پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

انگیزه ورود نظامیان به عرصه سیاست و پیامد های آن


انگیزه ورود نظامیان به عرصه سیاست و پیامد های آن

از جمله بحث های مهم در جامعه شناسی سیاسی, مداخلهٔ نظامیان به عنوان یکی از گروه های اجتماعی سازمان یافته در سیاست می باشد

از جمله بحث های مهم در جامعه شناسی سیاسی، مداخلة نظامیان به عنوان یکی از گروه های اجتماعی سازمان یافته در سیاست می باشد. مداخله نظامیان در سیاست پدیده ای جهانی است ،که در اکثر کشورهای جهان با درجات و اشکال متفاوت وجود دارد.

دخالت و نفوذ نظامیان در سیاست به تناسب این که تا چه اندازه دموکراسی در جامعه ای تثبیت گردیده و یا این که جامعه به صورت فردی اداره می شود، متفاوت است. در برخی کشورها نظامیان به صورت مستقیم از طریق کودتا ـ میلیتاریسم نظامی ـ در سیاست دخالت می کنند و در برخی دیگر تاثیر گذاری آنان به صورت نفوذ غیر مستقیم ـ میلیتاریسم غیر نظامی ـ یعنی غلبه فرهنگ نظامی بر جامعه از طریق نفوذ بر سیاستمداران و یا حمایت غیر مستقیم از جریان های سیاسی صورت می پذیرد.

دخالت نظامیان در سیاست هم می تواند به انگیزه کسب منافع اقتصادی و هم به منظور دخالت در تصمیمات سیاسی و در نتیجه حفظ برتری در پشت صحنه قدرت باشد ،انگیزه های اعتقادی و مذهبی و دفاع از منافع ملی از جمله مواردی است که به دخالت نظامیان در سیاست در کشورهای غیر دموکراتیک منجر می شود . این نوشتاردر پی آن است که با توجه به نظریات موجود علل مداخله نظامیان را در سیاست بررسی و پیامدهای آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد؟ آنگونه که شواهد نشان می دهد ،ضعف جامعه مدنی ، اوضاع نابسامان اقتصادی ، فقدان نهاد های سیاسی کارآمد ،فرهنگ سیاسی نابالغ و هم چنین ،مداخله نظامیان در سیاست را قوت می بخشد. روش تحقیق مورد نظر در این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است .

● مقدمه:

دخالت و نفوذ نظامیان در سیاست به تناسب این که تا چه اندازه دموکراسی در جامعه ای تثبیت گردیده و یا این که جامعه به صورت فردی اداره می شود ،متفاوت است در برخی کشورها نظامیان به صورت مستقیم از طریق کودتا ـ میلیتاریسم نظامی ـ در سیاست دخالت می کنند و برخی کشورها تاثیر گذاری آنان به صورت نفوذ غیر مستقیم ـ میلیتاریسم غیر نظامی ـ یعنی غلبه فرهنگ نظامی بر جامعه از طریق نفوذ بر سیاستمداران و یا حمایت غیر مستقیم از جریان های سیاسی صورت می پذیرد . دخالت نظامیان در سیاست هم می تواند به انگیزه کسب منافع اقتصادی و هم به منظور دخالت در تصمیمات سیاسی و در نتیجه حفظ برتری در پشت صحنه قدرت باشد، انگیزه های اعتقادی و مذهبی و دفاع از منافع ملی از جمله مواردی است که به دخالت نظامیان در سیاست در کشورهای غیر دموکراتیک منجر می شود.

سمت دخالت نظامیان در سیاست عمدتا علیه دموکراسی است .نظامیان همواره با دیکتاتوری حکومت رانده اند. به گفته هانتینگتون اوج حکومت نظامی به دومین موج برگشت دموکراسی بر می گردد که از اواخر دهه ۱۹۶۰آغاز گردید نظامیان در دومین موج بر گشت دموکراسی در سرنگونی حکومت پارلمانی و حکومت های اقتدارگرا نقش اصلی را داشتند .یکی از نشانه های رشد قدرت تشکیلات نظامی در جوامع جهان سومی این است که نظامیان به صورت نهادی مستقل از دولت متحد شوند و در این صورت نظارت دولت بر آنها دشوار می گردد .(۱)

باید اذعان کرد که بیشترین تحقیقات و پژوهش ،در مورد سازمان های نظامی و نقش و اهمیت سیاسی نظامیان کشورهای در حال توسعه متعلق به محقیقن و جامعه شناسان آمریکاست .این بررسی ها عمدتاً از لحاظ نظری بر قالب فکری تئوری نوسازی ،که بر موسسات علوم اجتماعی حاکمیت دارد استوار است در این جا نظامیان به عنوان طرفدار و برگزیدگان نوسازی ارزیابی می شوند و ایدئولوژی آنها یعنی نا سیونالیسم نیز به عنوان ایدئولوژی دگرگونی سیاسی جامعه برداشت و تبلیغ می شود (۲).

در کشورهای جهان سوم نظامیان زمانی وارد عرصه سیاست شدند که در اکثر کشورها ـ در کشورهایی که نظامیان سر کار بودند ـ قدرت را رها کرده و به پادگان ها بر گشتند ،دخالت نظامیان در سیاست نه در جهت پیشبرد امر نوسازی در کشورها ،بلکه مخالف آن است نظامیان در اکثر کشورها سد راه اصلاحات و تحولات دموکراتیک در جامعه هستند و در مقابل نیروهای مدرن و دموکراتیک و طبقه متوسط در جامعه ایستاده و فعالین سیاسی ،فرهنگی ،دانشجویی ،زنان و کارگری را سرکوب می کند ،جایگاه نظامیان در شکاف میان سنت و مدرنیته در کنار نیروهای سنتی ،در شکاف بین استبداد مذهبی و دموکراسی در جانب استبداد مذهبی و در شکاف طبقاتی مدافع منافع اقتصادی سیاسی و بوروژازی نظامی ـ امنیتی است .

