جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اسلام گرایان و جهانی شدن; جهان در آینه هویت


اسلام گرایان و جهانی شدن; جهان در آینه هویت

ابوالاعلی مودودی ۱۹۷۹م برداشتی از تمدنهای جهان دارد که به انگاره اندامواره ابن خلدون درباره دولتها نزدیک است او بر پایه این برداشت, در سال ۱۹۳۸ مقاله ای با عنوان «خودکشی تمدن غرب » نوشت ۱ و سرنوشت امتها و سرگذشت سده های سپری شده را به تمدنهای نابود شده کهن پیوند داد

● یکم

ابوالاعلی مودودی (۱۹۷۹م) برداشتی از تمدنهای جهان دارد که به انگاره اندامواره ابن خلدون درباره دولتها نزدیک است. او بر پایه این برداشت، در سال ۱۹۳۸ مقاله‏ای با عنوان «خودکشی تمدن غرب‏» نوشت (۱) و سرنوشت امتها و سرگذشت‏سده‏های سپری شده را به تمدنهای نابود شده کهن پیوند داد. او هنگامی که در نقشه تراژیک خود از تاریخ بشری به دوران مدرن می‏رسد، می‏گوید:

«امروزه می‏بینیم این سنت‏خداوند تکرار می‏شود; وبال زشت‏کاریهایی که امم پیشین‏مرتکب شده‏اند، اکنون به کام ملتهای غربی ریخته می‏شود... آفات جنگ جهانی و مشکلات اقتصادی و افزایش بیکاری و گسترش بیماریهای مرگبار و از هم‏گسیختگی نظام خانواده، همه نشانه‏های روشنی بر این واقعیت هستند که سراسر این پدیده‏ها ثمره ستم و سرکشی و پیروی از شهوات و روی‏گردانی از حق است....» او با این که خود این ظواهر را عذابی الیم می‏شمرد، باور دارد که حتی اگر این هشدارها و آزمونهایی که بر سروروی آنها فرود می‏آید، آنها را از خواب‏غفلت‏برانگیزد، [دیگر هیچ سودی ندارد.

چون] سرنوشت تمدن هیولاوش آنها همانا مرگ است; زیرا به رای او دو اهریمن نیرومند بر این تمدن پنجه افکنده‏اند و آن را به هاویه هلاک می‏کشانند: اهریمن مهار نسل و اهریمن قوم‏گرایی. اهریمن اول بر جان و روان مرد و زنشان چیره شده و موجب شده که آنها خود را به ست‏خویشتن نابارور کنند. اهریمن دوم نیز بر خرد و ذهن ملتها و حکومتهایشان سایه افکنده است. راه خروج از این قطار شتابان به سوی دره مرگ، رهایی از «عبودیت فکری‏» الگو یا نمونه غربی، و بازگشت‏به اصالت اسلام است.

با این همه، گرچه مودودی در استدلال برای دیدگاه خود درباره تمدن غربی، از الگوها و نمونه‏ها و رویدادها و مقوله‏های موجود در تاریخ تمدن غرب یاد می‏کند، در زمینه پیشنهاد بدیل و گزینه مناسب، نمونه و رویدادی از تمدن ریشه‏دار اسلامی نمی‏آورد، بلکه برای تاسیس الگو و سرمشق به قرآن پناه می‏برد; همان‏سان که در عرصه نقد تمدن غربی نیز از آن بهره می‏گیرد. (۲)

سیدقطب استنباط مودودی و ندوی از مشکلات تمدن معاصر یا بهتر بگوییم، مشکلات مسلمانان با تمدن مدرن را می‏پذیرد. او حتی در شیوه استدلال قرآنی و نیز نقد غرب هم از آن دو، پیروی می‏کند. سیدقطب با استناد فراوان به کتاب الکسیس کارل با عنوان انسان موجود ناشناخته به این تشخیص می‏رسد که تمدن غرب، تمدنی بیمار است. (۳) به نظر کارل، بیماری تمدن غرب از «واپس ماندگی علوم انسانی نسبت‏به علوم تجربی‏» مایه می‏گیرد.

سیدقطب گرچه با تشخیص او مبنی بر بیماری تمدن غرب همرای است، نظر او را در شناخت اسباب بیماری بر صواب نمی‏داند. این بیماری کشنده در دید او به شالوده غیر دینی تمدن معاصر باز می‏گردد: «همه آفتها از این شکاف برمی‏آیند. جور و جنایت واقعی آن بر آدمی از این سرچشمه پلید می‏جوشد; از این که ارزشهای انسانی را به هدر می‏دهد. همچنین همه ویژگیهای فردی و نوعی آن از این رستنگاه عفونت‏بار سر برمی‏کشد». (۴)

سیدقطب چند گامی پیشتر می‏نهد و دین را با فطرت انسانی برابر می‏نشاند و می‏گوید تمدن غربی با فطرت انسانی ناسازگار است. (۵) هنگامی که کار به سطحی جهانی بکشد، [روشن است که این تمدن به تباهی فراگیر خواهد انجامید.] (او تمدن غربی را جهانی می‏داند و همواره از آن به نام تمدن معاصر یاد می‏کند، در حالی که مودودی و پس از او ندوی بر ویژگی اروپایی و غربی آن اصرار می‏ورزند.) نگون‏بختی انسان در جهان معاصر به دلیل استیلای تمدن مدرن و ارزشهای آن بر اوست.

