جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

اخلاق زیستی


اخلاق زیستی

واژهBioethics از این منظر که بر علم خاصی اطلاق گردد, سابقه و پیشینه طولانی ندارد و به اواخر دهه ۱۹۶۰ م و اوایل دهه ۱۹۷۰م بازمی گردد البته باید توجه داشت که برخی موضوعات و مسائلی که امروزه رکن ثابت مباحثBioethics را تشکیل می دهند, در گذشته جزئی از مباحث علم اخلاق پزشکی Medical ethics بود اما به مرور زمان و با گسترش سریع و بی وقفه فناوری های نوین در عرصه زیستی و تداوم و استمرار پرشتاب آن در سالهای پایانی قرن بیستم و آغاز هزاره سوم, عنوانBioethics و مسائل و مباحث خاص آن از اخلاق پزشکی منتزع و منفک گردید

● درآمدی بر اخلاق زیستی‌

در تعیین و تعریف واژهBioethics ابتدا بایستی نکاتی را متذکر گردید:

۱) واژهBioethics از این منظر که بر علم خاصی اطلاق گردد، سابقه و پیشینه طولانی ندارد و به اواخر دهه ۱۹۶۰ م و اوایل دهه ۱۹۷۰م بازمی‌گردد. البته باید توجه داشت که برخی موضوعات و مسائلی که امروزه رکن ثابت مباحثBioethics را تشکیل می‌دهند، در گذشته جزئی از مباحث علم اخلاق پزشکی(Medical ethics) بود؛ اما به مرور زمان و با گسترش سریع و بی‌وقفه فناوری‌های نوین در عرصه زیستی و تداوم و استمرار پرشتاب آن در سالهای پایانی قرن بیستم و آغاز هزاره سوم، عنوانBioethics و مسائل و مباحث خاص آن از اخلاق پزشکی منتزع و منفک گردید.

۲) در معادل سازی واژهBioethics به زبان فارسی، اختلاف‌نظر‌های چندی به چشم می‌خورد. در یک جمع‌بندی کلی دو معادل فارسی توسط پژوهشگران و اندیشمندان این حوزه، مطرح و استعمال شده است.

الف ) برخی واژه اخلاق پزشکی را کماکان بهترین معادل برایBioethics می‌دانند. استدلال این عده این است که بسیاری از مباحث مطرح در اخلاق پزشکی وBioethics با یکدیگر همپوشانی دارد؛ لذا نبایستی به جعل اصطلاح جدید دست بزنیم. از دید این عده اگر شعاع مباحث اخلاق پزشکی را نه سانتی متر فرض کنیم، شعاع مباحثBioethics ده سانتی متر است. بنابراین همان واژه اخلاق پزشکی را به یک سانتی متر باقی مانده نیز تعمیم می‌دهیم. به عبارت دیگر از نگاه ایشان رابطه اخلاق پزشکی و اخلاق زیستی، عموم و خصوص مطلق است و نقطه افتراق این دو، آنقدر کوچک و ناچیز است که نمی‌توان به جعل اصطلاحی جدید دست زد. شاهد و مویدی که این عده بر معادل‌گزینی خود اقامه می‌کنند، این است که در بسیاری از کتبی که نویسندگان غربی تحت عنوانBioethics نگاشته‌اند، آن را با اخلاق پزشکی برابر دانسته‌اند.۱

این دسته از پژوهشگران روشن نساخته‌اند که اگرBioethics همان اخلاق پزشکی است، چرا این واژه جدید مطرح و به عنوان دانشی جدید به دنیا معرفی شده است؛ تا آنجا که در سال ۱۹۷۹ اولین دایره‌`المعارف آن تحت عنوانت Encyclopedia of Bioethics دوین شد و درسال ۱۹۹۸ ویراست دوم آن و در سال ۲۰۰۵، ویراست سوم آن به طبع رسیده است.

ب ) اکثر نویسندگان فارسی زبان، واژه اخلاق زیستی را به عنوان معادلی برایBioethics مطرح کرده‌اند. این معادل امروزه جای خود را در محافل علمی باز کرده و کاملا شناخته شده است. از نظر تحت‌اللفظی نیز کاملا با اصل واژه فرنگی آن مطابقت داردEthics . یعنی اخلاق وBio به معنای زیست و در مجموع به معنای اخلاق زیستی خواهد بود.

کنگره‌ها، سمینارها و نشست‌های متعددی که در چند سال اخیر در ایران برگزار شده است، از همین معادل برای واژهBioethics استفاده کرده‌اند. در اولین کنگره بین‌المللی اخلاق زیستی که در فروردین ۱۳۸۴ ش در سطح بسیار بالای علمی و با حضور ریاست جمهور وقت، دبیر کل یونسکو و بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران ایران و جهان در تهران برگزار گردید و منجر به صدور بیانیه تهران در اخلاق زیستی گردید، اخلاق زیستی به عنوان معادل و برابری برایBioethics شناخته شد.

۳) تقسیم و تعریف علوم به لحاظ منطقی اقسامی دارد که به نظر می‌رسد یکی از دقیق‌ترین انواع آن، تعریف به مصداق است؛ یعنی بگوییم برخی مسائل هستند که با هم کلیت این علم را تشکیل می‌دهند. اخلاق زیستی نیز در حقیقت علمی است متشکل از مسائل و موضوعات خاص که بحث و بررسی درباره آنها، اخلاق زیستی را تشکیل می‌دهد.

● قلمرو اخلاق زیستی‌

در اینجا ابتدا به تعریف و تبیین واژهEthics و اقسام آن می‌پردازیم.