این نوشتاردر پی آن است که با توجه به نظریات موجود علل مداخله نظامیان را در سیاست بررسی و پیامدهای آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد؟

● مبانی نظری

هانتینگتون

از دید او دخالت های نظامیان در سیاست تنها یکی از جلوه های گسترده تر در جوامع توسعه نیافته به شمار می آید که عبارت است از (سیاست زدگی )همه نیروها و نهادهای اجتماعی . در چنین جوامع ،نه تنها نظامیان بلکه هیچ یک از گروه های اجتماعی سر جای خودشان قرار نگرفته اند و همه آنها گرایش به دخالت در امور سیاسی دارند (۳).هانتینگتون معتقد است که فقدان و یا ضعف نهادهای سیاسی کارآمد باعث دخالت نظامیان در سیاست شده است قدرت در جوامع توسعه نیافته پاره پاره است ،یعنی به صورت های مختلف و در کمیت های گوناگون پدیدار می شود وضعف نهادهای سیاسی به معنای آن است که اقتدار و سمت های سیاسی به آن آسانی به دست می آیند و به آسانی نیز از دست می روند (۴).به نظر او میزان سیاست زدگی نهادها و افراد نظامی به ضعف سازمان های سیاسی غیر نظامی و ناتوانی رهبران سیاسی غیر نظامی در مقابله با مسائل سیاسی عمده کشور بستگی دارد (۵).

هانتینگتون معتقد است نظامیان (ارتش) یا در ارتباط با طبقه اجتماعی مشخص وارد عمل می شود و یا اینکه با به دست گرفتن قدرت برای جلو گیری از رشد بیشتر تنش ها ،نقش حاکمه و داور را به عهده می گیرد .به این ترتیب هانتینگتون برای نظامیان کشورهای جهان سوم ،نقش مهمی را در فرایند توسعه سیاسی ـ اجتماعی قائل است و معتقد است هر چه عقب ماندگی جامعه بیشتر باشد ،نقش نظامیان مترقی تر است و هر چه جامعه پیشرفته تر گردد ،نقش نظامیان محافظه کارتر و ارتجاعی تر می شود (۶).در مجموع می توان مهم ترین عوامل دخالت نظامیان در سیاست را از نظرهانتینگتون چنین خلاصه کرد :

۱) ضعف جامعه مدنی؛

۲) اوضاع نابسامان اقتصادی؛

۳) ضعف جنبه های سازمانی و تشکیلاتی ؛

۴) فقدان یا ضعف نهادهای سیاسی کار آمد؛

۵) شدت برخوردهای اجتماعی و طبقاتی؛

۶) حرفه ای شدن نظامیان

▪ لوسین پای:

پای اثر خود را تحت عنوان نظامیان در فرایند مدرن سازی سیاسی در سال ۱۹۶۲منتشر نمود و در آن از دیکتاتوری توسعه به عنوان تنها را ه حل مشکلات جهان سوم به دفاع برخاست .از نظر پای نقش سیاسی ارتش در ممالک در حال توسعه را باید با توجه به دو مسئله مورد توجه قرار داد اول، توجه به پیامدهای سیاسی حضور ارتش به عنوان موسسه ای جدید که تا حدودی به طور تصنعی در داخل جامعه سازمان نیافته و در حال انتقال وارد شده است و دوم اینکه با توجه به نقشی که چنین ارتش می تواند در شکل دادن به تلقیات مردم نسبت به نوگرایی در سایر حوزه های اجتماعی داشته باشد (۷).

از نظر پای می توان سازمان ارتش را در کشورهای در حال رشد ایجاد کرد و گسترش داد زیرا زمینه های پیدایش اولیه چنین سازمانی در دوران سلطه استعمار و حاکمیت خارجی ها دراین کشورها بوجود آمده و چه بسا در بسیاری از این کشورها سازمان های نظامی یا شبه نظامی مختلف ظاهراً ملی با وظایف و عملکرد گوناگون تاسیس شد .او برای امنیت روانی نظامیان اهمیت ویژه ای قائل است و به همین دلیل معتقد است که قبول این واقعیت از طرف نظامیان که ارتش در کشورهای در حال رشد مدرن ترین سازمان دولت است با عث خواهد شد که آنها مطمئن تر و جدتر از سایر اقشار جامعه با سیاستمداران کشورهای صنعتی وارد مذاکره و معامله شوند (۸).اما دلایل حمایت لوسین پای از نقش سازنده ارتش و نظامیان در کشورهای در حال توسعه عبارت است از اینکه نظامیان در این کشورها :

۱) سازمان یافته ترین نهاد هستند ؛

۲) با نظم ترین نیروی اجتماعی هستند؛

۳) دارای مجهزترین سازمان درون جامعه ای و با بیشترین پشتوانه مالی هستند؛

۴) نسبت به دیگر گروه های اجتماعی جامعه مهم ترین حاملان انتقال فرهنگ غرب هستند ؛

۵) ارتش با اعتبار ترین نهاد و نردبان ترقی اقشار مختلف است؛

۶) نظامیان قدرتمندترین و جدی ترین گروه نخبه در جوامع سنتی هستند که قادر به اداره سیاسی جامعه و توسعه اقتصادی هستند (۹).

▪ اس .ای .فاینر :

جامعه شناس سیاسی انگلیسی معتقد است که دخالت نظامیان در سیاست به عواملی همچون ،نهادمند شدن زندگی سیاسی ،توسعه فرهنگ سیاسی و گسترش موسسات و نهادهای مدنی بستگی دارد .فاینر هم چنین دخالت نظامیان در سیاست را ثمره شرایط اجتماعی و تمایل و توانایی نظامیان در سیاست میداند .اوبین دخالت نظامیان در سیاست و مدرنیزاسیون نوعی ارتباط بر قرار می کند و معتقد است یک انگیزه ارتش در به دست گرفتن قدرت سیاسی ،شتاب بخشیدن به آهنگ مدرن سازی می باشد او در تحلیل خود چهار فرهنگ سیاسی را مشخص می کند :

۱) فرهنگ سیاسی بالغ

در این نوع جوامع ،فرهنگ سیاسی در بالاترین سطح خود قرار دارد و دخالت نظامیان در سیاست تائید افکار عمومی را به دنبال ندارد در این کشورها مداخله نظامیان به طور مستقیم و آشکار نامشروع تلقی می شود، هرچند ممکن است نفوذ توسط نظامیان وجود داشته باشد (انگلستان ،آمریکا ،و کشورهای اسکاندیناوی ).