این ارزشها مادی و در ستیز با فطرت انسانی‏اند و بذر جدال و جنگ می‏کارند و آدمیان را به افروختن شعله‏های جنگ جهانی وامی‏دارند، چنانکه در دو جهان جنگ [پیشین] چنین شد; و نیز در دهها جنگی که تمدن معاصر در دیگر جاهای جهان، آتش آن را گسترده است. (۶)

ابوالحسن علی حسنی ندوی در شناخت‏خود از تمدن اروپایی یا غربی و روابط ستیزه‏گرانه آن با اسلام، اختلاف نظر چندانی با مودودی و سیدقطب ندارد، ولی برخلاف آنها، در دو کتابی که در نیمه نخست دهه پنجاه منتشر کرد، بر ابعاد تاریخی و تحلیلی تمدن اسلامی و تمدن غرب انگشت می‏نهد. از این رو، تصویری که او به دست داد، در میان اسلام‏گرایان معاصر رواج یافت; اما مودودی و سیدقطب بر جنبه‏های جدل‏برانگیز و ستیزه‏گرانه رابطه دو حوزه تمدنی تاکید می‏کردند.

نخستین کتاب ندوی، جهان از انحطاط مسلمانان چه زیانی می‏برد؟ نام داشت و نسخه عربی آن در سال ۱۹۵۰ منتشر شد. (۷) این کتاب در دو بخش نسبتا مساوی به سامان آمده است. نیمه اول، تاریخ تمدن اسلامی و شرایط و زمینه‏های ظهور آن را، در مقام شورشی بر ظلمت جامعه جاهلی و پوچی چالش ساسانی‏بیزانسی، بررسی می‏کند. فصلی که به پژوهش زمینه‏ها و بستر پیدایش اسلام و تمدن اسلامی می‏پردازد، به هیچ روی پیش‏درآمدانه نیست; تقریبا چهل صفحه از آن به متهم کردن فرهنگها و تمدنها و سنتهای دینی موجود در دیگر نقاط جهان در قرن پنجم و ششم میلادی مانند یهودیت، مسیحیت، زرتشت‏باوری، بوداباوری و هندوئیسم می‏گذرد.

سنت امپراتوری‏های کسری و قیصر که در جزیرهٔ‏العرب آن روزگار حاکم بوده نیز طعن و تقبیح شده‏اند. بخش ویژه تمدن اسلامی با بررسی «روش پیامبران در اصلاح و تغییر» آغاز شده و جالب آن که بر جوانب تربیتی و اخلاقی و فرهنگی بیش از هر چیز تکیه دارد. (۸) وقتی که سخن به انحطاط تمدن اسلامی می‏رسد، به سیاست‏باز می‏گردد و تاکید می‏ورزد که انحطاط، موجب جدایی دین از سیاست‏شد و نالایقان را به امامت رساند; همان‏طور که زمینه بی‏اعتنایی به دانشهای سودمند را فراهم چید. در ادوار متاخر چند برهه کوتاه درخشیدن گرفت، مانند دوران صلاح‏الدین و برخی از ممالیک و عثمانی‏ها; ولی [آن دوران‏ها] تنها برهه‏ای کوتاه بودند و بس و فراتر از این بر پایه نبوغ نظامی شکل گرفته بودند نه نبوغ فرهنگی و تمدنی.

ندوی بخش مربوط به تمدن اروپایی را با بحث درباره ریشه‏های یونانی آن آغاز می‏کند و عناصر اساسی آن را حس‏باوری، دین‏گریزی، اهتمام بیش از حد به زندگی، وطن‏پرستی و قوم‏گرایی برمی‏شمرد. (۹) کلید فهم تمدن اروپایی در اندیشه ندوی مادی بودن آن است; چنین بوده و هنوز هم چنین است. میان معنویت و زهدگرایی مسیحی با ماده‏باوری تمدنی، چالشی رخ داد و ماده‏باوری در آن به پیروزی رسید و مسیحیت‏شرقی کنار زده شد و روحانیت‏خود را از دست داد و آنچه روی داد این بود که به قول ابن تیمیه روم نصرانی نشد، بلکه نصرانیت رومی شد.

به این ترتیب، بیماری بدخیم تمدن اروپایی پدید آمد: ماده‏باوری و غریزه‏محوری که بر افراد چیره بود، قوم‏پرستی و ملی‏گرایی دولتها و مردم. از این رو، اروپا (و همچنین سراسر غرب) به دلیل وجود گرایشهای گسست‏جویانه و شکاف‏خواهانه فردی و جمعی به سوی خودکشی می‏رود. دو جهان جنگ و صدها جنگ استعماری گواه این واقعیت است.

جهانی که امروزه سرنوشتش به دست تمدن غربی است، سرگذشتی جاهلی دارد یا دست کم بدان می‏انجامد; (۱۰) از یک سو جنگ و جدال آنها برای تکمیل جهان‏گشایی خود، و از سوی دیگر چالش درونی آنها با یکدیگر، که از انگیزه‏های مادی سرکشی که در افراد و گروهها و دولتها وجود دارد، مایه می‏گیرد. امروزه مسلمانان وظیفه دارند جهان را از این تمدن خودکامه چیره نجات دهند و کارها را به سامان اصلی خود برگردانند. آشوب و هرج و مرجی که در جهان جاری است، چنانکه انسانها دیگر مهار سرنوشت جهان و سرنوشت‏خود را از دست داده‏اند، نشان می‏دهد که با انحطاط مسلمانان چه زیان و ضرر عظیمی به جهانیان رسید. به نظر ندوی، عربها همان‏طور که در آغاز اسلام پیشرو بودند، در این دوران نیز باید پیش از دیگر مسلمانان به پا خیزند و جهان را نجات دهند.