▪ تعریفEthics :

در کنار واژهEthics که به اخلاق ترجمه شده است، ما با واژهMorals نیز مواجه هستیم. برخی بین این دو واژه تفاوتی نمی‌بینند؛ اما اکثر زبان‌شناسان و نیز کسانی که در حوزه اخلاق مطالعه نموده‌اند، بین این دو واژه تفاوت اساسی قائل شده‌اند. براساس این دیدگاه،Ethics به تعریف و شناسایی خوب یا بد بودن، صحیح یا نادرست، حسن و قبح افعال خاص در خلال یک تخصص یا فعالیت حرفه‌ای مشخص می‌پردازد. در واقع اکثر حرف و مشاغل تخصصی دارای مجموعه معیارها و ضوابط اخلاقی خاص خود هستند که از آن به Ethics تعبیر می‌گردد؛ برای مثال در حرفه پزشکی، سوگندنامه بقراط به عنوان دستورالعمل و مجموعه اصول رفتاری است که پزشکان در فعالیت‌های حرفه‌ای روزانه از آن تبعیت می‌کنند. در مقابل،Morality غالبا در استعمال عام و عرفی، به هنگام گفتگو درخصوص ویژگیهای انسان کامل و یا کلیه رفتارهای انسان در تمامی حوزه‌ها و قلمروهای زندگی وی به کار برده می‌شود.

● گستره اخلاق زیستی‌

در مطالعه و بررسی علم اخلاق(Ethics) ، سه حوزه مورد شناسایی و بررسی قرار گرفته است:

۱) فرااخلاق(Meta ethics) که بخشی از فلسفه اخلاق را تشکیل می‌دهد، در واقع تحلیل مفاهیم بنیادین اخلاقی مانند: <خوب>، <بد>، <درست>، <نادرست>، <التزام> و مسئولیت است.

۲) اخلاق توصیفی(Descriptive ethics) مطالعه علمی اخلاق است که هدف آن کسب شناخت تجربی از اخلاق و اخلاقیات است. در این حوزه، دیدگاههای اخلاقی توصیف و تبیین می‌گردد و ریشه‌های تاریخی، روان‌شناختی و جامعه شناختی آنها جستجو می‌گردد. برای مثال اگر اکثر یک جامعه مخالف سقط جنین و در عین حال کاتولیک هستند، عالم اخلاق توصیفی، عامل عمده مخالفت با سقط جنین را در سنت کاتولیکی آن جامعه می‌جوید.

۳) اخلاق هنجاری(Normative ethics) ، این حوزه از علم اخلاق به رویکردهای اخلاقی بالفعل می‌پردازد. اینکه چه قسم از اعمال از لحاظ عقلانی درست هستند و قابل دفاع و چه چیزهایی از نظر اخلاقی نادرست‌اند و غیرقابل پذیرش. آنچه در این حوزه از اهمیت برخوردار است این است که رویکردهای اخلاقی بالفعل بایستی با مبانی فرااخلاق سازگار و منطبق باشند.اخلاق هنجاری خود به دو شاخه اخلاق هنجاری کلی(General normative ethics) و اخلاق هنجاری کاربردی (Applied normative ethics) تقسیم می‌شود.اخلاق هنجاری کلی توجیه و تبیین یک چهارچوب اخلاقی کلی است برای پاسخ کلی به این پرسش که چه چیزهایی از نظر اخلاقی درست و چه چیزهایی نادرست است. نظریه‌های کلاسیک اخلاقی در همین راستا مطرح و شناسایی شده‌اند.اخلاق هنجاری کاربردی به مشکلات اخلاقی خاص می‌پردازد که در حوزه و قلمروی خاصی مطرح می‌شود و مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌گیرد.۲‌

اخلاق زیستی(‌‌Bioethics) در واقع بخشی از اخلاق عملی است که در سه مفهوم موسع (عام)، خاص و اخص به کار برده شده است.

● تعریف اخلاق زیستی

الف) اخلاق زیستی در مفهوم عام و موسع آن، همگام با تعریف ‌‌V.R.potter به مسائل اخلاقی، اجتماعی و سیاسی اشاره دارد که به طور عام از علوم زیستی منشأ می‌گیرند و به طور مستقیم یا غیرمستقیم با بهره‌ورزی انسان ارتباط دارند. در این گسترده‌ترین کاربرد اخلاق زیستی، اخلاق مرتبط با محیط‌زیست و اخلاق رفتار با حیوانات نیز بخشهایی از اخلاق زیستی را تشکیل می‌دهند. ‌

نتیجه آنکه براساس این مفهوم از اخلاق زیستی، رشته‌ای اختصاصی وجود ندارد که آن را اخلاق زیستی بنامیم، بلکه مجموعه‌ها یا رشته‌هایی از مسائل اخلاقی هستند که از فناوریهای زیستی، پزشکی و تعامل انسان با حیوانات و محیط‌زیست ناشی می‌شوند.‌

ب ) اخلاق زیستی در معنای محدودتر و خاص آن، عموماً به اخلاق پزشکی و همه مشکلات و مسائل گوناگون و پیچیده اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی مربوط به آن و از جمله مسائل اخلاقی مربوط به رشد فناوریهای نوین زیستی اشاره دارد. در این رویکرد به اخلاق زیستی، موضوعاتی همچون تخصیص منابع، رضایت آگاهانه، سقط جنین، اتانازی، خودکشی به کمک پزشک، مادری جانشینی (رحمهای اجاره‌ای)، رابطه پزشک و بیمار، مهندسی ژنتیک، تشدید ژنتیکی و اخلاق در پژوهشهای پزشکی و زیستی، همگی از محورهای اصلی اخلاق زیستی به حساب می‌آیند. ‌

ج ) اخلاق زیستی در معنای اخص آن به شماری از مشکلات اخلاقی اشاره دارد که پس از پیشرفتهای اخیر در فناوریهای زیستی، به خصوص پیشرفت‌ها در چهار حوزه زیر به وجود آمده‌اند:

۱) فناوریهای حافظ حیات در آغاز و انجام زندگی

۲) فناوریهای تشدیدکننده حیات برای اصلاح کیفیت زندگی

۳) فناوری تولیدمثل به ویژه شبیه‌سازی

۴) فناوریهای مرتبط با مهندسی ژنتیک، ژن‌درمانی و ژنوم انسانی

از لحاظ اخلاقی مشکل اساسی در این است که چه هنگام و چگونه می‌توان این فناوریها را به کاربرد و آیا آثار و پیامدهای به کار بستن این فناوریهای زیستی در زندگی بشر، چالشی جدی با مباحث اخلاقی و فلسفی بدنبال نخواهد داشت؟ برای مثال اگر امکان داشته باشد که تمامی ژنوم انسانی را در فردی غیر از خودش جایگزین نمایند، آیا چنین عملی از نظر اخلاقی صحیح است؟ حال اگر چنین عملی با حذف بیماریهای خاص فرد اصلی و رعایت کامل همه جوانب در جلوگیری از به ارث بردن آنها توسط فرد جایگزین اصلی صورت گیرد، مسئله چه حکم و وضعیتی خواهد داشت؟ یا چنانچه با دست بردن در ژنوم انسانی و عاریه ژنهای سایر موجودات زنده و پیوند آنها با یکدیگر (دوخت و دوز ژنتیکی) به خلق موجودات زنده جدید (جاندازان شیمری) دست یازیم، از نظر اخلاقی این اعمال قابل توجیه است یا خیر؟۳

● سخن پایانی

حال که با قلمروی اخلاق زیستی تا حدودی آشنا شدیم و دانستیم که انسان اندیشمند و متفکر ناگزیر از بحث و بررسی در خصوص چالش فناوریهای زیستی با مباحث اخلاقی است، باید به این نکته اذعان کرد که اخلاق زیستی به عنوان بخشی از اخلاق عملی در معرض مشکلات ذیل قرار دارد و از همین روست که سخنان و کلمات متفاوت و گاه متعارضی در این حوزه به گوش می‌رسد:‌

۱) بشر در اعتقادات و اصول اخلاقی خود درباره بسیاری از موضوعاتی که در اخلاق زیستی مطرح شده و نقش مهمی ایفا می‌کنند، توافق و وحدت نظر ندارد. ‌

۲) اندیشمندان و فیلسوفان نظریه‌پرداز، درباره نظریه‌های اخلاقی‌ای که اعتقادات و اصول اخلاقی آنها در آن نظریه‌ها ریشه دارند و به وسیله‌ آنها سعی می‌کنند این اصول را توجیه کنند، اختلاف‌نظر دارند. ‌

۳‌) در نهایت آزمونهای صحت و روایی جامع و مورد توافقی وجود ندارد که بتوان به وسیله آنها اختلاف‌نظر در نظریه‌های اخلاقی را حل و فصل نمود.۴

● اخلاق زیستی، علم و جامعه‌

اخلاق زیستی به بررسی کار علمی و رابطه آن با جامعه می‌پردازد. چهار بررسی موردی زیر را در نظر بگیرید.

۱) گامتهای اهدایی - اسپرم و تخمک - در درمانهای باروری بیمارانی به کار برده می‌شوند که خود قادر به تولید آنها نیستند.به دلایل روشن، اهدای اسپرم بسیار ساده‌تر از تخمک است. تخمک اهدایی بسیار نادر است. در جریان تکامل جنین، زنان منبعی مادام‌العمر از اوسیت (سلولهای تخمک) ذخیره می‌کنند.بنابراین پیشنهاد شده است که می‌توان از جنین‌های سقط شده مونث برای تهیه اوسیت جهت درمان‌های باروری استفاده نمود. آیا شما این نظر را می‌پذیرید یا نه؟ دلایل شما چیست؟

۲) یک کشور کوچک کمتر توسعه یافته در آفریقای جنوبی بدهکار است.منبع اصلی آن جنگل بارانی است. به منظور بالا بردن درآمد، دولت به یک شرکت چوب‌بری ژاپنی مجوزی برای پاکسازی %۲۵ از جنگل اعطا کرده است.زمینی که تاکنون برای پرورش دام پاک شده است عمدتاً برای تولید گوشت گوساله بازار ایالات متحده مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین دولت مجوزی به یک شرکت فراملی بیو تکنولوژی برای بهره‌برداری از حوضچه ژن جنگل اعطا کرده است. علاوه بر درآمد ناشی از مجوز، شرکت موافقت کرده است از درآمد ایجاد شده از اکتشافات، واقع در حوضچه ژن جنگل بارانی، سهمی بپردازد. مسائل اخلاقی مربوط به برخورد با این وضعیت چیست؟

۳) اخیراً در چندین مورد، زوجهای بارور در پی کسب اجازه برای باروری آزمایشگاهی، به منظور تولید نوزادی بوده‌اند که می‌تواند یک اهداکننده سلول پایه برای برادر یا خواهر بزرگتر باشد.در چندین مورد، برادر یا خواهر بزرگتر، مبتلا به اختلال ژنتیکی بوده است و جنین‌های ایجاد شده در لوله آزمایش برای عدم جهش و برای یک بافت نظیر مثبت با برادر یا خواهر بزرگ‌تر آزمایش شده‌اند.در مورد دیگری، وضعیت ابتلا به برادر یا خواهر بزرگتر، ژنتیکی نبوده است، بلکه فرزند هنوز به سلولهای پایه‌ای اهدا شده نیاز دارد. در این صورت، جنین آزمایشگاهی صرفاً به عنوان یک بافت مشابه انتخاب خواهد شد. شما به کدام یک از این موارد (اگر موردی باشد) اجازه خواهید داد؟ دلایل خود را ارائه نمایید.