۲) فرهنگ سیاسی تکامل یافته

کشورهایی که در آنها برخی شاخصه های توسعه سیاسی مثل سازمان ها ونهاد های مدنی شکل گرفته ،دارای این نوع فرهنگ سیاسی می باشند در این کشورها راه های انتقال قدرت هنوز به وضع مطلوب نرسیده اند و مشروعیت دولت نظامیان در این کشور ها با مشکل مواجه می باشد .(آلمان ،ژاپن در فاصله بین دو جنگ جهانی )

۳) فرهنگ سیاسی پایین (ضعیف )

شامل کشورهایی است که شاخصه های توسعه سیاسی در آن چندان پیشرفت نکرده است ،افکار عمومی و جامعه مدنی رشد و سامان پیدا نکرده اند ،لذا در برابر دخالت نظامیان(ارتش) در سیاست مقاومت چندانی صورت نمی پذیرد (سوریه ،آرژانتین ،ترکیه ـ عراق ،)

۴) فرهنگ سیاسی حداقل

در این نوع جوامع ،فرهنگ سیاسی در پایین ترین سطح خود قرار دارد ،افکار عمومی بسیارند و از سازمان یافتگی ضعیفی برخودار ند،در این کشورها شاخصه های توسعه سیاسی هیچ گونه پیشرفتی نکرده اند و احتمالا ارتش سازمان یافته ترین نهاد سیاسی و اجتماعی است لذا به قدرت رسیدن ارتش امری عادی تلقی می شود (۱۰) .

▪ اریک نورد لیگر

در کتاب «سربازان در سیاست »به نقش نظامیان در کشورهای جهان سوم می پردازد و معتقد است نظامیان با استفاده از قدرت نظامی خود در ثبات سیاسی جامعه موثر هستند از دیدگاه لیگر نظامیان تنها به این خاطر خواستار تغییرات اقتصادی و اجتماعی هستند ،تا بهتر بتوانند به منافع اجتماعی خود جامه عمل بپوشاند .لیگر معتقد است که احتمال دخا لت نظامیان در سیاست با کاهش مشروعیت نظام سیاسی افزایش پیدا می کند .از نظر او وقوع کودتای نظامی تغییرات در مشروعیت می باشد که این میتواند بر نقش سیاسی نیروهای مسلح اثر بگذارد (۱۱).

● پیشینه ارتش :

نخستین اشکال ارتش در جوامع کشاورزی اولیه پیداشد که با جوامع پیرامون خود در گیر منازعه می شدند، همه امپراتوری های عصر باستان دارای سازمان های نظامی مشخص بودند در آن ادوار ارتش ها وابسته به اشرافیت زمیندار بودند در قرون وسطی در اروپا دولت های کوچک محلی ارتش های کوچک و پراکند ه به وجود آوردند ودر آن قرون شهریاران به جای مواجب نقدی به سربازان خود زمین می بخشیدند ،اشرافیت زمیندار در اروپا هم ریشه نظامی داشت .اشراف نظامی نیروی اصلی دفاع از شهرها در قرون میانه بود ند .در اواخر قرون وسطی با پیدایش دولت های مطلقه ،پادشاهان به جلب نظر طبقات تجاری و شهری پرداختند و در تضعیف اشراف نظامی کوشیدند .با تولید سلاح های جدید در فاصله ۱۶۵۰ـ ۱۵۵۰ارتش دولت های مطلقه سلطنتی شکل و قوت تازه ای یافت .استاندارد کردن لباس و تجهیزات ،سلسله مراتب ،انتصابات و درجات و نشانه ها ی خاص در آن دوران پدید آمد .

بازترین ارتش مدرن ارتش سلطنتی پروس بود که در طی قرن ۱۸به وسیله فردریک دوم بر اساس مبانی کاملا جدید ایجاد شد .در پروس ارتش به عنوان «مدرسه تمام ملت »توصیف می شد . در فرانسه در سال ۱۷۹۳با وضع قانون نظام وظیفه عمومی نطفه ارتش تکوین یافت ،ارتش ملی به مفهوم جدید را «لازار کارنو»در طی انقلاب فرانسه ابداع کرد ،اصل نظام وظیفه عمومی ارتباط میان ارتش و ملت را تقویت می کرد .به موجب قانون اساسی در ۱۷۹۳هر فرانسوی سرباز ملی محسوب می شد .به هر حال ارتش ملی جدید ترکیبی از ارتش حرفه ای و نظام وظیفه بود .همه دولت های اروپایی خدمت نظام وظیفه ملی را اجباری کردند در طی قرن ۲۰کشورهای غیر اروپایی نیز به تشکیل ارتش های ملی و نظام وظیفه سربازی دست زدند . در تمدن اسلامی از نظر تاریخی همواره قدرت نظامی و غیر نظامی با هم در آمیخته بودند راه معمول تشکیل دولت در این تمدن فتح سرزمین ها ی جدید از طریق کاربرد ارتش بود ،پیامبر اسلام و خلفا خود فرمانده لشکر محسوب می شدند . هم در نزد امرای اسلامی رسم نگهداشتن ارتش مزدور از دیرباز وجود داشت در واقع خلفای بغداد خود متکی به قدرت ارتش های مزدور شده بودند تا جایی که امام محمد غزالی قدرت خلیفه را افسانه ای بیش نمی دانست و استدلال می کرد که در روزگار وی دولت تنها نتیجه داشتن قدرت نظامی است و خلیفه کسی است که صاحبان شوکت و قدرت نظامی به وی وفادار باشند در آخرین امپراتوری اسلامی ،عثمانیها بخش عمده ای از قدرت سیاسی در دست «ینی چریها »یا جان نثارها بود که هسته اصلی ارتش آن امپراتوری را تشکیل می دادند (۱۲ ).

نخستین ارتش ملی در ایران در زمان رضا شاه تشکیل شد ،و با درک اهمیت وجود ارتشی قدرتمند و متحدالشکل برای پیشرفت کشور ،رضاخان به سرعت ،تمام واحدهای نظامی موجود را منحل کرد و زمینه را برای گردآوری ارتش ملی فراهم کرد . رضاشاه اهمیت زیادی برای ارتش قائل بود و به گفته سلیمان بهبودی که از سال ۱۳۰۱از نزدیکان وی به شمار می رفت ،رضاشاه به شدت علاقه داشت که افرادی بیشتری به نیروهای نظامی بپیوندند و به ویژه از افسران نظامی می خواست پسرانشان را به مدارس نظامی بفرستند وی برای بالابردن مقام نظامیان پوشیدن اونیفورم را متداول کرد .رضاشاه پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش،مقام وزارت جنگ واز ۲۶بهمن ۱۳۰۳فرماندهی کل قوا ارتش ۳۰هزار نفری ایران را برعهده داشت .هزینه های نظامی به طور چشمگیری افزیش یافت و در سال ۱۳۰۱حدود ۴۷درصد از کل بودجه دولت مرکزی را تشکیل می داد و نیروهای نظامی در سال ۱۳۰۳به ۸۰هزار نفر رسید و در زمان بر کناری رضاشاه در سال۱۳۲۰ارتش ایران ۱۲۰هزار نفر بالغ می شد (۱۳).