ندوی این وظیفه بیدارگرانه و نجات‏بخش را آسان نمی‏گیرد. (۱۱) اندیشه یا ایدئولوژی غربی به جهان اسلامی و عربی تهاجم کرده و پاره مهمی از ساختار فردی و جمعی و دولتی آن، در همه سطوح فنی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گردیده است. ندوی مظاهر «غرب‏زدگی‏» را در دیگر مناطق جهان بررسی می‏کند و نتیجه می‏گیرد که تاثیر غربیها در هیچ‏جا مانند گستره‏های سیاسی و ساختار دولتها عمیق و ماندگار نبوده است. ندوی آرزوی جوامعی را در دل می‏پرورد که سنت و اصالت‏خود را حفظ کرده‏اند. او نقش ویژه‏ای به کشور مصر در تاسیس تمدن اسلامی نوین می‏دهد; تمدنی که در دگردیسی موجود جهان مشارکت داشته باشد و نماینده سرکشی و عصیان توده‏های جهان علیه مستکبران و زورمندان باشد. (۱۲)

مودودی با تحلیل سریعی از مواضع فرهنگی و سیاسی موجود در جهان اسلام در دوران جنگ جهانی دوم و آغاز آن، طرحی برای جدایی دو تمدن غربی و اسلامی می‏ریزد. این گسست جنبه‏های اعتقادی، فرهنگی و سیاسی را در بر می‏گیرد. مودودی این امر را ممکن می‏بیند که کشوری مانند پاکستان، در مقام متحد و نماینده خاص فرهنگ اسلامی به پا خیزد و خاستگاه تمدن شکوفا و نوین اسلامی و کعبه آمال مسلمانان جهان شود و رقیبی حقیقی برای تمدن غربی و چه‏بسا بهترین سرمشق برای سراسر جهان گردد. (۱۳)

به نظر می‏آید این الگو برای سیدقطب‏گیرایی بسیاری داشته; اما فقط از جنبه‏های عقیدتی و مفهومی آن. او بیش از آن که از نقد مودودی از تمدن غرب بهره بگیرد، به انگاره او درباره یکه و یگانه بودن عقیده اسلامی تکیه کرد; مفاهیمی که مودودی در رساله سلفی خود، اصطلاحات چهارگانه، از آنها یاد کرده: اله، رب، عبادت و دین. (۱۴) سیدقطب با سبک بلاغی و پیرایه‏پردازانه خود در کتاب ارکان و ویژگیهای اندیشه اسلامی، این چهار مقوله را شرح و تفسیر کرده است.

به رای مودودی و سیدقطب، تمدن حاوی ویژگیها و ارکان خاصی است و رکن اساسی تمدن اسلامی همانا دین اسلامی است. بنابراین، اگر بخواهیم تمدن اسلامی را بشناسیم باید به متن بنیادگذار این تمدن که در درجه نخست قرآن کریم است، بازگردیم; همان‏گونه که برای درک تمدن غربی یا مدرن باید به یونان بازگشت. زیرا این تمدن، ساخته یونانیان یا بر پایه اندیشه ایشان است. اگر این امر در شناخت هر تمدنی سودمند باشد به این لحاظ که تمدن، جوهری ثابت است و جز به شکل صوری تغییر نمی‏کند در بازشناسی امر اصیل و عارضی در آن تمدن نیز یاریگر خواهد بود.

به این ترتیب، تصحیح عقیدتی در نظر مودودی و سیدقطب مبنا و معیار شکل‏گیری دوباره تمدن اسلامی است و این امر می‏تواند هسته اصلی آن را تعیین کند و پوسته‏ها و پیرایه‏های پیرامونی را از آن بزداید. مودودی می‏خواهد از تمدن غربی بگسلد; هم بدین خاطر که پاک و پیراسته شود، و هم بدین سبب که الگویی تازه‏ای بیافریند. سیدقطب اما، در آغاز به الگوی سیاسی جداگانه‏ای نمی‏اندیشد و یا اولویت را بدان نمی‏دهد. او بیش از هر چیز دلمشغول پالایش عقیدتی و پالودن مفاهیم و انگاره‏هاست و به همین دلیل است که می‏کوشد جماعتی را فراهم آورد که از نظر عقیدتی به گونه‏ای دیگر می‏اندیشند و در میانه تیرگیها و تاریکیهای جاهلیت، الگویی جذاب پیش می‏کشند. (۱۵)

ندوی گرچه با دیدگاه مودودی و قطب درباره تمدن غربی و تمدن اسلامی موافق است (سیدقطب بر نخستین چاپ عربی کتاب ندوی در سال ۱۹۵۰ مقدمه‏ای نگاشت)، از آغاز در نتیجه‏گیری از آنها جدا می‏شود. او مسلمانان را از نظر اعتقادی منحرف نمی‏داند; همچنین در نوشته‏های اولیه خود از ضرورت تشکیل دولتی اعتقادی برای اجرای الگوی تمدنی اسلامی سخن نگفته است.