۴) یک شرکت کوچک بیوتکنولوژی در مکزیک، ژنی را کشف کرده است که پروتئینی را در شبکه مقاومت در برابر افزایش اکسیداسیون در گیاهان رمزگذاری می‌کند.آزمایشهای آزمایشگاهی نشان داده است هنگامی که ژن به وسیله تکنیک‌های اصلاح ژنتیک به گونه محصول منتقل می‌شود، گیاهان محصول ظرفیت تقویت شده‌ای را برای رشد و تولید محصول، تحت شرایطی نشان می‌دهند که تامین آب محدود است.

شرکت اطلاعات خود را منتشر نکرده است؛ چون در حال ثبت حق امتیاز برای ژن است. اگر حق امتیاز اعطا شود، شرکت قصد دارد آن را به یک شرکت مهم فراملی کشاورزی - شیمیایی واگذار نماید. آیا حق امتیاز باید اعطاء شود؟ دلایل خود را ارائه نمایید. این بررسیهای موردی ظاهراً با یکدیگر تفاوت بسیاری دارند؛ اما همه آنها وضعیت‌هایی را توصیف می‌کنند که در آنها، با پیشرفتهای علمی و با روشی که علم می‌تواند، از طریق کاربرد خود، بر زندگی اشخاص یا جامعه تاثیر بیشتری بگذارد، معضلات اخلاقی مطرح شده است. ضمناً بررسی مختصر عواملی که بر تصمیم‌گیری ما در این اوضاع و موارد مشابه تاثیر می‌گذارند، اهمیت دارد. ‌نخست ممکن است یک واکنش فوری شخصی وجود داشته باشد - پاسخی غریزی - همراه با جملاتی همچون <آه، وحشناک است> یا <به به معرکه است> یا جملات سیاسی - اجتماعی - مثل: <آن، منصفانه / درست نیست.>‌

دوم یک تحلیل سنجیده‌تر اخلاقی وجود خواهد داشت و امید است که بتواند پاسخ غریزی را تکمیل نماید. همچنین می‌تواند موجب زیر سوال رفتن واکنش غریزی شود.

سوم درک این مطلب اهمیت دارد که هر دو پاسخ غریزی و تحلیل سنجیده اخلاقی، به احتمال بسیار، تحت تاثیر دیدگاه جهانی شخص و فلسفه شخصی (که برای برخی، شامل تعهد مذهبی خواهد شد) قرار خواهد گرفت.از آنجا که پیشرفتهای علمی در تمام این بررسیها وجود دارند، دیدگاه شخص به علم مهم است. آیا همه ما می‌دانیم که برای پیشرفت باید بدانیم یا کار بیشتری بکنیم؟ آیا نتایجی در حمایت از پیشنهادی خاص که صحیحاً استنتاج شده باشند، عرضه شده است؟ آیا این دانشمندان می‌دانند که چه می‌کنند؟ آیا در وهله نخست، پژوهش اساسی انجام شده است؟بنابراین، این یکی از عواملی است که به تصمیم‌گیری اخلاق زیستی منتهی می‌شود و ما نمی‌توانیم از فکر کردن درباره علم، چرایی و چگونگی انجام آن و چگونگی ارتباط آن با جامعه وسیع‌تر اجتناب ورزیم و این چیزی است که ما باید در ادامه مطالعات خود به آن بپردازیم.

● علم چیست؟

ما واژه (science) را از scio می‌گیریم که یک واژه لاتینی است و به معنای <من می‌دانم> می‌باشد. علم در استعمال اصلی فقط به معنای دانش است. کاربرد ویژه دانش، به وسیله یک مجموعه روشهای خاص که به کمتر از دویست سال قبل باز می‌گردد، به دست آمد. برخی از کسانی که ما آنها را دانشمندان بزرگ گذشته به حساب می‌آوریم، همچون اسحاق نیوتن، خود را دانشمند نمی‌خواندند. در واقع سمت نیوتن درکمبریج، استاد <لوکاسی> ریاضی بود و اثر مهم وی (یا ترجمه از اصل لاتین) اصول ریاضیاتی فلسفه طبیعی نامیده می‌شد. اصطلاح اخیر در واقع به معنای فیزیک است و در دانشگاههای قدیمی‌تر همین معنا مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ اما اکنون مفهوم بسیار روشنی از اصطلاح کلی علم، موردنظر ماست. اصطلاح رویکردی کلی به جهان مادی، به روش‌های کسب دانش درباره جهان و به مجموعه دانشی اطلاق می گردد که به این ترتیب حاصل می‌شود. بنابراین، چگونه ما به این وضعیت رسیدیم؟‌

