژه ای صورت گیرد.

مسعودی فرید با اشاره به نقش آموزش مهارت های زندگی در سلامت افراد جامعه خاطر نشان می کند: آموزش مهارت های زندگی موجب کاهش آسیب ها شده و فرد می تواند با بهره گیری از این آموزش ها گام های موثری در رفع مشکلات بردارد.

مهارت های ده گانه زندگی باید به اقشار و افراد مختلف جامعه چه کسانی که در معرض آسیب هستند و چه کسانی که به ظاهر در معرض آسیب نیستند آموزش داده شود.این در حالی است که حتا افراد و اقشار در معرض آسیب نیز کمتر این مهارت ها را فرا گرفته اند.

آذر ماه سال گذشته کارشناس سلامت روان وزارت بهداشت گفت: در خوشبینانه ترین حالت فقط ۱۰ درصد خانواده ها از مهارت های زندگی اطلاع دارند و باید این آموزش ها را در سنین مدرسه گسترش داد.

فیروزه جعفری اظهار داشت: مهمترین نکته ای که خانواده ها باید به منظور پیشگیری از اعتیاد فرزندان در نظر بگیرند آموزش مهارت های زندگی است که باید خود آموزش ببینند و به فرزندان خود بیاموزند یا آنها را تشویق کنند تا برای آموختن این آموزش ها تلاش کنند. وی افزود: متاسفانه تعامل وزارت بهداشت و ستاد مبارزه با مواد مخدر با آموزش و پرورش برای پیگیری این موضوع که آموزش مهارت های زندگی در کتاب های درسی بیاید خیلی موفقیت آمیز نبوده است و این موضوع در اولویت کاری وزارت آموزش و پرورش قرار ندارد. لذا به خانواده ها توصیه می شود خودشان برای آموزش مهارت های زندگی فرزندانشان اقدام کنند.

جعفری تصریح کرد: از همان سنین کودکی یعنی از سال های آخر مهدکودک و شروع دبستان باید آموزش مهارت های زندگی را آغاز کرد تا فرزندان بتوانند به عنوان ابزار پیشگیری در همه آسیب های اجتماعی از جمله اعتیاد استفاده کنند.

در سال گذشته و حتی در ماه های سپری شده از سال جاری گفته هایی از این دست بار ها توسط کارشناسان مختلف تکرار شده است. در واقع آنچه از آن به عنوان ضرورت آموزش مهارت های زندگی تعبیر می شود در ابعاد مختلف گسترده شده است و کارشناسان حوزه های مختلف این آموزش ها را لازم می دانند. در ساده ترین ارزیابی می توان به این واقعیت اشاره کرد که آموزش مهارت های زندگی که به سلامت روانی و اجتماعی افراد کمک می کند راهی برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی است. نقش این آموزش ها در مواردی دیگر نیز ثابت شده است و برای مثال عنوان می شود که سلامت روانی و اجتماعی افراد که با آموزش مهارت های زندگی حاصل می شود در بهره وری سازمانی افراد و همین طور در رشد اقتصادی کشور تاثیر دارد.

غلامرضا علیزاده با انتقاد از کم کاری در زمینه آموزش مهارت های زندگی به طور مشخص به طلاق اشاره می کند و می گوید: بررسی ها نشان می دهد از هر چهار ازدواج در کشور یک ازدواج در سال اول زندگی به طلاق ختم می شود.

این جامعه شناس ادامه می دهد: در کشور ما هیچ نهادی، مهارت های زندگی را به نسل جوان آموزش نمی دهد و این امر در کنار مشکلاتی از جمله مهیا نبودن امکانات زندگی باعث شده تا بسیاری از ازدواج ها در سال اول زندگی به طلاق ختم شود.

این استاد دانشگاه معتقد است: دو انسان با فرهنگ، منش، خانواده و نگرش های متفاوت در زیر یک سقف زندگی مشترک خود را آغاز می کنند در حالی که، هیچ نهادی برای آشنایی آنان با مسائل زندگی تلاش و اقدامی نمی کند و این امر باعث می شود تا امروز با آمار نگران کننده ای در مورد طلاق و زنان مطلقه مواجه باشیم.

به گفته علیزاده، در شهری همچون تهران مسائل اقتصادی عامل افزایش پدیده طلاق نیست و باید علت آن را در عدم آموزش مهارت های زندگی جست و جو کرد; چرا که بسیاری از جوانان در زمان آغاز زندگی مشترک هیچ آشنایی با مسائل و مشکلات زندگی ندارند.

یک روان شناس نیز آموزش مهارت های زندگی را راهکاری برای پیشگیری از سو» مصرف مواد مخدر می داند و می گوید: آموزش مهارت های زندگی و قاطعیت، نگرش جوانان را به سو» مصرف مواد مخدر تغییر می دهد و از میزان گرایش آن ها به مصرف این مواد می کاهد.