اقدامات مهم رضاشاه برای بازسازی ارتش :

۱) قانون نظام وظیفه عمومی ۱۶خرداد۱۳۰۴

۲) افزایش بودجه نظامی

۳) جایگاه برتر امرای ارتش

اما در دوران محمدرضاشاه به دلیل فقدان پایه قدرت سیاسی گسترده و وجود ارتش متلاشی شده ،باکار دشوار بازسازی ارتش روبرو بود ،با توجه به بیداری عمومی و غالبا صحیح از ارتش به عنوان ابزار وحشیانه حفظ یک رژیم استبدادی ،طرفدار مردم از ارتش وجود نداشت .دردوران حکومت محمدرضا مجلس هم به ایجاد ارتش قدرتمند توسط شاه مشکوک شده بود ،به همین جهت آنها برای محدود کردن تسلط بالقوه شاه بر کشور بودجه نظامی را محدود کردند ،وبا حمایت مجلس در سال ۱۳۳۱مصدق به مقام وزارت جنگ رسید ،مصدق افراد وفادار به شاه را اخراج کرد و به جای آنها ملی گرایان طرفدار خود را گذاشت در همین سالها افسران اخراج شده توسط مصدق با کمک آمریکا و انگلستان در سال ۳۲کودتایی برای سرنگونی نخست وزیر به راه انداختند و باعث بازگشت شاه به قدرت شد .(۱۴)

محمد رضا به این نتیجه رسید که قدرت اقتصادی بدون قدرت نظامی وجود خارجی ندارد و مانند پدرش پایه اصلی قدرت خود را بر ارتش گذارد ،توجه مستقیم به شهربانی و ژندارمری داشت ،برای ساواک اهمیت خاص قائل شد و هیچ مقامی حق دخالت در امور ارتش را نداشت .(اقدامات گارد جادویدان ؛ساواک)(۱۵).

اما بعد انقلاب اسلامی در ایران ما شاهد پاکسازی و تصفیه در نیروی های مسلح هستیم ،بسیاری از فرماندهان نظامی شاهنشاهی به حبس ،اعدام وبازنشتگی اجباری ،محکوم شدند و بسیاری دیگر از کشور فرار کردند .یکی از مسائلی که در بازسازی ارتش بعد از انقلاب مورد توجه بود اینکه ارتش باید ایدئولوژی اسلامی را در راس برنامه هایش قرار دهد .بر خلاف انتظار اما م خمینی (ره)بعد از انقلاب در صدد انحلال نیروهای مسلح بر نیامد و در عوض مایل بود که ارتش شاهنشاهی را به یک ارتش ملی و اسلامی وفادار تبدیل کند .امام خمینی در یکی از سخزانیهای خود «خدمت در ارتش را به عنوان یک وظیفه مقدس وشایسته پاداش های بزرگ در برابر خداوند »نامید .

از جمله مهم ترین ویژگی نیروهای نظامی (ارتش )بعد از انقلاب طبق اصل ۴۴قانون اساسی ،باید اسلامی باشد وچنین ارتشی مکتبی و مردمی است ،هم چنین ارتش موظف است افراد شایسته ای را به خدمت بپذیرد که به اهداف انقلاب اسلامی ایران مومن و در راه تحقق آن اهداف فداکار باشند و عضویت فرد خارجی در ارتش و نیروهای انتظامی ممنوع است (۱۶).

● شرایط و عوامل تمایل نظامیان به مداخله در سیاست :

حضور نظامیان در صحنه سیاسی و دخالت مستقیم آنها در امور حکومتی کشورهای در حال توسعه چنان عادی شده است که جزئی تفکیک ناپذیر از زندگی سیاسی واجتماعی این کشورها را تشکیل می دهد .حال سوال این است که چه عواملی واقعاً موجب دخالت نظامین در سیاست می شود ؟مهم ترین عواملی که بر دخالت نظامیان در سیاست تاثیر می گذارد ،عبارتنداز :

۱) حرفه ای شدن نظامیان و در اختیار داشتن انحصاری ابزار اعمال قهر

۲) ترکیب طبقاتی جامعه ونوع ایدئولوژی که بر بخش سیاسی حاکم است

۳)برخورداری نظامیان از فرهنگ و تکنولوژی برتر

۴) وجود ویا شکل گیری نهادهاو نیروهای نیرومندتر از ارتش

۵) بی ثباتی مستمر سیاسی در جامعه وبی لیاقتی سیاستمداران در ادراه امور مملکت

۶) علاقمندی نظامیان و یا بخشی از نظامیان در شتاب بخشیدن به آهنگ سازی صنعتی .

روی هم رفته عاملی که باعث دخالت نظامیان در سیاست می گردد ،ترکیب ،تنوع و اختلاط شرایط اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی خاص جوامع با خواص ویژه سیاست است .به هر حال دخالت نظامیان در سیاست با سطح رشد جامعه ارتباط تنگاتنگ دارد .حرفه گرایی مهم ترین مقوله پژوهشی هانتینگتون رادر کتاب سرباز و حکومت را تشکیل می دهد به باور هانتینگتون حرفه گرایی مهمترین عامل دور نگهداشتن نظامیان از سیاست است .زیرا هرچه ارتش حرفه ای تر شود نظامیان به دلیل مشغله زیاد از امور سیاسی دور خواهند ماند و نهایتا امور سیاسی را را به سیاستمداران واگذار می کنند به سخن دیگر هانتینگتون استدلال می کند که مطمئن ترین راه برای جلوگیری نظامیان به دخالت در سیاست تشویق آنها به حرفه ای شدن کامل است .اگر نظامیان بر اساس اهداف نظامی سازماندهی شوند ،نیروهای مسلح خدمتگزاران مطیع حکومت خواهند بود و به طور یقین تحت کنترل غیر نظامیان یا مقامات کشور ی انجام وظیفه خواهند کرد (۱۷).