به رای او، ویژگی و خصلت‏خاص تمدن اسلامی در قرن نوزدهم و آغازه قرن بیستم مورد پژوهش و کاوش اصلاحگران مسلمان قرار گرفته است. (۱۶) بر این روی، مسلمانان در این دوران زندگی می‏کنند نه در بیرون آن و اگر سنتهای خود را حفظ و نوسازی کنند، می‏توانند به جاهلیت اروپایی (که بیش از آن که اعتقادی باشد، اخلاقی و رفتاری است) آلوده نشوند و با همکاری دیگر تمدنهای غیر غربی که مانند مسلمانان و چه بسا بیش از آنها عرصه ترکتازی غربیان واقع شده‏اند تمدن و توسعه‏ای مستقل پدید آورند.

اندیشه ندوی که نماینده نگرش روشنفکر اسلامی غیر حزبی است، به دست مالک بن نبی، اندیشمند الجزایری، به نتایج منطقی خود می‏رسد. مالک بن نبی در دهه پنجاه، در مصر می‏زیست و با شور و هیجان بسیار به انقلاب ۲۳ ژولای پیوست و با آن همراهی کرد. ندوی نیز نهضت مصری نامی که او خود بر آن نهاده بود را که همان انقلاب افسران آزاد بود، با احتیاط تایید کرد.

(۱۷) اما مالک بن نبی گامهایی را که انقلاب مصر در گستره بین‏المللی برداشت، به نظریه‏ای درباره تمدن اسلامی بدل کرد. دوایر سه‏گانه عبدالناصر خیال و رؤیای کسانی را که به فرهنگ اسلامی تعلق داشتند، بیدار کرد. پس از آن، در سال ۱۹۵۵ [کنفرانس] باندونگ و کوششهای مصر در پشتیبانی از جنبشهای آزادی‏بخش آفریقا رخ داد تا به چیزی که بعدها به جبهه عدم تعهد شناخته شد، اعتبار و رسمیت و اهمیت‏بیشتری دهد. (۱۸)

مالک بن نبی میان فرهنگ و تمدن تمایز می‏نهد. نگرش او به تمدن به نظریه‏ای در باب انسان و شیوه‏های تحقق انسانیت او در بستری طبیعی و معین (خاک و زمان) نزدیک است. آنچه روح خاص تمدن را شکل می‏دهد به نظر او چهار امر فرهنگی است: رویکرد اخلاقی، رویکرد زیباشناختی، منطق عملی و صنعت و فن. انعطاف‏پذیری این انگاره موجب شد که مالک بن نبی فرق بارزی میان تمدن اسلامی و غربی نبیند. آنچه هست تمایزی است که غربیان از راه استعمار و جهان‏گشایی خود پدید آورده‏اند.

به نظر نبی، دو متحد تمدنی غرب (واشنگتن مسکو) به رغم داشتن اختلاف بر سر منابع و بازارها و میزان نفوذ خود، با یکدیگر همکاری می‏کنند و چون پاره‏های پراکنده یک پیکرند. اما مسلمانان که دارای تمدنی واحد هستند به یکدیگر پشت می‏کنند. مالک بن نبی باور دارد که شش تکه تمدن اسلامی: جهان اسلامی عرب، جهان اسلامی ایران، جهان اسلامی مالزی، جهان اسلامی آفریقا، جهان اسلامی اروپا، و جهان اسلامی چین مغولستان می‏توانند با یکدیگر همکاری کنند. او این همکاری را تنها بر پایه‏ای دینی استوار نمی‏کند، بلکه دو بستر و فضای فرهنگی و سیاسی برای آن می‏آفریند.

تکه‏های شش‏گانه یاد شده، در فرهنگ یا پاره‏ای از عناصر فرهنگی خود با هم شریکند. آنها همچنین وجه جامع سیاسی‏ای نیز دارند و آن این است که همگی تلاش می‏کنند تا از بند و زنجیر استعمار غربی و بازار غربی بگریزند و رهایی یابند. (۱۹) بدین‏رو این امکان هست که تمدن آسیایی‏آفریقای‏ای پدید آید که قاهره، دهلی، پکن، جاکارتا و... مراکز گوناگون آن باشند و با اصالت و تجدد خود، با ارزشهای انسانی بزرگی که از آنها دفاع می‏کند و برای تحقق آنها می‏کوشد، نه این که بدیل و رقیبی برای تمدن غرب بسازد، که به سطح همسانی و مشارکت فعال با آن برای ساختن اکنون جهان و سرنوشت آینده آن برسد.

● دوم

در دهه شصت [میلادی]، در گستره اندیشه اسلامی، تحولی به سوی ستیزه‏گری و مبارزه سیاسی مورد نظر مودودی و سیدقطب پدید آمد. (۲۰) ندوی نیز در پیوستن به مبارزان اسلامی علیه جبهه غریبان تردیدی به خود راه نداد. (۲۱) مالک بن نبی اما، پیش از آن که به آواز دعوت‏گرانه اصالت‏گرایان در قلمرو فرهنگی پاسخ مثبت دهد، خار خار تردید جانش را می‏خراشید.

(۲۲) مساله اصلی جریان احیاگری که از دهه چهل بر اندیشه اسلامی حاکم شده بود تغییری نکرده بود; تنها جای اولویتها عوض شده بود. دل‏مایه بنیادین اندیشه اصلاحگرانه اسلامی در دهه بیست، مساله هویت‏شد و اندک اندک مساله پیشرفت را که در نیمه دوم قرن نوزدهم ذهن همه را به خود پرداخته بود، کمرنگ کرد; زیرا خلافت اسلامی زوال یافت و تشکیل دولت ملی، در وجدان و آگاهی نخبگان جهان اسلام بویژه هند و مصر بحران آفرید.