حمید رضا دائمی از پژوهشی در این زمینه سخن می گوید و نتایج آن را چنین بیان می کند: مهارت های قاطعیت درد و بعد اصلی شیوه دوستیابی و آموزش نه گفتن که به صورت کارهای گروهی انجام شد تاثیر به سزایی در تغییر نگرش آن ها(جامعه هدف تحقیق) داشت و وقتی نگرش افراد تغییر می کند آمادگی آن ها برای نه گفتن در برابر فردی که او را به سوی مواد مخدر سوق می دهد بالا می رود.

● آموزش مهارت های زندگی برای چه افرادی؟

آنچه مسوولان بهزیستی به عنوان یکی از سازمان هایی که باید مهارت های زندگی را به افراد آموزش دهد عنوان می کنند نشان دهنده این است که برای این سازمان آموزش مهارت های زندگی برای دانش آموزان، دانشجویان، جوانان در آستانه ازدواج و افراد در آستانه طلاق، افرادی که در محیط های آسیب خیز کار می کنند، زندانیان و ... اهمیت بیشتری دارد.

با وجود اینکه تقریبا تمامی افراد جامعه نیازمند آموختن مهارت های زندگی هستند نباید از این واقعیت نیز گذشت که آموزش این مهارت ها برای اقشاری که در معرض آسیب هستند ضرورت بیشتری دارد. در این میان تدوین مواد آموزشی بیش از هر چیز اهمیت دارد.

یک کارشناس در این زمینه می گوید: در آموزش مهارت های زندگی باید به متغیر های مختلفی از جمله سن، جنس،میزان تحصیلات، شرایط فرهنگی و ... توجه کرد.

سعید تقی پور ادامه می دهد: یادآوری این نکته که شرایط و نیازهای یک دانش آموز با شرایط و نیاز های یک دانشجو و یا فردی که دیگر نوجوان و جوان محسوب نمی شود ما را به این نکته می رساند که آنچه به هر قشری آموزش داده می شود باید مناسب با وضعیت آن قشر باشد.

این جامعه شناس معتقد است که تنها در این صورت می توان به تاثیرگذاری آموزش مهارت های زندگی امیدوار بود و برای رسیدن به این مهم بایدعده از کارشناسان مدت زمانی را صرف تدوین موارد آموزشی مطابق شرایط افراد و اقشار مختلفی که این آموزش ها را می گیرند، کنند. از طرف دیگر یکی از موضوعاتی که در مورد آموزش مهارت های زندگی در چند سال اخیر به آن توجه شده است این است که ارائه این آموزش ها در سنین پایین می تواند تاثیرگذاری بالایی داشته باشد.

تقی پور در این مورد می گوید: درصد بالایی از شخصیت افراد در سنین کودکی شکل می گیرد و آموختن مهارت های زندگی به کودکان علاوه بر اینکه به آنها کمک می کند تا در مقاطع مختلف بر بحران ها فائق آیند تاثیر بیشتری نیز دارد.

وی با اشاره به آموزش مهارت های زندگی به زندانیان می گوید: آموزش مهارت های زندگی به زندانیان به عنوانی قشری آسیب دیده و در معرض آسیب های جدید ضروری است اما در همین مورد اگر ما به عقب برگردیم می بینیم که در صورتی که آنها در سنین پایین مهارت های مواجه با بحران ها را فرا گرفته بودند اصلا کارشان به ارتکاب جرم و زندان نمی کشید.

این جامعه شناس تصریح می کند: یکی از موارد آموزش های زندگی مربوط به فائق آمدن بر خشم است. بیاییم آمار بگیریم که چه درصدی از زندانیان برای مثال زندانیانی که به دلیل دعوا و مرافعه به زندان فرستاده شده اند این مهارت را آموخته بودند; در واقع آنها چون نیاموخته بودند که چطور بر خشم خود غلبه کنند دست به کارهایی زده اند و برای آن مجازات می شوند حال آنکه، آموزش مهارت های زندگی می توانست به آنها کمک کند و زندگی آنها را تغییر مثبت دهد.

وی با اشاره به آمار بالای اعتیاد در جامعه و اینکه بسیاری از زندانیان در رابطه با مواد مخدر در زندان هستند بر تاثیرگذاری آموزش مهارت های زندگی در سنین پایین که به کاهش جرم و گرایش به آسیب های اجتماعی در بزرگسالی منجر می شود تاکید می کند.

بر اساس این نظرات کارشناسی که توسط تعداد زیادی از کارشناسان در سال های اخیر عنوان شده است مسوولان اجرایی به آموزش مهارت های زندگی در دانشگاه ها، مدارس و حتی مهد کودک ها توجه نشان داده اند. سال گذشته حتی مباحثی در مورد اجباری شدن آموزش مهارت های زندگی در مدارس مطرح شد. در این مورد حتی کتاب هایی هم تدوین و واحدهایی نیز ارائه شد اما آنچه مسلم است این است که اختیاری بودن این دروس تاثیرگذاری آنها را پایین آورده است و این واحد ها عملا در بسیاری از مدارس ارائه نمی شود. در واقع اکنون اگر د شهر های مختلف و برای مثال از دانش آموزان مقطع دبیرستان در این مورد بپرسیم با تعجب به این پاسخ می رسیم که در ساعتی که به تدریس آموزش مهارت های زندگی اختصاص یافته است تدریسی در کار نیست و در این ساعت دانش آموزان در حیاط مدرسه فوتبال بازی می کنند.