مهم ترین ضعف نظریه هانتینگتون عمومی بودن آن است برخلاف دیدگاه هانتینگتون نمونه های تاریخی بسیاری از جمله در مورد عملکرد نظامیان ژاپنی ،ایتالیایی و آلمانی وجود دارد که به رغم برخوداری ارتش از تخصص های بسیار بالا و به معنی واقعی حرفه ای در سیاست دخالت می کرده اند .

دومین انگیزه ای که به دخالت نظامیان در سیاست کمک می کند ،هنگامی است که سیاستمداران به بن بست رسیده اند، نظام مشروعیت خود را از دست داده و جامعه دچار بحران و بعضا هرج و مرج شده باشد .عدم مشروعیت نظام سیاسی موجب عدم مشارکت مردم در امور سیاسی و حضور آنها در صحنه سیاسی و اجتماعی خواهد شد به دیگر سخن دخالت نظامیان در سیاست ،زمانی ضرورت می یابد که در میان مردم و حکومت مداران پیوند قانونی و سازنده وجود نداشته باشد و مردم سرخورده نسبت به مسائل سیاسی جامعه خود بی تفاوت شوند در برخی از نظام هایی که مشروعیت قانونی ندارند ،سیاستمداران برای حفظ منافع خود، نظامیان را به دخالت در سیاست فرا می خوانند .علاوه براین احتمال مداخله نظامیان در سیاست در صورتی که میان خواسته ها و اهداف سیاسی حکومت مداران با پای بندیهای آرمانی نظامیان اختلاف و تفاوت زیادی باشد، افزایش می یابد .

انگیزه دیگر اینکه دخالت نظامیان در سیاست ضمناً با سطح رشد سیاسی مردم وجامعه رابطه ای نزدیک دارد .بدین دلیل نظامیان( ارتش) بر حسب مراحل مختلف رشد سیاسی جامعه با مسائل سیاسی برخورد می کند .ارتش در شرایط مناسبی قادر است بدون دخالت مستقیم ،تنها با ایجاد تشکیلات سیاسی نیرومند در سیاست دخالت نمایند .در هر حال عوامل سیاسی متعدد وجود دارند :از جمله ایجاد تشدید تضادهای داخلی ،اختلاف میان جناح های مختلف حکومت ،وجود نارضایتی شدید قومی وملی ،و نارضایتی نخبگان از یک رژیم مستبد فاقد هرگونه تحرک سیاسی و اجتماعی . جملگی این عوامل می توانند تواما و یا به تنهایی زمینه دخالت نظامیان را در مسایل و امور سیاسی فراهم آورند .در چنین جوامع بحران زایی به تدریج نیروهای جدید وارد صحنه می شوند و خواسته های جدیدی را مطرح می سازند که حکومت قادر به تامین این خواسته ها نیست در نتیجه راه را برای دخالت نظامیان آماده وهموار است و اغلب اوقات با اعلام حکومت نظامی به بحران حاکم خاتمه داده می شود (۱۸).

همچنین امکان دخالت نظامیان در سیاست، در جوامعی وجود دارد که نخبگان حاکم قابلیت حکومت برمردم واداره جامعه را از طریق انجام تحولات اجتماعی و سیاسی ندارند .در این حالت ارتش به عنوان تخصصی ترین و متحدترین نهاد جامعه می کوشد از طریق دخالت در سیاست ،حکومت کار آمدتر، مدرن تر،و با قابلیت تر را به روی کار آورد .البته علل تمایل نظامیان به دخالت در سیاست بسیار پیچیده و متنوع است با وجود این محور اصل تمایل را یک عامل تشکیل می دهد وآن عبارت است از آگاهی ارتش و نظامیان از هویت ورسالتی که به عهده دارند .رسالتی که از یک سوآنها را از سیاستمداران و غیر نظامیان جدا می سازد و از سوی دیگر به رغم هویتی ناهماهنگ آنها را به زندگی مشترک با سیاستمداران مجبور می کند .این خود آگاهی سبب می شود که نظامیان فکر کنند رسالتی منحصر به فرد دارند وان چیزی نیست جزء منافع ملت .

دخالت نظامیان در سیاست که متأثر از علائق و منافع شخصی است در کشورهایی روی می دهد که در آن جا اختلافات طبقاتی و شکاف اجتماعی وجود دارد .در چنین جوامعی اکثریت نظامیان دارای منشا خرده بورژوازی و روستایی هستند و به عنوان نیروهای پویا جامعه از هر فرصتی که بدست آورند ،برای تامین منافع خود استفاده می کنند .به عبارت دیگر یکی از دلایل عمده دخالت نظامیان در سیاست به دلیل حفظ استقلال و تامین منافع گروهی خویش است .دقیقا همین گروه گرایی ارتش می تواند میان نظامیان و حکومت موجب منازعه در برخی از کشورهای مانند پاکستان نیروهای مسلح اکثرا از منطقه مشخص بر خاسته اند و همین عامل تفکر ایالتی و منطقه گرایی ،به دخالت نظامیان در سیاست سرعت می بخشد (۱۹).

یکی دیگر از عواملی که به مداخله نظامی در عرصه سیاست منتهی می شود به طور آشکار عدم توانایی عناصر غیر نظامی برای دفاع از حقانیت خودشان است .وقتی که سنت حفظ و نگهداری اعمال قدرت حکومت در حوزه سیاسی نسبت به نهاد نظامی از بین برود ،میدان وعرصه سیاست با یک حالت برابر و مشابهی بر نیروهای نظامی باز می شود (۲۰).

● سطوح مداخله نظامیان :

پتانسیل مداخله نظامی در سیاست به عواملی اجتماعی زیادی بستگی پیدا می کند ،این در عمل بدان معنی است ،که این مداخله شکل های مختلفی دارد که آن را شدیدتر یا خفیف تر خواهد کرد این شکل ها را طبق اظهارات اس .ای .ماینر می توان به صورت زیر تببین نمود

۱) اعمال نفوذ (influsence)

در دو سطح پایین تر ،نقش نیروی نظامی با نقش یک گروه ذینفع تفاوت چندانی ندارد .اعمال نفوذ به طور مثال زمانی بکار برده می شود که اعضای نیروی نظامی اقدام به در خواست افزایش منابعی که در دسترس آنهاست بکنند یا بوسیله اعمال نفوذ وفشار ،سیاستمداران را به تغییر سیاست راضی کنند .هیچ تلاشی در جهت اصلاح رابطه بین بازیکنان صحنه وجود ندارد تاچه رسد به سمت ها وپست ها

۲) تهدید یا باج خواهی (blakmail).