جهان پیرامون ما برای انسان اولیه جایی عجیب و غالبا خصمانه به نظر می‌رسید، مسلما محلی از تضادها، آذوقه و تهدید بوده است. بنابراین، در حالی‌که می‌شد گیاهان را برداشت کرد، برخی سمی بودند؛ در حالی که می‌شد حیوانات را شکار کرد، برخی حیوانات از جمله حیوانات شکاری بسیار خطرناک بودند. به علاوه، حوادث غیرقابل پیش‌بینی و اغلب ویرانگری همچون طوفان، زلزله و فوران‌های آتشفشانی وجود داشت (و هنوز نیز وجود دارد). علوم طبیعی اهمیت داشت تا جنبه‌های مثبت و منفی جهان طبیعی، شفاها از نسلی به نسل دیگر منتقل شود. بی‌تردید بررسی و دانش انسان از طبیعت، دهها هزار سال در همین سطح باقی ماند، اما شواهد هنر از ۷۵۰۰۰ سال پیش پدیدار شد و از آنجا که هنر طی هزاره‌های بعدی پیچیده‌تر شد، به مشاهداتی کاملا دقیق از طبیعت متکی بود. فقط باید نظری به هنر صخره‌ای و نقاشی‌های غارها در مکان‌هایی متنوع همچون استرالیا، فرانسه، سیبری، آفریقای جنوبی و اسپانیا، بین ۲۵۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ سال پیش، انداخت تا از این امر آگاه شد. همچنین با تکامل فرهنگها دانش توصیفی ازمنه و فصول نیز تکامل می‌یافت، بنابراین این اطمینان وجود داشت که خورشید، هر روز طلوع کرده و باران‌های فصلی فروریزند، برخی حیوانات مهاجرت کرده و گیاهان در زمان‌های خاصی رشد کنند. ممکن است برای برخی این دانش بسیار پیچیده باشد؛ برای مثال در بریتانیا، هم‌ردیفی سنگهایی خاص در حلقه‌های سنگی استون‌هنج با طلوع خورشید در انقلاب تابستانی و غروب خورشید در انقلاب زمستانی، دانشی کاملا دقیق را از رویدادهای نجومی در طول سال نشان می‌دهد. تاریخ <استون هنج> به ۲۸۰۰ سال پیش از میلاد بازمی‌گردد؛ یعنی حدودا همان زمانی که اهرام جیزه در مصر در دست ساخت بود. هم‌ردیفی اهرام نشان می‌دهد که مصریها می‌توانستند جهت شمال واقعی را تعیین نمایند که نشانه دیگری از دانش در حال رشد جهان طبیعی می‌باشد.

مصریها همچنین علوم طبیعی را در زندگی روزمره خود به خوبی مورد استفاده قرار می‌دادند. رودخانه نیل آب را در سرزمینی فراهم می‌سازد که در غیر این صورت، بیابان بایر می شد. مصریهای باستان، مشاهده می‌کردند که رودخانه هر بهار طغیان می‌کند و رسوب پخش شده توسط سیلابها، زیر لایه‌های حاصلخیزی را برای رشد محصولات فراهم می‌سازد. در واقع، با اندازه‌گیری حجم آب سیلاب در نقاط مختلف تخمین‌هایی از برداشت محصول احتمالی آن سال (و بدین‌ترتیب میزان مالیات احتمالی!) زده می‌شد. اما به رغم این پیچیدگی، ظاهراً هیچ دانشی از چگونگی جوشش چشمه از کوههای بستر نیل علیا که سیلاب سالانه را موجب می‌شود، وجود نداشت. به این ترتیب، مصریها طبیعت را در حالی که بر زندگی آنها تاثیر می‌گذاشت مشاهده می‌کردند؛ اما آیا این علم بود؟ آنها همچنین مشاهدات خود را به کار برده و تخصص مهندسی مهمی برای ساختن اهرام داشتند، اما دوباره ما می‌توانیم بپرسیم که آیا این علم بود؟

تا جایی که علم فقط مساوی با دانش است، مصری‌های قدیم (و بریتانیایی‌های قدیمی که <استون‌هنج> را ساختند) دانشمند بودند؛ولی ما می‌توانیم بگوییم هیچ نظریه‌پردازی درباره دلایل پدیده‌هایی که مشاهده می‌کردند، غیر از انتساب آنها به کار خدایان بی‌شمار وجود نداشت. این امر در فرهنگ یونانی بر ذهن تا‌کید داشت و بدین ‌ترتیب نظریه‌پردازی درباره دلیل و ماهیت جهان شروع به شکوفایی کرد و با دیگر زمینه‌های اندیشه؛ از جمله ریاضی، فلسفه و اخلاق مرتبط بود. یونانی‌ها همانند مصریها سازندگان و اهل فن شایسته‌ای بودند که از دانش خود استفاده عملی می‌کردند؛ اما آنها قطعا آزمایشگران بزرگی نبودند، برخلاف کشف تصادفی ارشمیدس درباره حجم و جابجایی آب در هنگام استحمام، که هوشیارانه اطلاعاتی را درباره چگالی فلزات به دست آورد. بنابراین، اگرچه شکوفایی فرهنگ یونان توسعه نظریه‌هایی را درباره بسیاری از پدیده‌های طبیعی شاهد بود، پزشک بزرگی همچون بقراط، بسیار کم‌نظریه‌ها را مورد آزمایش عملی قرار می‌داد. تا جایی که یونانی‌ها بر دانش جهانی ما افزودند، کار علمی کردند،‌ اما هیچ این دیدگاه کلی وجود نداشت که نظریه‌ها باید آرمایش شوند.

نکته آخر به این دلیل مورد تاکید قرار گرفت که ما اکنون آزمون فرضیات را یکی از راههای مهم پیشرفت علم تلقی می‌نماییم. دانش نه فقط به وسیله مشاهده و نظریه‌پردازی، بلکه با مشاهدات بیشتر و انجام دادن آزمایش‌ها به دست می‌آید. در فرهنگ غرب، این برداشت از علم به <فرانسیس بیکن> (۱۶۲۶ - ۱۵۶۱) باز می‌گردد که تحت تاثیر اکتشافات صورت گرفته توسط کپرنیک اصرار می‌ورزید که درک طبیعت، نیازمند شواهدی است که فقط به وسیله آزمایش، اندازه‌گیری دقیق و مشاهده سنجیده و گردآوری می‌شود. این تغییر اساسی به انقلاب بیکنی مشهور است و از <بیکن>، غالبا به عنوان پدر علم و دبیر طبیعت یاد می‌شود. وی و <گالیله> که معاصر وی بوده است، به عنوان برچینندگان دیدگاه ارسطویی از طبیعت شناخته می‌شوند. اتخاذ رویکرد <بیکن> به گسترش سریع دانش علمی در قرون هفدهم و هیجدهم منجر شد که مثل اعلای آن برای مثال، کار <نیوتن> بود که از آنجا به علم نوین منتهی شد.‌