تقی پور در مورد اجباری شدن آموزش مهارت های زندگی در مدارس می گوید: باید در این مورد جدیت به خرج داد اما نباید طوری رفتار شود که دانش آموزان درس مهارت های زندگی را درسی مانند درس های دیگر بدانند; در واقع این درس می تواند اجباری نباشد اما باید آن قدر جذابیت برای آن به وجود آورد که دانش آموزان را در کلاس نگه دارد و این هم نیازمند تدوین اصولی مواد آموزشی و همچنین استفاده از مربیان مجرب است. وی با تاکید بر اینکه باید مهارت های زندگی توسط مربیان مجرب آموزش داده شود می گوید: برای مثال آموزش این مهارت ها در مهد کودک ها و مراکز پیش دبستانی باید منطبق با شرایط روحی و روانی کودکان باشد. در حال حاضر تقریبا برای بسیاری از کارشناسان ثابت شده است که آموزش در حین بازی می تواند تاثیر زیادی روی کودکان داشته باشد پس می شود برای مهارت های زندگی شعر ساخت و اینطور کودکان را آموزش داد.

وی ادامه می دهد: هرچند اکنون تعداد دانش آموزان کلاس ها کم شده است اما هنوز در مناطق و شهرهایی شاهد هستیم که بیش از۳۰ نفر در یک کلاس حضور دارند که این تدریس دروس معمولی را مشکل می کند چه برسد به آموزش مهارت های زندگی که در آن باید دانش آموزان حضور فعال داشته باشند.

این گفته ها در حالی مطرح می شود که وضعیت آموزش مهارت های زندگی برای دانشجویان نیز چندان تعریفی ندارد و حتی در مواردی واحدهایی که نزدیک به این آموزش ها بوده اند حذف شده اند. خبری که در سال گذشته در مورد حذف واحد تنظیم خانواده در برخی دانشگاه ها منتشر شد نشان دهنده این موضوع است حال آنکه، بر اساس آخرین آمار بیش از سه میلیون و ۷۰۰ دانشجو در دانشگاه های کشور مشغول تحصیل هستند و بسیاری از آنها در شهر هایی به جز زادگاه خود زندگی کرده و شرایط ویژه ای دارند. از طرف دیگر آنها افرادی در معرض تصمیمات مهم برای زندگی هستند و در صورت نداشتن مهارت به مشکل بر می خورند.

تقی پور در مورد آموزش مهارت های زندگی به دانشجویان می گوید: دوران دانشجویی دوران حل بسیاری از مسائل برای دانشجویان استو برای دانشج تنها درس مطرح نیست بلکه او همزمان به شغل، آینده، ازدواج و بسیاری مسائل دیگر فکر می کند. بنابراین باید مهارت لازم برای مواجه با بحران را داشته باشد.

این کارشناس همچنین در اعلام نظری کلی به این بحث می پردازد که آموزش مهارت های زندگی در یک دوره افراد را از آموختن این مهارت ها در دوره ها و سنین دیگر بی نیاز نمی کند.

وی تصریح می کند: اگر آموزش ها کلی نباشند و با توجه به شرایط ارائه شوند افراد در هر سنی نیازمند آموختن آموزش های جدید هستند. امروزه در کشور های پیشرفته به سالمندان هم آموزش داده می شود. در واقع ما باید به این نقطه برسیم که افراد جامعه نه برای یک بار که برای بارهای متمادی و در سنین مختلف آموزش مهارت های زندگی ببینند. این مهم هر چند اکنون و در شرایطی که افراد زیادی حتا یک بار هم آموزش نمی بینند رویایی به نظر می رسد اما دور از انتظار نیست; ضمن اینکه ما برای داشتن جامعه ای سالم نیازمند تحقق این رویا هستیم.

آموزش مهارت های زندگی به عنوان آموزش هایی زیربنایی زمانی به افراد یک جامعه کامل،صحیح و به اندازه ارائه می شود که ساختار های لازم برای آن وجود داشته باشد. اکنون ما در شرایطی به سر می بریم که ضرورت ارائه این آموزش ها به شدت احساس می شود اما از لحاظ قانونی، مالی و نیروی انسانی و سازمانی منابع مورد نیاز وجود ندارد. سپردن مسئولیت به یک نهاد و یا حداقل سپردن مسئولیت هماهنگی به یک نهاد، تصویب قوانین مشخص در این زمینه و اختصاص بودجه معین در این مورد می تواند راهگشای ما باشد و همه این ها در صورتی فراهم می شود که ما آموزش مهارت های زندگی را به واسطه اینکه پیشگیری است، نه هزینه که سود تلقی کنیم و به این شعار ایمان کامل داشته باشیم که "پیشگیری بهتر از درمان است".

نویسنده : محمد جواد صابری