پی‏نوشتها:

× مراد رضوان السید از اسلام‏گرایان، در اینجا، پیروان اسلام ایدئولوژیک و اسلام حزبی است و طبعا با مفهوم مسلمانان، تفاوت عمده و اساسی دارد.

×× رضوان السید، تاریخنگار برجسته اندیشه سیاسی و شاگرد نامدار پرفسور فان اس است. او این مقاله را که به عربی «الاسلامیون والعولمهٔ، العالم فی مرآهٔ الهویهٔ‏» نام دارد، به ماه اگوست‏سال ۱۹۹۹ در سمینار «دین، کثرت‏باوری و جهانی شدن‏» در دانشگاه بلمند لبنان ارائه کرد. این مقاله تاکنون منتشر نشده است.

۱. این مقاله به همراه مقالاتی از این دست، در کتابی به نام نحن و الحضارهٔ الغربیهٔ فراهم آمد و در سال ۱۹۵۵ به عربی برگردانده شد. مبنای کار من چاپ هفتم این کتاب در بیروت به سال ۱۹۷۰ از انتشارات دارالفکر ص‏۷۰۸۱ بوده است.

۲. همان، ص‏۵۲ به بعد و نیز ص‏۲۴۲ به بعد.

۳. سیدقطب، الاسلام و مشکلات الحضارهٔ، دار احیاء الکتب العربیهٔ، عیسی الحلبی و شرکاه. القاهرهٔ، ۱۹۶۲، ص‏۱۱۷-۱۱۶.

۴.همان، ص‏۱۱۷.

۵. همان، ص‏۱۱۹ به بعد و نیز سیدقطب، السلام العالمی والاسلام، الطبعهٔ العاشرهٔ، دارالشروق، ۱۹۹۲، ص‏۱۶۷ به بعد.

۶. همان، ص‏۱۹۹-۱۹۶.

۷. السیدابوالحسن الحسنی الندوی، ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، الطبعهٔ السادسهٔ، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۹۶۵.

۸. همان، ص‏۶۶-۲۷.

۹. همان، ص‏۱۱۱-۷۸.

۱۰. همان، ص‏۲۵۸.

۱۱. ابوالحسن علی الحسنی الندوی، الصراع بین الفکرهٔ الاسلامیهٔ والفکرهٔ الغربیهٔ فی الاقطار الاسلامیهٔ، دارالندوهٔ للتوزیع، بیروت، ۱۹۶۵، ص‏۹۳۶.

۱۲.همان، ص‏۱۲۰ به بعد.

۱۳. نگا. مودودی، نظریهٔ الاسلام و هدیلاه فی السیاسهٔ والقانون والدستور، دمشق، دارالفکر، ۱۹۶۹، ص‏۸۶-۷۰;...

۱۴. مودودی، المصطلحات الاربعهٔ فی القرآن، الطبعهٔ الاولی، الدار الکویتیهٔ، ۱۹۶۹، ص‏۸۹. سیدقطب این کتاب را، از روی چاپ انگلیسی آن در اوایل دهه پنجاه، می‏شناخته و آن را یکی از مهم‏ترین دستاوردهای اندیشه اسلامی نوین می‏شمرده; اما ندوی در کتاب الصراع بین الفکرهٔ الاسلامیهٔ و الفکرهٔ الغربیهٔ فی الاقطار الاسلامیهٔ، ص‏۱۱۴-۱۱۳ به آن حمله کرده است.

۱۵. سیدقطب، خصائص التصور الاسلامی ومقوماته. دارالشروق، الطبعهٔ الخامسهٔ، ۱۹۸۱، ص‏۱۱۴-۱۱۳.

۱۶. الندوی، الصراع بین الفکرهٔ...، ص‏۱۲۰ به بعد.

۱۷. همان، ص‏۱۴۲-۱۴۱.

۱۸. مالک بن نبی، فکرهٔ کومنولث اسلامی، ۱۹۵۵، مشکلهٔ الافکار فی العالم الاسلامی، ۱۹۵۶، میلاد المجتمع، ۱۹۵۶، مؤتمر باندونغ او فکرهٔ الاسیویهٔ الافریقیهٔ، ۱۹۵۶، الصراع الفکری فی البلاد المستعمرهٔ، ۱۹۶۰، شروط النهضهٔ، ۱۹۶۵، نقد الاقتصاد السیاسی، ۱۹۶۶.

۱۹. ر.ک: شایف عکاشه، الصراع الحضاری فی العالم الاسلامی; دراسهٔ تحلیلیهٔ فی فلسفهٔ الحضارهٔ عند مالک بن نبی، دارالفکر، دمشق، ۱۹۸۶، ص‏۲۲-۹۱۱.

۲۰. نگا. رضوان السید، «حرکات الاسلام السیاسی المعاصرهٔ; تاملات فی بیئاتها الایدیولوجیهٔ والسیاسیهٔ‏»، در کتاب: سیاسیات الاسلام المعاصر; مراجعات و متابعات، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۹۷۷، ص‏۲۰۴-۱۸۴.

۲۱.ر.ک: ندوی، الصراع بین الفکرهٔ الاسلامیهٔ... نشرهٔ العالم، ۱۹۷۰، بیروت، ص‏۴۸-۳۶، و نیز محمدجمال باروت، یثرب الجدیدهٔ، الحرکات الاسلامیهٔ الراهنهٔ، ریاض الریس للکتب والنشر، بیروت، ۱۹۹۴، ص‏۱۴۷-۱۴۵، ندوی، با این حال، باور داشت که اسلام هیچ عیبی ندارد و همه مشکل در ستیزه‏گری غربیهاست، نه در تاریک‏اندیشی یا خواری مسلمانان، نگاه کنید به کتاب او: التفسیر السیاسی للاسلام فی مرآهٔ کتابات المودودی و سیدقطب که برای نخستین بار در سال ۱۹۷۸ منتشر شد.