● علم نوین ‌

علم، آن گونه که در قرن بیست و یکم به آن عمل می‌شود، همچنان دربردارنده همان اصول موضوعه‌ای است که <بیکن> بیان کرد. به این ترتیب، ما می‌توانیم بگوییم که علم، بررسی ماهیت مادی جهان به وسیله مجموعه روش‌هایی است که شامل مشاهده، آزمایش، برپایی فرضیات و آزمودن این فرضیات می‌شود؛ اما در این تعریف کلی،‌ جای تغییر زیادی وجود دارد. علوم مختلف تاکیدات مختلفی بر مشاهده و آزمایش دارند. فرضیات و همچنین شیوه‌‌های آزمودن آنها به شکل‌های مختلفی هستند. علم، آن گونه که عمل می‌شود، نوع انتزاعی فعالیت نیست، اگر چه همه آن در یک چارچوب انتزاعی فراگیر رخ می‌دهد. <جیمز واتسون>، برنده جایزه نوبل که سخنانش در آغاز این فصل آمده است، به روشنی این امر را درک نمود.‌

بنابراین باید موضوع را کمی بیشتر باز کرده و بررسی مختصری از برخی نظریات در فلسفه علم و ماهیت دانش علمی داشته باشیم. این مطلب مهم است؛ چون سوءتفاهم‌ها درباره چیستی علم و چگونگی کار آن ممکن است به دیدگاههای منفی درباره علم، دانشمندان و کاربردهای علم منجر شود.

یکی از اصول بسیار مهم این است که دانش علمی در هر لحظه، ناقص و موقتی است ما هر چیزی را نمی‌دانیم و نمی‌توانیم بدانیم (ممکن است که درک کنونی ما با یافته‌های بعدی اصلاح گردد). به این دلیل بسیاری از جنبه‌های <دانش> علمی، عملا فرضیاتی است که آماده آزمودن بیشتر است. با وجود این، دانشمندان می‌پذیرند که یک واقعیت عینی وجود دارد که این دانش جزئی و موقتی با آن مرتبط است. این چیزی است که <پولیانی>، فیلسوف علم، آن را واقع نمایی - رویکرد - به حقیقت می‌خواند. معمولا گفته می‌شود که پیشرفت در دانش و درک علمی به وسیله <شیوه علمی> صورت می‌گیرد که رئوس آن قبلا به ویژه در آزمون فرضیات ذکر گردید.

به علاوه، <کارل پوپر>، فیلسوف علم، عقیده داشت که فرضیات واقعی آنهایی هستند که امکان اثبات نادرستی آنها (یعنی قابلیت بطلان) وجود دارد. بنابراین، براساس این دیدگاه، علم فقط می‌تواند به وسیله تشکیل فرضیات ابطال پذیر پیشرفت نماید که سپس با کار بیشتر امتحان می‌شوند. به نظر می‌رسد این، توصیف بسیار بی‌فایده از فعالیتی باشد که بسیاری آن را هیجان‌انگیز می‌دانند.در واقع، در بین بسیاری از دانشمندان شاغل و فیلسوفان علم، این دیدگاه وجود دارد که رویکرد پوپری به علم، بسیار بی‌فایده و کلیشه‌ای است، علم، در واقع، بسیار انعطاف‌پذیر است.

علم در بردارنده خوش اقبالی (انجام اکتشافات مهم از روی تصادف)، شهود (که در آن جهشی تفسیری صورت می‌گیرد که فراتر از محدوده‌های مطلقی است که داده‌ها به ما می‌گویند) و حتی حدس و گمان است. هنگامی که <واتسون> و <کریک> یک رشته از مارپیچ دوگانه را برعکس کردند (و با این کار به الگویی موثر وصحیح برای ساختار دی ان ای دست یافتند)، آنها برمبنای حدس شانسی یا شهود عالی، بسته به اینکه کدام یک بخوانند، عمل می‌کردند.

بنابراین، علم می‌تواند به وسیله روش‌هایی غیر از آزمون مستقیم فرضیات خاص پیشرفت نماید، اگر چه خود این یافته‌های متعارف، با کار بعدی قابل اثبات یا ابطال است، همانند مورد مارپیچ دوگانه که جهت‌گیری متضاد دو رشته در آن با آزمایش مورد تایید قرار گرفت .

دیدگاه کاملا متعارف علم به دو دلیل دیگر نیز شکست خورده است، نخست روشن است که فرضیات علمی به اشکال متنوعی مطرح می‌شوند؛ برخی بسیار تثبیت شده و آنچنان اعمال‌پذیر در سطح گسترده و کلی هستند که باید به عنوان الگو محسوب شوند. نظریه تکامل در این مقوله قرار می‌گیرد.

در واقع استفاده از اصطلاح نظریه یا فرضیه تکامل به سوءتفاهم بسیار در میان آنهایی منجر شده است که برای پیشبرد دیدگاههای دیگر تلاش می‌کنند. کاربرد فرضیه‌های دیگر بسیار محلی بوده و ممکن است به دلیل نایاب بودن اطلاعات مربوط، همچون زمانی که ما بر مبنای مشاهدات تعداد اندکی از بیماران یا یک آزمایش کوچک اطلاعاتی داریم، بسیار آزمایشی هم باشد. ثانیا، توصیف <پوپر> از فرضیات واقعی، به عنوان فرضیاتی که می‌توان نادرستی آنها را اثبات نمود، به صورت کلی اعمال‌پذیر نیست.

آزمایشها غالبا ًبه این منظور انجام می‌شوند که آیا دلیلی برای حمایت از یک فرضیه به جای رد آن وجود دارد یا خیر. به علاوه، جنبه‌هایی از دانش علمی، همان گونه که <جان پولکینگ هورن> خاطر نشان ساخته، <برای باقی ماندن است؛> و اتم‌ها و ساختار حلقوی دی‌ان‌ای را شامل می‌شود. دیدگاه پوپر از علم با دستاوردهای دانش سازگاری ندارد.