فعالیت های تهدید و باج خواهی به منظور افزون طلبی و زیاده خواهی ،مانند تغییر سیاست در امور عمومی خصوصا در سیاست خارجی یا در مسایل داخلی مطرح می شود . ابزارهایشان شامل تهدید های گوناگون می باشد .مخصوصا تهدیدهای کناره گیری یا استعفا را برای این مطرح می کند تا به مقامات غیر نظامی نشان دهند که آنها نمی توانند در مواضعی که در پیش گرفتند باقی بمانند چون انجام آن بعید یا غیر ممکن به نظر می رسد .یک نمونه عملیات تهدید و باج خواهی ،توسط عده ای از افسران انگلیسی قبل از جنگ جهانی اول شد. آنها مخالف خود را در قبال سیاست های پیشنهادی دولت لیبرال در مورد ایرلند به وسیله تهدید به کناره گیری نشان دا د(۲۱).

۳) جا به جا سازی (displaccment)

اگر تهدید و باج خواهی موفقیت حاصل نکند ،ممکن است قدم بعدی نیروی نظامی جابه جاسازی دولت حاضر و جایگزینی آن با دولتی باشدکه انتظار می رود بیشتر تابع آنها باشد. ممکن است شدت جا به جا سازی متفاوت باشد .در یک طرف طیف ،ممکن است هدف صرفا معاوضه یک گروه دولتی با گروهی دیگر باشد پس این عمل یک نوع داوری است همانگونه که در گذشته در برخی کشورهای آمریکا لاتین خصوصا در برزیل توسط نیروی نظامی اعمال گردید .

مداخله نیروهای نظامی در احزاب محافظه کار سنتی در آمریکا لاتین نیز مثال ها یی از همین جابه جا سازی است ،چون قدرت این سازمان ها به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافته بود .شاید شدیدترین مورد جابه جا سازی در دهه ۱۹۷۰در اروگوئه بود که ارتش یک رئیس جمهور غیر نظامی را به کشور تحمیل کرد این مورد به جانشینی خیلی نزدیک است.

۴) جانشینی (supplantment)

جانشینی یک قانون مشهود نظامی است اعضای نیروهای مسلح که به عنوان یک گروه عمل می کنند جانشین یک دولت غیر نظامی شده و حکومت را خود بدست می گیرند .این امر یک عمل گروهی اعضای ارتش است و صرفا عمل ارتش از جانب یک فرد نیست ،حتی اگر این فرد یک مقام نظامی باشد . کودتای ناپلئون در سال ۱۷۱۹یک مورد جا به جا سازی نبود بلکه یک شکل افراطی جانشینی بود .ارتش با جانشین کردن خود به ساختار قدرت تبدیل می شود خصوصا هم اینکه ،آنها احزاب را تعطیل می کند و کنترل مستقیم خود را در سطح منطقه گسترش می دهند .اقدام ژنرال پرویز مشرف در سال ۱۹۹۹و به دست گرفتن قدرت پاکستان مثال خوبی در این زمینه است (۲۲).

● انگیزه دخالت نظامیان در عرصه سیاست

در واقع انگیزه دخالت نظامیان در سیاست پیچیده تر از انگیزه گروههای دیگر مثلاً اتحادیه کارگری یا کارفرمایی برای دخالت در حیات سیاست است . دلیل این پیچیدگی را طبعاًباید در ساخت نظامیان جست .اینان طبعاً طبقه یا قشر یا گروه حرفه ای داوطلبانه ای نیستند بلکه جزیی از بوروکراسی دولتی به معنی وسیع استد و در عین حال در دورن خود متأثر از علائق گوناگون اجتماعی است .برای دخالت نظامیان درسیاست انگیزه های مختلفی را می توان بر شمرد که ما مهم ترین آنها را در سه بخش انگیزه های داخلی، انگیزه های سازمانی، و انگیزه های خارجی مورد بررسی قرار خواهیم داد .

۱)انگیزه های داخلی

عدم کارآیی سیستم و نخبگان حاکم ،غرق شدن کشور در معظات داخلی ،بی ثباتی مستمرسیاسی در جامعه ،بی کفایتی سیستم حاکم در اداره امور کشور ،بی لیاقتی نخبگان حاکم و ضعف کارکردی آنان ،از هم گسیختگی ساختاری ،توسعه نیافتگی به ویژه در بخش سیاسی ،نامشروع بودن نظام حکومتی ،احساس خطر و ناامنی دائمی در محیط داخلی ،ساختار قومی و نژادی ناهماهنگ ،بروز مخاطراتی در جهت تهدید منافع ملی ،ضعف موسسات جامعه مدنی از جمله احزاب سیاسی و اتحادیه ها و دیگر نهادهای مدنی و ...از جمله انگیزه های دخالت نظامیان درسیاست محسوب می شود .

در مواردی از این دست که انگیزه های ملی و داخلی در کار باشد نظامیان در برابر خطراتی که کشور را تهدید می کند دست بکار شده وبا پیوستن که جناح های خاصی که دارای قدرت ایجاد تغییر و تحول مهمی در جامعه هستند در صدر دخالت در امور سیاسی بر می آید و یا بطور مستقیم و از طریق کودتا اداره امور کشور را بر عهده می گیرند.قابل ذکر است که در بسیاری از مواردی که نظامیان با مستمسک قرار دادن انگیزه های ملی دست به دخالت درسیاست می زنند در حقیقت درپی دستیابی به منافع شخصی و گروهی ویا ارضاری حس قدرت طلبانه خود می باشند .