۲۲. ر.ک: رضوان السید، احمد برقاوی، المسالهٔ الثقافیهٔ فی العالم الاسلامی، دارالفکر، دمشق، ۱۹۸۸، ص‏۴۷-۴۶.

۲۳. رضوان السید، سیاسیات الاسلام المعاصر، ص‏۱۸۳-۱۷۱.

۲۴. همان، بخش «المصطلح السیاسی العربی الحدیث‏» ص‏۷۶-۴۹.

۲۵. برای نمونه ر.ک: یوسف قرضاوی، الحلول المستوردهٔ وکیف جنت علی امتنا، مؤسسهٔ الرسالهٔ، الطبعهٔ الحادیهٔ عشر، بیروت، ۱۹۸۵، و نیز از همین نویسنده: الحل الاسلامی فریضهٔ و ضرورهٔ، مکتبهٔ وهبهٔ، الطبعهٔ الخامسهٔ، القاهرهٔ، ۱۹۹۳، و نیز: محمد قطب، رؤیهٔ اسلامیهٔ لاحوال العالم المعاصر، مکتبهٔ السنهٔ، بدون تاریخ، و نیز: محمد محمد حسین، ازمهٔ العصر، مؤسسهٔ الرسالهٔ، الطبعهٔ الثانیهٔ، بیروت، ۱۹۸۵، همچنین نگاه کنید به قرائت انتقادی دلایلی که برای نقد غرب از سوی آنها آورده می‏شود، در: حازم صاغیهٔ، ثقافات الخمینیهٔ; موقف من الاستشراق ام حرب علی طیف، بیروت، ۱۹۹۵، و نیز: رضوان السید، سیاسیات الاسلام المعاصر، فصل ماوراء التبشیر والاستعمار; ملاحظات حول النقد العربی للاستشراق، ص‏۳۳۶-۳۲۳.

۲۶. ر.ک: رضوان السید، «المسیحیون وجماعات الاسلام الاحیائی والسیاسی فی الوطن العربی‏». در مجله آفاق، شماره ۲۰، بیروت، ۱۹۹۸، ص‏۱۰۱-۷۷...

همچنین نگاه کنید به سخن محمد البهی که عضو هیچ حزب اسلامی‏ای نیست در کتاب الفکر الاسلامی و المجتمع المعاصر; مشکلات الحکم والتوجیه، ۱۹۶۵، درباره این‏که اسلام نه سرمایه‏داری است و نه سوسیالیسم و نه مارکسیسم عربی، بلکه فطرت خداوندی است; فطرتی که مردم را بر آن سرشته است.

نیز نگاه کنید به نگرش معتدل جناح اصلی اخوان المسلمین در کتاب دعاهٔ لا قضاهٔ، ۱۹۷۷ که با رویکرد مودودی و سیدقطب سازگار نیست. اما اختلاف‏نظر آنها تنها در مساله عدم تکفیر مسلمانان است و در نوع نگرش به جهان هیچ خلاف و اختلافی با یکدیگر ندارند،...

۲۷. چه بسا عبدالقادر عودهٔ (۱۹۵۴) نخستین کسی باشد که، در کتاب خود با عنوان الاسلام و اوضاعنا السیاسیهٔ (۱۹۵۴)، از اندیشه استخلاف به گونه‏ای ایدئولوژیک بهره گرفته است. محمد عبدالله دراز، در کتاب معروف خود به نام دستور الاخلاق فی القرآن (۱۹۵۹) کوشیده تا مبانی آن را پی‏ریزی کند. پس از این است که این اندیشه، در دهه شصت و هفتاد و تا امروز در نوشته‏های اسلام‏گرایان، شیوع و رواج می‏یابد. برای نمونه نگاه کنید به: احمد حسن فرحات، الخلافهٔ فی الارض، دارالارقم، الکویت، ۱۹۸۶.

رضوان السید، «مسالهٔ حقوق الانسان فی الفکر الاسلامی المعاصر بین الخصوصیهٔ والعالمیهٔ‏» در کتاب: سیاسیات الاسلام المعاصر، ص‏۲۵۳-۲۵۲ (مبانی حقوق بشر بر مبنای نظریه استخلاف در این فصل بررسی شده است). درباره اندیشه جاهلیت و اکمیت‏برای نمونه نگاه کنید به: سیدقطب، معالم فی الطریق، ۱۹۶۴; محمد قطب، جاهلیهٔ القرن العشرین، ۱۹۶۶; عبدالجواد یاسین، مقدمهٔ فی فقه الجاهلیهٔ المعاصرهٔ، دارالزهراء، ۱۹۸۶; عبدالغنی عماد، حاکمیهٔ الله و سلطان الفقیه; قراءهٔ فی خطاب الحرکات الاسلامیهٔ المعاصرهٔ، بیروت، ۱۹۹۷.

Y. Choueiri, Islamic Fundamentalism, ۱۹۹۲, p. ۱۲۵-۱۴۰.

۲۸. ر.ک: یوسف قرضاوی، الحل الاسلامی، فریضهٔ وضرورهٔ، الطبعهٔ الخامسهٔ، ۱۹۹۳. محمد محمد حسین، ازمهٔ العصر، ۱۹۷۱. عبدالجواد یاسین، پیش گفته، ۱۹۸۶; احمد موصللی، الاصولیهٔ الاسلامیهٔ والنظام العالمی، بیروت، ۱۹۹۲.