● علم، اخلاق و ارزشها

پیشرفت علم به شکلی گام به گام است؛ برخی گامها بزرگ؛ ولی اکثر آنها کوچک است. اما اینکه گام‌ها بزرگ یا کوچک باشند، و داده‌های جدید فرضیه قبلی را حمایت یا رد کنند، چیز روشنی است: پیشرفت علم به وقایع قبلی بستگی دارد.

اگر یکی از ما آزمایشی را ترتیب دهد که مبتنی بر داده های انتشار یافته معینی باشد، انتظار می‌رود که آن داده‌ها باطل یا سرهم بندی شده نباشد و مولفی که داده‌ها در مقاله وی ذکر می‌شود، روایتی صحیح هم ارائه کرده باشد از کاری که انجام داده است. ما فقط می‌توانیم بیشتر از دانشمندان سابق بدانیم، زیرا ما مجازاً بر شانه‌های آنها می ایستیم (خواه آنها غول باشند یا نباشند). خواننده سریعا پی خواهد برد که این به مفهوم اعتماد به گذشتگان خواهد بود، این اعتماد که آنها داده‌های خود را درست نکردند. بدون این توانایی اعتماد به آنچه دیگر دانشمندان منتشر می‌نمایند، کل عمارت علم فرو خواهد ریخت.

وضعیت مشابه در ورزش مسابقه‌ای، هنگامی رخ می‌دهد که باختن عمدی یک مسابقه برای کسب پاداش مالی، مغایر با تمام رسوم رقابت ورزشی تلقی می‌شود. در نتیجه، از دیگر مسئولیت‌های یک دانشمند، مسئولیت‌های اخلاقی نسبت به کل جامعه علمی و در واقع نسبت به خود علم می‌باشد. طرح این مطلب که یک دانشمند درباره نتایج خود دروغ گفته است (همان‌گونه که در برخی مباحثات درباره کاربردهای خاص علم رخ داده است)، اتهامی بسیار جدی است. در واقع، دانشمندانی که مشخص شود به هر شکلی داده‌های کذب ارائه داده‌اند، عموماً از سمت‌های خود برکنار می‌شوند.‌

علاوه بر اخلاق، خصوصا در ارتباط با انجام کار علمی، باید تاکید کرد که علم، خالی از ارزش نیست. تاثیر کار دانشمندان در یک خلا اجتماعی، برخواسته از صرف کنجکاوی، دیگر معتبر نبوده و شاید هرگز نبوده است. در سطح شخصی، ممکن است دانشمندان از مسابقه رسیدن به یک هدف خاص پژوهشی و از تمایل به همراه کردن نام خود با یک کشف مهم سخن بگویند، <جیمز واتسون>، مطرح می‌کند که وی و <فرانسیس کریک>، ساختار دی‌ای ان را برگزیدند چون در آن زمان، دی ان ای بزرگترین جایزه در علم بیولوژی بود. جاه‌طلبی شخصی، غالبا محرک مهمی برای ابتکارات علمی است، اما انگیزه‌های نوع دوستانه نیز می‌تواند به پژوهش درخصوص عناوین خاص منجر شود؛ برای مثال، برخی به کار بر روی واکسنهای مالاریا یا محصولات مقاوم در برابر خشکسالی می‌پردازند، زیرا آنها به کاربردهایی امیدوارند که به کشورهای کمتر توسعه یافته کمک نماید. دانشمند هنگام ورود به آزمایشگاه آرزوها، جهان‌بینی یا شخصیت خود را پشت سر نمی‌گذارد. در واقع ممکن است شخصیت وی بر انتخاب زمینه پژوهش و محیطی که در آن، پژوهش انجام می‌شود، تاثیر بگذارد.‌

به طور کلی در اینجا، شباهت مهمی بین کشف علمی و تئوری یادگیری وجود دارد. <ویگوتسکی>، روان‌شناس با نفوذ روسی، در باره اهمیت ناحیه توسعه مبدایی به طرح نظریه‌ای پرداخت و منظور وی آن بود که محیط اجتماعی و فیزیکی برای تحقق یادگیری، ضروری است. وی معتقد بود یک یادگیرنده موفق، به نحوی، توسط دیگر توانمندان، تخته‌بندی (حمایت) می‌شود. در حالی که دانشمندانی که مرزهای فهم ما را به پیش می‌رانند، اغلب می‌توانند جهشهای استنباطی ذاتی بر مبنای تفسیر مشاهدات خود بنمایند، این تلاش فردی، غالباً از جهت ملاحظات کلی، جزء کوچکی از یک کل است و دیگران سهم مهمی در لحظه موفقیت دارند.

بنابراین محیطی که در آن کار علمی انجام می‌شود، ساختاری اجتماعی دارد. خانم یا آقای دانشمندی که با تأمین پژوهش اصلی از منبع مالی خود، آن را انجام می‌دهد، شخصی متعلق به گذشته است. علم، با استقرار در اقتصادهای ملی و به کارگیری‌ دهها هزار تن در سراسر جهان، به یک فعالیت مهم جهانی تبدیل شده است. در جهان توسعه یافته، انجام دادن کارهای علمی با زرنگی‌های روزانه ما عجین شده و بسیار مسلم فرض می‌شود. نشر علم، با رقابت هزاران مجله برای جذب بهترین مقاله‌های پژوهشی در زمینه موضوع خاص خود، اکنون یک تجارت مهم است. علم نوین به بودجه‌های گسترده نیاز دارد و تخصیص وجوهات برای انواع خاص پژوهش، خواه در نتیجه یک سیاست دولتی صورت گیرد یا در نتیجه اولویتهای صنعتی، یک تصمیم جمعی است. حتی پژوهشهایی در زمینه آسمان آبی و کسب بودجه برای برخی عناوین پژوهشی، آسان‌تر از بقیه است. تخصیص منابع چیزی را نشان می‌دهد که جامعه، در حال حاضر ارزشمند می‌داند.‌