۲)انگیزه های سازمانی

از جمله زمینه ها وانگیزه های سازمانی دخالت نظامیان درسیاست می توان از علاقمندی سنتی و یا اکتسابی نظامیان در شتاب بخشیدن به آهنگ نوسازی داخلی ،علایق و منافع شخصی و حس قدرت طلبی ،بر خوداری نظامیان از فرهنگ و تکنولوزی برتر نسبت به سایر سازمان های اجتماعی ،تعارض ایدئولوژی های حاکم بر بخش سیاسی با ایدئولوژی نظامیان و برخوداری انحصاری آنان از ابزار اعمال خشونت ،جایگاه ویژه نظامیان ناشی از نقش کلیدی آنان در رویدادهای تاریخی و سرنوشت ساز کشور و...نام برد .

قابل ذکر است که حرفه ای شدن نظامیان که معمولاًدر رده های بالای نظامی با نوعی عقاید سیاسی همراه است ،اغلب موجب تنش هایی در سیاست کلی کشوروبرخورد با مقامات کشوری می گردد به این گونه موارد داشتن ابزار لازم یعنی تجهیزات نظامی ،بعلاوه انگیزه های قدرت طلبانه که با داشتن ابزار لازم تشدید نیز می شود نظامیان را به دخالت در امور سیاسی تشویق می کند .

۳)انگیزه های خارجی

کشورهای خارجی ،سازمان های جاسوسی و شرکت های چند ملیتی نیز همواره نقش مهمی در ایجاد انگیزه بین پرسنل نظامی جهت دخالت در سیاست حکومتی کشور پدید آورده اند ،قدرت های بزرگ برای رسیدن به اهداف خود به راحتی می توانند از قدرت نظامیان سود جویند . در اینگونه موارد کشورهای خارجی برای تداوم بخشیدن به بهره برداری از منابع و ذخایر ویا موقعیت استراتژیک این کشورها ،به تقویت گروه نظامی می پردازند.در برخی موارد تقویت وحمایت از نیروهای نظامی با استناد به تئوری های نوسازی که ارتش را متشکل ترین ومنضبط ترین سازمان برای تحقق بخشیدن به نوسازی در کشورهای جهان سوم می داند انجام می گیرد که براساس آن هدف از تقویت ارتش حرکت درمسیر توسعه عنوان می شود .(۲۳)

وضعیت کشورهای عقب مانده ودر حال توسعه گوه این ادعاست در فاصله سالهای ۱۹۶۷تا۱۹۴۶ میلادی بیش از ۱۰۰کودتا در آمریکا لاتین ،کشورهای آفریقا و کشورهای آسیایی و خاورمیانه رخ داده است که عموم آنها در جهت ارضای اهداف توسعه طلبانه استعماری بوده است

● پیامدهای دخالت نظامیان در سیاست :

دخالت نظامیان در سیاست عواقب منفی در جامعه بر جا خواهد گذاشت از جمله این عواقب می توان از :

۱) محدود شدن آزادیها

انحصار قدرت در دست نظامیان به قیمت محدود شدن آزادی و حقوق سیاسی مردم و گروههای سیاسی و ضعف حیات سیاسی جامعه تمام خواهد شد وکسانی که نوآوری ارتش ها و نقش مثبت و سودمند نیروهای نظامی در برانداختن ریشه های ظلم ،فساد و فقر استناد کرد باید به این نکته توجه کرد که در شرایط وجود عوامل فشار از قبیل ظلم ،فسادو فقر و انحطاط فرهنگی ،نظامیان به دلیل تخصیص نظامیگری خود ،آن توانایی را ندارند که این پدیده ها را در جامعه ریشه کن سازند در این شرایط نظامیان نه تنها نمی توانند به عنوان یک نیروی هدایت کننده عمل کند بلکه به عنوان نیروی بازدارنده عمل خواهد کرد .

نظامیان برای تداوم بخشیدن به قدرت خود در صحنه سیاسی ،نهادهای مدنی ،احزاب و گروههایی را تحت فشار قرار می دهند و یا حتی فعالیت آنها را ممنوع می کنند .هم چنین در دوره حکومت نظامیان غالبا حق مشارکت مردم را در امور سیاسی نادیده انگاشته می شود و نظامیان با اینکه معمولا در ابتدای بدست گیری زمام امور قول برگزاری انتخابات آزاد را به مردم می دهند اما اگر انتخاباتی هم برگزار کنند برای وصول به مقاصد سیاسی خود به اعمال نفوذ در آن دست می زنند .

۲) بروز هرج ومرج دیکتاتوری

در یک نظام سیاسی که نیروی نظامی پس از دخالت های مستقیم و غیر مستقیم در سیاست سرانجام با کودتای و توسل به زور مستقیما قدرت را به دست می گیرند ،اوضاع آشفته ای رخ می دهد و نظامیان برای تحکیم موقعیت خود سمت ها ومقام های سیاسی و اداری را به قبضه خویش در آورند .در این اوضاع نظامیان برای پیشبرد برنامه ها و نگهداری قدرتشان به خشونت بیشتر دست می زنند و چون همه راههای قانونی برای نشان دادن نارضایتی ها و اعتراض ها از مردم گرفته شده است آنان هم برای پاسخ گفتن به خشونت ها جز اینکه به خشونت دست زنند چاره ای ندارند .

۳) ضعف نیروهای مسلح

یکی از پیامدهای دخالت نظامیان در سیاست به ضعف کشاندن توان نیروهای مسلح و عدم کارائی دقیق آن است .معمولا در هر جامعه که احزاب و گروههای معارض سیاسی حضور دارند و دائما در حال مبارزه سیاسی با یکدیگر می باشند ،نهایت عملکرد آنان ،حمله های تبلیغاتی گسترده ،مناظرات فراگیر و در شدیدترین حالت برخورد فیزیکی با یکدیگر است که مسلما توسط قوای انتظامی قابل کنترل است ،حال اگر در یک طرف این مناقشات بجای حزب و یا گروههای سیاسی ،نیروهای مسلح قرار داشته ویا نیروی نظامی حامی یکی از طرف های درگیر باشد در آن صورت درگیری و منازعات از حالت عادی خارج می شود .و با به میان آمدن قدرت نظامی نیروی مسلح ،به یک جنگ تمام عیار داخلی تبدیل می شود .به همین دلیل است که اگر نیروهای مسلح خود را درگیر مسائل سیاسی نماید ،پس از مدت اندکی که انرژی و هزینه های نظامی صرف برخورد های سیاسی شود چیزی جزء هدررفتن توان نظامی نخواهد بود در چنین شرایطی از قدرت نظامی کشور نه تنها برای تحکیم امنیت ملی استفاده ای نشده بلکه ضمن بررسی هرج ومرج در جامعه فرصت های لازم برای ارتقای سطح دانش نظامی نیز از دست رفته است ۰ (۲۴)

۴) وسعت گرفتن نگاه امنیتی ـ نظامی به مسائل هنری وادبی ،سازمان های غیر دولتی ،تشکل ها ی صنفی ،دانشگاه های کشور ،جنبش های اجتماعی (دانشجویی ـ کارگری ـ زنان)مسائل ملی ـ قومی ،روزنامه ها ـ سایت ها ووبلاگ ها .