در زمینه قرائت انتقادی پیشنهاد قرضاوی به عنوان حل اسلامی نگاه کنید به مقاله خلیل عبدالکریم با نام «من آفات الفکر العربی الاسلامی‏» در کتاب قضایا فکریهٔ، ژولای ۱۹۹۵، ص‏۲۶۸-۲۵۹. همچنین درباره آراء اسلام‏گرایان درباره نظام بین‏المللی نگاه کنید به: کتاب پیش‏گفته احمد موصللی.

۲۹. ر.ک: رضوان السید، پیش‏گفته، ص‏۱۸۳-۱۷۱.

۳۰. برای نمونه ر.ک: عبدالکریم زیدان، احکام الذمیین والمستامنین، ۱۹۷۳، و نیز قرضاوی، غیر المسلمین فی المجتمع الاسلامی، ۱۹۷۹، و فهمی هویدی، مواطنون لاذمیون، ۱۹۸۵ ...

۳۱. ر.ک: رضوان السید، «مسالهٔ حقوق الانسان فی الفکر الاسلامی المعاصر» در کتاب سیاسیات الاسلام المعاصر، ص‏۲۶۱-۲۴۳...

۳۲. ر.ک: رضوان السید، «مسالهٔ الشوری بین النص والتجربهٔ التاریخیهٔ للامهٔ‏» در کتاب پیش گفته ص‏۲۷۸-۲۶۲; و نیز فهمی هویدی، الاسلام والدیموقراطیهٔ، ۱۹۹۳، و گوردن کرمر ««الاسلامیون والحدیث عن الدیموقراطیهٔ‏» در مجله الاجتهاد، السنهٔ الخامسهٔ، ۱۹۹۳، ص‏۱۱۲-۱۰۱.

John Esposito, O. Voll, "Islam and Democracy", ۱۹۹۶.

۳۳. ر.ک: سیار الجمیل، العولمهٔ الجدیدهٔ والمجال الحیوی للشرق الاوسط، مفاهیم عصر قادم، مرکز الدراسات الاستراتیجیهٔ والبحوث والتوثیق، بیروت، ۱۹۹۷، ص‏۳۸-۲۵ و ۲۶۷-۲۵۵ و احمد موصللی، پیش گفته، و نیز یوسف قرضاوی، اولویات الحرکهٔ الاسلامیهٔ فی المرحلهٔ القادمهٔ، الطبعهٔ الرابعهٔ، ۱۹۹۲.

۳۴.

۳۵.

درباره این کتاب و ایده اساسی آن بنگرید به: محمد ارکون، قضایا فی نقد العقل الدینی، کیف نفهم الاسلام الیوم؟ دار الطلیعهٔ، بیروت، ۱۹۹۸، ص‏۱۹۸-۱۵۳.

۳۶.

و نیز رضوان السید، «دارالاسلام والنظام الدولی والامهٔ العربیهٔ‏» در کتاب پیش گفته، ص‏۱۱۱-۷۷.

۳۷.حتی وقتی امپراتوری در جنگ اول شرکت کرد (۱۹۱۴)، سلطان عثمانی اعلام جهاد داد. ندوی نیز فتوای هجرت از هند را صادر کرده است (۱۹۲۰). به پی‏نوشت‏شماره ۳۶ بنگرید.

۳۸. درباره واکنشهای اسلامی در قالب کتابها و فتاوی و همایشها بنگرید به: وجیه کوثرانی، الدولهٔ والخلافهٔ فی الخطاب العربی ابان الثورهٔ الکمالیهٔ فی ترکیا، دارالطلیعهٔ، بیروت، ۱۹۹۶، و رضوان السید، پیش گفته، ص‏۲۲۶-۱۵۷.

۳۹. برای نمونه بنگرید به:

محمد الغزالی، الغزو الثقافی یمتد فی فراغنا، ۱۹۸۵ و یوسف قرضاوی، الحلول المستوردهٔ وکیف جنت علی امتنا، و هم او: بینات الحل الاسلامی وشبهات العلمانیین والمغتربین، ۱۹۸۸ و محمد محمد حسین، حصوننا مهددهٔ من داخلها، ۱۹۶۷ و علی محمد جریشهٔ و محمد شریف الزیبق، اسالیب الغزو الفکری للعالم الاسلامی، و نیز برای قرائت انتقادی مارکسیستی در این باره بنگرید به: سمیر امین، نحو نظریهٔ للثقافهٔ، نقد التمرکز الاوروبی والتمرکز المعکوس، ۱۹۸۹.

۴۰.

۴۱. درباره صورتهای گشودگی و فروبستگی هویت و بحرانها و نمادهای آن بنگرید به:

Manuel Castells, "The Power of Identity". Vol.II, ۱۹۹۷.

و نیز سهیر لطفی علی (دبیر)، ندوهٔ الهویهٔ والتراث، قاهرهٔ، ۱۹۹۸; همچنین دیدگاه محمد قطب درباره «جاهلیت‏» در این زمینه قابل اعتناست. بنگرید به کتاب او با عنوان: رؤیهٔ اسلامیهٔ لاحوال العالم المعاصر، ۱۹۹۲.

۴۲. ر.ک: مقاله پیش‏گفته من در مجله آفاق.