● علم و روشنگری‌

دیدگاههای اجتماعی درباره علم در اولین سال‌های قرن بیستم، تا اندازه‌ای با دیدگاههای چهل سال قبل یا حدود آن متفاوت است. نگاهی دقیق‌تر به تغییرات در جهان‌بینی‌های شایع نشان می‌دهد که چرا چنین چیزی، به ویژه در اروپای شمالی، اتفاق افتاده است. انقلاب <بیکنی> در علم در دوره‌ای رخ داد که نهضتی فکری مشهور به روشنگری، مشخصه آن بود که از ریشه‌هایی در قرون شانزدهم و هفدهم، به ویژه در قرن هیجدهم، در هر دو سوی اقیانوس اطلس شکوفا شد. روشنگری ارزش زیادی برای توانایی‌های انسانیت قائل بود و دیگر کلیسا به عنوان منبع همه دانش‌ها محسوب نمی‌شد.

استفاده از خرد انسانی به عنوان شیوه مهم مبارزه با جهل و خرافات و ساختن جهانی بهتر تلقی می‌شد. بسیاری از طرفداران نهضت روشنگری مذهب را رد می‌کردند و انسان‌گرا بودند. از طرف دیگر، متفکران روشنگری نیز وجود داشتند که مذهب را رد نمی‌کردند و ذهن بشری را به عنوان اوج آفرینش خداوند تلقی می‌کردند. در نتیجه، چه مذهبی یا بهتر بگوییم اعضای چه نهضت روشنگری تاکید زیادی بر عقل بشری داشتند. بنابراین، ترکیب این امر با رویکرد بیکنی در بررسی طبیعت، علم را در مرتبه بسیار بالایی قرار داد.‌

اگرچه روشنگری، به عنوان یک نهضت، درپایان قرن هیجدهم رو به افول نهاد و بسیاری از دیدگاههای آن، از جمله دیدگاه مثبت نسبت به علم و کاربردهای آن، تا قرن هیجدهم ادامه یافت، اما برخی صداهای مخالف، علائم اولیه یک تقسیم بندی هنر - علم را اعلام می‌کردند. <گوته> معتقد بود بینش جهانی مورد حمایت نیوتن و جانشینان وی سرد، سخت و مادی‌گرا بوده که طبیعت را به ماشین تبدیل کرده است. <کیتس>، شاعر رمانتیک، در اشاره به کار نیوتن نوشت: <فلسفه، بالهای یک فرشته را خواهد چید، به وسیله قاعده و خط بر تمام رازها غلبه خواهد کرد.>‌

اما به طور کلی، قرن نوزدهم شاهد کاربردهای گسترده‌ای، به ویژه کاربرد علوم فیزیکی، در فن‌آوری و مهندسی بود. این اطمینان ادامه داشت تا علم بتواند حقیقت عینی را درباره جهان و اینکه نبوغ بشری می‌تواند استفاده خوبی از این دانش بنماید، آشکار سازد. در نتیجه، فلسفه‌ای مشهور به مدرنیسم پدید آمد که اگرچه می‌توانیم شروع آن را از روشنگری تا انقلاب بیکنی دنبال نماییم، در آخرین سالهای قرن نوزدهم تا سالهای میانی قرن بیستم شکوفا گردید.

بنابراین، گرچه وقوع دو جنگ جهانی دیدگاههای ایده‌آلیستی انسانها را به عنوان عوامل اخلاقی تضعیف نمود، اعتماد بسیار زیادی به قابلیت‌های خلاقانه و فن‌آوری انسانیت برقرار ماند.

درسال ۱۹۶۴، <هارولد ویلسون>، نخست وزیر وقت بریتانیا، از انتفاع کشورش از <دمای سفید فن آوری> سخن گفت. علم و فن‌آوری بسیاری از جنبه‌های فرهنگ را در دهه ۱۹۶۰ در هر دو طرف اقیانوس اطلس شکل دادند.

قرص ضدبارداری، راه را برای تغییر گسترده در رفتار جنسی باز کرد؛ نفع عمومی عظیمی در تسخیر فضا به وجود آمد و فن‌آوری ارتباطات راه دور و اطلاعات، در آستانه گسترش عظیمی قرار گرفت. مطبوعات نه جامعه علمی) به گونه‌ای از انرژی اتمی سخن گفتند که گویا <برق بسیار ارزان‌تری از آن را که اندازه‌گیری می‌شود>، فراهم ساخته‌اند. در نتیجه، کنتور <اتمهایی برای صلح> را در برابر پس‌زمینه ترس از جنگ اتمی فراهم ساخت. چنین اعتمادی به علم، در تمام جنبه‌هایش، طی دهه ۱۹۷۰ ادامه یافت.

دکتر سیدمصطفی محقق داماد، پروفسور عبدالعزیز ساشادینا، دکتر محمود عباسی

پی‌نوشتها:

۱- قلمروی اخلاق زیستی، مصاحبه با دکتر سیدحسن میانداری، ویژه‌نامه خردنامه همشهری، ۱۰ تیر .۱۳۸۳

۲- فلسفه طب و اخلاق پزشکی، احمدرضا همتی‌مقدم.

۳- ریفکین، جرمی، قرن بیوتکنولوژی، نشر صبح، .۱۳۸۲‌

۴-‌ آر.جی.فرای، اخلاق زیستی چیست؟، ترجمه علی ملائکه، ویژه‌نامه خردنامه همشهری، ۱۰ تیر .۱۳۸۳


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 9 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.