۵) توسل به اقدامات امنیتی ـ نظامی آمرانه در برخورد با مسائل بالا

۶) رشد سیاست های ماجراجویانه و جاه طلبانه در سطح منطقه ای و جهان که نمود آن را میتوان در بحران نفتی و سوق دادن کشور های به تقابل با جامعه جهانی مشاهده کرد (۲۵ ).

● نتیجه گیری

مداخله نظامی در سیاست یک پدیده جهانی است ولی این پدیده انواع مختلفی دارد در پایین ترین و گسترده ترین سطح خود، مشخصه مداخله نظامی اعمال انواع فشار است که بندرت نیروهای نظامی را از دیگرتشکیلات گروه فشار متمایز می سازد .در بالاترین و حاد ترین نقطه دخالت بدلیل اینکه نیروهای نظامی زمینه ها و ابزار تخصصی را در اختیار دارند و همه به این دلیل که اکثر جوامع درگیرهای جدی داخلی را تجربه می کنند دخالت نظامی می تواند به یک استیلای کامل بر دولت شود .

پیچیدگی جوامع امروزی انجام دخالت مستقیم توسط نیروی نظامی را مشکل می کند اگر چه ممکن است ارتش خیلی پیشرفته باشد ولی شبکه دولتی و دیگر موسسات عمومی در یک جامعه پیشرفته آنقدر گسترده و پراکنده هستند که مداخله نظامی باید برای موفق شدن به طور همزمان در چندین نقطه به وقوع بپیوندند .با این وجود جانشینی نظامی منجر به ثبات حکومت نمی شود عمدتا با این دلیل که فرمانروایان نظامی برای اداره جوامع پیچیده و برای توسعه روابط ریشه دار با مردم ،تخصص فنی لازم را ندارند. نهایتاً همان طور که اشاره شد مداخله نظامیان در سیاست زمانی شتاب می گیرد که کشورها دچار مشکلات داخلی روبرو باشند .

در واقع کشورها ی که از بی ثباتی سیاسی رنج می برند و جامعه مخدنی و گروه ها و نیروهای اجتماعی مستقل از دولت از توان کافی برای تاثیر گذاری در روند تحولات سیاسی ـ اجتماعی بر خودار نیستند و اوضاع اقتصادی آنها در شرایط مطلوبی نیست تصور دخالت نظامیان به عنوان سازمان یافته ترین گروه اجتماعی در سیاست دور از ذهن نیست. به طور کلی ضعف جامعه مدنی و عدم غعالیت گروههای و نیرو های اجتماعی زمینه های مداخله نظامیان را به عنوان منسجم ترین گروه فراهم می کند .

علی خواجه

دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی دانشگاه اصفهان

مجید نجات پور

دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی دانشگاه صفهان

نبی اله ضرغامی

دانشجوی کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی دانشگاه صفهان

منابع و ماخذ :

۱) موسوی ، میر طبیب ، ارتش و سیاست از نظر تا عمل ، انتشارات مردم سالار ، تهران ، ۱۳۸۳،ص۱۹۷

۲) ازغندی ،علیرضا؛ارتش وسیاست ،تهران ،نشر قومس ،۱۳۷۴،صص۷۹-۷۵

۳) هانتیگتون ، ساموئل، سامان سیاسی در جوامع دردستخوش دگرگونی ، ترجمه محسن ثلاثی ، انتشارات علم ، تهران ۱۳۷۰ ص۲۸۴.

۴) همان،صص۲۸۷-۲۷۴

۵) همان،ص۳۲۶

۶) بروف ، رایان دوکس؛ نظریه های توسعه نیافتگی ؛ ترجمه علی هاشمی گیلانی ؛ تهران ؛ انتشارات صفیر ؛۱۳۷۶،صص۲۰۰-۱۹۹ .

۷) باتامور ، تی . بی ؛ نخبگان و جامعه ؛ ترجمه علی رضا طیب ؛ انتشارات دانشگاه تهران ؛ ۱۳۶۹،ص۱۱۷ .

۸) ازعندی ،علیرضا،پشین،صص۷۹-۷۸

۹) همان،ص ۸۰

۱۰) ربانی، ابراهیم ؛ ارتش و سیاست ؛ نشریه همبستگی ، ۲۰ و ۲۳ / ۳/ ۸۳ .

۱۱) همان،۱۳۸۳

۱۲) ازغندی ،علیرضا،پیشین،صص۲۶۵-۲۶۲

۱۳) لطفیان ، سعید ؛ ارتش و انقلاب اسلامی ؛ انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ؛ تهران ؛ ۱۳۸۰

۱۴) همان،صص۸۸-۷۸

۱۵) همان،صص۱۰۶-۹۷

۱۶) همان،صص۴۳۶-۳۷۲

۱۷) ازغندی،علیرضا،پیشین،ص۷۰

۱۸) همان،ص۷۱

۱۹) همان،۷۲

۲۰) آغاسی اصفهانی ، محمد حسن ؛ درآمدی بر جامعه شناسی جنگ و نیروهای نظامی ؛ فصلنامه شماره ۳و۴ ؛۱۳۷۱،ص۱۳۹ .

۲۱) موسوی ، میر طبیب،پیشین،۲۰۴

۲۲) همان،صص۲۰۵-۲۰۴

۲۳) راسخ ،حمید،نظامیان دربحران دهه ۹۰الجزایر،مجله علوم سیاسی ،سال یازدهم ،شماره۴،(زمستان۷۶)

۲۴) سلیمانی درچه ،مهدی ؛نظام بین اللمل ارتش وسیاست :نقش نظامیان در ترکیه،دانشگاه شهید بهشتی ،۱۳۷۹

۲۵) خلیق،بهروز. (http://www.akhabar-rooz.com/printfriendly.jsp?essayld=۵۳۱۷)