۴۳. ر.ک: سخنرانیهای کنفرانس «عرب و جهانی شدن‏» که از سوی مرکز دراسات الوحدهٔ العربیهٔ در اواخر سال ۱۹۹۷ در بیروت برگزار شد و مهم‏ترین آن در دو شماره ۲۲۸ و ۲۲۹ مجله المستقبل نشر یافت و، در ژوئن ۱۹۹۸، در کتابی به نام العرب والعولمهٔ گرد آمد. همچنین بنگرید به: روژه گارودی، وعود الاسلام، ترجمه عربی، ۱۹۸۴; و نیز: وحیدالدین خان، الاسلام والعصر الحدیث، ۱۹۸۳، و ویلفرد مراد هوفمان، الاسلام هو البدیل، ترجمه عربی، ۱۹۹۳.

۴۴. ر.ک:

james Piscatiri(ed.),Islamic Fundamentalists and Gulf Crisis,۱۹۹۱.

۴۵. مقاله هانتینگتون، «برخورد تمدنها» که برای نخست‏بار در مجله Foreign Affairs در سال ۱۹۹۳ منتشر شد، چندین بار به عربی ترجمه شده است. این مقاله بعدها به صورت کتاب درآمد:...

و نیز بنگرید به ترجمه بسیار نیکوی کتاب فرانسیس فوکویاما با عنوان: نهایهٔ التاریخ والانسان الاخیر، مرکز الانماء العربی، ۱۹۹۳. مقایسه کنید با نگرشهای کهنه‏تر غربیها به عربها و اسلام در:

N. Daniel, Islam and the West, ۱۹۸۰.

و نیز کتاب ریچارد سوذرن، صورهٔ الاسلام فی اروبا فی العصور الوسطی، ترجمه رضوان السید، بیروت، ۱۹۸۳.

همچنین برنارد لوئیس و ادوارد سعید، الاسلام الاصولی فی وسائل الاعلام الغربیهٔ من وجههٔ نظر امریکیهٔ، دارالجیل، بیروت، ۱۹۹۴.

و دست آخر به کتاب فرد هالیدی، الاسلام والغرب، خرافهٔ المواجههٔ; الدین والسیاسهٔ فی الشرق الاوسط، ترجمهٔ عبدالاله النعیمی، دارالساقی، ۱۹۹۷. و نیز فواز جرجس، امیرکا والاسلام السیاسی، صراع الحضارات ام صراع المصالح، بیروت، ۱۹۹۸...

این دستاوردها را با دیدگاههای اسلام‏گرایانه و قوم‏گرایانه‏ای که متفاوت با هانتینگتون و فوکویاما است، مقایسه کنید، در: صدام الحضارات، مرکز الدراسات الاستراتیجیهٔ والبحوث والتوثیق، ۱۹۹۵، و هادی المدرسی، لئلا یکون صدام الحضارات، الطریق الثالث‏بین الاسلام والغرب، بیروت، ۱۹۹۶.

۴۶. برای آگاهی از دیدگاههای قوم‏گرایانه رادیکال یا محافظه‏کارانه، درباره جهانی شدن نگاه کنید به مجله المستقبل شماره ۲۲۸ و۲۲۹، ۱۹۹۸ (السید یاسین، محمد عابد الجابری، جلال امین، پل سالم، عبدالاله بلقزیز، محمد الاطرش) و نیز مجله الاجتهاد، شماره ۳۸ سال دهم، ۱۹۹۸ (حازم الببلاوی، عبداللطیف الحمد، ناصر السعید، رمزی الزکی، احمد ثابت). همچنین کتابی که ترجمه عربی آن، به تازگی مقبولیتی عمومی میان قوم‏گرایان و مسلمانان یافته است: هانس پیتر مارتن و هرالد شومان، فخ العولمهٔ، الاعتداء علی الدیموقراطیهٔ والرفاهیهٔ، ترجمهٔ عدنان عباس علی. مراجعهٔ و تقدیم رمزی زکی، سلسلهٔ العالم المعرفهٔ، ۱۹۹۸، و نیز بنگرید به کتاب مارکسیست‏برجسته عرب، سمیر امین، نقد روح العصر، ۱۹۹۸، وعبدالحی زلوم نویسنده اسلام‏گرا: نذر العولمهٔ، ۱۹۹۹.

۴۷. این نویسنده منیر شفیق نام دارد. نگاه کنید به کتاب او با نام: الاسلام فی معرکهٔ الحضارهٔ، بیروت، ۱۹۸۰.

۴۸. علی مزروعی در سخنرانی‏ای که در مرکز پژوهشهای سیاسی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه قاهره، نوامبر ۱۹۹۷ ایراد کرد، این سخن را بیان داشت. نگاه کنید به پیشنهادهای آشتی‏جویانه شبیه به آن از سوی عبدالعزیز بن عثمان التویجری، «الثقافهٔ العربیهٔ الاسلامیهٔ وعلاقتها بالثقافات الاخری‏» روزنامه الحیاهٔ، شنبه ۴ آوریل، ۱۹۹۸، ص‏۱۳ و نیز هیام الملقی، ثقافتنا فی مواجههٔ الانفتاح الحضاری، ۱۹۹۵.

۴۹. دیدگاه مخالف این رای را می‏توانید در کتاب زیر بیابید: ادریس هانی، العرب والغرب، ایهٔ علاقهٔ، ای رهان؟ ۱۹۹۸ .

۵۰ . این بیت‏سروده ابوالعلاء معری است.

رضوان السید (××)

ترجمه محمدمهدی خلجی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.